به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، در این مقال گونه هایی از انواع ازدواج ها در سرزمین حجاز قبل از اسلام منتشر میشود که امروزه همان بلا در قالب دیگری تحت عنوان آزادی، دامن گیر غرب شده است.
قبل از هر چيز بايد دانست كه عمل نامشروع زنا در نظر اعراب زمان جاهليت زشت نبود؛ بسيارى از مردان براى خود چند رفيقه داشتند و زنان نيز داراى چند دوست بودند،اعراب در زمان جاهليت گاهى زنان خود را مجبور به زنا مى كردند تا از آن طريق سودى عايدشان گردد.
ابن عباس مى گويد: «اعراب كنيزان خود را مجبور به اين عمل مى كردند و درآمد آن را مى گرفتند». (11)
مردم زمان جاهلى داراى نكاح هاى مختلفى بودند كه اقسامى از آن بیان می گردد.
ازدواج معمولى:
در آن عصر مانند ساير دوران، مردى دخترى را براى همسرى انتخاب مى كرد، پدر دختر براى فرزندش مهريه قرار مى داد و او را به آن مرد تزويج مى كرد.
ازدواج پرچمى:
زن هايى بودند كه براى استفاده عموم، خود را در معرض قرار مى دادند و براى راهنمايى و جلب توجه مردم بالاى منازل خود پرچم هايى نصب مى كردند تا هر كس بخواهد، بدون مزاحمت به منزل آنان برود.
ازدواج استبضاع:
هنگامى كه زن از قاعده زنانگى پاك مى شد، شوهرش او را نزد هر كس كه مى خواست مى فرستاد و دستور مى داد با او همبستر شود، پس از آن، شوهر با زن همبستر نمى شد تا آثار حمل زن از مرد بيگانه روشن شود، سپس به خود اجازه همبستر شدن مى داد؛ اين تأخير در ميان قوم براى آن شوهر دليل نجابت بود.
ازدواج بدل:
هر كس از اعراب جاهلى كه زن ديگرى را مى پسنديد حق داشت به آن مرد پيشنهاد معاوضه كند؛ يعنى زن خود را به او بدهد و زن طرف مقابل را براى خود بردارد؛ مدت معاوضه هم طبق تمايل طرفين بوده و زنان سيه بخت در اين ميان يك وظيفه بيشتر نداشتند و آن تسليم بدون قيد و شرط بود.
ازدواج اشتراكى:
عده اى از جوانان عرب، كه گاهى تعدادشان به ده نفر مى رسيد، زنى را مشتركاً گرفته و با او همبستر مى شدند. پس از وضع حمل، آنان را احضار مى كرد و مى گفت: مى دانيد چه كرده ايد؟ از ميان آنان يك نفر را انتخاب مى كرد و فرزند را به او منتسب مى نمود و مى گفت: اين فرزند توست نام او را هر چه مى خواهى بگذار .
ازدواج شغار:
اعراب جاهلى زنان و دختران خود را، گاهى به عنوان مهريه زن ديگر قرار مى دادند؛ به اين صورت كه شخصى دختر يا خواهرش را به ديگرى مى داد كه متقابلاً شخص ديگر، خواهر يا عيالش را به ازدواج او درآورد؛ مهريه در اين ازدواج زنان و دختران بودند.
ازدواج هاى ديگرى نيز در عربستان مرسوم بود كه در كتاب هاى تاريخى مفصل ذكر شده است.
*شرافت ازدواج از دیدگاه اسلام
اما اسلام در پرتو تشریع ازدواج، اهداف و انتظاراتی را تعقیب می نماید و از مزدوجین نیز توقع و انتظار دارد تا این اهداف را فراهم آورند. به بیانی دیگر، در اسلام افزون بر این که ازدواج به خودی خود می تواند هدف قرار بگیرد و به تعبیری مطلوبیت ذاتی دارد، از مطلوبیت غیری نیز برخوردار است و برای رسیدن به اهدافی خاص مورد ترغیب و تشویق قرارگرفته است.
