حسن شرف الدین عبدالله المرتضی نویسنده، حقوقدان و از انقلابیون یمن در مصاحبه با سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، به ابعاد تجاوز نظامی عربستان و هم پیمانانش علیه مردم یمن، برنامه انصارالله برای اداره کشور و تاثیر بیانات اخیر رهبر انقلاب درباره تحولات یمن پرداخت:
*مدتی است که شاهد تجاوز نظامی عربستان به یمن هستیم. سؤال نخستین این است که چرا عربستان گزینه نظامی را برای یمن انتخاب کرد؟
استفاده عربستان از گزینه نظامی به این خاطر است که راه دیگری برای عربستان باقی نمانده بود، چرا که تا کنون از تمام گزینه ها برای مقابله با یمن استفاده کرده و اکنون تمام آن راه ها و ابزارها ناکارآمد شده و نمی توانند در یمن و روند تحولات آن تاثیرگذار باشند، البته باید خاطر نشان کرد که در راس همه این ابزارها القاعده است که کارآیی خود را از دست داده است.
* از راه ها و ابزارهایی سخن گفتید که دیگر ناکارآمد شده، دقیقا منظورتان چیست؟
از میان دلایل روی آوردن عربستان به گزینه نظامی می توان به سقوط اخوان السلمین، سقوط القاعده، سقوط علی مشیر الاحمر، ناتوانی و ضعف علی عبدالله صالح اشاره کرد، چون اینها مهم ترین ابزارهای مورد استفاده عربستان در یمن بودند که دیگر کارآیی خود را از دست داده اند.
*چه ارتباطی میان اخوان المسلمین یمن و عربستان وجود دارد؟ چون عربستانی ها با شاخه های اخوان المسلمین در برخی کشورها مانند مصر، دشمنی صریح داشته اند اما شما اخوان المسلمین یمن را هم عرض عربستان و منافع عربستان معرفی می کنید!
اخوان المسلمین یمن در واقع تربیت شده عربستان هستند، گرچه به خاطر اتفاقات مصر در ظاهر نشان می دهند که میان آنها دشمنی وجود دارد.
در حقیقت، عربستان با اخوان المسلمین در مصر مخالف، اما در سوریه و یمن با آنها موافق است. "جیش الحر" سوریه همان اخوان المسلمین سوریه هستند که عربستان از آنها حمایت می کند. همین چند روز پیش بود که "محمد بن نایف" با اردوغان دیدار کرد، شما می دانید که اردوغان نوک پیکان اخوان المسلمین می باشد. واقعیت این است که میان قطر، عربستان، اخوان المسلمین و سلفی ها تقسیم وظایف صورت گرفته و بازیگر اصلی این میدان نیز آمریکا است.
یکی از گزینه های مد نظر عربستان در مورد یمن این بود که تلاش کرد از طریق منصور هادی و احمد عوض مبارک، یمن را به شش اقلیم تقسیم کند، اما این توطئه نیز با شکست روبرو شد.
یکی دیگر از ابزارهای عربستان تاسیس حزبی جدید در یمن به ریاست عبدالعزیز جبری بود و او در واقع آخرین مهره حزب الاصلاح وابسته به اخوان المسلمین بود که البته اخوانی ها تلاش کردند این گونه وانمود کنند با او دشمن هستند، اما وقتی این مهره آنها هم سوخت و از بین رفت تنها گزینه ای که برای عربستان باقی ماند، گزینه نظامی بود.
*با این توصیف معلوم می شود که تجاوز نظامی عربستان از موضع ضعف بوده است تا قدرت . درست است؟ بله، عربستان از روی ناتوانی و ضعف به گزینه نظامی روی آورد، چون از سال 1962 میلادی یعنی از حدود 50 سال یمن تحت سیطره عربستان بود و هنگامی که از زیر سلطه این کشور خارج شد، عربستان به فکر چاره افتاد. آل سعود برای جنگ خود با کشورهای دیگر از ابزارهای غیر مستقیم استفاده می کند. به عنوان مثال در سوریه از ارتش آزاد و داعش و در عراق از داعش استفاده کرد. برای سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی از طالبان بهره برد، اما در یمن، ابزاری برای عربستان باقی نمانده بود تا بتواند از آن استفاده کند، از این رو مجبور شد به صورت مستقیم وارد عمل شود و اکنون چنان به یمن لشکرکشی کرده که در جنگ اول خلیج فارس نیز چنین لشکرکشی را انجام نداده بود. عربستان در جنگ اول خلیج فارس در عملیات موسوم به توفان صحرا فقط با 100 هواپیمای جنگی وارد شد، اما اکنون در جنگ با یمن، بیش از 200 هواپیمای جنگی را شرکت داده که از چند ارتش هستند، این امر نشان می دهد جنگ یمن برای آنها از جنگ 1990 میلادی مهم تر است و البته باید گفت آن جنگ هم توسط آمریکا مدیریت می شد.
*در سخنان خود به آمریکا اشاره کردید. به نظر شما نقش آمریکا در این تجاوز نظامی چگونه است ؟
همان طور که اشاره کردم، تجاوز به یمن را مدیریت می کند، چون در صورت سقوط عربستان ، باب المندب نیز ساقط می شود و آمریکا سه پایگاه نظامی در جیبوتی یعنی کنار باب المندب دارد و این سه پایگاه بزرگ نظامی آمریکا در معرض خطر قرار می گیرند. علاوه بر آمریکا، فرانسه نیز در جیبوتی پایگاه نظامی دارد و بنابراین آنها به خاطر حفظ پایگاه ها و منافع خود تلاش می کنند تا عربستان و باب المندب را در کنترل خود داشته باشند، البته خودشان وارد معرکه یمن نمی شوند بلکه عربستان را به این جنگ تحریک می کنند، چون آمریکا می داند که اگر مستقیما وارد تجاوز به یمن شود، ممکن است همه عرب ها علیه او متحد شده و از یمن حمایت کنند. سیاست آمریکا این است که با عناوین طایفی و نژادی به این تجاوزها دامن بزند تا از این راه وهابیون را برای وارد شدن به جنگ تحریک کند، مانند اقدام و توطئه آمریکا در افغانستان که جنگی دینی به راه انداخت؛ طرف های دیگر انگیزه ای برای وارد شدن به جنگ داشته باشند. آمریکا می داند که اگر خودش بخواهد به کشورهای اسلامی حمله کند، همه کشورها در برابر او میایستند، اما می آید و این گونه وانمود می کند که مثلا ایرانِ شیعه به دنبال تسلط بر مصر، حجاز سنی، ترکیه سنی و پاکستان سنی است و به این درگیری دامن می زند تا بتواند دیگران را به شرکت در این جنگ با انگیزه های طایفی تحریک کند و از این رو آمریکا درصدد است تا به این جنگ ها عناوین عرب و عجم یا شیعه و سنی بدهد تا بتواند آتش جنگ را به را شعله ور کرده و به هدف مورد نظر خود برسد.
*شاهد این هستیم که برخی کشورهای منطقه نیز در این تجاوز با عربستان هم پیمان شده اند. به نظر شما مشارکت این کشورها در کنار عربستان تا چه اندازه صوری یا جدی و واقعی است؟
مشارکت سودان و اردن واقعی است. اردن برای اولین بار نیست که در جنگ علیه یمن شرکت می کند. در جنگ ششم یمن عربستان وارد خاک یمن شدند، در آن جنگ کماندوهای مراکشی و اردنی شرکت داشتند و البته بسیاری از این کماندوها هم توسط مردم یمن کشته شدند.
اما سودان برای اولین بار است که در تجاوز علیه یمن شرکت می کند. آنها به عمر البشیر فشار می آورند اگر در این تجاوز شرکت نکند، او را به دادگاه بین المللی تحویل می دهند، جالب این است که عمر البشیر درست یک هفته پیش از تجاوز به یمن به این مساله تهدید شده بود همان طور که در گذشته نیز برای تجزیه سودان از سوی دادگاه بین المللی بر وی فشار آوردند و پس از آن شاهد تجزیه سودان بودیم. و اکنون نیز درست یک هفته پیش از تجاوز به یمن همین خبر را از سودان شنیدیم که بار دیگر وی را از سوی دادگاه بین الملل تهدید کرده اند. تمام این فشارها هم برای این بود که در عملیات تجاوز به یمن شرکت کند.
* دلیل مشارکت جدی اردن چیست؟
دستگاه اطلاعاتی و دولت اردن با اشاره صهیونیست ها اداره می شود. بزرگ ترین حمله ها علیه سوریه از طریق اردن انجام می شود. پوشش هوایی ترکیه تا سوریه از طریق اردن انجام می شود. اتفاقات کنونی عراق نیز از طریق اردن حمایت و پشتیبانی می گردد. بنابراین می توان گفت که اردن در تمام اتفاقها و جنایت های منطقه شریک است.
* مشارکت سایر کشورها در این تجاوز چگونه است؟
در مورد مشارکت مصر باید گفت که ممکن است صوری و ظاهری باشد، زیرا بسیاری از صاحب نظران مصری مانند محمد حسنین هیکل و ابراهیم عیسی که از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی مطرح مصری هستند به مشارکت مصر اعتراض کرده و حتی ابراهیم عیسی به همین سبب از شبکه mbc عربستان اخراج و قرارداد او لغو شد. چند شب قبل در نیز شاهد تظاهرات مردم مصر در مقابل سفارت عربستان بودیم. مصر در حال حاضر از طرفی نیازمند 200 میلیارد دلار است که چندی پیش در کنفرانس اقتصادی شرم الشیخ این درخواست را مطرح کرد. اما فقط توانست به کمک 30 میلیارد دلاری دست پیدا کند، در حالی که می خواست 200 میلیارد دلار به دست بیاورد. اکنون مصر در حال اعمال فشار بر عربستان است تا این مبلغ را به طور کامل به دست بیاورد و از آن به عنوان شرط خود برای ورود به جنگ استفاده می کند و حتی با توجه به امتناع پاکستان از پیوستن به این ائتلاف، ممکن است رقم خود را بالاتر نیز ببرد. از سوی دیگر مصر تجربه بسیار تلخی در جنگ 1962 میلادی با یمن دارد. در آن جنگ 26 هزار سرباز مصری کشته شدند در حالی که در جنگ مصر و اسراییل فقط 4 هزار سرباز مصری کشته شدند، اکنون هم به همین خاطر است که ترجیح داده اند در دریا حضور داشته باشند چون به خوبی می دانند اگر وارد خشکی شوند، مردم یمن جنازه آنها را از درختان آویزان می کنند.
مصر اکنون از چند جهت برای ورود به جنگ تحت فشار است؛ از طرفی عربستان به مصر فشار می آورد که اگر در جنگ علیه یمن شرکت نکند، اخوان المسلمین را بار دیگر علیه مصر تحریک می کند و از طرف دیگر با فشار اقتصادی روبرو است. البته اینها نمی تواند دلیل محکمی برای عدم مشارکت مصر در این تجاوز باشد، بلکه ممکن است مصر در این تجاوز از طریق هوایی یا ارسال چتربازان خود و یا از طریق دریایی مشارکت کند. آنها از دیگر سو مصر را تهدید می کنند که در صورت عدم مشارکت در این تجاوز، باب المندب را از طرف یمن مسدود می کنند تا یکی از راه های ارتباطی مصر قطع شود. اینها اهرم های فشار علیه مصر است و مصر هم در این صورت به ملت خود خواهد گفت که امنیت ملیاش در خطر است، چون باب المندب و کانال سوئز، شاهراه اقتصادی این کشور محسوب می شود.
* شنیدم که بسیاری از مصری ها در یمن سکونت دارند و مصر در صورت حمله به یمن از سلامت اتباع خود نیز نگران است.
بله مصری ها در یمن سکونت دارند که البته برخی از آنها یمن را ترک کرده اند.
