به گزارش خبرگزاری «حوزه» این مرجع تقلید امروز در پیش همایش حکیم ملاعلی زنوزی در دانشگاه باقرالعلوم(ع) گفتند: زنوز در قسمت شمال غربی تبریز و از توابع مرند است؛ این منطقه زرخیز و عالم پرور است.
ایشان افزودند: افکار غربی در این شهر به دلیل نزدیکی به شوروی سابق و ترکیه ورود کرد و در بین این افراد شخصیت هایی ظهور کردند که روح زمان را کاملا درک کردند؛ از جمله مرحوم میرزا حسن زنوزی از نویسندگان دوره قاجار است؛ از دیگر این شخصیت های مرحوم آیت الله میرزا محمد حسن از شاگردان شیخ انصاری که دارای دو فرزند بود که شامل فیلسوف الدوله و آیت الله میرزا رضی بود که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی مسایل مهم را خدمت ایشان می فرستاد و از ایشان نظر خواهی می کردند.
این مرجع تقلید خاطرنشان کردند: مرحوم ملاعبدالله و فرزندش ملاعلی زنوزی از دیگر بزرگان ما در زنوز هستند که توسط استادشان مرحوم نوری به مدرسه مروی رفتند و به تدریس مشغول شدند.
حضرت آیت الله سبحانی بیان کرد: ملاعلی در مدرسه سپهسالار سابق که متصل به مدرسه مروی است تدریس کرده است؛ ایشان تا سال 1307 به تدریس فلسفه در این مدرسه مشغول بودند؛ این علما از نظر طبیعی، علمی و فلسفی فوق العاده هستند.
معظم له گفتند: این دو استاد حکمت 17 کتاب را به رشته تحریر در آمدند که بسیار عمیق است؛ آثار ایشان باید جمع آوری شده وبه بهترین شکل تحقیق و تفسیر و چاپ شود.
ایشان افزودند: در همایشی که برای مرحوم شیخ مفید برگزار شد، تمام آثار ایشان را منتشر کردند و باید در خصوص این دو عالم بزرگ نیز همین مساله انجام شود.
این مرجع تقلید خاطرنشان کردند: آثاری که از ایشان در دست ما وجود دارد، قلیل است؛ از جمله سبل الرشاد، بدایع، رساله رابط و... که در اختیار ماست که باید آثار دیگر ایشان نیز منتشر شود.
حضرت آیت الله سبحانی بیان کردند: ایشان افکار کلامی متعددی دارند که در اینجا به بحث معاد می پردازیم؛ مساله معاد از نظر شرایع اسلامی و غیر اسلامی بسیار مهم است؛ این مساله به قدری مهم است که خداوند متعال در خطابات اول آفرینش به انسان به این مساله اشاره می کند.
علامه طباطبائی2 هزار آیه پیرامون معاد در قرآن، احصا کرده
معظم له گفتند: نه تنها در آیین یهود و نصاری، بلکه در اولین خطابات الهی این مساله بیان شده است؛ مشرکان بیشترین حساسیت خود را روی ادیان، روی بحث معاد داشتند؛ آنها می خواستند راحت زندگی کنند و به معاد هم فکر نکنند؛ مرحوم آیت الله العظمی طباطبایی 2 هزار آیه را پیرامون معاد در قرآن، احصا کرده بودند.
ایشان افزودند: معاد در تورات کم و در انجیل به شکل کثیر مورد بحث واقع شده است؛ حذف معاد مساوی با حذف شریعت است؛ نمی توان نام شریعت را بیان کنیم ولی معادی در آن نباشد؛ اگر در بهاییت معادی در کار نیست یک مسلک است و دین نیست.
این مرجع تقلید شیعیان خاطرنشان کردند: دین دارای سه رکن است که اولین آن توحید، معاد و رسالت است؛ در خصوص معاد مباحث فراوانی مطرح شده است؛ اگر بخواهیم این اشکالات را جمع آوری کنیم می توانیم به 10 شبهه در خصوص معاد اشاره کنیم.
حضرت آیت الله سبحانی بیان کردند: اولین شبهه آنها این است که وقتی مردیم و در زمین گم شدیم، این اجزا را چه کسی می تواند بشناسد؛ شبهه دوم، ابطال شخصیت است؛ یعنی اگر انسان مرد و خاک شخصیت او از بین می رود چگونه باید شخصیت را به او داد؟ شبهه سوم، مساله آکل و ماکول است؛ چهارم بیان می کنند که اگر معادی باشد تعلق روح به بدن تناسخ است و تناسخ محال است؛ پنجمین اشکال آنها این است که معاد بازگشت بالفعل است؛ ششم این است که بیان می کنند که اگر انسان معاد عنصری داشته باشد پس دوباره به دنیا برگشته است و این دنیا که مورد مذمت است هفتم این است بیان می کنند که زمین همه انسان ها را از نظر مواد کافی نیست و هشتم اینکه اگر خداوند بخواهد معادی داشته باشد کف زمین برای این افراد کافی نیست نهم این است که می گویند معاد جسمانی فاقد غرضی است و دهم این است بهشت و جهنم کجاست؟
معظم له گفتند: اشکال پنجم در اینجا مورد بحث قرار می گیرد؛ گاهی بیان می کنندکه شیخ الرییس فرموده است که برای معاد جسمانی برهانی نیست، ولی برای روحانی برهان وجود دارد؛ پیامبر(ص) ما فرموده است که این مساله را مطرح کرده اند و ما باید بپردازیم؛ شیخ الرییس به معاد جسمانی قائل بوده است، ولی بیان می کند که برهانی برای آن نیست نه اینکه من به این مساله قائل نیستم.
ایشان افزودند: در اینجا با تمام احترامی که برای شیخ قائل هستیم، باید بگوییم که معاد جسمانی عنصری هم برهان عقلی دارد؛ آن هم این است که خداوند در آیات قرآن از یک رشته نعمت های عنصری خبرداده است؛ از جمله میوه های بهشتی و نخل و درخت انار و... که مسلما روح مجرد نمی تواند از این نعم بهره بگیرد؛ اگر قرار باشد که انسان از این میوه ها بهره بگیرد نمی تواند بدون اعتقاد به معاد جسمانی به این نعمات رسید و یا ازآن بهره ببرد.
این مرجع تقلید خاطرنشان کردند: تحقق این وعده ها در نیاز به معاد جسمی عنصری است؛ معاد روحانی برهانی محض است ولی برهان معاد جسمی بخشی عقلی است و بخشی نقلی.
حضرت آیت الله سبحانی در شرح اشکال پنجم بیان کردند: این سوال مطرح بوده است که انسان وقتی که از این جهان رخت می بندند روح کامل است و تعلقش از ماده قطع می شود و اگر بخواهیم او را دوباره به دنیا برگردانیم بالفعل را به بالقوه تبدیل کرده ایم.
معظم له گفتند: در این راستا پاسخ های بسیاری مطرح شده است که از آن جمله می توان به پاسخ مرحوم آخوند اشاره کرد که ایشان از راه دیگری این اشکال را حل کرده است؛ در مثنوی نیز این بحث بیان شده است که هیچ انگوری دیگر قوره نمی شود که نشان می دهد این بحث برای او نیز سوال بوده است.
پاسخ صدرالمتالهین متقن است
ایشان افزودند: پاسخ صدرالمتالهین پاسخ متقنی است؛ ایشان در اسفار به معاد برزخی می پردازد و بدن انسان را بدن منفصل می داند و آن را عنصری نمی داند؛ این جواب روی ده اصل استوار است؛ امام راحل بیان کردند که همه اسفار مقدمه سفر نفس ایشان است که مشکل را حل می کند.
معظم له گفتند: بیان دیگر، بیان مرحوم حکیم زنوزی است؛ نباید ایشان را مرحوم حکیم تهرانی بنامید، بلکه ایشان زنوزی بوده و در تهران سالهایی را زندگی کرده است.
ایشان افزودند: ایشان بیانی دارد که بیان ایشان توسط شیخ محمد حسین محشی کفایه بیان شده است ولی اسمی از ایشان نبرده است؛ مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی در رساله خود همین بحث را بیان می کند ولی نامی نمی برد.
این مرجع تقلید خاطرنشان کردند: شیخ بیان می کند که معاد جسمانی عنصری در صورتی محال است که نفس به سراغ بدن برود ولی اگر بدن به سراغ نفس برود، و در حرکت جوهریه به کمالی برسد که هماهنگ با نفس باشد از فعل به قوه نزول پیدا نکرده است.
معظم له گفتند: عین این جواب را مرحوم رفیعی بیان کرده است؛ ایشان زمانی در قم فلسفه تدریس می کرد که امام نیز مقداری از منظومه و اسفار را نزد ایشان خواندند که ایشان نیز همین جواب را بیان می کند که این مساله را به حکیم زنوزی نسبت بدهد.
ایشان افزودند: مرحوم زنوزی این نظریه را به صورت روشن بیان کرده است؛ ایشان مقدمه ای را بیان می کند که وقتی بدن انسان خاک می شود، روح و نفس انسان در این خاک اثر می گذارد به گونه ای که این بدن غیر از این نفس به جایی دیگر اثر ندارد.
این مرجع تقلید خاطرنشان کردند: مرحوم صدوق در دوران ناصرالدین شاه، جسدش پیدا شد و وقتی مشاهده کردند که جسد ایشان سالم است و نه ناخن را گرفته و یک ناخن باقی مانده که مرحوم کنی بیان کردند که ایشان به دلیل استحباب ناخن آخر را به روز جمعه گذاشته اند.
حضرت آیت الله العظمی سبحانی بیان کردند: ایشان بیان می کنند که هر بدنی در نفس خود اثری در خاک می گذارد که این خاک را از خاک های دیگر متمایز می کند؛ هر بدن برای خود یک هدف و نشانه ای دارد که بدن خاص سراغ همان نفس خاص خواهد رفت.
معظم له گفتند: ایشان بیان می کند که در روز قیامت وقتی باران می آید خاک ها حرکت می کنند و هر معشوقی به سوی عاشق خود می رود؛ ایشان این مطلب را ناظر به حدیثی از امام صادق(ع) بیان می کنند.
ایشان افزودند: درسال 1326 شمسی میرزای آشتیانی در فیضیه اسفار را تدریس کرد که در این درس نیز حاضر بودیم؛ ایشان به قدری خوب این سفرها را تشریح کرد که بیان کرد که بنده می توانم معاد جسمانی را ثابت کنم که از دست هیچ حکیمی بر نیاید؛ ایشان همان بیان ملاعلی مدرس یا زنوزی را می گفتند.
این مرجع تقلید خاطرنشان کردند: اساتیدی که به تدریس معقولات مشغول هستند باید در بیان صدرالمتالهین به رساله هدایه ایشان مراجعه کنند و دلیلی که ایشان در این رساله آورده است را بیان کنند نه بیانی که در اسفار به آن پرداخته اند.