قرار بود مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین سيد علي عماد معاون پژوهش حوزه های علمیه درباره كنگره علامه وحيد بهبهاني باشد؛ اما موضوعاتي چون شیوه تعامل میان حوزه های علمیه شیعه و ضرورت تدوین نظامنامه جامع برای همایشهای علمی داخلی و بینالمللی نيز به تناسب در آن مطرح شد. در ادامه گفتگوی سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه» با ایشان تقدیم خوانندگان ارجمند می شود:
** با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید؛ همان طور که مستحضر هستید همایش علامه وحید بهبهانی با حضور خوب اساتید و فضلای حوزه علمیه قم در کربلای معلی برگزار شد. لذا در ابتدا ميخواهيم نظر جنابعالي را در اين باره كه جهت ارتباط و تعامل بيشتر حوزه علمیه قم و نجف چطور ميتوان از این همایشها بهره برداري كرد جويا شويم و سپس فضای علمی و کلی همایش را بررسی کنیم؟
تولید دانش یک جریان است و یک جریان جز با مشارکت حداکثری صاحبنظران و فعالان آن عرصه موفق نخواهد بود. ما اگر بخواهیم با کمترین هزینه و در سریعترین زمان و منطبق با استانداردهایی که قابل وصول هستند جریان تولید علم را پیش ببریم باید نزدیکترین ارتباطات علمی را با دستگاههای فعال در عرصه تولید علم داشته باشیم، با اولویت جریانهای همسو و همکار و هم افق و حتی با توجه و ارتباط سیاستگذاری شده و مدیریت شده با جریانهای معارض. ما نمیتوانیم جریانهای تولیدگر دانش را ولو معارض هستند نادیده بیانگاریم، از آنها اطلاعی نداشته باشیم و آنها را رصد نکنیم و بعد گمان کنیم در عرصه تولید علم موفق هستیم. نه، البته هرکدام از این دو دسته تعامل اقتضائات، شاخصها، سیاستها و تدابیر خودشان را لازم دارند. ما در ارتباطی که با جریانهای تولیدگر دانش که سویههای تعارض یا تزاحمی با ما دارند برقرار میکنیم باید از سیاستهایی استفاده کنیم متفاوت با آن سیاستهایی که در تعامل و همکاری با بخشهای همسو و هم جهت و با دیدگاههای مشترک انجام میدهیم.
* ضرورت همگرایی پنج حوزه بزرگ شیعه
جهان اسلام و به ویژه جهان تشیع میبایست برای حضور فعال در عرصه علمی بتواند به نحوی عمل کند که با مدد همدیگر و با استظهار به تواناییهای نهادهای مختلف، جریان تولید علم را کمک کند و توسعه علم را پیش ببرد. ما در حوزه شیعی چهار یا پنج نقطه و منطقه قابل توجه داریم و داشتیم که هر چند اینها ممکن است به لحاظِ تواناییهای فعلی، پیشینه، سوابق و نیز انباشت ادبیات علمی هم سنگ نباشند؛ اما به هر حال اینها قطبهایی هستند که میتوانند فعال شوند و حتی ارتباط و تعامل فی مابین میتواند فاصلهها را کمتر کند. حوزههای علمیه در داخل کشور اصلیترین قطب تولید دانش دینی امروز در جهان اسلام و جهان تشیع هستند. از سوی دیگر عمده حوزههای علمیه عراق امروز حوزه علمیه نجف است. حلّه، سامرا یا کربلا حضور درجه دوم را در شرایط موجود در عراق دارند و حضور درجه یک از آنِ حوزه نجف هست. در نقطه سوم حوزههای علمیه لبنان هست که پیشینه، تولیدات و تأثیرگذاری خوبي دارد. از سوی دیگه جریان تشیع در افغانستان خودش کم و بیش یک ظرفیت بوده است. و نقطه پنجم حوزههای شیعی در شبه قاره هست که هم کثرت جمعیت و هم گستردگی داریم. الان همسنگی و ارتباط چندانی بین اینها وجود ندارد.
