دوشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۴
اقتصاد نفتی زمینه ساز تسلط استکبار بر کشور است

امروز باید اقتصاد مقاومتی پیاده شود و الاّ اقتصاد ما همیشه مریض خواهد بود و اگر اقتصاد مبتنی بر نفتی باشد، آمریکا و صهیونیست‌ها بر ما مسلّط می‌شوند.

به گزارش خبرگزای «حوزه» از اصفهان، حضرت آیت الله مظاهری در ادامه درس اخلاق خود با تاکید بر اینکه در قرآن کریم بیش از هزار بار بر قانون مساوات تاکید شده است، اظهارداشتند: اگر این قانون پیاده شود، اولین ثمره آن، رفع فقر است چرا که فقر امروز به دلیل  این است که به قانون مواسات عمل نمی‌شود.

ایشان هم چنین با انتقاد از تجمل گرایی در همه اقشار و حتی روحانیون، افزودند:  همه ما امروز باید ساده‌زیست باشیم و به اقتصاد مقاومتی مورد نظر  مقام معظم رهبری عمل کنیم.

این مفسر  قرآن  افزودند: امروز باید اقتصاد مقاومتی پیاده شود و الاّ اقتصاد ما همیشه مریض خواهد بود و اگر اقتصاد مبتنی بر نفتی باشد، آمریکا و صهیونیست‌ها بر ما مسلّط می‌شوند.

متن کامل سخنان این مرجع تقلید در ادامه تقدیم می گردد.

تهذیب نفس مشکل است

گفتم از نظر قرآن استفاده می‌شود که هدف از خلقت همۀ موجودات، انسان است: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ»[1]؛ و هدف از خلقت انسان هم، برای خداست: «وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِي»[2] و در این باره صحبت‌ها کردم. هدف از خلقت انسان، رسیدن انسان به مقام وصول و شهود، و رسیدن این انسان به مقام عبودیت و رسیدن انسان به یک بهشت دائمی است و در این چند هفته آخر بحث رسید به اینجا که هدف از خلقت انسان اینست که این انسان خلیفة الله شود: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»[3]. به عبارت دیگر اینکه انسان آدم شود. به عبارت دیگر بتواند درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضیلت را به جای آن غرس کند و میوه دار کند و از میوۀ آن هم خود و هم دیگران دائما استفاده کنند، که به این مسئله تهذیب نفس می‌گویند.

در این چند جلسه فهمیدیم که تهذیب نفس مشکل است و آدم شدن در سر حد محال است و کمک خدا را می‌خواهد. اینکه انسان بتواند خدا را معلم خود قرار دهد. اگر خدا معلم اخلاق ما شد، می‌توانیم به جایی برسیم، و الاّ نمی‌شود. انسان باید تلاش و کوشش خودش باشد، اما تا کمک خدا نباشد، به جایی نمی‌رسد:

«وَ لَوْ لاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ مَا زَکَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ يُزَکِّي مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ».[4]

بحث هفته گذشته دربارۀ این بود که چه کنیم خدا معلم اخلاق ما شود؟ چه کنیم تلاش‌های ما ثمربخش باشد؟ علمای علم اخلاق در این باره صحبت‌ها کرده‌اند. گفتم در سورۀ معارج، سورۀ «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ»، دستورالعملی داده شده است و این دستورالعمل آسان است. درحالی که آسان است، قطعاً انسان را به جایی می‌رساند. انسان می‌تواند خدا را معلم اخلاق خود کند و به جایی برسد. لاأقل اگر نتواند رذایل را ریشه کن کند، بتواند کنترل کند.

از جوان‌ها تقاضا دارم به نماز اهمیت دهند

این دستورالعمل مرکب از پنج چیز است. اول نماز است: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً، وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً ، إِلاَّ الْمُصَلِّينَ»[5]؛ انسان معمولاً بی ادب و خودسر است، یعنی معمولاً انسان‌ها صفات رذیله دارند که آن صفات رذیله آنها را بدتر از هر درنده و میکروبی می‌کند.  قرآن می‌فرماید: به وسیله نماز می‌تواند کنترل کند.

