خبرگزاری «حوزه»/ آنچه در پی میخوانید گفتوگوی مجازی شیطان و ایمان در خصوص رهآوردهای مثبت و منفی فرزنددار شدن یا نشدن است.
چرا بچه نیاورم؟
چون همه می گویند: بچه نیاوری!
مگه دیوانهای؟
یا اینکه اندام من به هم میریزد!؛ چون میترسم برای رزق و روزی طفل به گدایی بیفتم!.
چون دوست دارم آن گونه که دلم میخواهد، پیشرفت کنم.
چون از بیشخصیتیِ انسان است که دور و اطراف او چند تا بچه باشد؛
زشت است!.
چون دوست دارم بیشتر بخوابم، راحت جایی برم، راحت بگردم، بند بچه نباشم، خلاصه وِل باشم.
چون شوهرم حوصلۀ بچه را نداشته و من آن قدر همسر مهربان، مدیر و مدبری نیستم که او را راضی کنم. اصلاً نمیتوانم هم همسر خوبی باشم و هم یک مادر خوب. نمیخواهم هم یاد بگیرم.
چون میترسم فرزندم، دزد، قاچاقچی، شرابخوار و خلافکار دربیاد؛ آخر من و همسرم، کارهای خلاف را بد نمی دانیم ولی فرصت چنین کاری برای ما پیش نیامده؛ شاید برای بچۀ ما پیش بیاد!.
اصلاً میترسم راه خلاف برود؛ چون به پاک بودن شیر خود و به درآمد همسرم اطمینان ندارم!.
چون اصلاً فکر نمیکنم که پیامبر(ص) از من توقعی داشته باشند!.
*بچه نمی آورم!
چون توان جسمی ندارم. آنهاییکه چند تا بچه آوردند، آدم آهنی هستند، با برق و باتری کار میکنند!،
من آدمیزاد هستم، نمیتوانم.
چون قاعده 20 تا 35 سال (ساخته صهیونیسم) به نظرم صحیحتر می آید تا قاعده بلوغ تا یائسگی (خلقت خالق).
چون حرف مامای خانه بهداشت برای من معتبرتر بوده تا حرف 1400 سال پیش کسی که او را ندیدم.
ماما میگوید: فرزند نیاور!.
اصلاً چرا بچه؟؛ وقتی من آن قدر اعمال نیک و صدقه جاریه دارم که یقین دارم قبول شده و دست من را روز قیامت میگیرد!.
*بچه نمی آورم!
چون ماشین لباسشویی و جاروبرقی من، اگر هفتهای بیش از یکبار کار کند، خراب می شود!.
چون میخواهم اگر فرزندم به ستارهای در آسمان هفتم اشاره کرد، برای او بخرم؛ چون نمیتوانم، پس نمی آورم.
چون میخواهم درس بخوانم، آخر خدا را شکر با هزار زحمت قبول شدم: رشته سازههای ریز راکتهای هوایی دانشگاه پیام نور فیسآباد!.
چون من منتظر یک فرصت بهشتی هستم؛ مکه، کربلا و.... . نمیشود هرجا بچه را گذاشت؛ لابد آن مکان ها عاقبت بخیرتر هستند!
گفتوگوی من و ایمان
* چرا بچه بیارم؟
بچه می آورم چون مسیحی به کلام پیامبر خود بها می دهد،
یهودی به گفتههای پیغمبر خود افتخار میکند و من مسلمان هستم و پیامبر من أمر فرمودند: بچه بیاورید تا روز قیامت به زیادی شما نسبت به امتهای دیگر مباهات کنم.
*بچه می آورم
چون میدانم دنیا هر چه باشد، میگذرد ولی اولاد صالحی که از من به جا بماند، قطعاً تا ابد به سود من خواهد بود.
*بچه می آورم
چون به نظرم، فروختن خواب بیشتر و راحتی من در مقابل بهشت، معامله پر سودی خواهد بود.
*بچه می آورم
چون طرفِ معاملۀ من رحمـۀ للعالمین و امیرالمؤمنین هستند و این، کم افتخاری نیست!.
*بچه می آورم
چون تلاش خود را برای تربیت او میکنم و توکل من به خدا و عنایت اهلبیت علیهم السلام آنقدر است که روی کمک آن ها حساب کنم.
*بچه می آورم
چون وقتی او را در حال نماز خواندن ببینم (از اینکه یک نمازخوان به بندههای خدا اضافه کردم) یا وقتی ببینم از ترس خدا و به عشق اهل بیت علیهم السلام گریه میکند (از این که واسطۀ وجود یه محبّ دیگر برای علی و زهرا(عليهماالسلام) شدم)، خستگیِ من از بین خواهد رفت.
*بچه می آورم
چون به خاطر لحظه لحظه هایِ بارداری و شیردهی، گناهانم را میبخشند، درجههای مرا بالا برده و کولهبار مرا پُر میکنند؛ چون غیر از راه بچهداری، تقرب به خدا مشکلتر از این حرف ها می باشد.
دوست دارم بچه بیاورم چون می خواهم در حد توان خود، نقشههای دشمنان را دربارۀ کاهش جمعیتِ خنثی کنم.
چون میخواهم آمریکا و اسرائیل از اینکه أمر رهبر ما این همه برای ما مهم بوده تا عمق وجود آن ها بسوزد و حرص بخورند.
چون با تجربۀ مادر بودن، شخصیت خود را تکامل میبخشم؛ چرا که میدانم ابعاد روحی زن ها بدون مادر شدن، یک چیزی کم دارد. چون شکر خدا عذر و مشکل حادی ندارم مثل سرطان، اعتیاد، ترس از هم پاشیدن خانواده و... .
* بچه می آورم
چون دوست دارم در مقابل هدایا و نعمتهای بسياری که به من عنایت کردند، هدیه ارزشمندی به رسولالله(صلی الله علیه وآله) بدهم که فرمودند: یک نوزادِ امت من برای من دوست داشتنیتر از همه دنیاست.
چون سعی میکنم، این حرف خدا را باور کنم که رزق و روزی شما را هم ما می دهیم، آن وقت شما جوش روزی فرزند خود را میزنی؟!.
*بچه می آورم
چون میدانم او هم مرا رشد داده و بزرگ میکند نه این که فقط من فرزند را بزرگ کنم.
*بچه می آورم
چون اصلاً مگر قرار است چه قدر عمر کنم؟؛ هر چه قدر هم سخت بگذرد به سرافرازی آن و لذت ابدی و رضوان خدا می ارزد؛ که عارفی مدام می گفت: ما أبد در پیش داریم...!
*بچه می آورم
به خاطر این که دوست دارم آن زمانیکه همه، بچههای خود را برای سربازی آقا امام زمان علیه السلام آماده میکنند، من توفیق بیشتری داشته باشم.
*بچه می آورم
چون میخواهم هر وقت مرا در قبر گذاشتند، خستگی بگیرم نه این که حسرت خوردن من شروع شود که چه فرصت هایی را مُفت و راحت از دست دادم.
*بچه می آورم
چون بدون بچه آوردن، زندگی آسایش و آرامش مطلق را ندارد؛ چون خود خدا می فرماید: انسان در رنج آفریده شده است. پس انتخاب کردن این سختیِ شیرین باعث می شود، غصههای دیگر روی سرم خراب نشود.
دوست دارم دوباره مادر شوم؛ چون من موجود با عاطفهای هستم که لذتِ لبخند بچهام و لطافت بوسهاش برای من دلپذیرتر از فیلم دیدنها، بیرون رفتنها و... می باشد.
*بچه می آورم
چون رشد و پیشرفت ظاهری و کلاس گذاشتن نزد مردم به فریاد من در آخرت نمی رسد. احتمالاً آن جا به این نتیجه برسم که کاش به مسیری که خدا به من پیشنهاد داده بود، بیشتر فکر میکردم.
*بچه می آورم
چون هر بچه به اندازۀ یک فوق لیسانس، تجربه، علم و عزت برای زن به همراه دارد.
بچه مي آورم چون...
منبع: ماهنامه خانه خوبان شماره 73
نظر شما