* تعامل میان حوزه های علمیه دستوری نیست
ما میتوانیم دو مدل را برای ایجاد ارتباط تصور کنیم؛ یکي مدل ارتباطات سازمانی است یعنی ساختارها را به این سمت ببریم. معلوم نیست این مدل چندان جواب بدهد. نهادهای علمی به راحتی سازمانپذیر نیستند. یعنی جریان تولید علم خیلی دستوری و سازمانی نیست. مدل دومی که میتواند موفق باشد مدل تعامل و همکاری و ارتباط مشترک است. این مدل میتواند دستورالعمل همه ما قرار بگیرد و در حوزههای مشترک وارد همکاریهای علمی شويم. در این مدل ضمن استقلال هر یک حوزههای کلان همکاری و هماهنگی در تولید علم و پاسخگوئی به نیازها، محقق میگردد و ظرفیتها افزایش مییابند
* احیای نام سایر بزرگان عراق
با این مقدمهای که عرض کردم کنگره علامه وحید بهبهانی که در کربلا برگزار شد و منتسب به عتبه حسینی است گامی است برای همین راه. در زمينه احیای شخصیتهای علمی و مکاتب فکری، فقهی، اصولی و کلامی کاری که برای مرحوم علامه وحید بهبهانی انجام شد کارهای بعدی را به دنبال خود دارد. این قدر قلههای علمی در عراق وجود دارند که میتوانند تأثیرگذار باشند هر چند این قلههای علمی در کل مربوط به حوزه شیعی جهان اسلام هستند. میرزاي شيرازي و مکتب سامرا مربوط به آن جا است. آخوند مربوط به حوزه نجف هست و یک مکتب فقهی و اصولی است. مرحوم سید یزدی، نائینی و کاشف الغطاء هم هستند.
** در شیوه دوم ارتباط که مطرح کردید و تعاملی هست چه مصداقهایی اولویت دارد؟ مثلاً الان یکی از مصادیق، برگزاری همایش بزرگداشت شخصیتهای حوزوی است. ساير اولویتهای همکاری مشترک در چه عرصههایی است؟
به نظر من ما در سه حوزه میتوانیم کار را پیگیری کنیم. این سه حوزه عبارتند از یک حوزه مدیریت، سیاستگذاری و راهبری علم و جریان تولید دانش، دو حوزه روش شناختی و حوزه بعدی عملیات اجرای تولید دانش است. در حوزه اول ما در ایران و عراق تجارب و پیشینه خوبی داریم. به خصوص از تحولات علمی که در منطقه تحقق پیدا کرده اطلاعات خوبی هست، از جهان اطلاعات خوبی هست. نقشه جامع علمی کشور ما خودش میتواند یک سند بالادستی باشد ، اینها میتواند حوزهای از تعاملات علمی را در قالب نشستهای مشترک و همفکری ایجاد کند. حالا قالبهایش ممکن است حتماً همایش و مؤتمر و اینها نباشد ولی از قالب متناسب میشود استفاده کرد. شرایط موجود ظرفیت بیش از هم فکری را ندارد. همفکری همه حوزههای علمیه در جریان سیاستهای کلان علمی حوزههای علمیه شیعی.
** منظورتان از سیاست کلان، آموزش، پژوهش و مواردی از این دست هست؟
وقتی ما میگوییم سیاستهای علمی یعنی سیاستهای تولید دانش، آموزش دانش، نشر دانش. نگاه کنید وقتی ما نظام علمی تعریف میکنیم با نظام پژوهشی فرق میکند. با نظام آموزشی فرق میکند. با نظام تبلیغ فرق می کند. نظام علمی یعنی نظام تولید، نشر، کاربست و ترویج. شما باید یک جایی تولید کنید. ممکن است تولید دانش خودش پیشنیاز آموزشی داشته باشد. باید حتماً نیروی انسانی را تربیت کنید برای تولید. یک حوزه، نظام نشر دانش است. نشر دانش از طریق آموزش انجام میگیرد. یک حوزه ترویج دانش است برای کاربست. شما اگر دانش را تولید کردید، نشر دادید و بعد کاربست دانش را مدیریت کردید آن وقت از ابتدای تولید تا مصرف دانش، چرخه دانش طی شده است. این کاری است که ما باید انجام بدهیم.