*ازدواج از نگاه دین
اسلام از مردان و زنانی که با هم پیمان همسری می بندند، می خواهد در مسیر این پیمان الهی و آسمانی، به این مقاصد و اهداف لباس تحقق بپوشانند. از دیدگاه اسلام با فراهم آمدن این اهداف، هم زمینه شکوفایی توان نهفته و استعداد بالقوه در نهاد انسان مهیا می شود و هم ذخیره ای گران و سرمایه ای بی پایان و جاودان (مانند تربیت نسل پاک و فرزند صالح) به بشریت ارزانی می شود. لذا اگر ازدواجی به اهداف بیان شده نرسد یا مسلمانان مزدوج، این اهداف را فراهم نیاورند، نه تنها زمینه شکوفایی استعداد به ودیعه نهاده را تباه کرده اند، بلکه سرمایه ای جاودان را بر باد داده اند؛ در حالی که اسلام به هیچ یک از این دو خسران رضایت نمی دهد. بر ایـن اسـاس مشاهده می شـود، اسـلام در شـرایط انتخاب همسـر، آیین ازدواج و ... توصیه هایی را ارائه می نماید که تمام این دستورات و توصیه ها به منظور رسیدن به این اهداف بیان شده اند.
شدت اهتمام اسلام به رعایت این دستورات و توصیه ها نشانه آن است که اسلام هرگز به از دست دادن این اهداف رضایت نمی دهد و نمی پسندد که ازدواجی انجام پذیرد، ولی اهدافش تأمین نشود. تذکر این نکته خالی از فایده نیست که اسلام با بیان اهداف تعریف شده برای ازدواج، مسلمانان را از برخی اهداف نابجا و ناپسند بر حذر می دارد و سخت هشدار می دهد که مبادا برای رسیدن به اهدافی غیر از آن چه بیان شد یا به غرض نیل به اهدافی که با فلسفه و جایگاه ازدواج در تعارض است، به سراغ ازدواج بروند. پس اسلام از ازدواج، اولا اهدافی خاص و معین را تعقیب می نماید و برای نیل به اهداف مطلوب در مراحل مختلف انجام ازدواج تدابیری را اندیشیده است و با توجه به شدت اهتمام به این تدابیر و توصیه ها هرگز به از دست دادن این اهداف رضایت نمی دهد. ثانیا، اهداف ناصواب و نابجا را مردود می شمارد و مسلمانان را از این گونه ازدواج ها که به این نوع اهداف ختم می شود، منع می کند.
*فلسفه ازدواج
از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه است. این پیمان و قرارداد افزون بر این که از استحکام خاص برخوردار است، «میثاقا غلیظا؛ پیمان محکم.» (نساء/ 21) دارای یک ارزش و منزلت الهی و خدایی ویژه می باشد و در سطح دیگر قراردادهای اجتماعی قرار نمی گیرد تا صرفا از قواعد عمومی آن قراردادها پیروی کند. شاید بتوان گفت: قویترین پیمان و مقدس ترین قرارداد است که آدمی با اعتماد به آن، والدین و خواهر و برادر خود را رها کرده و راضی می شود با فردی که شناخت زیادی از وی ندارد، هم پیمان شود و همه دارایی خود را با او به مشارکت گذارد. گویا به همین جهت است که در روایات از این قرارداد به «قلاده» تعبیر شده و هشدار داده شده است که متوجه باشید عنان اختیار خود را به دست چه کسی می دهید. و چه کسی را کنار خود قرار می دهید و شریک مال و دین و اسرار خویش می سازید. اینک باید دید که اسلام این پیمان وثیق را به چه قصدی پی می ریزد و بر آن اهتمام می ورزد؟ لیکن قبل از بیان علل و فلسفه ازدواج، ذکر یک نکته ضروری است و آن تفاوت «فلسفه و چرایی» با «هدف یا اهداف» است که این دو چه سان در این بحث از یکدیگر منفک شده اند؟ مقصود از هدف، وضعیت مطلوبی است که به طور آگاهانه سودمند تشخیص داده شده و برای تحقق آن تلاش می شود ولی در «علت یا فلسفه» نسبت به انتخاب آگاهانه، تلاش هدفمند و تأثیر اراده انسانی در تحقق آن هیچ توجهی نیست؛ یعنی علت وقوع یک پدیده می تواند عاملی غیر انسانی باشد؛ ولی اهداف همیشه با اراده نیرویی انسانی و هدفدار محقق می شود. تشریع ازدواج و ترغیب به آن در اسلام، از یک علت و فلسفه اساسی و از چندین چرایی فرعی و غیر اساسی برخوردار است.
منبع: کتاب «بر بال اندیشه» حجت الاسلام والمسلمین حسین انصاریان با اندکی تصرف و ویراست