هفتۀ گذشته فی الجمله دربارۀ نماز صحبت کردم و این نماز را هم در اول و هم در آخر سفارش کرده است. در اول می‌فرماید: «الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ دَائِمُونَ»[6]؛ بعد هم در آخر می‌فرماید: «وَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ يُحَافِظُونَ»[7]؛ لذا از همه و مخصوصاً جوان‌ها تقاضا دارم به نماز خیلی اهمیت دهید. البته هفتۀ گذشته فهمیدیم که قرآن ندارد که نماز بخوان، بلکه قرآن اقامۀ نماز دارد. و بیش از دویست جا فرموده اقامۀ نماز. یعنی در اول وقت همه جا تعطیل باشد به جز مسجد و همۀ کارها ملغی شود به جز نماز. نماز با ادب و با تعقیب و اگر بتواند با حضور قلب. البته حضور قلب کار مشکلی است، اما به هر اندازه که بشود. نماز با جماعت و در مسجد و در اول وقت باشد. آنگاه حتماً به انسان کمک می‌کند: «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ»[8]؛ از دو چیز کمک بخواهید. یکی با تلاش و کوشش خودتان و صبر و استقامت در خودسازی و یکی هم به واسطۀ نماز. بعد هم قرآن وعده داده است که: «إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[9]؛ به راستی اگر نماز، نماز باشد، انسان می‌تواند خودسازی کند. می‌تواند برسد به آنجا که گناه در زندگی او نباشد و اگر گناه آمد، توبه و خجالت زدگی داشته باشد و بالاخره مقدمات آدمیت را فراهم کند. لذا باز از جوان‌ها تقاضا دارم که به نماز خیلی اهمیت دهید.

دوم چیزی که بحث امشب ماست، اینست که می‌فرماید: «وَ الَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ»[10]، «وَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»[11]؛ اگر می‌خواهی خودسازی کنی، باید دیگرگرا و به فکر دیگران باشی، به هر اندازه که می‌توانی. قرآن می‌فرماید: «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ»[12]؛ باید به هر اندازه که می‌توانی به فکر دیگران باشی. آن کسانی که می‌توانند دختران را شوهر دهند و پسرها را زن دهند و خانه برای بی‌خانمان‌ها درست کنند و بالاخره مردم را از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه قرار دهند. و کسانی که نمی‌توانند، به هر اندازه که می‌توانند و اگر هیچ نمی‌توانند، دلسوز برای اجتماع و دیگران باشند، با دعا و راز و نیاز با خدا و کمک گرفتن از دیگران برای مستمندان.

چیزی که باید به آن توجه داشته باشیم و مهم است، اینکه این غیر از خمس و زکات است. این را آیه اول سوره بقره معنا می‌کند و می‌فرماید:

«ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ‌، الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ‌«[13]

باز در اینجا قرآن اول نماز را می‌گوید و بعد از نماز رسیدگی به دیگران را می‌گوید. انسان می‌تواند خدا را معلم اخلاق خود کند. یکی با اقامۀ نماز و دوم با «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ»‌، هرچه را خدا به او داده است، دیگران در آن شریک شوند. اگر مالی دارد، در مالش و اگر علم دارد، در علمش و اگر وجاهت شخصیت دارد، در وجاهت و اگر قلم دارد، در قلمش و بالاخره هر نعمتی که دارد، خودخور و خودخواه نباشد و به هر اندازه که می‌شود به دیگران بدهد: «وَ الَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ» و این حقّ معلوم یعنی قانون مواسات.