** و ممکن است هر کدام از این حوزههای پنج گانه شیعه در یکی از این موارد، نقاط قوت داشته باشند.
بله. ممکن است نقطه قوّت یعنی مزیت نسبی در یکی از این حوزه ها باشد. به نظر من یک بخشی از گفتگوها و ارتباطات و همکاریها در حوزه سیاستگذاری و مدیریت نظام علمی است. همفکریهایی که الزاماً هیچ مسؤولیتی نمیآورد. یعنی هیچ وقت به این نباید منتهی بشود که ما بگوییم مثلاً حوزه نجف برای قم تکلیف تعریف کند، یا قم تکلیفی را برای نجف معین کند. حوزه دوم کار ما بعد از این سیاستگذاری، حوزه روش شناختی در تولید علم است. حوزههای علمیه در بخشهاش روش شناختی تجارب مهمی دارند.
** منظورتان از روش شناسی، یعنی بررسی روش مکاتب مختلف است؟
بله. مناهج علمی، مکاتب علمی و روش شناسی. یعنی دانشهای روشگانی را توسعه دهیم. این یک حوزه همکاری هست که در بخشی از آنها هم همین بحثهای راجع به مکاتب علمی، شخصیتهای علمی که در تولید علم سرآمد بودند، روش و منهج داشتند و تأثیرگذار بودند مطرح می شود. حوزه بعدی خود عملیات اجرای تولید دانش است. یعنی عملیات تحقیق و به تعبیر دقیق عملیات دراسه و بحث. ما در هر سه زمینه میتوانیم گفتگو داشته باشیم. یعنی به نظر من هر سه زمینه زمینههای خوبی برای ایجاد همکاری و همفکری بین حوزههای علمیه هست.
استفاده از همه ظرفیت حوزه های شیعی
به نظر من باید هر همایشی که تشکیل میشود یک سیاستهای عامی داشته باشد و آن سیاستها اعمال شود. من بعد آنها را خواهم گفت. یکی از کلیدیترین آن سیاستها این است که در هر همایش علمی بینالمللی در جهان تشیع باید عناصر دخیل و تأثیرگذار در این چهار، پنج منطقه علمی شیعی حضور داشته باشند. ما نمیتوانیم وقتی یک چرخمان جای دیگری مانده یا از ریل و مدار خارج شده حرکت کنیم. بالاخره بخشی از جهان تشیع شبه قاره هند است. هند، کشمیر، پاکستان؛ بخشی که اردو زبان هستند.
** کمیت و کیفیت آن هم بالا است.
بله. دورههای زیادی هم تأثیرگذار بوده. به هر حال اگر امروز در آن نقطه مطلوب نیست نباید آن را رها کنیم. باید آن را وارد بازی کنیم. اینها همه مورد نیاز هستند و اگر هم چهرههای فوقالعاده و قوی نداریم باید در تمرین و تجربه بیاوریم تا قدرت پیدا بکند.
** فکر میکنم مقدمه کامل و جامع و البته خودش ذیالمقدمه بود؛ اگر موافقید به صورت مصداقی وارد فضای همایش مرحوم وحید بهبهانی بشویم، فضای علمی همایش چطور بود؟
فضای علمی همایش فضای نسبتاً خوبی بود. دو سه مرکز اصلیتر مدیریت کار را به عهده گرفته بودند. علاوه بر مرکز کربلا للدراسات و البحوث که یک مرکز پژوهشی وابسته به عتبه اباعبدالله الحسین(ع) هست از مراکز دیگری هم استفاده شده بود؛ مثل دارالتراث نجف که با واسطه به مرجعیت شیعه مرتبط هست. آنها هم همکاری کرده بودند. فضلاء و اهل قلم حوزههای علمیه ایران، عراق، لبنان مشارکت نسبتاً خوبی داشتند. مقالات قابل توجهی نوشته شده بود و مقالات در کمیسیونهای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفت. یک کمیسیون شخصیت علمی مرحوم وحید یک کمیسیون منهج و آراء فقهی و اصولی یک کمیسیون آراء رجالی و کمیسیون چهارم هم آراء کلامی مرحوم وحید بهبهانی را مورد کنکاش قرار داد. وحید بهبهانی هرچند که به عنوان یک چهره برجسته اصولی در مقابل مکتب اخباریان مشهور است، اما در بخشهای دیگر هم مثل حوزه رجال و کلام صاحب نظر برجستهای هست که در محاق شخصیت فقهی او و اصولی او قرار گرفته است. حتی شخصیت فقهی مرحوم وحید هم تابع شخصیت اصولی او شناخته میشود.
من در مصاحبه آن جا هم عرض کردم به نظر من وحید بهبهانی دو کار بزرگ را در حوزه دانش انجام داد. اول روش تولید دانش؛ گزارههای دانشی وقتی دارای اعتبارند که از منهج صحیح و روش درستی استفاده شده باشد. روش در دانش حرف بسیار بزرگی را میزند و وحید بهبهانی به ما آموخت که برای تولید مفاهیم دینی در حوزههای مختلف نیازمند به یک روش دقیق، جامع، فراگیر و دارای اعتبار نیازمندیم. وقتی که دید این روش دارد مورد خدشه واقع میشود به روش دانش اجتهاد اهتمام کرد تا دانش اصول محکم کرده، تمام خلل و فُرَج آن را بگیرد و آن را بر کرسی بنشاند. لذا درس نخستی که وحید بهبهانی به ما میدهد این است که به حوزه روش خیلی اهتمام کنیم. فکر درست از دو بخش استفاده میشود؛ یکی دادههای درست و دارای اعتبار، دیگری روش تحلیل درست و دارای اعتبار. اگر دادههای دارای اعتبار داشته باشیم ولی روش تحلیل ناصواب داشته باشیم به نتیجه نمیرسیم. اگر روش تحلیل صواب داشته باشیم ولی دادههای ما دارای اعتبار نباشد باز هم به نتیجه نمیرسیم. کی به نتیجه میرسیم؟ وقتی که هم داده و اطلاعات ما درست و دارای اعتبار باشد و هم روش ما. وحید این را به ما یاد داد که حتی اگر داده ما قرآنی و حدیثی و دارای اعتبار هم باشد ولی منهج ما منهج درستی نباشد معلوم نیست به داده درست و نتیجه درست برسیم. این یک حوزه کار است که وحید به ما یاد داد. لذا آن بحثهایی که در حوزه رجالی هم دارد برای این است که آن دادهها را تصحیح بکند.
* نقش قوه قدسیه در شرایط اجتهاد
نکته دومی که به نظر من خیلی مهم است اینکه مرحوم وحید قوه قدسیه را در شرایط اجتهاد آورد. این از ویژگیهای بعضی از فقیهان ما و از جمله ویژگیهای وحید بهبهانی است که گفت برای رسیدن به یک اجتهاد صحیح و نتایج یک اجتهاد درست باید قوه قدسیه وجود داشته باشد. قوه قدسیه ملکات اخلاقی، اعتقادی و معرفتی دقیقی است که آدمی را تا حد قابل توجهی از بسیاری از خطاهایی که ناشی از ناتوانی در عرصات اخلاق پژوهش هست نجات میدهد.
** مصدایق این قوه قدسیه را هم در برخورد خود وحید و صاحب حدائق میبینیم. یعنی آن ملکات اخلاقی در ارتباطات و تعاملات این دو بزرگوار با وجود اختلاف مبنا کاملاً مشهود است.
بله، یعنی نگاه کنید خود وحید به حدی از قداست و نزاهت برخوردار است که علیرغم این که ترویج نگاه اخباریگری و ترویج شخصیت صاحب حدائق را عِلماً برنمیتابد ولی وقتی صاحب حدائق در وحید ملکات اخلاقی، معرفتی، عرفانی، خداترسی و تقوا را میبیند به شاگردانش توصیه میکند حتماً در نماز وحید شرکت بکنند.
** و نماز خودش را هم وصیت میکند وحید بخواند.
بله. وصیت میکند نمازش را مرحوم وحید بخواند. این نشاندهنده آن خصلتهایی است که در فرد وجود دارد. البته این خصلت در خود محقق صاحب حدائق هم وجود دارد و الا اگر او هم دارای این ملکات نبود شاگردان خود را به این کار توصیه نمیکرد. این خصلت درس اخلاقی بزرگی دارد، نزاع علمی این افراد هرگز به حوزه نفسانیت وارد نشد و این بسیار درس بزرگی است برای همه اهل علم.
** آیا در این راستا تلاشی شده که تجربیات ایران در برگزاری همایشهای بسیار خوب از طرف دفتر تبلیغات و دار الحدیث به حوزههای عراق انتقال یابد؟
ما اصلاً باید در درون حوزه به یک نظامنامه جامع برای همایشهای علمی داخلی و بینالمللی برسیم. هم به لحاظ موضوع همایش که چه موضوعی میتواند موضوع یک همایش بینالمللی باشد. هم به لحاظ نوع و کیفیت آثاری که تولید میشود. هر اثری میتواند اثر قابل ارائه در یک همایش بینالمللی باشد؟! وقتی میگوییم همایش بینالمللی بالاخره مشارکت همه هست. هم سرآمدان هستند، هم باید وارد عرصه چالشی علم در پهنه بینالملل شد. علاوه بر موضوع و نحوه و چگونگی آثار، شرکت کنندگان در آن باید چه کسانی باشند؟ آیا فقط باید تولید کنندگان دانش باشند یا نه مدیران و راهبران و مسؤولان ذیربط هم باید باشند؟ سیاستگذاران علم هم باید باشند؟ که ممکن است برخی از آنها در ریز موضوعات دخالت نکنند اما بهره میگیرند، اصلاح میکنند، تصحیح میکنند، دیدگاههای خودشان را در حوزههایی که مرتبط با آنها هست تقویت میکنند. سپس نحوه انتشار نتایج و گام بعدی میزان پیگیریهای لازم برای آن کار است. یعنی ابتر نماندن یک جریان علمی. ما نباید مسیر آبیاری را درست کرده بعد یک سطل آب بریزیم توی آن و برویم خیالمان را راحت بکنیم. یا باید چاه بزنیم یا باید قنات بزنیم. اگر چشمه طبیعی وجود ندارد یا باید چاه زد یا قنات. ما گاهی همایش علمی برگزار میکنیم بعد از آن کار تمام میشود. فوقش میگوییم همایش دوم را در بهبهان برگزار میکنیم. یا همایش سوم را مثلاً مرکز تحقیقات وحید بهبهانی قم با همکاری وزارت ارشاد برگزار کند. ثُمَّ ماذا؟! بعدش میخواهیم چه کار کنیم؟! ما اصلاً همایش علمی را براساس کدام اولویتها و چه نیاز اساسی برگزار می کنیم؟
* اهمیت اعتباربخشی به همایش های داخلی و خارجی
نظام طبقهبندی همایشهای علمی ناظر به انواعی که میتواند داشته باشد از آن مواردی است که باید در این نظامنامه جامع به آن رسیده بشود. در حوزه داخلی هم همین جور است. بعد بیاییم اعتباربخشی بکنیم؛ بگوییم آقا این همایش علمی در سطح بینالمللی یک همایش علمی - پژوهشی است یا یک همایش علمی - ترویجی است، کدام یکی از اینها است؟ ما باید مقدمات این را فراهم کنیم، شورای اعطای مجوزها و امتیازهای علمی حوزه هم آییننامههای ذیربط را تصویب کند که ما بتوانیم جهت بدهیم؛ بگوییم وقتی این همایش بینالمللی انجام میشود از ناحیه شورای اعطا که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی دارد دارای امتیاز علمی - پژوهشی است. این کار در سطح بینالملل برای ما مفید است، در سطح داخلی هم برای ما مفید است.
