به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، هفتمین بخش از زندگی به سبک امام خمینی (ره) همراه با مطالب خواندنی از رفتار و گفتار روح خدا تقدیم می گردد.
* به جاي بفرماييد، بسم الله ميگفتند.
* امام(ره) به خداوند خيلي اتكا داشتند. وقتي جريان يك توطئه خطرناك را به گوش امام رساندند، فرمود: اينها چه ميگويند؛ پيروزيِ ما را خدا تضمين كرده است.
* يكي از دوستان صميمي امام در رابطه با حكم دادگاه شخصي به امام مراجعه و تقاضای توصیه داشت. امام فرمود: با تمام ارادتي كه به شما دارم، چون حكم خداست، نميتوانم توصيه كنم.
* در خرداد 42 در سخنراني فيضيه فرمود: آن مردك در مدرسه فيضيه، حالا اسمش را نميبرم، آن وقت كه دستور دادم گوش هايش را بِبُرند اسمش را ميبرم.
دو روز بعد امام دستگير شدند. سرهنگ مولوي وارد اتاق امام شد. با لحن مسخره آميزي گفت: آقا! تازگي دستور ندادهايد، گوش كسي را ببرند؟. امام بعد از چند لحظه سكوت با لحني مطمئن فرمود: هنوزدير نشده است!.
پس از مدتي كوتاه سرهنگ به يكي از مناطق دور افتاده منتقل و به صورت مرموزي کشته شد.
* در ايام موشك باران، دكتر عارفي از امام پرسيد: آیا وضع خوابتان فرق كرده یا كم نشده است؟. امام فرمود: نه. دوباره پرسيد: هيچ فرقي نكرده؟. فرمود: نه.
* افراد زيادي از امام طلب بخشش ميكردند به خاطر توهين و... . ايشان ميفرمود: او را بخشيدم.
* وقتي 4 نفر از علماي قديمي تهران قرار بود به جماران بيايند؛ بر خلاف هميشه لباس كامل پوشيده و فرمود: مواظب باشيد، معطل نشوند و به استقبال آنها رفته و با همه معانقه كردند.
* معمولا هنگام قدم زدن يا قرآن تلاوت ميكردند يا ذكر ميگفتند و يا راديو گوش ميكردند.
*من قرآن را تبرک کنم؟!
* براي تبرّك، چيزهايي را ميآوردند به خصوص براي رزمندگان؛ يك دفعه وقتي فهميدند، پاكت آورده شده، محتوي قرآن هايي است كه چند سوره در آن نوشته شده با لحني تند و عتابآميز فرمود: من قرآن را تبرك كنم؟!؛ اين چه كارهايي است كه ميكنيد!.
* برای عزت مسلمين حساسيت داشت؛ دوست نداشت، غير مسلمين آقا شوند. در جواب كانون پرورش فكري كه سوال كرده بودند: خريدن كتاب براي كودكان از كشورهاي خارجي چطور است؟. فرمود: حتي الامكان از كتاب هايي باشد كه مسلمانان نوشتهاند و چنانچه لازم بود و كتابي خيلي خوب بود به شرط آنكه تاييد غيرمسلمين نشود، اشكال ندارد.
*توجه ویژه به اوقات نماز
* در حال مصاحبه با خبرنگاران خارجي در پاريس به محض بلند شدن صداي اذان سكّو را ترك كردند.
* از ايشان پرسيدند: كدام علم را بيشتر دوست داريد؟. فرمود: علم فقه را. يكي از اطرافيان گفت: فقه كه چيزي ندارد. فرمود: نخواندهاي. عرض كرد: چرا خواندهام. فرمود: پس نفهميدهاي!.
* آقاي كوثري ميگويد: پس از شهادت آقا مصطفي به نجف رفتم. اطرافیان گفتند: تاكنون امام گريه نكرده است؛ تو كاري كن تا امام بگرید. وی مي گويد: مدت زيادي با آيات و روايات و احاديث از مصيبت فرزند گفتم. ايشان مثل كوه نشسته و خم به ابرو نياوردند. اما به محض اينكه روضه را شروع كردم به شدت شروع به گريستن كرد.
*توصیه اکید به دولتمردان
* پيوسته به هيئت دولت ميفرمود: طوري كار كنيد كه بتوانيد براي مردم توضيح دهيد. كاري نكنيد كه نتوانيد براي مردم توضيح دهيد.
* همیشه ميفرمود: اميدم به طبقه جوان، دانشآموزان و دانشجويان است. جوان هاي حزب الله لبنان را به نام تاييد كردند با اينكه هيچ گروه و حزبي را به نام تاييد نميكردند.
*لطیفهای شیرین از امام
* يك مثال شيرين: امام فرمود: پدري، فرزندش را به مكتب خانه برد. شاگرد دعا كرد، استاد بميرد. از اتفاق استاد مُرد. پدر او را به مكتب خانهاي ديگر بُرد؛ اما او پيوسته دعا مي كرد، استاد بميرد. روزي پدرش به او گفت: تو بايد دعا كني، پدرت بميرد؛ چون تا من زندهام، دست بردار نيستم.
حال اين خارجي ها و پيروانشان بايد دعا كنند: اين سلاح الله اكبر از ملت ما گرفته شود و اين دعا هم كه مستجاب نيست و الا من نباشم باز خود ملت هست.
*شرط امام برای حضور در کلاس درس ایشان
* روزي در مسجد سلماسي به شاگردان فرمود: اگر ميخواهيد به درس من بياييد، بايد منظم باشيد و تمامتان جلو درب مسجد به هم برسيد؛ حتي فاصله منزل تا مسجد را بايد حساب كنيد.
* در نجف چند مرتبه فرمود: خرماي خشك ميخواهم؛ پرسيديم براي چه؟. فرمود: براي مطالعه شب ها كه تا دير وقت مطالعه ميكنم؛ وقتي خواب مرا فرا ميگيرد در دهانم باشد كه جلو خواب را بگيرد.
يكي از پزشكان قم مي گويد: به من خبر دادند، امام دچار ناراحتي قلبي شدهاند. خودم را به بالين ايشان رساندم. فشار خون 5 بود. پس از ساعتي كه حالشان بهتر شد، آماده حركت شدند تا نماز بخوانند. گفتم: شما در فقه مجتهديد و من در طبّ. حركت شما به فتواي طبّيِ من حرام است؛ بايد خوابيده نماز بخوانيد. ايشان با دقت به نظر من عمل كردند.
منبع: از یادداشت های حجت الاسلام والمسلمین قرائتی