قانون مواسات بیش از هزار مرتبه در قرآن نازل شده است

قضیّۀ خمس و زکات ربطی به این بحث ما ندارد. در قرآن هم کم آیه راجع به زکات اصطلاحی فقها داریم و بیش از یک آیه نیست که می‌فرماید: «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً»[14] و آن هم در مدینه نازل شده است. راجع به خمس هم بیش از یک آیه نداریم و اینست که: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ»[15] که این هم در مدینه نازل شده است؛ امّا قانون مواسات بیش از هزار مرتبه در قرآن نازل شده است. هم در مکه آیه بعد از آیه و زمان بعد زمان و مکان بعد مکان و هم در مدینه. اگر بخواهیم آیات این قانون مواسات را بشماریم، بیش از هزار آیه می‌شود. این جملۀ «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ‌« بیش از هزار مرتبه در قرآن آمده است. این بچه بازی و سهل انگاری نیست، بلکه قانون مواسات خیلی جدّی است. بله فرقش اینست که در باب خمس و زکات اگر خمس و زکات نداد، حق الناس کرده و اگر حاکم اسلامی بتواند خمس و زکات را از او می‌گیرد و اگر کسی خمس ندهد، مال امام زمان در مالش است و نمی‌تواند تصرف در اموالش کند.

اگر کسی زکات اصطلاحی فقها در رساله را بدهکار باشد، نمی‌تواند تصرف در اموالش کند تا اینکه زکاتش را بدهد. فقرا و امام زمان شریک در اموالش هستند و گفتم اگر حکومت اسلامی بتواند، از او می‌گیرد. اما راجع به قانون مواسات گرفتنی و حق النّاسی نیست، بلکه یک تکلیف است اما تکلیف خیلی جدّی است. در همان اول قرآن می‌فرماید: اگر متّقی هستی باید این دو بال را داشته باشی، یکی بال رابطه با خدا و یکی بال رابطه با مردم: «يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ‌« و این کم کم به جاهای بالایی می‌رساند، به اندازه‌ای که اگر این تکلیف را ادا نکند، گناه بزرگ است و برای او جهنّم است و آیاتش هم فراوان است و معمولاً کسی به این قانون مواسات عمل نمی‌کند. اگر خیلی مرد باشد خمس و زکاتش را می‌دهد، اما اینطور نیست که به هر اندازه به فکر زن و بچه‌اش است، به فکر دیگران هم باشد. اگر به راستی این قانون مواسات پیاده شود، اول چیزی که نتیجه می‌دهد، رفع فقر است و آنگاه فقر در جامعۀ ما نیست. اگر می‌بینیم فقر در جامعه هست، برای اینست که به این قانون مواسات عمل نمی‌شود.

وقتی حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» بیایند، با خرق عادت و معجزه به یک شبانه‌روز بر دنیا مسلّط می‌شوند و شش شبانه‌روز در دنیا مستقر می‌شوند و اینها معجزه و خرق عادت است و به قول قرآن، خدا می‌خواهد چنین شود و می‌شود، خدا می‌خواهد به دست ولیّش پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته شود و عدالت اسلامی سرتاسر جهان را بگیرد و می‌گیرد. اما بعد حساب خرق عادت نیست و حساب معجزه نیست، بلکه حساب پیاده شدن قرآن و احکام اسلام است و اگر قرآن در میان مردم پیاده شود، همۀ مردم از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه می‌شوند.