** گاهی به کار بردن این گونه اصطلاحات مثل امتیاز علمی - پژوهشی را برخی فضلای سنتی حوزه برنمیتابند. شاید تصورشان این باشد، مقداری تشریفات و تجملات هست. چه پاسخی به آنها دارید؟
من از نقطه عزیمت سنت حوزه این حرف را میزنم. من تحصیلات دانشگاهی ندارم، هیچ وقت هم تصمیم به تحصیلات دانشگاهی نگرفتم. سنت حوزه، اعتباربخشی بوده است. اصلاً اعتباربخشی پیش از هر نظام علمی دیگری در حوزههای علمیه بوده است. شما در هیچ نظام علمی، این سلسله اجازات ما را نمی بینید. اجازه در نسبشناسی، اجازه در نقل حدیث، اجازه در اجرای عقود و ایقاعات، اجازه در اجتهاد، اجازه در امور حسبیه، انواع این اجازات با ویژگیهایی که داده شده برای چه بوده؟ همه اینها اعتباربخشی است. یعنی چه کسانی دارای ویژگیها و صلاحیتهای لازم هستند. وقتی اجازه داده میشده یعنی قبل از آن، کار تعریف شده است. شاخصهای لازم و شروط اجتنابناپذیر تعریف شده است. مدل احراز آن شرائط کنترل شده بوده است. یعنی با مدل معیّن و با روش دقیق آن شرایط را در فردی احراز میکردند بعد اجازه به او میدادند. اجازه را هم دقیق میدادند؛ کلمه به کلمه اجازات ما تعریف دارد. یعنی گاهی فقدان یک کلمه در یک اجازه در مورد یک فرد و وجودش در اجازه فرد دیگر رتبه او را برای ما معیّن میکند.
در قدیم به هر چیزی گعده علمی گفته نمیشد
لذا من اصلاً از عالم مدرن حرف نمیزنم. من میخواهم بگویم عالم مدرن وامدار سنتهای حوزوی ما است. ادبیات و دستگاه واژگانی آنها ممکن است با دستگاه واژگانی ما متفاوت باشد و اتفاقاً من میخواهم بگویم تمام این قصه برخاسته از حوزه است. لذا در قدیم به هر چیزی گعده علمی گفته نمیشد. به هر چیزی هیأت استفتاء گفته نمیشد، به هر چیزی لجنه تحقیق گفته نمیشد. این ها اصطلاح است. اصطلاحاتی بوده که ما خودمان داشتیم. حالا امروز لجنه نمیگوییم، میگوییم کمیسیون علمی، هیأت علمی، انجمن علمی. در باطن کار به نظر من هیچ نظام علمی این ویژگیها را ندارد. شما نگاه کنید در دانش اصول اول میگویید حجت چیست؟ چرا حجت است و دارای اعتبار است که میخواهید به آن استناد کرده و تحلیل کنید؟ دانش اصول یک دانش روشی است. خود به خود که مقصود ما نبوده است. هیچ علمی در جهان نیست که به پایه علم فقه باشد که خودش یک دانش روشی به قوت دانش اصول داشته باشد. این ویژگی حوزه ما است. این ویژگی سنت علمی ما است. و من میخواهم بگویم این سنت علمی را با ادبیاتی که جامعه علمی معاصر و بیرون حوزه میفهمد به جامعه ارائه کنیم. شما در عرصهی روش مطالعات اجتماعی دانشی به کهنسالی دانش اصول دارید؟ طبیعتاً ندارید. در عرصهی روانشناسی دارید یا نه؟ در عرصهی اقتصاد دارید یا نه؟ ندارید. فقه بیش از دوازده سیزده قرن روش دانش خودش را داشته است.
** من به عنوان آخرین سؤال میپرسم آیا در زمینه ارتباط و تعامل میان حوزه های علمیه شیعه اقدام خاصی در معاونت پژوهش انجام شده است؟
الحمدلله ما توانستیم در عرصه داخلی، تعاملات علمی خیلی خوبی را بین حوزه و بخشهای مختلف برقرار کنیم. حداقل این است که در حوزه اظهار نظر، مباحث نظری، طراحی، برنامهریزی و سیاستگذاری ارتباطات خیلی خوبی بین حوزه و دستگاههای دیگر برقرار شده که کمکم مسیر را به سمت همکاریهای علمی بیشتر میبرد. گذشته از این که همکاریهای علمی موردی بین دستگاههای حوزوی و دستگاههای دیگر مکرراً وجود دارد.
** منظورتان نهادهای حکومتی است؟
من نمیخواهم نهادهای حکومتی را بگویم چون وقتی میگوییم نهادهای حکومتی گاهی به معنای نهادهای حاکمیتی علمی است، گاهی به معنای NGO های مؤثر هست. مثلاً فرض کنید فرهنگستان علوم با اینکه نهادی است که مجموعه فرهنگستانهای علوم مرتبط با نظام است اما اصلاً نهاد علمی هستند. انجمنهای علمی دارای این ویژگیها هستند. ما توانستیم هم در حوزه علمیه نهادسازیهای خوبی را به صورت اجمالی داشته باشیم، مثل انجمنهای علمی، نشریات علمی و مراکز پژوهشی که اینها نهادهای معتبری هستند و هم توانستیم بین اینها و بین بیرون حوزه در خارج، چه آن بخشهایی که خصوصی هستند، چه NGO هستند و چه بخشهایی که حاکمیتی و به تعبیری حکومتی هستند و از منابع عمومی استفاده میکنند ارتباطات نسبتاً خوبی را ایجاد کنیم. در عرصه بینالملل هم بعضی از اعضای محترم شورای عالی و مدیریت حوزه و معاونت پژوهش سفری به لبنان داشتند که شروع خوبی برای بعضی از همکاریها بود که متأسفانه نشد آن طوری که مایل بودیم ادامه پیدا کند و باید تقویت شود.
** برای کنگره شرفالدین رفتید یا سفر مجزا بوده؟
نه سفر مجزا بود. حاج آقای غروی و حاج آقای فیاضی بودند همراه بعضی از آقایان دیگر بنده هم در خدمتشان بودم. بحثهای خیلی خوبی شد. یکی از کارها حوزههای دانشی آن جا بود که ان شاءالله باید ادامه پیدا کند. در مورد عراق قبلاً مدیران معاونت پژوهش یک سفر به صورت شخصی رفته بودند. هم برای زیارت، هم برای ارتباطات علمی. آن سفر خیلی خوب و پرکار بود.
** این سفر کی بوده؟
تقریباً شش ماه پیش. شخصی انجام شد، اما کارهای زیادی شد. آن سفر تقریباً پایه اولیه این همکاریها بود و امیدوارم که این بخش را بتوانیم ادامه دهیم.
** در کنگره وحید بهبهانی شما به عنوان معاونت پژوهش رفتید یا به عنوان محقق؟
در کنگره وحید ما به لحاظ همان ارتباطاتی که با مرکز دراسات کربلا و عتبه و مراکز دیگر در آن سفر برقرار شد دعوت شدیم. به حیث معاونت پژوهش هم دعوت شدیم. یعنی دو دعوت داشتیم.
انتهاي پيام/
گفتگو: مرتضي سعيدي نجفي
نظر شما