به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» بخش دوم از روش های پيامبر اسلام صلّى الله عليه و آله در ايجاد وحدت امت که به «راهبردهاى فرهنگى و عقيدتى» اختصاص دارد، تقدیم می گردد.
* راهبردهاى فرهنگى و عقيدتى
راهبردهاى فرهنگى و عقيدتى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شامل همه تلاشهاى آن حضرت در ترسيم دورنماى مطلوب امت واحد اسلامى مىشود.
مصادیق این بخش به موضعگيریها و تصميماتى تبیین می شود كه در ساختار فرهنگى جامعه واقع شده و محتواى دعوت فكرى رسول خدا صلى الله عليه و آله را در برمىگيرد.
مجموعه رهنمودهايى كه افكار جامعه اسلامى را به سوى ترسيم يك امت واحد سوق داده و الگوى وحدت امت را در شكل مطلوب دينى خود براى آنها نمايان مىكند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مسير تحقق امت جهانى اسلام نه تنها بايد علائق سياسىِ آحاد امت را به يك تجمع و مركز اقتدار هدايت كند، بلكه آن مقصد نهايى بدون آگاهى افكار، بصيرت عقلانى و جایگزينى يك آرمان سنجيده عقيدتى با سياق جهانى و فراملّى، هرگز عملى نبود و اين فرمان خداى عزيز حكيم بود كه فرمود: «رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً» پيامبرانى كه بشارتدهنده و بيمدهنده بودند، تا بعد از اين پيامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند، (و بر همه اتمام حجت شود؛) و خداوند، توانا و حكيم است. (نساء 165)
اشاره اجمالی به برخى از اين موارد
نهضت فرهنگى اسلام:
مبارزه فرهنگى پيامبر صلّى الله عليه و آله در برابر جامعۀ جاهلى آن زمان از دوران حضور ده ساله در مكّه مكرّمه آغاز مىشود؛ اين انقلاب فرهنگى كه به منظور مبارزه با انديشههاى شركآلود و غير توحيدى صورت مىپذيرفت، زمينهساز به وجودآمدن نوعى وحدت فرهنگى در محيط آن زمان شد و تشتّت و تخالف اعتقادى، جاى خود را به پيدايش هويت واحد فكرى داد.
قطعاً ظهور چنين پيكره مشتركى به ترسيم درست امّت واحد از جامعه اسلامى كمك مؤثرى خواهد كرد و از همين زاويه، تدابير پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ايجاد وحدت فرهنگى امت اسلام نيز روشن مىشود.
مبارزه فرهنگى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در اين دوران، شامل برخورد فكرى با عقايد مشركان در محدوده مباحث جهان بينى، رويارويى و ضديت با مظاهر شرك و بتپرستى و طرح عدم انتفاع و بى بهرهمندى انسان از آنها بوده است.
قرآن کریم در این رابطه می فرماید: «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا يَمْلِكُونَ مَوْتاً وَ لا حَياةً وَ لا نُشُوراً» آنان غير از خداوند معبودانى براى خود برگزيدند؛ معبودانى كه چيزى را نمىآفرينند، بلكه خودشان مخلوقند، و مالك زيان و سود خويش نيستند، و نه مالك مرگ و حيات و رستاخيز خويشند. (فرقان3)
فضاى اعتقادى جامعۀ جاهلى آن عصر، حاكى از نوعى خلاء فكرى و فقدان تفكرهاى منطقى و استدلالى حتى در نازلترين سطح خود مىباشد و نهضت فرهنگى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى شكستن همين معتقدات ناهمگون و شركآلود، زمينهساز تفكر توحيدى بوده است.
اين بينش هاى نارواى جاهلى بعدها نيز از ناحيه دين (مكرراً) مورد مذمّت قرار مىگرفت و اصولاً پندارهاى غلط جاهلى درباره خداوند، تمثيلى براى انديشههاى غير حق بوده چنان که خداوند می فرماید: «يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ»آنها گمان هاى نادرستى-همچون گمان هاى دوران جاهليت- درباره خدا داشتند. (آلعمران: 154)
نكته قابل توجه اين كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با طرح گفتگوهاى اعتقادى، برهان توحيدى خود را در افكار مردمان پرورانده و زمينههاى درونى و فطرىِ تفكر سالم انسانها را بيدار و آن ها را به تحرّك عقلانى بهينه وا مىداشتند.
اين تعامل و برخورد فكرى در واقع، اقامه برهان و دليل نيز، نوعى دعوت به وحدتگرايى بود كه از حوزه انديشه و تفكر آغاز مىشد؛ زيرا برهان حق همواره رو به سوى وحدت و الفت داشته و با تشتّت و تخالف بیگانه می باشد. چنان که باریتعالی در کتاب خود می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً»
اى مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد؛ و نور آشكارى به سوى شما نازل كرديم. (نساء: 174)
آرمان توحيدگرايى و يكتاپرستى:
در همين راستا، طرح توحيد و وحدانيت الهى موضوعيت مىيابد. تكيه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر توحيد و به ويژه اتّصال رسالت اعتقادى خود با پايههاى دين ابراهيمى، بهترين استفاده از ظرفيت اجتماعى آن زمان در ايجاد وحدت فكرى و توجهدادن به دورنماى اعتقادى امت واحد است.
قرآن کریم می فرماید: «قُلْ إِنَّني هَداني رَبِّي إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ديناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ»
بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده؛ آيينى پابرجا (و ضامن سعادت دين و دنيا)؛ آيين ابراهيم؛ كه از آيين هاى خرافى روى برگرداند؛ و از مشركان نبود. (انعام: 161)
در جامعه جاهلى آن زمان، هنوز گروهى از اعراب معتقد به دين ابراهيم عليه السلام بودند و هنر استفاده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از واژه و مفهوم «حنيف» كارآمدترين راه براى ايجاد چنين پيوندى بود.
آن حضرت اعلام مىداشتند: «جئتُ بالحنيفيه دين ابراهيم.» من با دین حنیف ابراهیم آمدم.
(بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج22، ص: 36)
پيامبر صلى الله عليه و آله با اين سياست فرهنگى، نه تنها محتواى دعوت خود را تا گستره يك پيشينه تاريخى و عقيدتى محكم و ماندگار (نزد اعراب) امتداد مى بخشيد، بلكه از آن امكان بالقوۀ در مسير تحقق و پويايى آرمان فكرى مشترك نيز استفاده مىكرد؛ با اين همه، القاء يك تصوير معقول و ممكن جلوهدادنِ ايجاد امت واحد نيز رهآورد ديگر سياست آن حضرت بود.
به وجودآوردن شرايط تسهيل براى يك جامعه كه در امكان عقلى و امكان عملى، رسيدن به آرمانهاى مطلوب خود دچار دغدغه و تشويش خاطر نشود، يكى از وظايف مهم رهبران دورانديش بوده و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با اقتدار تمام و انتخاب نيكوترين زمينه هاى همگرايى- دين حنيف ابراهيمى- اين رسالت الهى را دنبال مىكند: «ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ» سپس به تو وحى فرستاديم كه از آيين ابراهيم-كه ايمانى خالص داشت و از مشركان نبود- پيروى كن!. (نحل: 123)
اين كلام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و تكيه بر دين حنيف سهل و ساده نيز مىتواند، گوياى همين باشد كه فرمود: « بُعِثْتُ بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَۀِ» به دين حنيف هموار و آسان مبعوث شدم. (بحار، ج64، ص: 136)
عظمت تلاش و سياستهاى رسول الله صلى الله عليه و آله وقتى بيشتر آشكار مىگردد كه دريابيم همه اين مسائل در محيطى دنبال شده كه تقريباً لايههاى اعتقادى جامعه از يكديگر گُسسته و هرگونه دورى از آداب و رسوم پيشينيان نوعى انحطاط، شكست فكرى و نفى ارزشهاى گذشته قلمداد مىشده است.
قرآن كريم از اين پایبندى نابجا به پندارهاى پدران و اجداد در برابر دعوت توحيدگرايى رسولان چنين ياد مىكند: «قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى قالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا تُريدُونَ أَنْ تَصُدُّونا عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتُونا بِسُلْطانٍ مُبينٍ» رسولان آنها گفتند: «آيا در خدا شكّ است؟! خدايى كه آسمانها و زمين را آفريده؛ او شما را دعوت مىكند تا گناهانتان را ببخشد و تا موعد مقرّرى شما را باقى گذارد!» آنها گفتند: (ما اينها را نمىفهميم! همين اندازه مىدانيم كه) شما انسانهايى همانند ما هستيد، مىخواهيد ما را از آنچه پدرانمان مىپرستيدند، بازداريد؛ شما دليل و معجزه روشنى براى ما بياوريد. (ابراهيم: 10)
وحدت همان چيزى است كه در قرآن درباره آن سفارش شده است و ائمه معصومین علیهم السلام، مسلمين را به اين مساله دعوت كردهاند و اصلاً دعوت به اسلام، دعوت وحدت است.
هويت واحد فرهنگى:
يكى از ارزشمندترين راه بردهاى انتخابى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مسير تحقق وحدت امت و ترسيم دورنماى امت واحد، تلاش براى ايجاد هويت واحد فرهنگى با مرزبندى اعتقادى است.
مبارزه فكرى با شرك و بتپرستى و تكيه بر توحيد و وحدانيت بايد با يك حركت كارآمد ديگرى به مرحله فرآهمآورى يك اجتماع فرهنگى- دينى برسد كه نقطه آغازين آن، پيدايش هويت واحد فكرى و اعتقادى است؛ آنگونه كه افراد را در يك نظام فكرى به يكديگر پيوند زند.
خدای متعال می فرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ» و به خدا تمسّك جوييد كه او مولا و سرپرست شماست! چه مولاى خوب، و چه ياور شايستهاى!. (حج 78)
اين امر نيز با دعوت علنى رسول اكرم صلى الله عليه و آله در همان دوران ده ساله مكه شروع مىشود.
اولين مخاطبان آن حضرت، أقارب و عشيرۀ نزديك ايشان بودند: «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ» و خويشاوندان نزديكت را انذار كن. (شعراء: 214)
اين دعوت به انگيزه ايجاد يك حلقۀ عقيدتىِ مشترك با صِبغه توحيدى (بر اساس دعوت اسلام) انجام پذيرفت كه همراهى با قرابت عشيرهاى آن مىتوانست، زيربناى نخستين هستۀ مركزى هويت واحد فرهنگى را تداعىگر باشد و دقيقا از همينرو، پيامبر صلى الله عليه و آله مامور به گشايش بالهاى رحمت الهى بر مؤمنان شدند؛ زيرا پس از نزول آیه شریفه «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ»، بلافاصله مىفرمايد: «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ» و بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند، بگستران!. (شعراء: 215)
اگرچه خاندان قريش، استقبال چشمگيرى از اين هدايت و دعوت رسول خدا صلى الله عليه و آله به عمل نیاوردند، ولى بايد در نظر داشت:
اولاً: سياست ويژه پيامبر صلّى الله عليه و آله به بهترين صورت، داراى چنين توان و امكانى بود.
ثانيا: با صبر، پیگيرى و تداوم حركت از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله چنين هستهاى فرهنگى در درون جامعه جاهلى (در طول زمان) تشكيل شد و پيكره اجتماع را با نوعى مرزبندى اعتقادى و ارزشى روبهرو كرد.
البته هدف از فرآيند هويت واحد فرهنگى در مراحل تولّد و بلوغ خود، چيزى جز اين نيست.
بخشى از دستاوردهاى اين هويت مشترك، ترسيم آرمانهاى نهايى امت واحد بوده است.
به نقل برخى از مورخان، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در إنذار عشيره به ايجاد نوعى مرزبندى در درون خاندان (نسبت به رسالت عام خود) اشاره داشته و فرمودند: «... وَ اللَّهِ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ حَقّاً خَاصَّةً وَ إِلَى النَّاسِ عَامَّةً» من فرستاده خداي بر حق و به ويژه نخست براى شما و سپس براى همگان و عموم مردم هستم.
(روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، ج1، ص: 53)
پس از اين، مرحله ديگرى از دعوت آشكار پیامبر را شاهد هستيم كه يكى از اهداف آن در همين راستا قابل تحليل است يعنى، «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ* إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئينَ»
آنچه را مأموريت دارى، آشكارا بيان كن! و از مشركان روى گردان(و به آنها اعتنا نكن)* ما شرّ استهزاكنندگان را از تو دفع خواهيم كرد. (حجر، 95-94)
در اين مقطع از دعوت، كلام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، تلاش در ايجاد چنين نهاد و هويت واحدى را به خوبى آشكار مىكند كه فرمود: «يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ وَ يَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ أَدْعُوكُمْ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ وَ خَلْعِ الْأَنْدَادِ وَ الْأَصْنَامِ وَ أَدْعُوكُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ»اى گروه قريش و اى جماعت عرب! من شما را به عبادت خداوند دعوت مي كنم و از شرك و بتپرستى باز مي دارم و از شما مي خواهم به خداى يگانه گواهى دهيد و مرا به رسالت از طرف خداوند قبول كنيد. (إعلام الورى بأعلام الهدى، ص: 39)
با نظرى به دهه تاريخ ساز حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مكه، شواهد ديگرى نيز دست يافتنى است؛
نخست آن كه كوشش براى ظهور چنين هويت مشترك فكرى در مكه، زمينه ساز تشكيل حكومت در مدينه مىگردد، چرا كه بيشترين هدف پيامبر صلى الله عليه و آله در مكه، نيروسازى و تربيت اعتقادى افراد براى به وجود آوردن يك تجمع سياسى و واگذارى مسؤوليتهاى بعدى بود.
بنابراين، بعضى از تاريخنويسان از اين دوران، به دوره «فردسازى» تعبير كردهاند.
نكته ديگر آنكه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين دوره، مجاز به بهرهبرى از هرگونه اهرمِ نظامى و رزمى نبودند. سياست پيامبر صلى الله عليه و آله در اين مرحله به صورت مطلق، عدم استفاده از قدرت و سازوكار نظامى در برابر مشركان و بتپرستان بود و به اين ترتيب، اصحاب و ياران آن حضرت حتى حق دفاع در برابر آزار و شكنجهها را نيز نداشتند: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذينَ لا يُوقِنُونَ» اكنون كه چنين است صبر پيشه كن كه وعده خدا حق است؛ و هرگز كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند(و از راه خود منحرف نكنند)!.(روم: 60)
انتخاب چنين شيوهاى، امكان ايجاد نوعى وفاق فكرى و فرهنگى و نياز به هويت مشترك اعتقادى را فراهم كرد كه قطعاً با برخوردهاى عملى و صورىِ مستقيم بين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و مشركان، محيط و شرايط را براى جنگ و درگيرى آماده مى ساخت و در نتيجه، چنين فضايى نمىتوانست جوابگوى آن هدف باشد.
اينگونه درگيرىها نه فقط نيروهاى تازه مسلمان را از حيث كمى نابود مىساخت، بلكه با به هم زدن ثبات نسبى موجود، محيط قضاوت اجتماعى را نيز دستخوش شك و ترديد مىكرد و امكان پيوستن افراد جديد به هسته اوليه را كاهش مىداد.
برخى متفكران از مسأله عدم برخورد مسلّحانه در دوره مكه به عنوان ملاحظه شرايط خاص سياسى توسط پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ياد كرده و آن را در رديف عوامل موفقيت و پيشرفت سريع نهضت اسلام، پس از ايمان قاطع، لياقت و كاردانى پيامبر صلى الله عليه و آله ذكر مىكنند.
در طول سيزده سال كه پيغمبر صلى الله عليه و آله در مكه بودند- جز در يكى دو نوبت كه آن هم يك دعوا و كتككارى بيش نبوده است- هرگز برخورد مسلحانهاى بین مسلمانان و غير مسلمانان رخ نداد.
پيغمبر صلى الله عليه و آله در تمام مدت آن سيزدهسال كه در مكه زندگى و دعوت به اسلام مىكرد، شرايط سياسى آن سيزدهسال را كاملا رعايت كردند.
مواظبت و درايت پيامبر اكرم صلى الله على و آله در اين مسأله تا بدانجا پيش رفت كه حتى در سال سيزده بعثت، هنگامى كه عدهاى از مردم مدينه به بيعت با پيامبر صلى الله عليه و آله (در مكه) مبادرت ورزيدند و در فرداى آن روز (در منى) اجازه آمادهسازى و تجهيز نيرو، سلاح و شمشيرهاى خود را از پيامبر صلى الله عليه و آله خواستند، آن حضرت در جواب فرمود: من هنوز به اين كار أمر نشدهام.
نقش وحيانى پيامبر صلى الله عليه و آله:
تاثير غير بشرى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با استفاده از وحى الهى نيز در بررسى راهبردهاى فرهنگى، نكتهاى قابل توجه است. به عبارت ديگر، نقش قرآن مجيد و نحوه به كارگيرى آن توسط پيامبر صلى الله عليه و آله در ترسيم دورنماى مطلوب امت واحد، كارآيى بسزايى داشته است و پيامبران، موظف در به كارگيرى آيات الهى هستند: «يا بَني آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتي فَمَنِ اتَّقى وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» اى فرزندان آدم! اگر رسولانى از خود شما به سراغتان بيايند كه آيات مرا براى شما بازگو كنند، (از آنها پيروى كنيد؛) كسانى كه پرهيزگارى پيشه كنند و عمل صالح انجام دهند(و در اصلاح خويش و ديگران بكوشند)، نه ترسى بر آنهاست و نه غمناك مى شوند (اعراف: 35)
تكيه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر قرآن و بهرهگيرى بجا و به موقع از آن به عنوان يكى از تدابير سياسى مخصوص آن حضرت براى ترسيم دورنماى مطلوب بوده است.
تاكيداتى كه قرآن در موضوع وحدت و به خصوص، اعتلاى كلمه حق و ديانت اسلام دارد، بهترين درون مايهها را در اختيار مىگذارد كه فرمود: «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً» مردم(در آغاز) يك دسته بودند. (بقره: 213)
آنچه سياست هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را در اين مورد سرعت و شدت بيشترى مىبخشيد، تاثير جنبه إعجاز قرآن مجيد بود.
پيامبر صلى الله عليه و آله جز به وحى قرآنى سخن نمىگويد و محتواى نطق او نيز بايد با مُهر وحى الهى تاييد گردد تا از هرگونه آميزه ديگرى، پاك و پيراسته بماند: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى *إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى * عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى»
و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگويد! * آنچه مىگويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست! * آن كس كه قدرت عظيمى دارد[ جبرئيل امين] او را تعليم داده است. (نجم، 5-3)
بدين ترتيب، اعجاز قرآن به عنوان محتواى اصيل دعوت فرهنگى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، تاثير حركت آن حضرت را دو چندان مىكند و در تحليل تاثير وحيانى پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به تبيين الگوى امت واحد، توجه به ابعاد فوق طبيعى خارقالعاده حقيقت قرآن ضرورى مىنمايد.
حقيقتى كه قرآن نيز خود بدان اشاره دارد: «وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ هُوَ الْحَقُّ» و آنچه از كتاب به تو وحى كرديم حق است. (فاطر: 31)
و در جای دیگر هشداردهى به تمام مردم را به وسيله آن از پيامبر صلى الله عليه و آله مىطلبد: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها» و اين گونه قرآنى عربى[ فصيح و گويا] را بر تو وحى كرديم تا«أمّ القرى» [ مكّه] و مردم پيرامون آن را انذار كنى. (شورى: 7)
در اينباره، مواردى چند در تاريخ اسلام به چشم مىخورد كه اگرچه به صورت استقلالى نمىتوان آن ها را جزو سياستهاى فرهنگى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در تحقق وحدت به حساب آورد، ولى يادآورى اجمالى آن ها نيز خالى از لطف نيست.
اثرگذاری اعجازگونه قرآن بر مردم يثرب
تاثير اعجازگونه قرآن بر مردم يثرب يكى از این موارد می باشد. در زمان حيات پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و پس از پيمان عقبه اولى، با تلاوت قرآن (براى مردم) توسط افرادى مانند مصعببن عمير، تغيير و تحول محيط اجتماعى آن زمان به سمت ايجاد يك وحدت سياسى به پيش مىرفت آنگونه كه مورخان و سيرهنويسان نوشتهاند: «فُتِحتِ المدينه بالقرآن»
نسبتهاى نارواى سِحر و ساحرى كه مشركان و مخالفان در برابر تاثير چشمگير قرآن به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىدادند و نيز عناد و لجاجت آن ها در اين مورد، خود حاكى از ميزان نفوذ و جلب قلوب و آراء مردم توسط محتواى قرآن و نيز ايجاد نوعى وحدت اعتقادى و سياسى بر محور كلام الهى بود.
چنين نسبتهاى نادرستى و شدت ترس و وحشت مشركان، بهترين شاهد بر نقش اعجازآميز قرآن در تجمع افكار و عقايد و وحدتبخشى آنها بوده است؛ زيرا اين كتاب از خداى عزيز حكيم سرچشمه مىگيرد: « حم * تَنْزيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ» حم * اين كتاب از سوى خداوند عزيز و حكيم نازل شده است!. (جاثيه: 1- 2)
روش نشر دين:
كيفيت ترويج دين و سياست نشر و تبليغ آن توسط پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز در جهت ايجاد امت واحده و همسو با آن بوده است: « قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني» بگو: «اين راه من است من و پيروانم، و با بصيرت كامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مىكنيم!. (يوسف: 108)
از روش دعوت فكرى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چنين برمىآيد كه آن حضرت، ظرفيتهاى روحى و ذهنى مردم را كاملاً مورد نظر داشته و محتواى دعوت خود را متناسب با همان بستر اجتماعى خاص قرار مىداده است تا به اين ترتيب، زمينه فراگيرى پيام خود را به آحاد مردم فراهم كند و علاوه بر اين، پايهگذار وحدت فرهنگى و سياسى باشد.
بدينسان، شكى نيست كه رعايت سير تدريجى (در امر هدايت و رسالت) را بايد در همين راستا تحليل كرد.
پایبندى به اصل «تدريج»، جامعه را دچار شقاق زودهنگام و تشتّت درونى نمىسازد و وحدت نسبى پيشين را تا حدى حفظ خواهد كرد؛ بنابراين، راهى است تا بتوان شرايط به وجودآمدن وحدت فرهنگى و سياسى مطلوب را فراهم كرد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با به كارگيرى چنين سياست فرهنگى، نه تنها به تدريج، دورنماى امت اسلامى آرمانى خود را تبيين مىنمودند، بلكه طريقى براى ايجاد وحدت دينى در جامعه اعراب آن زمان نيز ارائه می دادند.
سياست تدريج در زمينه تبيين اعتقادات و نيز احكام و فروع دينى رعايت مىشد به گونهاى كه در دوران ده ساله مكه، اصول كلّى جهانبينى مانند توحيد، نبوت و معاد و سپس در مدينه، آيات احكام نازل گرديد.
قرآن كريم مىفرمايد: « وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً» و قرآنى كه آياتش را از هم جدا كرديم تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى؛ و آن را به تدريج نازل كرديم. (اسراء: 106)
رعايت مبناى تدريج نه فقط در القاء و انتقال محتواى دعوت، بلكه شامل روشها و كيفيت دعوت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز مىشد.
اين مساله ما را به نكته ديگرى درباره مشىِ سياسى پيامبر صلى الله عليه و آله در نحوه إعلان رسالت الهى خود نيز رهنمون مىسازد كه به دليل تناسب با بحث تدريج، در اين قسمت ذكر گرديده است:
مرحله اول: دعوت سرّى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه قريب سه سال به طول انجاميد.
مرحله دوم: شامل دعوت عشيرۀ و خاندان نزديك بود.
مرحله سوم: دعوت عمومى و همگانى از اعراب مكه تا سائر افراد را در برمىگيرد.
مرحله چهارم: دعوت نهايى جامعه بشريت با ارسال نامه به سران كشورهاى غير عرب می باشد.
با نگاهى گذرا، ولى تحليلى درمىيابيم اين گونه دعوت، نشان از نوعى مشىِ سياسى ويژه در ايجاد توسعه وحدت سياسى و فرهنگى دارد.
پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله از اين طريق، اولاً: آمادگى فكرى هدايت شدهاى را در افرادى كه دعوت او را پذيرا شدند، ايجاد كرد.
ثانيا: مركزيت سياسى واحدى را پايه نهادند كه در مواقع ضرورى به حمايت از آن حضرت در جهت تحقق آرمان هاى الهىاش بپردازد. (به خصوص كه پيوند نَسَبى با قريش نيز اقتضاى اين موضوع را داشت).
در مرحله اول با پذيرش و تولّى افرادى معدود، نوعى وحدت در تعلّقات و تمايلات نفسانى و نيز بينش و نگرشهاى مشترك به وجود آورد.
سپس اين وحدت آغازين در چارچوب نظام قبيلهاى مستحكم شد و شاكِله مركزيت اوليه وحدت سياسى و فرهنگى پىريزى شد.
پس از آن، هدف اصلى، عموميت دادن و تسرّىِ شعاع پوششى اين هسته مركزى در سطح جامعهاى بزرگتر بود و در نهايت، جهانى نمودن سيطرۀ چنين وحدت سياسى و فرهنگى را در برداشت.
بنابراين، بايد گفت هدف نهايى تدابير حكيمانه و الهى پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله، ايجاد وحدت سياسى، فرهنگى و سپس تشكيل حكومت اسلامى و به دنبال آن، ايجاد حكومت جهانى اسلام بوده است.
منبع: وحدت اسلامى و پيامبر اكرم (ص) راهكارهاى سياسى- فرهنگى، سيدحسين حسينى، فصلنامه معرفت شماره 33