به عنوان مثال امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» پنج سال حکومت کردند با آن همه دردسرها و با سه جنگ مصیبت‌بار. جنگ‌هایی که برای امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» جلو آمد، غیر از جنگ‌هایی بود که برای پیغمبر اکرم«صلّی‌‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» جلو می‌آمد. جنگ‌هایی که برای پیغمبر جلو می‌آمد، با کفار و مشرکین بود، اما جنگ‌های امیرالمؤمنین با مسلمان‌ها بود. یعنی در جنگ جمل و صفین و نهروان، مسلمان‌ها جلو آمدند و می‌خواستند حکومت امیرالمؤمنین را از بین ببرند و امیرالمؤمنین را نابود کنند و می‌خواستند مسلمان‌ها را نابود کنند که شصت هزار نفر را در جنگ صفین کشتند. سه جنگ برای امیرالمؤمنین جلو آمد که بالاترین جنگ‌ها هم جنگ نهروان بود و امیرالمؤمنین می‌فرمایند: اگر من نبودم، هیچ کس نمی‌توانست چشم این فتنه را کور کند و من توانستم در جنگ نهروان پیروز شوم. بالاخره امیرالمؤمنین اینچنین پنج سال حکومت کردند. مرحوم مجلسی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» روایت را نقل می‌کنند که روایت خیلی شیرینی است که در نماز جمعه بعضی اوقات امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمود: ای مردم! من خلیفۀ شما شدم و من کسی هستم که همۀ شما را از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه کردم و یک نفر نیست که زن نداشته باشد و یک نفر نیست که خانه نداشته باشد و یک نفر نیست که از نظر خوراک و پوشاک در مضیقه باشد و بعد می‌فرمایند: ای مردم من کسی هستم که برای شما آب آوردم. معلوم می‌شود از دجله آب لوله کشی به کوفه آورده‌اند.[16] اگر به راستی قانون مواسات پیاده شود، اول نتیجه‌اش اینست که همۀ مردم در رفاه می‌شوند.

به هر اندازه می‌توانیم گره از کار دیگران بگشاییم

اسلام که مدّعی است که من می‌توانم جهان را اداره کنم، باید چنین باشد. یعنی باید قوانینی در قرآن باشد که آن قوانین بتواند جهان را اداره کند و اول چیزی که باید در جهان اداره شود، اینست که باید فقر نباشد. اول عدالت باشد و بعد از آن نه اینکه فقر نباشد، بلکه رفاه باشد و اگر ما به راستی به این قانون مواسات عمل کنیم، رفع فقر اجتماعی می‌شود و جداً پیدا نمی‌کنیم دختری را که در خانه بماند و پیدا نمی‌کنیم پسری را که بی زن بماند و پیدا نمی‌کنیم کسی را که بی خانه باشد و معنا ندارد پیدا کنیم کسی را که از نظر خوراک و پوشاک در مضیقه باشد. این معنای قانون مواسات قرآن است و این از شاهکارهای آیات قرآن است. گفتم قرآن بیش از هزار جا روی این پافشاری دارد. پس باید چنین باشیم اما معمولاً نیستیم. باید به هر اندازه می‌توانیم گره از کار دیگران بگشاییم. اگر کسی بتواند گره از کار کسی بگشاید و اما نگشاید، یک گناه کبیرۀ بسیار بالا انجام داده است و گناهش خیلی بزرگ است. گناه به اندازه‌ای بزرگ است که آقا امام صادق«سلام‌الله‌علیه» در منی منبر رفته بودند و در وسط منبر فرمودند: ای شیعیان ما اینقدر دل ما را خون نکنید. یکی در وسط منبر گفت: یابن رسول الله! ما مرید شما هستیم و شما را امام می‌دانیم، کجا دل شما را خون کرده‌ایم؟ امام صادق فرمودند: تو، دو سه روز قبل به منی می‌آمدی و پیاده‌ای، خسته کنار جاده ایستاده بود و به تو گفت: مرا سوار کن و تو می‌توانستی او را سوار کنی، اما سوار نکردی و با بی‌اعتنایی گذشتی و دل ما را خون کردی.

دل امام زمان را کسی خون می‌کند که به قانون مواسات عمل نکند، کسی که تجمل‌گرا باشد، اما مردم در مضیقۀ مالی و در مضیقۀ ازدواج و خانه باشند. دو دو تا چهار تا است که اگر مردم به قانون مواسات عمل کنند، فقر از جامعه برداشته می‌شود و همه از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه می‌شوند.

مثال ساده‌ای بزنم و خیال نمی‌کنم کسی بتواند روی این مثال شبهه کند. اگر تجمل‌گرایی که الان داریم، برداشته شود و به جای آن رفاه‌گرایی شود، آنگاه تمام این مشکلات رفع می‌شود و جامعۀ ما از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه می‌شوند. این تجمل‌گرایی‌هایی که الان بین همه هست و حتی بین ما روحانیون هم هست. تجمل گرایی‌ها عجیب شده است، مخصوصاً در عروسی‌ها و در ولیمه‌ها و در آن مکه رفتن‌ها و ولیمه و سوغاتی‌ها، اگر برداشته شود و ساده‌زیستی شود، آنگاه رفع فقر از جامعه می‌شود و هیچ‌کس بی زن و بی شوهر نمی‌ماند و هیچ کس مشکل جهیزیه و مهریه ندارد و هیچ‌کس مشکل بی‌خانگی ندارد و همۀ مردم از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاه می‌شوند. این روایت و آیه و علم الاقتصاد هم نمی‌خواهد. من سال‌ها پیش کتابی به نام «مقایسه‌ای بین سیستم‌های اقتصادی» نوشتم و اقتصاد اسلام را با اقتصاد سرمایه‌داری و کمونیستی مقایسه کردم و در جلد اول آن قانون مواسات را آوردم و در آنجا اثبات کردم که جامعه باید فقر نداشته باشد. به قول امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» فقر، فلاکت است. فقر سخت است و فقر انسان را به کفر نزدیک می‌کند: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ‏ يَكُونَ‏ كُفْراً»[17] و فقر مشکل است و باید این فقر نباشد. لذا تلاش و کوشش انسان واجب است. بعد هم مردم و بعد اگر مردم نکردند، حکومت بتواند این کار را بکند و این معنا ندارد که فقر موجود باشد. اگر اسلام پیاده شود و باز فقر باشد، این اسلام، اسلام نیست و ما مدعی هستیم که اسلام جهانی است و اسلام آمده برای اینکه سختی‌ها را رفع کند و اسلام آمده و اول چیزی که آورده اتحاد و برادری و بعد از آن رفع فقر عمومی است. می‌دانید این تجمل‌گرایی‌ها چقدر گناه دارد؟ قرآن کریم می‌فرماید:

«وَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ‌، فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ‌، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ‌، لاَ بَارِدٍ وَ لاَ کَرِيمٍ‌، إِنَّهُمْ کَانُوا قَبْلَ ذٰلِکَ مُتْرَفِينَ‌، وَ کَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ»[18]

به اندازه‌ای مشکل است که معنا کردن آن برای شما و برای من هم مشکل است. اینکه دست چپی‌ها در روز قیامت چقدر شوم و بدبخت هستند و اینها قبل از اینکه آنها را به جهنم ببرند، زیر دود و هرم جهنم می‌سوزند. به آنها خطاب می‌شود برای اینکه مترف و تجمّل‌گرا بودید. آن تجمّل‌گرایی شما سبب شد که گناه کنید و دزدی‌ها و حیف و میل‌ها در اثر همین تجمّل‌گرایی است و در همین تجمّل‌گرایی هفت هشت ده تا صفت رذیله خوابیده است. قرآن می‌فرماید: چون تجمل‌گرا بودید، گناهان بزرگی هم از شما سر زده است.

اقتصاد مقاومتی پیاده شود

کدامیک از ما تجمل‌گرا نیستیم؟! این طرز ازدواج‌ها و طرز خانه‌های ما و طرز رفت و آمدهای ما و طرز عید نوروز ما با آن همه گناه و جنایت‌ها و با آن همه بی‌بند و باری‌ها، تجمل‌گرایی است. و ما باید ساده‌زیست شویم. این اقتصاد مقاومتی مقام معظم رهبری انصافاً چیز خوبی است. البته پیاده شدن آن کار مشکلی است و اما نمی‌توانم و نمی‌شود در قاموس انسان راه ندارد و حتماً باید این اقتصاد مقاومتی پیاده شود و الاّ اقتصاد ما همیشه مریض است. اقتصاد نفتی باشد، معلوم است که آمریکا و صهیونیست‌ها بر ما مسلّط می‌شوند. اگر اقتصاد مقاومتی نباشد، معلوم است که همیشه دولت بدبخت و محتاج است. این اقتصاد مقاومتی خیلی مفید است. مرادم اینست که یکی از ارکان این اقتصاد مقاومتی، ساده‌زیستی است. اینکه با ساده‌زیستی محتاج به دیگران نباشیم. این ساده‌زیستی غنای عجیبی است: «عَزَّ مَن‏ قَنِعَ‏ و ذَلَ‏ مَن طَمِع‏»[19] اگر می‌خواهی عزیز باشی، ساده‌زیست باش. آنگاه انسان می‌تواند به خیلی از جاها برسد. الان مرادم اینست که این تجمّل‌گرایی برداشته شود، فقر هم برداشته می‌شود. البته تلاش و کوشش و توجه می‌خواهد و البته تلاش اجتماعی می‌خواهد و با یک فرد و ده فرد و بیست فرد نمی‌شود، بلکه کار عمومی است. همینطور که قرآن می‌فرماید: «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ‌« و همینطور که می‌فرماید: «وَ الَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ‌« و «وَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ‌«؛ باید مخصوصاً به آبرودارها و محروم‌ها برسیم، به هر اندازه که می‌توانیم. اگر می‌توانیم خودمان و اگر نمی‌توانیم با قلم و قدممان کمک کنیم.

1]. إبراهيم‏، 19: «آيا در نيافته‌اى كه خدا آسمان‌ها و زمين را آفريده؟»

[2]. طه‏، 41: «و تو را براى خود پَروردم.»

[3]. البقرة، 30: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت‏.»

[4]. النور، 21: «و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هيچ كس از شما پاك نمی‌شد، ولى [اين‏] خداست كه هر كس را بخواهد پاك می‌گرداند.»

[5]. المعارج 22-19: «به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى‏تاب‏] خلق شده است، چون صدمه‌اى به او رسد عجز و لابه كند، و چون خيرى به او رسد بخل ورزد، غير از نمازگزاران.»

[6]. المعارج‏، 23: «همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى می‌کنند.»

[7]. المعارج‏، 34: «و كسانى كه بر نمازشان مداومت می‌ورزند.»

[8]. البقرة، 153: «از شكيبايى و نماز يارى جوييد.»

[9]. العنكبوت‏، 45: «که نماز از كار زشت و ناپسند بازمی‌دارد، و قطعاً ياد خدا بالاتر است.»

[10]. المعارج‏، 24: «و همانان كه در اموالشان حقّى معلوم است.»

[11]. الذاريات‏، 19: «و در اموالشان براى سائل و محروم حقّى [معيّن‏] بود.»

[12]. الطلاق‏، 7: «بر توانگر است كه از دارايى خود هزينه كند، و هر كه روزى او تنگ باشد بايد از آنچه خدا به او داده خرج كند.»

[13]. البقرة، 3-2: «اين است كتابى كه در [حقانيت‏] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است، آنان كه به غيب ايمان می‌آورند، و نماز را بر پا می‌دارند، و از آنچه به ايشان روزى داده‌ايم انفاق می‌کنند.»

[14]. التوبة، 103: «از اموال آنان صدقه‌اى بگير.»

[15]. الأنفال‏، 41: «و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد، يك پنجم آن براى خدا.»

 .[16]بحارالأنوار، ج 40، ص 327: «مَا أَصْبَحَ بِالْكُوفَة أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَة لَيأْكُلُ الْبُرَّ وَ يجْلِسُ فِى الظِّلِّ وَ يشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَاتِ»

[17]. الکافی، ج 2، ص 307.

[18]. الواقعة، 46-41: «و ياران چپ كدامند ياران چپ؟ در [ميان‏] باد گرم و آب داغ، و سايه‌اى از دود تار، نه خنك و نه خوش، اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند، و بر گناه بزرگ پافشارى می‌کردند.»

[19]. النهایه فی غریب الحدیث، ج 4، ص 114.

انتهای پیام 313/18

 

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha