خبرگزاری «حوزه»/ بدون شک دوران غرور آفرین دفاع مقدس یکی از افتخارآمیزترین مقاطع تاریخی ملت انقلابی ایران است، چرا که رزمندگان این مرز و بوم با لبیک به ندای معمار کبیر انقلاب، با حضور در جبهه های نبرد حق علیه باطل و حماسه آفرینی، جهانیان را در بهت و حیرت فرو بردند. در این بین نمی توان از نقش تاثیر گذار روحانیت در پیروزی های رزمندگان چشم پوشی کرد.
آمارها نشان می دهد که روحانیت با تقدیم بیشترین شهید در مقایسه با دیگر اقشار و آزادگان و جانبازان بی شمار، علاوه بر عمل به رسالت تبلیغی، در صحنه های نبرد نیز به عنوان فرمانده و رزمنده افتخار آفرین بوده است.
حجت الاسلام والمسلمین علیرضا باطنی، جانشین مدیر حوزه علمیه اصفهان یکی از روحانیونی است که درآن دروران، به جمع رزمندگان شتافته و علاوه بر شرکت در عملیات های مختلف، سال ها به عنوان مفقودالاثر در اسارت رژیم بعثی بوده است.
خبرنگار خبرگزاری «حوزه» به سراغ این روحانی آزاده رفته و با او پیرامون تلخ و شیرین های دوران اسارت به گفتگو نشسته که حاصل آن تقدیم مخاطبان عزیز می شود.
*ابتدا خود را معرفی کنید و درباره چگونگی اسارت توضیح دهید
علیرضا باطنی، جانشین مدیر حوزه علمیه اصفهان هستم. بعد از شرکت در چندین عملیات، در سال 65 در عملیات کربلای 4 به عنوان طلبه رزمی - تبلیغی حضور داشتم و زمانی که برای بررسی بیشتر به عقبه استحکامات عراقی ها نفوذ کرده بودیم، نیروهای عراقی ما را از پشت قیچی کرده و به اسارت خود درآوردند.
*چند سال در اسارت بعثی ها بودید؟
بنده از دی ماه سال 65 تا سال 69 در اسارت رژیم بعث عراق بودم. اردوگاهی که در آن جا اسیر بودم، مربوط به مفقودین بود و تحت پوشش صلیب سرخ نبود، بنابراین دست عراقی ها برای شکنجه بازتر بود، آنها اجازه داشتند 5 درصد اسیران این اردوگاه را بکشند و عده ای از دوستان ما را نیز به شهادت رساندند.
*شما گفتید اردوگاهی که در عراق اسیر بودید، تحت پوشش صلیب سرخ نبود، از شرایط این اردوگاه بگویید.
اردوگاه یازده متشکل از غواصان و خط شکنان کربلای 4 و کربلای 5 بود به دلیل محدودیت های فراوان که عراقی ها ایجاد کرده بودند، ما به هیچ یک از وسایل اولیه دسترسی نداشتیم. این محل یک محیط بسیار بسته و کنترل شده بود، به همین علت یک سری مسائل شرعی و معنوی پیش می آمد. بنیان های اعتقادی افراد باید استحکام بیشتری پیدا می کرد به همین سبب جوانان و نوجوانان ما بیشتر در معرض تبلیغات دینی و تبیین معارف اسلامی قرار می گرفتند.
*بعثی ها سعی داشتند، ایمان اسرا را متزلزل کنند، چگونه با آنان مقابله می کردید؟
بله.عراقی ها خیلی تلاش می کردند ذهن بچه ها را نسبت به آموزه های دینی و انقلابیشان برگردانند که به حمد الهی در این کار موفق نشدند. آنها حتی به پخش فیلم های ضد اخلاقی در تمام بندها روی آوردند و بچه ها را با تهدید و کتک ملزم به تماشای این فیلم ها می کردند. به یاد دارم زمانی که پخش این فیلم ها به بند ما رسید، یکی از اسرا با همکاری دیگر دوستان تصمیم گرفت به محض نمایش فیلم، فازی را وارد نور ویدئو کند تا دستگاه بسوزد و البته موفق هم شد.
عراقی ها که از ماجرا خبر نداشتند، بسیار ناراحت شدند. یک هفته بعد از این ماجرا یکی از عراقی ها که شکنجه گر بسیار قهاری بود گفت "ما بسیجی ها را مجبور کردیم که این فیلم های غیراخلاقی را ببینند، اما آنها دعا کردند که تلویزیون بسوزد به شکلی که اصلا قابل تعمیر هم نباشد".
*با توجه به محدودیت هایی که عراقی ها برای اسرا ایجاد کرده بودند، چگونه توانستید به فعالیت تبلیغی بپردازید؟
وقتی روز اول اسارتم شروع شد، تصور نمی کردم یک دوره تبلیغی 4 ساله برای من ایجاد شود، لذا به صورت مخفیانه و دور از چشم عراقی ها کارهای تبلیغی انجام دادم.
با این که خفقان شدیدی وجود داشت، اما توفیقی حاصل شد تا چراغ گسترش دین روشن بماند. در آن زمان عراقی ها تلاش کردند که از بنده بشنوند طلبه هستم، به همین دلیل تحت شکنجه های فراوانی قرار گرفتم، اما به یاری خداوند رزمندگان ما همگی از قوت ایمان و صبر و مقاومت برخوردار بودند. یکی از مشکلات ما در دوران اسارت این بود که دسترسی به ادعیه نداشتیم، ما 5 تا 6 ماه زمان صرف کردیم تا اینکه دعای کمیل و توسل را از حفظیات بچه ها جمع آوری کنیم، در آن سال ها به جا آوردن احکام و خواندن ادعیه ممنوع بود و ما به سختی این عبادت ها را به جا می آوردیم.
*اسرا مبارزات عقیدتی خود را چگونه ادامه می دادند؟
از روز اول اسارت نبردی عقیدتی با عراقی ها پیدا کردیم، همان روز اول برای نماز کتک خوردیم. بعضی از عراقی ها باورشان نمی شد که ما اهل نماز هستیم، بنابراین به ما کافر می گفتند. زمانی که نماز را به صورت فرادی می خواندیم، ما را کتک می زدند، لذا نتیجه گرفتیم نماز را به جماعت اقامه کنیم که عراقی ها با این اقداممان به فرادی خواندن نماز ما اکتفا کردند. معمولا به دلیل عدم وجود غذا کافی در اسارت، بچه ها دوتا دوتا تصمیم گرفتند یک نفر غذا خورده و دیگری روزه بگیرد.
*در ماه های محرم و رمضان چگونه فرایض دینی خود را به جا می آوردید؟
در شرایطی که ما دراردوگاه مخفی قرار داشتیم، روزی سه وعده کتک رسمی در انتظارمان بود، تنها چیزی که بچه ها را نگه می داشت، مسائل معنوی و نماز آنها بود. با فرا رسیدن ماه رمضان فشارها بیشتر می شد و بچه ها را شکنجه می کردند، اما آنها مقاومت می کردند.
یک روز برای اقامه نماز جمعه در ماه مبارک رمضان، به بهانه پهن کردن پتوها در آفتاب، همه در یک مکانی با دردست داشتن کاغذهایی که بر روی آن شعار "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسرائیل" نوشته شده بود، حاضر شدیم وقت اذان که شد، گروه سرود اجرای برنامه کردند و بنده نیز پشت تریبونی که بچه ها برای من درست کرده بودند و اسلحه ام یک لوله آب بود، خطبه خواندم، در آن لحظه گروهی از عراقی ها به سمت ما آمدند، وقتی این صحنه را دیدند، فوری برگشتند. این اقدام ما سبب شد که روحیه بچه ها تقویت شود.
در ماه محرم نیز بچه ها به طور مخفیانه و در جمع های دو تا سه نفری نوحه خوانی می کردند و در عاشورا هم تمام اسرا جمع می شدند و با هم به عزاداری برای سیدالشهدا(ع) مشغول می شدند، البته بعد از عزاداری به شدت شکنجه می شدیم که همه اینها شیرین بود و بچه ها این سختی ها را به جان می خریدند.
*سخن پایانی
حقیقتا بچه های ما در آن فضایی که هم تلخ و هم شیرین بود، وقت کم می آوردند، به طوری که هرکسی هر دانشی داشت در اختیار دیگران قرار می داد و انسان به عینه همدلی و ایثار را مشاهد می کرد. انشاءالله همدلی در جامعه روز به روز بیشتر شود.
گفت وگو: سيد امير حسين ابطحي