چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۹
نگاهی به روح حماسی امام سجاد(علیه السلام) در واقعه عاشورا

حوزه/ به زنجير كشيده شدن و اسيرگشتن، ايجاد محدوديت براي پيكر است و بس؛ اما روح عارف، روح حماسه است و لذا همواره زنده و آزاد است.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب حماسه و عرفان جلوه‌هاي حماسي امام سجاد(علیه السلام) را تبیین کرده‌اند.

امام سجاد(عليه السلام) به طور مستقيم در صحنۀ نبرد و درگيري روز عاشورا حضور نداشتند؛ چون قضا و قدر الهي اين بود كه ایشان شهيد نشوند و پدر هشت امام بعد از خود باشند، تا خط امامت و هدايت جامعه ادامه يابد؛ امّا روح حماسي آن حضرت او را آرام نمي گذاشت. از اين رو هر جا مصلحت اقتضا مي كرد و زمينه اي پيش مي آمد به افشاگري و استيضاح هيئت حاكمه و دربار ستمكار اموي مي پرداخت.

با آن که آن حضرت(عليه السلام) فاصلۀ کربلا تا شام را با سکوت گذراند و فقط به ياد حق، مترنّم بود و با کسي جز اهل بيت(عليهم السلام) حرف نمي زد، و با آن که ایشان را در کوفه زنداني کرده بودند و با آهن گران و سخت، دست و پاي مبارک آن حضرت را بسته و بر شتر برهنه سوارش کرده بودند و از رگ هاي بدن ایشان خون جاري بود، هنگامي که شروع به سخن کردند، فرمودند: اي امّت نابکار، باران بر محلّ و زمين شما نبارد؛ اي امتي که حُرمت جدّ ما را دربارۀ ما نگه نداشتيد؛ اگر در روز قيامت در مقابل جدّ ما قرار گيريد، چه خواهيد گفت؟؛ ما را سوار بر شترهاي برهنه، در شهرها مي گردانيد، گويا ما نبوديم که پايه هاي دين را در ميان شما محکم نموديم.

يَا أُمَّةَ السَّوْءِ لَا سُقْيَا لِرَبْعِكُمْ             يَا أُمَّةً لَمْ تُرَاعِ جَدَّنَا فِينَا (1)

آن گاه اشاره به جمعيت کرد: ساکت باشيد. وقتي همه ساکت شدند، پس از حمد و ثناي الهي و صلوات بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به معرفي خود و افشاي جناياتي که امويان در کربلا مرتکب شده بودند، پرداخت.

«قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي فَأَنَا أُعَرِّفُهُ بِنَفْسِي أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهُ وَ سُلِبَتْ نِعْمَتُهُ وَ انْتُهِبَ مَالُهُ وَ سُبِيَ عِيَالُهُ أَنَا ابْنُ الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً وَ كَفَى بِذَلِكَ فَخْراً...» (2)

نتيجۀ اين سخنراني و افشاگري اين بود که صداي گريۀ مردم بلند شد و به يکديگر مي گفتند: هلاک شديد و متوجه نيستيد که چه کار کرديد و چه به سرتان آمده است.

بدين ترتيب حضرت سجّاد(عليه السلام) اوضاع کوفه را متغير و زمينۀ قيام هاي بعدي را فراهم نمود.

ابن زياد ملعون قبل از آن که اسرا را وارد قصر خود (دارالاماره) کند، إذن عمومي داد که هر کس مي خواهد در آن شرکت کند و در حقيقت مجلسِ جشن عمومي به پا کرده بود. آن گاه دستور داد تا آل الله را به صورت فجيعي وارد دارالاماره کردند.

پس از آن سر مبارک امام حسين (عليه السلام) را مقابل او گذاشتند و او بي شرمانه به وسيلۀ چوب دستي خود به جسارت کردن به سر مبارک پرداخت… آن گاه رو به امام سجّاد (عليه السلام) کرد و گفت: اسمت چيست؟.

امام سجّاد(عليه السلام) فرمود: علي بن الحسين هستم. ابن زياد گفت: مگر علي بن الحسين را خدا نکشت؟.

حضرت فرمود: برادر بزرگتري داشتم که او نيز علي ناميده مي شد و مردم او را کشتند.

ابن زياد گفت: مردم نکشتند بلکه خدا او را کشت.

حضرت پاسخ دادند: «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها» خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى ‏كند. (3)

«وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ» هيچ كس، جز به فرمان خدا، نمى ‏ميرد. (4)

اين حاضر جوابي، جرّ و بحث و حريم نگرفتن، براي ابن زيادْ سنگين و غير قابل تحمّل بود. لذا دستور داد که گردن امام سجاد(عليه السلام) را نيز بزنيد.

در حالي که عقيلۀ بني هاشم، زينب کبري (سلام الله عليها) خود را سپر آن حضرت کرده و ابن زياد ملعون را از اين تصميم وقيحانه نهي مي کرد، امام سجّاد(عليه السلام) برآشفت و گفت: آيا ما را به قتل تهديد مي کني؟؛ آيا تاکنون نفهميدي که کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت و فخر ماست؟.

همان سخن آزادمنشانۀ امام حسين(عليه السلام) در ميدان کربلا و مسيرآن را امام سجّاد(عليه السلام) در دارالامارۀ کوفه در زيربار گرانِ اَسْر و اِصْر، خطاب به عوامل خون آشام اموي آن هم به صورت تشر و فرياد گفتند.

معلوم مي شود اين انسان به زنجير بسته آن شير غرّنده اي است که او را به بند کشيدند: «عار نايد شير را از سلسله». هرگز انسان عاقل به اين فکر نمي افتد که براي نگهداري زاغ و زَغَن قفس فراهم کند: «شهپر زاغ و زَغَن زيباي صيد و قيد نيست». آن طوطي و بلبل و قُمري است که تهيه کردن قفس و تحمل هزينه و زحمت براي نگهداري آنها ارزش دارد.

باز معلوم مي شود به زنجير کشيده شدن و اسيرگشتن، ايجاد محدوديت براي پيکر است و بس، اما روح عارف، روح حماسه است و لذا همواره زنده و آزاد است.

(1)- بحار الأنوار، ج ‏45، ص: 114.

(2)- اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 157.

(3)- زمر 42.

(4)- آل عمران، 145.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha