به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، نوشتار ذیل در پی رفع توهم مبارزه عقل با نفس بوده و کشمکش واقعی را بین كِشش هاي غريزي و كشش هاي معنوي برمی شمارد.
مقدمه
همة مي دانيم كه در نفسِ (منِ) انسان دو دسته گرايش وجود دارد:
1 . گرايش به امور مادي و غريزي
2 . گرايش به امور معنوي و روحاني.
آشكار است كه گرايش هاي غريزي، قدرت تشخيص خوب و بد را نداشته و به تعبيري كور هستند و تنها مي خواهند إرضاء شوند؛ ديگر براي آن ها فرقي نمي كند كه از راه خیر یا از راه شرّ به خواستة خود برسند؛ راهي كه به سعادت منتهي مي شود يا به شقاوت. (1)
نقش عقل در زندگي
تشخيص راه هاي «سعادت فرجام» و راه هاي «شقاوت فرجام» به عهدة عقل يا وحي است. (كه البته اين دو مطابق و موافق هم ديگرند چنان كه در جاي خود به اثبات رسيده). (2) چون عقل نيروي حسابگر است و آخر و عاقبت كار مورد نظر و تأثير آن را در سرنوشت انسان مي سنجد. (3) و مشخص مي كند، آيا كار مورد نظر در مدار بندگي خدا هست و به بهشت او ختم مي شود يا خير؟.
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: «مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ...» عقل چيست؟. آن حضرت فرمودند: چيزي است كه به وسيلة آن خدا پرستش مي شود و بهشت به دست مي آيد.(4)
اگر عقل تشخيص داد كه اين گونه راضي كردنِ نفس با كمال انسان سازگار است، گرايش هاي مادي و معنوي با هم در صلح و صفا خواهند بود. ولي اگر عقل دريافت كه راه نفس، رو به بيراهه دارد، بين اين دو نوع گرايش، نبرد سختي در خواهد گرفت.
جدال عقل و نفس
اين كه گفته اند عقل و نفس با هم مبارزه مي كنند، براي اين است تا مطالب به ذهن نزديك تر و دركشان آسان تر باشد؛ وگرنه اين دو در عرض هم نيستند. زيرا نفس يك سري خواهش ها دارد و عقل چراغي است كه راه صحيحِ رسيدن به آنها را روشن مي كند. اگر قرار است كشمكشي باشد، بايد بين دو كشش «غریزی» و «معنوی» باشد. عقل اصلاً از جنس كشش نيست. كار عقل، نشان دادن راه از چاه است و با هيچ كسي هم جنگي ندارد. آنجا كه مي گويند: عقل و نفس مبارزه مي كنند در حقيقت منظور اين است كه مرتبه اي از نفس كه كمال طلب است و فرشته خو با مرتبه اي ديگر از نفس كه لذت طلب و ديو صفت است، مي جنگد و چون كشش هاي كمال جو، حركتشان بر وفق روشنگري و سنجش عقل است و عقل آنها را تأييد و تصديق مي كند، به جاي اين كه بگويند: جنگ بين كشش هاي غريزي از يك سو و كشش هاي معنوي از سوي ديگر است، مي گويند: جنگ بين نفس و عقل است.
از اين نكته كه بگذريم، بالاخره تصميم گيري بين اين دو دسته كشش با «جوهر نفس»(5) است كه در «اراده» تجلّي کرده و از باطن نفس مي جوشد و در ميان گرايش ها به وسيلة آن، راهي را انتخاب كرده و سرنوشت خويش را مي سازد.(6)
راز تمایل انسان به غرایز مادی
حال این سؤال مطرح می شود؛ چرا گاهي كشش هاي غريزي بر كشش هاي معنوي پيروز مي شوند؟ و به تعبير ديگر چرا گاهي «جوهر نفس» جانب خواسته هاي مادي را نگه مي دارد و جانب خواسته هاي ملكوتي را فرو مي گذارد؟.
مهم ترين و اصلي ترين عامل پيروزي كشش هاي غريزي بر كشش هاي معنوي «دنيازدگي» است. امام صادق عليه السلام فرمودند: «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَۀٍ» دلبستگى به دنيا سرآمد هر گناهى است.(7)
قبل از هر چيز بايد دانست، «دنيا» چيست تا «دنيازدگي» فهمیده شود. دنيا عبارت است از زندگي اين جهاني (و امور مربوط به آن) كه به ما نزديكتر است در مقابل زندگي آن جهاني، كه از ما دورتر است.(8) امور دنيايي مانند: ثروت، زن، فرزند، خوردنيها، آشاميدنيها، ديدنيها، شنيدنيها و ... .
علاقة به اين موارد به عنوان مقدمه و وسيله اي براي رسيدن به كمال و سعادت ابدي، مصداق دنيازدگي نيست. بلكه چنين علاقهاي را خود خداوند تبارك و تعالي در سرشت انسان ها نهاده تا امور جهان نظم خود را داشته باشد و اگر اين علاقه ها نبود اصلاً نسل بشر ادامه نمي يافت.(9)
دنيازدگي يعني همان علاقهاي كه از طرف قرآن و روايات مورد مذمت قرار گرفته است. همان علاقة بيش از حدّ و دلبستگي شديد به دنيا، به گونه اي كه دنيا هدف نهايي زندگي شخص باشد و او به هدفي والاتر از آن نيانديشد و به همين شهوات زودگذر مادي راضي و قانع باشد.(10) كساني كه وصف حالشان در اين آية شريفه آمده:
«إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ * أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ».(11)
آنها كه ايمان به ملاقات ما(و روز رستاخيز) ندارند، و به زندگى دنيا خشنود شدند و بر آن تكيه كردند و آنها كه از آيات ما غافلند * (همه) آن ها جايگاهشان آتش است، به خاطر كارهايى كه انجام مىدادند!.
نتيجة چنين نگرشي، اين است كه شخص، خدا و قيامت را فراموش كند و براي رسيدن به خواسته هاي نفساني اش كه در اين حالت «هواي نفس» ناميده مي شوند از هيچ كاري روي بر نگرداند و براي او يكسان است كه از راه هاي معقول و مشروع به سوي إرضاي خواهش هايش حركت كند يا از راه هاي نامعقول و نامشروع.
گرايش به دنيا، زماني «هواي نفس» ناميده مي شود كه دنيا مطلوب اصلي (و نه مقدمه اي براي آخرت) محسوب شود.(12) يعني همان چيزي كه «دنيازدگي» ناميده مي شود. لذا اگر دنيازدگي نباشد، هواي نفسي هم نخواهد بود كه با گرايش هاي رو به آسمان و ملكوتي انسان مبارزه كند و گاهي نيز بر آن چيره شود.
پاورقی: