به گزارش خبرگزاری «حوزه» بخش نخست گفت وگوی خبرنگار «حوزه» با دکتر محمدحسین رجبی دوانی با موضوع شاخصه های امیرالمومنین(ع) در انتخاب کارگزاران منتشر شد. بخش دوم این گفت وگو به محوریت «برخورد امیرالمومنین(ع) با اختلاس گران حکومتی»، «نحوه نظارت بر عملکرد مالی کارگزاران» و «رفتار مردم سالارانه حضرت علی(ع) نسبت به شکایات مردمی» می باشد که ماحصل آن در ادامه می آید:
*امیرالمومنین (ع) چگونه کارگزاران حکومت علوی را مورد نظارت قرار می دادند؟
حضرت امیرالمومنین(ع) از طریق نظام مخفی و دقیقی مسئولان حکومتی را تحت کنترل شدید داشته و عملکرد آنها را به طور دقیق رصد می کردند.
در تاریخ اشاره نشده که شیوه نظارت امیرالمومنین(ع) چگونه بوده، اما مشخص است ایشان از طریق افرادی که از آنها به عنوان «عیون» یاد می شود به صورت غیرمحسوس به کنترل و مراقبت از مراکز اقتصادی، بازار، کارگزاران حکومتی، قضات و استانداران و فرمانداران می پرداختند.
امیرالمومنین(ع)، به طور خاص کارگزاران حکومت را تحت نظارت داشتند و نه تنها تخلفات آنها را بررسی و با قاطعیت برخورد می کردند بلکه اگر احساسی می کردند مسئولی در معرض تخلف است، هشدارهای لازم را نیز می دادند.
در نهج البلاغه موارد متعددی از مکاتبات امیرالمومنین(ع) با کارگزاران و استانداران و فرمانداران وجود دارد که با عبارت «و لقد بلغنی» (یعنی به من خبر رسیده است) به آنها هشدارهای لازم را می دادند.
*امیرالمومنین(ع) اختلاس ها و فساد اقتصادی را چگونه کشف می کردند؟
اشاره شد که جزئیات چگونگی کشف فساد اقتصادی بر ما پوشیده است اما امیرالمومنین(ع) حاکمان را از نظر مالی و اقتصادی، عملکرد و نوع مدیریت و برخورد با مردم تحت نظارت شدید داشتند.
*فساد مالی و اختلاس هم از سوی امیرالمومنین(ع) کشف شد؟
بله کشف چند مورد اختلاس و سوءاستفاده اقتصادی کارگزاران حکومت از سوی امیرالمومنین(ع) صورت گرفت؛ فردی به نام «یزید بن حجیه» فرماندار ری بود که در بیت المال اختلاس کرد؛ هنگامی که امیرالمومنین(ع) متوجه اختلاس شدند سریعا «یزید بن حجیه» را احضار کردند، اما وی که می دانست علی(ع) نسبت به مفاسد اقتصادی حساسیت خاصی دارند از قلمروی ایشان گریخت و به معاویه پناه برد و از آنجا که امیرالمومنین(ع) بر وی دست نیافتند و اموالی نیز از این حاکم خائن به سراغ نداشتند، او را لعن و نفرین کردند.
همچنین «مصقلة بن هبیره شیبانی» از جانب امام علی(ع) به کارگزاری اردشیر خُرّه (از شهرهای فارس - فیروزآباد) برگزیده شد؛ وی در ازای آزادی گروهی از اهل کتاب که پیمان ذمه را شکسته و شورش کرده بودند، 1 میلیون درهم تقبل کرد که به فرمانده اعزامی امیرالمومنین(ع) پرداخت کند.
«مصقله» 500 هزار درهم داده بود و تصورش بر این بود که امیرالمومنین(ع) به سبب اشتغال به بحران ها بدهی 500 هزار درهمی را فراموش کرده است؛ هنگامی که زمان پرداخت پول فرا رسید و او به بیت المال واریز نکرد، حضرت علی(ع) او را احضار کرد و از حساب دقیق امیرالمومنین(ع) شگفت زده شد.
این کارگزار حکومت، اعلام کرد که توانایی پرداخت 500 هزار درهمی به بیت المال مسلمین را ندارد و به همین حضرت علی(ع)، وی را به زندان انداختند و از آنجا که فکر می کرد برخورد سختی در انتظارش است، لذا به هرحیله ای بود از زندان گریخت و به نزد معاویه رفت اما امیرالمومنین(ع) که می دانستند وی در کوفه املاکی دارد، به سراغ آنها رفت و خانه او را به سبب این خیانت ویران کرد.
در خطبه ای از نهج البلاغه تصریح شده که امیرالمومنین(ع) در عبارتی می فرمایند «قبح الله مصقلة»(خداوند مصقله را تقبیح نماید) چرا که او در آغاز کاری همچون آزادگان کرد اما چون بردگان گریخت.
حضرت علی(ع) با مفاسد اقتصادی به شدت برخورد می کردند و حتی به کارگزارانی که در معرض فساد اقتصادی نیز بودند، هشدارهای جدی و صریحی می دادند.
امیرالمومنین(ع) طی نامه ای به «زیاد بن ابیه» حاکم فارس هشدار می دهند « همانا من، به راستى به خدا سوگند مىخورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومى خیانت کردى، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که اندک مال گشته، و در هزینه خانواده درمانده و خوار و سرگردان شوى».
لحن تند و هشدارهای امیرالمومنین(ع) برای حاکمان به نوعی بازدارندگی از فساد نیز داشت و موید این مسئله است که تحت نظارت هستند و در صورت تخلف با برخورد و سخت مواجه خواهند شد.
*جالب است که زیاد بن ابیه (پدر ابن زیاد از قاتلین کربلا) حاکم دوران امیرالمومنین(ع) در فارس بوده است.
زیاد بن ابیه در دوران امیرالمومنین(ع) شیعه نبود، اما با علی(ع) بیعت کرد و کار خلافی در کارنامه وی وجود نداشت؛ وی در عهد عثمان مسئولیت کوچکی داشت و دبیر فرمانروای بصره بود، اما توانمندی بالایی داشت.
اگرچه نسل او مشخص نبود و به او، زیاد پسر پدرش می گفتند اما خود او که در این قضیه نقشی نداشته است.
زیاد بن ابیه علاوه بر توانمندی بالا در عرصه مدیریت، کار خلاف شرعی هم نکرده بود و به امیرالمومنین(ع) نیز وفادار بود و به همین دلیل حضرت از توان او استفاده می کرد.
الحق و الانصاف در تمام دوران خلافت امیرالمومنین(ع) به خوبی عمل کرد و هنگامی که معاویه از وی می خواهد علی(ع) را رها کرده و به او بپیوندد، طی سخنرانی به معاویه حمله کرد و وفاداری خود را به امیرالمومنین(ع) اعلام می کند که حضرت نیز طی نامه ای از مواضع وی تقدیر کرده اند.
جالب اینجاست که «زیاد بن ابیه» با حفظ سمت، قائم مقام فرمانروای بصره نیز بود و هنگامی که فرمانروای بصره خیانت کرد و بیت المال بصره را برداشت و فرار کرد. وی وضعیت بصره را مدیریت کرد و نگذاشت بصره از قلمرو حضرت علی(ع) خارج شود، همچنین در هنگام فتنه انگیزی « عبدالله حضرمی» یکی از جانیان اموی در بصره، به خوبی مقاومت و بصره را حفظ کرد.
دلیلی نداشت که امیرالمومنین(ع) فردی را که علاوه بر توان مدیریتی، به ایشان نیز وفادار مانده و خیانت نکرده را عزل کند.