*از ابتدای شروع حرکت اخیر انصارالله و تسلط آنها بر اوضاع، بنده در عربستان بودم و روزانه مطبوعات عربستان را می دیدم، شما اکر تنها صفحه نخست روزنامه های عربستان را می دیدی، به راحتی ترس و وحشت آنها از به قدرت رسیدن انصارالله در یمن را متوجه می شدی! و در چند هفته اخیر دیدیم که این ترس و وحشت، اختصاص به عربستان نداشته و کشورهای عربی نشست های فوری و تصمیم گیری های سریعی برای مقابله با انصارالله اتخاذ کردند و ما هیچگاه شاهد چنین سرعت عملی برای مواجهه با صهیونیست ها از سوی کشورهای عربی نبوده ایم! به نظر شما علت این هراس و عجله در تصمیم گیری چیست؟
به عنوان مقدمه پاسخ سؤال شما باید بگویم یمن، جامعه ای قبیله ای است. از طرفی دیگر روش عربستان، حزب الاصلاح و اخوان در برخورد با یمن، استفاده از انفجارها و ترور افراد می باشد، اما جامعه یمن، جامعه ای است که با روش ترور و انفجار به شدت مخالف بوده و حتی اگر طرف مقابل آنها اخوانی و وهابی باشد با این روش با او مقابله نمی کنند. به عبارتی سنت قبایل یمن این است که به افراد خود می گویند اگر قصد مبارزه با کسی را داری باید با او رودررو شوی و به هیچ وجه اجازه نمی دهند کسی دشمن خود را با انفجار یا ترور از بین ببرد، اگر کسی در قبیلهای بخواهد از این روش ها استفاده کند تمام قبیله از وی جدا شده، او را طرد می کنند و از وی حمایت نمی کنند، همین بود که منجر به سقوط و ناکارآمدی القاعده شد، چون قبایل یمن با ترور و انفجار مخالف بودند و اعضای القاعده با اینکه متعلق به قبایل متعدد و فراوانی هستند، اما با مخالفت قبایل خود روبرو شده و نتوانستند به کار خود ادامه دهند.
هنگامی که القاعده مرتکب انفجار و ترور شدند، تمام قبایل آنها را طرد کردند، همین امر نیز منجر به سقوط آنها شد، از طرفی دیگر باعث گردید تا بسیاری از مردم و قبایل به انصارالله ملحق شوند، یعنی با اینکه در اصل جزء انصارالله نبودند، اما به خاطر ارزش های قبیله ای کهن خود به انصارالله پیوستند، چون متوجه شدند انصارالله به این ارزش ها پایبند بوده، اما دشمنان انصارالله به این ارزش ها پایبند نیستند، بنابراین کار به جایی رسید که حتی برخی از دشمنان انصارالله نیز به آن ملحق شدند.
در سوریه اوضاع این گونه نیست، سوریه جامعه ای است که قبیله ای نبوده و ارزش های قبیله ای درآن جایی ندارد تا جایی که برخی از اعضای داعش، دکتر و مهندس و دانشگاهی هستند. واقعیت این است که تمدن برخی ارزش های اخلاقی انسان را ذوب می کند، اما این ارزش ها هنوز در ملت یمن وجود دارد.
به هر حال سقوط سریع ابزارهای عربستان در یمن مانند اخوان المسلمین و القاعده موجب شد تا آنها نسبت به قدرت گرفتن انصارالله در یمن به هراس بیافتند و شما باید بدانید که بخش وسیعی از نفت و مواد زراعی عربستان متعلق به یمن است. بیش از یک سوم خاک عربستان در مرز با یمن تا حدود طایف، ملک یمن می باشد و اسناد و توافق های مربوط به آن نیز نیز وجود دارد که این زمین ها ملک یمن است، لذا آنها می ترسند که با روی کار آمدن انصارالله، این اراضی به یمن بازگردد و از طرف دیگر می ترسند اگر دولتی مستقل در یمن روی کار بیاید بخواهد روزی به استخراج نفت بپردازد؛ چرا که بزرگ ترین منابع نفتی در استان جوف واقع در شمال یمن قرار دارد و از سال 1962 میلادی تا به امروز نفت از این منطقه استخراج نشده و آنها می ترسند با استخراج نفت، یمن به کشوری قدرتمند تبدیل شود. این در حالی است که یمن پایین تر از عربستان است و اگر بخواهد به استخراج نفت بپردازد، می تواند مقادیر بیشتری نفت از میادین مشترک استخراج نماید.
* اما نمی توانیم بگوییم که علت اساسی در این لشکرکشی ها، فقط جنبه اقتصادی است.
آنها هم از پیشرفت اقتصادی و هم از استقلال سیاسی یمن در هراسند. یمن جایگاهی استراتژیک در منطقه و جهان دارد و یک سوم نفت جهان از کنار یمن و باب المندب می گذرد و این مساله ای است که برای کشورهای بزرگ جهان بسیار مهم است، چون به منافع آنها ارتباط دارد، به ویژه برای کشورهای صنعتی که صنایع آنها به نفت وابسته است. اگر نفت نباشد صنایع این کشورها و اقتصاد آنها از بین می رود.
*برخی بر این باورند که عملیات موسوم به عاصفة الحزم، آغاز نابودی عربستان است. تحلیل شما چیست و اساسا چه ارتباطی می تواند میان تسلط انصارالله بر یمن و نابودی عربستان داشته باشد؟
سعودی ها ارتشی ندارند و تمام امید آنها به پاکستان و مصر است. اما آیا ارتش مصر و پاکستان برای این کشور خواهند جنگید؟ عربستان ارتشی ندارد و بیشتر سربازان کنونی آن هم در اصل یمنی هستند و به کشور خود حمله نمی کنند. منطقههای عصیر، نجران و ابهی در عربستان در اصل مناطقی یمنی هستند که بیشتر نیروهای ارتش عربستان از این مناطق بوده و اینها سربازانی نیستند که به خاطر یک خانواده به نام آل سعود با کشور خود بجنگند. سرباز پاکستانی و مصری برای عربستان نخواهد جنگید و این امری محال است. عربستان ارتشی برای جنگیدن ندارد. بله آنها فقط می توانند بمباران کرده و افراد بی گناه و را بکشند، اما نمی توانند وارد جنگ با یمن شوند.
از طرف دیگر ما شاهد جنگ قدرت در خاندان حاکم عربستان هستیم و می بینیم که مثلا محمد بن نایف ولی ولیعهد که چندی پیش به ترکیه سفر کرد در حال رقابت و نزاع با ولی عهد است تا جای او را بگیرد، لذا هرکدام از افراد خاندان سعودی می خواهند خود را به نوعی در عرصه سیاسی عربستان ثابت کنند. پس خانوادهای که از داخل نیز در معرض نابودی و زوال قرار داشته و باهم متحد نیستند چگونه می تواند یک ملت را به جنگ دعوت کند؟ به عنوان مثال اعلام شد که به تازگی دو پلیس عربستان در ریاض کشته شده اند. ریاض، پایتخت سیاسی عربستان است و دو پلیس عربستانی در این پایتخت توسط نیروهای مسلح ناشناس به قتل رسیده اند. این اتفاق بدان معنا است که عربستان از داخل نیز متزلزل بوده و امنیتی شکننده دارد.
البته نباید فراموش کرد که عربستان در داخل خود نیز شخصیت هایی دینی مانند محمد العریفی و عایز القرنی و چهره های دیگری را دارد که سلفی نبوده و اخوانی هستند، از این رو قطر به نوعی می تواند جریان اخوانی را در داخل عربستان ایجاد کند.
* فکر کنم سلمان العودة را هم می توانیم در این لیست بیاوریم.
بله، علاوه بر این، در عربستان همچنین چپی ها حضور دارند که با آل سعود همراه نیستند و علاوه بر آن قبیله های یمنی و شیعیان نیز در عربستان هستند.
*به نظر شما این تجاوز به کجا منتهی می شود؟
برای پاسخ به این سوال چند مفروض خواهیم داشت، در ابتدا مربوط به وحدت زمان جنگ خواهد بود؛ یعنی اگر در جنگ فعلی بعد از مدتی دشمن به نتیجه ای نرسد و همین طور از راه زمینی نیز وارد جنگ نشوند، انصارالله هم بر عدن مسلط شود(که در حال حاضر عدن در کنترل انصارالله بوده و زمین یمن با وجود حملات هوایی عربستان ، همچنان در دست انصارالله است) عربستان هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. وقتی زمین در کنترل انصارالله باشد چه کاری می توانند انجام دهند؟ ارسال چتربازان فایده ای نداشته و حملات هوایی هم نتیجه ای برای آنها ندارد چون زمین در دست صاحبان خود است.
