سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ |۲۴ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 26, 2024
شهید کندوله

حوزه/ مراسم بزرگداشت شهید حجت الاسلام محمد علی صالحی (کَندوله)، از سوی مدیریت حوزه علمیه استان ایلام، در بخش صالح آباد شهرستان مهران برگزار شد.

حجت الاسلام والمسلمین مرادبیگی، مدیر حوزه علمیه استان ایلام، در حاشیه این مراسم، در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری«حوزه» در ایلام، گفت: با توجه به شناخت کاملی که من از این شهید والا مقام داشتم، بسیار اهل دقت در عبادت بود، به نحوی که نماز شب او ترک نمی شد.

وی ادامه داد: این شهید بزرگوار بسیار صبور و مقید به رعایت مسائل اخلاقی بود و وقتی که تازه فرزند دار شده بود، به جبهه های نبرد حق علیه باطل آمد و حتی فرش زیر پای خود و طلاهای همسرش را هم برای کمک به  جبهه و رزمندگان فروخت.

مدیر حوزه علمیه ایلام خاطرنشان کرد: شهید صالحی روحیه بسیار خوبی داشت و به دلیل ورزشکار بودن، از آمادگی جسمی بالایی  برخوردار بود و خود را وقف دفاع از دین و مملکت کرده بود.

حجت الاسلام والمسلمین مرادبیگی در پایان با اشاره به رشادت های شهید صالحی، تاکید کرد: حقیقتا مدال پر افتخار شهادت، برازنده ایشان بود.

برپایه این گزارش، در این مراسم همچنین از خانواده این شهید روحانی تجلیل به عمل آمد

*زندگی نامه

شهید کندوله سال 1340 متولد شد و پس از گذراندن دوران نوجوانی خدمت مقدس سربازی را در جبهه های مقدس سپری کرد. پس از پایان خدمت، با همان روحیه ی بسیجی، از دانشگاه جبهه، راهی حوزه می شود.

تحصیلات حوزوی را در حوزه ی علمیه آشتیان آغاز کرد و در همین زمان نیز ازدواج نمود، سپس برای ادامه تحصیل در سال 1364 به حوزه ی علیمه یزد رفت. ثمره ی ازدواج شهید دو فرزند می باشد.

 شهید کندوله بارها راهی جبهه های حق علیه باطل شد تا اینکه در سال 1365 در منطقه ی عملیاتی موسیان، مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و در شب 19 ماه رمضان به حالت کما رفت و صبحدم 21 ماه مبارک رمضان سال 1365 به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای صالح آباد استان ایلام در دل خاک آرام گرفت.

*فرازی از وصيت‌ نامه

از شما خواهش دارم که به جان امام و رزمندگان دعا کنید. این وصیت را در حالی می­نویسم که این کلمه ها از اعماق دلم نقش بر روی صفحه­ی کاغذ می­بندد و این جمله ها با سوزی پر از درد و ناله همراه است، چرا که چون واقعاً شرمنده هستم که نتوانستم خدمتی برای این انقلاب انجام دهم و با چشمی گریان و رویی خجل از خانواده شهداء که یک عمر فرزندان خود را بزرگ کردند و روانه جبهه کردند و این عزیزان، با خون سرخ خود ریگ زارهای جنوب و غرب را شستند و درخت تنومند انقلاب را آبیاری کردند. چطور دلخوش باشم و گریان نباشم از آن که خون ده ها هزار نفر مخلص در راه این انقلاب ریخته شده و شرمنده پروردگار هستم؛ که با کوله باری از معصیت می خواهم نزدش بروم. دیگر خسته شده ام؛ نمی خواهم در این دنیا بمانم، می خواهم پرواز کنم به سوی مولایم، آقایم. می خواهم پشت به دنیای بی وفا کنم و انشاءالله دیگر نزدیک است که خداوند توفیق شهادت در راهش را به من عنایت کند. این دنیا گذرگاهی است و زمان، همانند ابرهای آسمان زود گذر. شهد شیرین شهامت گوارای جانشان باد.

انتهای پیام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • سعید امیری IR ۰۰:۲۷ - ۱۴۰۰/۰۴/۱۳
    0 0
    دایی عزیزم روحت شاد و یادت گرامی. در نبودت گوش به فرمان رهبری هستیم و در خدمت به مردم کوتاهی نمی کنیم.
  • سعید امیری IR ۱۰:۲۲ - ۱۴۰۰/۰۵/۱۷
    0 0
    دائی عزیزم همیشه در قلب مائی