به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه پرسش هایى كه از آن حضرت شده و پاسخ هایى كه از آن امام همام به یادگار مانده، مختلف وگوناگون است ، آنچه پیش رو دارید پاسخ هاى نغز و زیبای حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) به چند نکته تفسیری است كه به نمونه هایى اشاره مى شود:
* معناى صمد چیست؟
مردم بصره طىّ نامه اى از امام حسین علیه السلام در رابطه با تفسیر كلمه صمد سؤال كردند. حضرت در پاسخ فرمود: «در قرآن خوض و مجادله نكنید و بدون علم و آگاهى از آن سخن نگویید كه از جدّم رسول خداصلى الله علیه وآله شنیدم كه فرمود: كسى كه بدون علم از قرآن سخن بگوید، جایگاهش در آتش خواهد بود. «وَاِنَّ اللّهَ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ اللّهُ «اللّهُ اَحَدٌ اللّهُ صَمَدٌ» ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ؛ خداوند متعال صمد را تفسیر نموده به اینكه «خداوند یكتا است» و «خداوند بى نیاز است». آن گاه این را تفسیر كرده به اینكه نزاییده و زاده نشده و هیچ موجودى همتاى او نیست. »
«لم یلد» یعنى اجسام مادّى و حجم دار از او متولّد نشده، مانند فرزند كه از مخلوقها متولّد مى شود. همین طور اشیاى لطیف مثل «نفس» هم از او متولّد نشده است. و هیچ یك از عوارض مادّى مانند خواب، غم، غصّه، شادى، خنده، گریه، ترس، امید، گرسنگى و تشنگى در او نیست.
خداوند منزّه است از اینكه مانند مادّیات از چیزى متولّد شود، یا چیزى از او متولد شود. «ولم یولد» یعنى اینكه نه از چیزى زاییده شده و نه از عنصرى پدید آمده، مانند: اجسام مادّى كه از عناصر مادّى پدید مى آیند؛ بدان گونه كه حیوانات از یكدیگر، یا گیاه از زمین و آب از چشمه و میوه از درخت به وجود مى آیند؛ همین طور خداوند مانند اجسام لطیف و غیرمادّى نیست كه از محلّى سرچشمه مى گیرند، مثل بینایى از چشم و شنیدنى از گوش و بوییدنى از قوّه شامّه و طعم از دهان و كلام از زبان و معرفت و شناخت از دل و آتش از سنگ، ذات بارى تعالى مانند هیچ یك از اینها نیست. «بل هُوَ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذِى لاَ مِنْ شَىْ ءٍ وَلاَ فِى شَىْ ءٍ وَلاَ عَلَى شَى ءٍ مُبْدِعُ الْاَشْیاءِ وَخَالِقُهَا وَمُنْشِى ءُ الْاَشْیاءِ بِقُدْرَتِهِ یتَلاَشَى مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِیتِهِ وَیبْقَى مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ فَذَلِكُمُ اللّهُ الصَّمَدُ الَّذِى لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَد؛ (11) او خداى صمد است كه نه از چیزى پدید آمده و نه در چیزى جا گرفته و نه بر چیزى قرار گرفته است. [بلكه ] پدیدآورنده و خالق اشیا است و همه چیز را با دست قدرت خود به وجود آورده است. آنچه را براى فنا و نابودى خلق كرده است، با خواست او فنا مى پذیرد و آنچه را براى بقا خلق كرده، با علم او باقى مى ماند. این خداى صمد است كه نه زاییده شده و نه چیزى از او زاییده مى شود. »
امام حسین علیه السلام در جواب عده دیگرى كه از تفسیر واژه «صمد» پرسیدند، فرمود: «اَلصَّمَدُ الَّذِى لاَ جَوْفَ لَهُ وَالصَّمَدُ الَّذِى قَدْ اِنْتَهَى سُؤدَدُهُ وَالصَّمَدُ الَّذِى لاَ یأْكُل وَلاَ یشْرَبُ وَالصَّمَدُ الَّذِى لاَ ینَامُ وَالصَّمَدُ اَلدَّائِمُ الَّذِى لَمْ یزَلْ وَلاَ یزَالُ؛ (12) صمد آن موجودى است كه داراى خلأ نیست. صمد آن كسى است كه سیادت و بزرگیش به نهایت رسیده است. صمد آن وجودى است كه نمى خورد و نمى نوشد [و تغذیه ندارد.] صمد آن وجودى است كه خواب بر او راه ندارد و صمد آن ذات ابدى است كه همواره بوده و نابود نمى شود. »
* تفسیر وَالشَّمْس وَضُحَیهَا
حارث بن عبد اللّه اعور مى گوید: خدمت حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام رسیدم و از تفسیر سوره شمس پرسیدم و در ابتداى سخن گفتم: «وَالشَّمْسِ وَضُحها» یعنى چه؟ ایشان در جواب فرمود: ».. یا حارِثُ ذلِكَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله، قالَ وَقُلْتُ «وَالْقَمَرِ اِذا تَلاها» قالَ ذلِكَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِىُّ بْنُ اَبِى طالِبٍ یتْلُو مُحَمَّداًصلى الله علیه وآله قالَ وَقُلْتُ «وَالنَّهارِ اِذا جَلّیها» قالَ ذلِكَ الْقائِمُ علیه السلام مِنْ آلِ مُحَمَّدٍصلى الله علیه وآله یمْلَاُ الْاَرْضَ عَدْلاً وَقِسْطاً قالَ قُلْتُ «وَاللَّیلِ اِذا یغْشیها» قالَ ذلِكَ بَنُو اُمَیة؛ (13)... اى حارث! مراد از شمس محمّد رسول خدا است. پرسیدم: معناى قسم به ماه كه پس از خورشید مى آید چیست؟ فرمود: این ماه على بن ابى طالب است كه پس از محمدصلى الله علیه وآله مى آید. پرسیدم «سوگند به روز و روشنایى آن» به چه معنا است؟ فرمود: این روز روشن حضرت قائم علیه السلام از خاندان محمدصلى الله علیه وآله است كه زمین را پر از عدل و داد خواهد كرد. گفتم این آیه چیست؟ «و قسم به شب زمانى كه سایه گستر شود. » فرمود: مراد بنى امیه است. »
توجّه داشته باشیم آنچه در روایت فوق آمده، در واقع بیان باطن قرآن است و از مصادیق آیات مى باشد.
خود امام حسین علیه السلام فرمود: «كتاب خدا چهار بخش است: عبارات، رمزها، اشاره ها، لطایف و حقایق. امّا عبارات، پس براى عوام مردم است و اشاره و رموزات از آن خواص است و لطایف آن براى اولیا است و حقایق آن براى پیامبران و انبیا. » (14)
* معنای آیه 19 سوره حج
نضر بن مالك مى گوید: خدمت امام حسین علیه السلام رسیدم و گفتم: اى ابا عبد اللّه! معناى آیه 19 سوره حج كه مى فرماید: «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا»؛ «اینان دو گروهند كه با هم به مخاصمه و مجادله پرداختند. » چیست؟ فرمود: «نَحْنُ وَبَنُوا اُمَیةَ اِخْتَصَمْنا فِى اللَّهِ قُلْنا صَدَقَ اللَّهُ وَقالُوا كَذِبَ اللَّهُ فَنَحْنُ وَاِیاهُمْ الْخَصْمانِ یوْمَ الْقِیامَةِ؛ ما و بنى امیه بر سر مسئله [حق پرستى و] خدا به دشمنى پرداختیم. ما گفتیم خدا راست مى گوید و آنان خدا را تكذیب كردند. ما و آنها در روز قیامت دشمن هم هستیم. »
در نقل سعید همدانى كه از همین آیه 19 سوره حج پرسید، در پاسخ فرمود: «ما بنى هاشم با بنى امیه دو گروهى هستیم كه بر سر خدا پرستى با یكدیگر خصومت و دشمنى داریم. » (15)
در اینكه مراد از آیه فوق چیست، تفاسیر مختلفى شده كه غالب آنها از باب انطباق است. به قرینه آیات قبلى، این دو دسته «الَّذِینَ آمَنُوا» و «الَّذِینَ اَشْرَكُوا» هستند.
ابوذر غفّارى قسم یاد كرد كه این آیه درباره شش نفر در جنگ بدر نازل شده است، حمزه، على علیه السلام و عبیدة بن حارث در دسته مؤمنان، و عتبه، شیبه و ولید بن عتبه در زمره كافران و مشركان و على علیه السلام هم فرمود: «من اوّل كسى هستم كه براى مخاصمه در پیشگاه الهى روز قیامت برمى خیزم. » (16)
بیان سید الشهداءعلیه السلام یكى از مصادیق آیه شریفه است كه مراد از آیه اهل بیت علیهم السلام و بنى امیه هستند؛ چون قرآن اختصاص به زمان و مكان معینى ندارد.
*. ناس و نسناس کیانند
امام سجادعلیه السلام نقل نموده كه روزى شخصى خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمد و پرسید: «النَّاسُ وَاَشْباهُ النَّاسِ وَنَسْناس» در قرآن چه معنایى دارد؟ حضرت على علیه السلام به فرزندش حسین علیه السلام فرمود: اى حسین! جواب این مرد را بده. حضرت فرمود: «اَمَّا قَوْلُكَ اَخْبِرْنى عَنِ النَّاسِ فَنَحْنُ النَّاسُ وَلِذلِكَ قالَ اللَّهُ تَعالى ذِكْرُهُ فِى كِتابِهِ «ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ » (17) فَرَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله الَّذِى اَفاضَ بِالنَّاسِ؛ اینكه گفتى «ناس» چیست، پس ما ناس هستیم و به همین جهت خداوند بزرگ و برتر در قرآن آورده است «پس از همان راهى كه مردم [از مشعر به منى] باز مى گردند، باز گردید؛ پس رسول خداصلى الله علیه وآله كسى است كه مردم را باز مى گرداند. » سپس ادامه داد: «وَاَمَّا اَشْباهُ النَّاسِ فَهُمْ شِیعَتُنا وَهُمْ مَوالِینا وَهُمْ مِنَّا وَلِذلِكَ قالَ اِبْراهِیمُ علیه السلام «فَمَنْ تَبِعَنِى فَاِنَّهُ مِنِّى»؛ امّا اینكه گفتى «اشباه الناس» پس آنان شیعیان و پیروان ما هستند و آنان از ما مى باشند، براى همین جهت ابراهیم [پیامبر] علیه السلام فرمود: پس كسى كه از من پیروى كند، از من است. »
و بعد فرمود: «وَاَمَّا قَوْلُكَ النَّسْناسُ فَهُمْ السَّوادُ الْاَعْظَمُ وَاَشارَ بِیدِهِ اِلى جَماعَةِ النَّاسِ ثُمَّ قالَ «اِنْ هُمْ اِلَّا كَالْاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبِیلاً»؛ (18) و امّا سخنت درباره [پرسش از] نسناس، پس آنان انبوه جمعیت موجود [و توده مردم ] هستند و با دست به سوى جمعیت اشاره كرد و سپس گفت كه خدا فرمود: نیستند آنها جز همانند چهارپایان، بلكه از آنان گمراه ترند. »
خالى از لطف نیست در ذیل این پاسخ، پاسخى را مطرح كنیم كه حضرت امام حسین علیه السلام در جواب مروان فرمود.
مروان بن حكم از جایگاه معنوى دوستان و یاران امام سؤال كرد. حضرت در پاسخ فرمود: «وَاللَّهِ رُدِدْتُ اَنَا وَاَصْحابِى اِلَى الْجَنَّةِ وَرُدَّ هُوَ وَاَصْحابُهُ اِلَى النَّارِ؛ (25) سوگند به خدا من و یاران من را به سوى بهشت مى برند و مروان و دوستان او را به سوى آتش جهنّم مى برند. »
11) توحید صدوق، ص 90؛ مجمع البیان، طبرسى، ج 10، ص 565.
12) توحید صدوق، ص 90، ح 3؛ بحار الانوار، ج 3، ص 223، ح 12؛ نور الثقلین حویزى، ج 5، ص 711، ح 68؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 525.
13) بحار الانوار، ج 24، ص 79، ح 20؛ تفسیر فرات كوفى، فرات بن كوفى (متوفاى 300 هجرى)، ص 563، ح 721، و ر. ك: تفسیر صافى، فیض كاشانى، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ج 5، ص 333، نور الثقلین، ج 5، ص 585؛ تفسیر برهان، ج 4، ص 466.
14) ر. ك: بحار الانوار، ج 92، ص 20، ح 18؛ جامع الاخبار، ص 116.
15) خصال شیخ صدوق، ترجمه مدرّس گیلانى، سازمان انتشارات جاویدان، ص 33، ح 136؛ المیزان، علّامه طباطبائى، دار الكتب الاسلامیة، ج 14، ص 364؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 80، ح 2.
16) تفسیر كبیر، فخر رازى، دار الكتب العلمیة، تهران، ج 23، ص 21.
17) بحار الانوار، ج 24، ص 95، ح 2، تفسیر برهان، ج 1، ص 201، ح 2؛ نور الثقلین، ج 4، ص 21، ح 68؛ كافى، ج 8، ص 244، ح 339.
18) بحار الانوار، ج 44، ص 206، ح 3؛ تفسیر عیاشى، ج 1، ص 362، ح 30؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 529، ح 1.
*منبع : ماهنامه مبلغان، شماره 106