*برخی می گویند چرا انصارالله وارد اراضی عربستان نمی شود؟
چون اگر انصارالله وارد خاک عربستان شود، آنها ادعا می کنند که ایران به دنبال گسترش نفوذ خود در منطقه بوده و بر همین اساس یمن و ایران متهم می شوند، اما اکنون و در این وضعیت ما هستیم که مورد تجاوز واقع شده ایم، در غیر این صورت یمنی ها می توانند به راحتی وارد خاک عربستان شوند و در گذشته نیز که انصارالله نیروهای کمتری داشتند در منطقه کوچکی در صعده تحت محاصره بودند و توانستند 50 روستای عربستان را به مدت 2 ماه تصرف کنند، پس از مذاکراتی که داشتند خارج شدند. اکنون که انصارالله بیش از یک میلیون رزمنده مسلح در اختیار دارد بسیار راحت تر از گذشته خواهد توانست این کار را انجام دهد، اما ما نمی خواهیم تجاوز را با تجاوز پاسخ دهیم.
*تا کنون واکنش انصارالله به این تجاوز چه بوده؟
انصارالله تا کنون مشغول پاکسازی و متحد سازی جبهه داخلی بوده است. اکنون عدن پاکسازی شده و تحت کنترل انصارالله می باشد و تمام استان های شمالی و مهم ترین استان های جنوب نیز در دست انصارالله بوده و فقط مأرب و حضرموت باقی مانده که آخرین مناطق جبهه داخلی هستند. تا زمانی که جبهه داخلی پاکسازی نشود، ما نمی توانیم با دشمن وارد جنگ شویم.
در همین رابطه باید گفت؛ حضرموت مساحت زیادی معادل بیش از نصف یمن را داشته که شامل صحرا و بیابان است. اگر رزمندگان انصارالله در این استان و صحرای بزرگ پراکنده شوند، دشمن به راحتی می تواند چترباز پیاده کرده یا از طریق دریا وارد یمن شود. بنابراین آنها می خواهند انصارالله در این بیایان بزرگ پراکنده شوند تا بتوانند وارد یمن گردند.
علاوه بر این عربستان بیش از 1500 کیلومتر مرز مشترک با یمن دارد که مساحت زیادی است و اگر انصارالله بخواهد در جنوب متمرکز شود، دشمن می تواند به داخل کشور نفوذ کرده و به ما ضربه بزند و از دریا هم امکان وارد شدن به یمن را پیدا خواهند کرد.
*آیا درحال حاضر القاعده در میدان جنگ با انصارالله حضور داشته و در این تجاوز به یمن شرکت دارد؟
القاعده در یمن همان اخوان المسلمین هستند. اکنون حضرموت در دست آنها است و "عاصفة الحزم" و هواپیماهای عربستان بر سر مردم یمن بمب و موشک می ریزند اما کاری به حضرموت ندارند، چون آنها در جبهه عربستان قرار دارند و میان آنها و انصارالله درگیری وجود دارد.
*تحلیلی در یکی از پایگاه های عربی می خواندم که این تجاوز نمی تواند بیش از یک ماه طول کشد. نظر شما چیست؟
این نظریه می تواند درست باشد. محمد حسنین هیکل صاحب نظر سیاسی بزرگ و معروف جهان عرب است می گوید اگر این تجاوز بیش از دو هفته هم طول کشد، حتی اگر به تمام اهداف خود نیز برسد باز هم شکست خورده است. آنها اگر نتوانند در این مدت از خشکی وارد شوند و انصارالله را به طور کامل از بین ببرند، عربستان بازنده جنگ است. حسنین هیکل این حرف را حدود دو سه هفته پیش گفته و اکنون عربستان طبق تحلیل مذکور بازنده است، چون نتوانسته هیچ پیشروی داشته باشد، اما انصارالله با وجود حملات هوایی توانسته پیشروی کند و بر شبوه و أبین مسلط شده و عدن را کاملا پاکسازی کرده اند. لذا انصارالله بر خلاف بمباران و حملات هوایی دشمن، در حال پیشروی است.
*پیش بینی شما از آینده چیست؟
اولین پیش بینی من فروپاشی این ائتلاف از داخل می باشد که نشانه های نخست این فروپاشی، در حال ظهور است، اولین آن سفر اردوغان به ایران است. ترکیه به ائتلاف ملحق نمی شود. پاکستان هم همینطور. و امروز و فردا می کردند تا از ائتلاف فرار کنند. سومین کشور هم مصر است که از زمان 30 ژانویه تا کنون مجوز هیچ راهپیمایی در این کشور صادر نشده، اما چند شب قبل با مجوز دولت، تظاهرات مردمی علیه تجاوز عربستان به یمن صورت گرفت، این امر نشان می دهد که مصر در صورت امکان به دنبال بیرون آمدن از ائتلاف است.
از طرفی خاندان حکومتی عربستان هم از داخل با هم درگیر هستند و زمین یمن نیز به دست انصارالله می باشد، پس تحلیل ها بر این اساس نشان می دهد که همه چیز در آینده به سود انصارالله خواهد بود. آنها عدن را مسلح کردند، اما انصارالله توانست سلاح ها را گرفته و شبه نظامیان حامی منصور هادی را از بین ببرد. امروز آمریکا هم به فروپاشی ائتلاف پی برده و از این رو به آنها کمک می کند.
*آیا انصارالله وارد جنگ شده و پاسخ نظامی خواهد داد؟
تا کنون انصارالله مشغول پاکسازی جبهه داخلی بوده و هست، گرچه کاملا این توانایی را دارد که پاسخ قاطعی به عربستان و ائتلاف دهد اما انصارالله تا کنون صبر کرد تا برای جهانیان روشن شود که این جنگ تجاوزی آشکار به یمن بوده و انصارالله جنگی را شروع نکرده زیرا عربستان در تبلیغات خود می خواهد وانمود کند که آنها مورد تجاوز واقع شده اند.
*برنامه انصارالله برای آینده یمن چیست؟ آیا مانند دفعههای گذشته می خواهد با منصور هادی پشت میز مذاکره بنشیند و به مشارکت اندک در اداره کشور اکتفا کند؟ یا برنامه دیگری دارد؟
منصور هادی و تمام خائنان جایی در آینده یمن ندارند. کسی که در تجاوز به کشور خویش مشارکت کرده و آن را تایید کند، خائن است و راهی برای بازگشت ندارد. ممکن است انصارالله شرکای دیگری داشته باشد اما خائنانی مانند منصور هادی دیگر جایی در یمن و آینده سیاسی آن ندارند، با این حال قطعا انصارالله برای آینده سیاسی یمن برنامه دارد.
انصارالله حتی چند روز پیش از آغاز تجاوز عربستان به یمن قصد داشت که شورای ریاست جمهوری تشکیل داده و با اعلام تاسیس این شورا برنامه خود برای اداره یمن را آغاز کند، اما آنها این جنگ را آغاز کردند تا شورای ریاست جمهوری اعلام نشود، زیرا اگر این شورا تشکیل می شد و روسیه و چین هم آن را به رسمیت می شناختند، این شورا قانونی می شد و آنها با عجله این تجاوز را آغاز کردند تا کمیته انقلاب، شورای ریاست جمهوری پنج نفره را اعلام نکند.
برنامه انصارالله مشارکت با تمام نیروهای ملی یمن برای اداره یمن بوده و قطعا نیروهایی که در تجاوز مشارکت داشته یا آن را تایید کرده اند در آینده سیاسی یمن جایی نخواهند داشت. به عنوان مثال اخوان المسلمین و حزب الاصلاح اکنون به یمن خیانت کرده اند.
انصارالله از طرفی توانایی اداره یمن را دارد. شما ببینید از زمانی که انصارالله بر یمن مسلط شده با اینکه یمن در گذشته با کمک کشورهای خلیج فارس اداره می شد؟ چگونه توانسته اند معیشت کشور را تامین کنند هنگامی که انصارالله اوضاع را به دست گرفت با فساد مبارزه کرد و توانست از این طریق بودجه لازم برای اداره کشور در دوره پیش رو را تامین کند. انصارالله فقط با کشف مواضع فساد مالی توانست بودجه کشور را در این دوره حساس تامین کند و این نشان دهنده توانایی انصارالله در اداره کشور است. و اکنون همین انصارالله است که حقوق کارمندان و نهادهای دولتی را پرداخت می کند. آنها در همین مدت توانسته اند جلو فساد را گرفته و بودجه لازم برای اداره موقت کشور را به دست بیاورند پس اگر قدرت را به طور کامل در دست بگیرند و یک یا دوسال بر اوضاع مسلط شوند، قطعا خدمات بیشتر و بهتری به یمن ارائه خواهند کرد.
* به نظر چه زمانی شاهد دولتی مستقل در یمن خواهیم بود؟
ان شاءالله پس از اتمام این تجاوز شاهد دولت و حکومت مستقل یمن خواهیم بود. این امر نیز نیازمند سامان گرفتن اوضاع داخلی کشور است. یمن از لحاظ کشاورزی بی نیاز بوده و اکنون هم مشکلی ندارد، اما در زمینه زیرساخت ها حداقل نیازمند دو یا سه سال برای بنای زیرساخت های لازم خود می باشد.
*همان طور که می دانید رهبر معظم انقلاب اخیرا به صراحت به تحولات یمن پرداختند و تاکید کردند که بعضی جریانات سخنان ایرانی ها درباره یمن را دخالت در اوضاع یمن می پندارد! در حالی که تجاوز و جنایات خود در یمن را دخالت حساب نمی کنند. ایشان همچنین تجاوز عربستان به یمن را بدعت و اشتباهی بزرگ دانستند و تاکید کردند که عربستان بازنده این میدان بوده و بینی اش به خاک مالیده خواهد شد. ارزیابی شما از این بیانات و تاثیرات آن در یمن و خارج آن چیست ؟
تشخیص رهبر معظم انقلاب دقیق و به جا بوده و باید بگویم بلافاصله پس از سخنان ایشان شاهد پیامدها و تاثیرات آن در عرصه بین الملل بودیم و دیدیم که چگونه پاکستان بلافاصله پس از این سخنان مشارکت در تجاوز نظامی و همچنین مشارکت در ائتلاف عربستان را رد کرد و این نشان دهنده دقت قرائت مقام معظم رهبری از اوضاع موجود است. از سوی دیگر پس از سخنان ایشان شاهد اقدام روسیه در شورای امنیت اسزمان ملل بودیم که وزیر امور خارجه روسیه تاکید که کرد شورای امنیت باید موضع خود را در قبال پایان دادن به خشونتها در یمن اعلام کند و از طرف دیگر نیز شاهد موضع عمان مبنی بر لزوم حل و فصل سیاسی بحران یمن بودیم.
در حال حاضر اقدام عربستان در منطقه همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند بدعت می باشد چون تا کنون در منطقه سابقه نداشته که این گونه یک کشور دیگران را برای حمله و تجاوز به کشور دیگر با خود همراه سازد و این بدعتی است که جز رژیم صهیونیستی اسرائیل هیچ کشور دیگر مرتکب آن نشده است. اسراییل با حملات خود به فلسطین، سوریه و لبنان این بدعت را بنا نهاد و اکنون عربستان نیز پیرو این بدعت صهیونیست ها، همچنین باید گفت که اکنون عربستان برای تجاوز به یمن هیچ توجیه قابل قبولی ندارد. این کشور برای حمله به مردم بی گناه و غیر نظامیان، بیمارستان ها، کارخانه ها و اردوگاه های مردم عادی در یمن هیچ توجیهی ندارد.
مردم یمن قبل از هر چیز امید به خدا داشته و البته اگر احساس کنند در این معرکه پشتیبانی دارند و در منطقه کسانی هستند که از آنها حمایتی کنند و همچنین آزادگانی هستند که پشتیبان یمن می باشد، روحیه آنها بالا رفته و دلگرم می شوند. این روحیه را پس از سخنان مقام معظم رهبری در شبکه های اجتماعی فضای مجازی کاملا می توان مشاهده کرد و پس از سخنان مقام معظم رهبری مردم یمن بخش های مختلف سخنان ایشان را از طریق تلفن همراه برای همدیگر ارسال می کنند و مایه دلگرمی آنها است.
گفت و گو: حسن صدرایی عارف، سیداحمد احمدزاده