به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از خوزستان، شیخ کعبی از اهالی روستای خین بود و همواره برای درس و بحث های طلبگی به خرمشهر آمد و رفت داشت. آن طور که خودش می گفت، روزی چشمان خود را باز کرد و خرمشهر را در اشغال بعثیان دید «البته پس از گذشت چندین هفته مقاومت جانانه جوانان خرمشهری…».
نه درس را می شد رها کرد و نه جنگ و صلاح در دست گرفتن را… بدین سبب کتاب و دفتر طلبگی را همراه با خود به جبهه برد تا ضمن خدمتگزاری به کشور و انقلاب خویش، درس را هم ادامه دهد.
متن زیر حاصل گفت و گوی خبرنگار «حوزه» با حجت الاسلام فاخر کعبی نسب، از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس و اساتید حوزه علمیه خرمشهر، پیرامون وقایع سوم خرداد سال ۶۱ است.
در ابتدا از خودتان بگویید و بفرمایید که چه شد وارد جبهه شدید؟
بنده فاخر کعبی نسب متولد سال 1333 از روستای خیّن هستم.
اگر بخواهم مقداری از روستایمان صحبت کنم باید بگویم که روستای خیّن در غرب خرمشهر قرار دارد که با آغاز جنگ، ارتش عراق در کنار نهر خین آرایش تهاجمی به خود گرفت و این روستا را به تصرف خویش درآورد. بدین سبب من و دیگر اعضای خانواده به خرمشهر آمده و درس و بحث های طلبگی را در همان جا ادامه دادم.
اما مدتی نگذشت که نیروهای بعثی با سازماندهی لشکرهای مستقر در جبهه خرمشهر، نیمه شب آبان ماه ۱۳۵۹ هجومی وسیع و گسترده را به شهر آغاز کردند و پس از جنگی ناجوانمردانه و نابرابر، وارد خیابانهای خرمشهر شدند.
در همین حوالی من و دیگر دوستان طلبه ام درس و بحث را رها کرده و به کمک مردمی رفتیم که در حال دفاع از پل اصلی خرمشهر بودند.
فی الواقع جوانان خرمشهری در اطراف پل، تلاش ها و جانفشانی های زیادی کردند تا از پیشروی نیروهای صدام جلوگیری کنند، اما در غروب چهارم آبان، دشمن از پل عبور کرده و پس از تصرف غرب خرمشهر به سراغ بخش های شرقی این شهر آمده و نهایتا پس از تمام پایداری ها و رشادت ها، خرمشهر به دست دشمن افتاد و ماجرای غم انگیز خونین شهر آغاز شد.
وقتی خرمشهر به اسارت دشمن درآمد مردم چه کار کردند، شما به کجا رفتید؟
مردم که هرچه می توانستند از اسباب و وسایل خود را جمع کرده و با خود به شهرهای اطراف آوردند. اما من که طلبه و روحانی ساده ای بیش نبودم کتاب های خود را برداشتم و به عنوان یک مبلغ رزمنده عازم جبهه شدم.
در جبهه بیشتر مشغول به انجام چه کارهایی بودید؟
تا قبل از آغاز عملیات ها با رزمندگان جلسه اخلاقی می گرفتیم، به نوجوانان درس می دادیم، تبلیغ چهره به چهره داشتیم و در مجموع حال و هوای جبهه را تا جای ممکن معنوی و روحانی میکردیم. موقعی هم که عملیات بود، پا به پای رزمندگان در جبهه می جنگیدیم.
خرمشهر چگونه آزاد شد؟ شما آن زمان کجا بودید و چه می کردید؟
پیش از آن باید بیان کنم که اشغال خرمشهر به نوعی آخرین و مهمترین برگ برنده عراق برای مجبور کردن ایران به حضور در هرگونه مذاکرات صلح تحمیلی بود که آزادکردن آن می توانست سمبل تحمیل اراده سیاسی جمهوری اسلامی بر بعثیان و اثبات برتری قدرت نظامی اش باشد.
در این میان با توجه به این كه منطقه عمومی غرب كارون آخرین منطقه مهمی بود كه هم چنان در اشغال عراق قرار داشت، و دشمن هیچ گاه تصور نمی کرد که خرمشهر را از دست خواهد داد، فرماندهان نظامی کشور به دستور امام خمینی(ره) مبنی بر این که «خرمشهر باید آزاد گردد» طرح های زیادی را برای انجام این تکلیف الهی پیاده سازی کرده و عملیات بسیار گسترده ای را تحت عنوان عملیات بیت المقدس آغاز کردند.
از آنجایی که موفقیت این عملیات بستگی به میزان روحیه معنوی رزمندگان داشت، علمای بزرگی همچون آیت الله صدوقی و مشكینی كه در كنار فرماندهان سپاه و ارتش در قرارگاه كربلا حضور داشتند، هر یك به طور جداگانه، پیام هایی را برای تقویت روحیه رزمندگان بیان کردند.
من همزمان با این عملیات در 15کلیومتری خرمشهر بودم و در نبردی دیگر در حال مبارزه با نیروهای رژیم بعث بودیم. اما دیگر دوستان و رزمندگان ما تقریبا پس از 35 روز مبارزه نفس گیر و مقاومت جانانه رزمندگان اسلام، توانستند خرمشهری که 19 ماه در اسارت بعثیان بود را آزاد سازند.
مردم چند روز پس از آزاد سازی خرمشهر وارد شهر شدند؟
خرمشهری ها که لحظه ای درنگ نکردند! آنها پس از شنیدن خبر آزادی سازی خرمشهر از رادیو آن چنان ذوق زده و خوشحال شده بودند که هیچ چیز حتی «مشاهده شهر مخروبه خویش» نمی توانست جلوی خوشحالی آنها را بگیرد تا جایی که این شادی و خوشحالی تا کنون که 33 سال از آن می گذرد نیز همچنان ادامه دارد.
به نظر شما روحانیت در کدام یک از مراحل آزاد سازی خرمشهر نقش داشت؟
پاسخ سؤال مشخص است. روحانیت در تک تک اجزای مراحل آزاد سازی خرمشهر نقش ویژه داشت. از همان ابتدا که دستور آزاد سازی خرمشهر را یک عالم مجاهد یعنی امام خمینی(ره) صادر کردند، تا حضور ویژه علمای بزرگی همچون آیت الله جمی، صدوقی، موسوی جزایری و شفیعی در کنار رزمندگان که انرژی بخش آنها بود.
این حضور علمای بزرگ در کنار مبلغین رزمنده ای که در جبهه های نبرد حضور داشتند، همگی نقش عمده و تعیین کننده ای در سرنوشت جنگ و على الخصوص در آزاد سازی خرمشهر داشتند که این نقش برجسته تا امروز نیز ادامه دارد.
اگر ممکن است مقداری در خصوص شخصیت آیت الله جمی و نقش راهبردی ایشان در پیشبرد جنگ اشاره کنید؟
در اصل روحانیت نیروی محرکه رزمندگان عزیز بودند، که با تلاوت آیات و بیان صحنه های غضوات پیامبر اعظم(ص)، روح مقاومت را میان رزمندگان تزریق می کرد.
آیت الله جمی هم که خود یک روحانی و اسطوره مقاومتی بودند، علی رغم بمباران گسترده ای که دشمن در آبادان انجام میداد، در این شهر باقی مانده و نمازهای جماعت و به ویژه نماز جمعه را به صورت با شکوهی برگزار می کرد و این حضور ایشان رمز ماندگاری و مقاومت آبادان و در نهایت آزاد سازی خرمشهر شد.
امروز چگونه طلاب و روحانیان می توانند همچون گذشته نقشی راهبردی در جامعه داشته باشند؟
اگر روحانیون همچون گذشته همراه و همگاه با جوانان شوند و در عین این همراهی سعی در اصلاح آنها باشند، به یقین رهبر و الگوی اصلی آنان خواهند شد.
و اما سخن پایانی؟
در پایان از شما و همه دوستانتان در خبرگزاری حوزه تشکر می کنم و لازم می دارم که یک نکته را یادآور شوم و آن این است که اگر دشمن بعث، دیروز با سلاح نظامی وارد مرزهای ایران شد، امروز استکبار جهانی به صورتی گسترده اما در کالبد فرهنگ وارد ایران شده و در آن سوی مرزها نیز داعشی های کثیف را با پول های خائن الحرمین وارد سوریه و عراق کرده تا به جبهه مقاومت اسلامی ضربه وارد کند؛ از این رو روحانیت همیشه بیدار باید مراقب و هوشیار بوده و با همه توان برای نشر فرهنگ دینی که سبب تقویت بنیان های جبهه مقاومت اسلامی می شود، تلاش کند.
نظر شما