«زیاد بن ابیه» حتی بعد از شهادت علی(ع) در آن شش ماه خلافت امام مجتبی(ع) به ایشان وفادار بود و از آنجا که بعد از صلح نیز حاضر به بیعت با معاویه نبود، در «قلعه استخر فارس» تحصن کرد و معاویه نیز با توجه به وفاداری وی به اهلبیت(ع)، فرزندان او را گروگان گرفت تا تسلیم شود که در نهایت با وساطت «مغیره بن شعبه»، زیاد بن ابیه از مقاومت دست کشید، به معاویه پیوست و خباثت طینت خود را که به خاطر همان ناپاکی نطفه اش بود نشان داد و در حاکمیت معاویه دشمن اهل بیت(ع) شد اما در حاکمیت اهل بیت(ع) عملکرد درستی داشت.
*واکنش حاکمان سابق به حسابرسی دقیق امیرالمومنین(ع) در آغاز خلافت چه بود؟
مثلا «اشعث بن غیث» در زمان خلیفه سوم، فرمانروای آذربایجان بود که امیرالمومنین(ع)، وی را از این سمت عزل کرد و حساب و کتاب بیت المال را از او خواست.
به اعتبار اشعث لطمه خورد و وقتی که اولاً چنین موقعیتی را در دوران امیرالمومنین(ع) از دست داده، دوماً باید حساب بیت المال را ارائه بدهد، به همین دلیل قصد پیوستن به معاویه را داشت که اطرافیانش او را برحذر داشتند و گفتند حق خلیفه جدید است که حاکمان را عزل و نصب کند و چرا قصد رها کردن خلیفه مشروع و پیوستن به دشمن را دارید که خود شرمند شد، به کوفه آمد و بیت المال را از او تحویل گرفتند.
اشعث از جمله افرادی بود که به دلیل از دست دادن موقعیت، کینه امیرالمومنین(ع) را در دل داشت و در تاریخ اشاره شده بدترین عملکرد ها را نسبت به حضرت علی(ع) دارد.
*واکنش امیرالمومنین(ع) به شکایت های مردمی از مسئولان حکومتی چه بود؟
برای امیرالمومنین(ع) رسیدگی، رعایت حقوق و قائل بودن به شان و شخصیت مردم بسیار اهمیت داشت و جفا کردن در حق یک شهروند عادی بسیار سنگین بود و چه بسا به خاطر چنین اقدامی از سوی یکی از مسئولان حکومتی، آمادگی عزل آن مقام مسئولی را داشتند.
ایشان حاضر بودند مقام مسئول منتصب شده حکومت خود را از دست بدهند، اما کوچکترین جفایی به مردم نشود.
«اَبو الاَسْوَدِ دوئلی» یکی از اصحاب خاص، شایسته، دلباخته و شیعه علی(ع) بود که امیرالمومنین(ع)، وی را طی حکمی به امر قضاوت در شهری منصوب کرد.
«اَبو الاَسْوَدِ دوئلی» از اینکه صلاحیت یافته و حضرت علی(ع) او را در چنین جایگاهی قرار داده اند، بسیار مشعوف شد، اما چند روز نگذشت که حتی بدون تذکر و توبیخی، فرمان عزلش صادر شد و به شدت تعجب کرد؛ به همین دلیل محضر امیرالمومنین(ع) رسید و سوال کرد چه تخلفی از من سر زد که من را عزل کردید؟
حضرت علی(ع) به «اَبو الاَسْوَدِ دوئلی» فرمود به من خبر دقیق رسیده که «در هنگام قضاوت صدای خود را بر متهمی بالا برده بودی»؛ این مسئله نشان دهنده کرامت انسانی در دوران خلافت علی(ع) است.
*مردم در حکومت مردم سالارانه حضرت علی(ع) می توانستند شکایت از رفتار کارگزاران را به امیرالمومنین(ع) انتقال دهند؟
بله؛ آنقدر حکومت امیرالمومنین(ع) آزاد بود که نقل شده ایشان در حال قرائت خطبه بودند که فردی وسط صحبت حضرت فریاد سر داد به من ظلم شده؛ حضرت علی(ع) از نوع رفتار این فرد متوجه شد که مورد ظلم قرار گرفته و جزئیات را نیز از وی سوال نکردند و فرمودند «بیا با هم در حق کسانی که به ما ظلم کرده اند نفرین کنیم و به خدا سوگند هیچ کس مانند ذات اقدس الهی مورد ظلم قرار نگرفته است»؛ سپس به دادخواست او رسیدگی و با مسئولی که به این شهروند ظلم کرده بود، برخورد کردند.
همچنین زنی با نام «سوده همدانی» نزد امیرالمومنین(ع) از یکی از حاکمان درجه دو شکایت کرد که حضرت علی(ع) گریست و خطاب به خداوند فرمودند «خدایا من این افراد را منصوب نکردم که به بندگان تو ظلم کنند» و سپس فرمانی صادر و با حاکم خاطی برخورد کردند.
امیرالمومنین(ع) آن قدر برای نظرات و شکایات مردم ارزش قائل بودند که هنگام خطبه عظیم «شقشقیه»، فردی در هنگام اوج سخنان امیرالمومنین(ع) به ایشان عریضه ای می دهد و ایشان آن را مطالعه می کند و آن خطبه عظیم دیگر ادامه نمی یابد.
حضرت علی(ع) این گونه به دعاوی و شکایات مردم ارزش می داد؛ به محض اینکه یک شهروند عادی انتقاد یا شکایتی از حاکمی داشت، امیرالمومنین(ع) آن مسئله را بررسی و با خاطی به شدت برخورد می کردند.
*به عنوان پرسش پایانی؛ آیا انتخاب کارگزاران در نظام و انقلاب براساس شاخصه های امیرالمومنین(ع) است؟ چرا بیشتر نگاه های جناحی و سیاسی بر تقوا و تعهد و تخصص ارجحیت دارد؟
در نظام جمهوری اسلامی دو نوع کارگزار و مسئول وجود دارد؛ مقام معظم رهبری بدون هیچ اغراقی بر اساس مشی و سیره جد بزرگوارشان امیرالمومنین(ع) بر منصوبین نظارت دارند؛ رهبر معظم انقلاب همواره بر عملکرد مسئولان نظارت دارند و تذکرات و برخوردهایی نیز نسبت به برخی افراد داشته اند اما بنا به مصالحی، شاید صحیح نباشد این نوع برخوردها با توجه به تفاوت موقعیت امروز ما با زمان حضرت علی(ع)، رسانه ای شود.
دسته دوم کارگزاران در بدنه اجرایی کشور هستند که متاسفانه گاهی انتخاب افراد در این بخش به دور از سیره تابناک علوی بوده و بیشتر متمرکز بر مسائل جناحی و سیاسی است؛ دولت ها براساس گرایشات فکری و سیاسی مدیران قبلی را برکنار می کنند و به تعهد، تقوا و تخصص اهمیتی نمی دهند.
در دولت های مختلف، افراد متعهد و توانمند زیادی بودند که براساس شاخصه های سیاسی در دولت های بعدی جایگاهی نداشتند و این مسئله نشان می دهد تعهد به طریق اولی در نظر گرفته نمی شود و ما از این جهت شرمنده امیرالمومنین(ع) هستیم.
گاهی دولت ها به گونه ای رفتار می کنند که در جناح مقابل آنها، فرد صالح، باتقوا و توانمندی وجود ندارد و حتما باید افراد براساس مشی سیاسی آنها باشد.
البته این مسئله عمومیت ندارد اما سیاسیون ما هنوز به بلوغ کافی نرسیده اند که امیال و گرایش های باندی و جناحی را در انتخاب مسئولان دخیل نکنند.
گفت وگو: محمدمهدی عنایت پور