سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ |۲۴ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 26, 2024
امام حسین(ع)

حوزه/ امام حسين(علیه السلام) در روز عاشورا پيش از شروع جنگ، براي اصحاب خود سخنراني كردند و در آن، فرمايش جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در مورد شهادت خود و يارانش متذکر شدند و به آیاتی در این باره استناد کردند.

برگزاری «حوزه»/ برخی آیات که از آغاز حرکت حضرت سیدالشهداء علیه السلام از مدینه تا پایان، از زبان مبارک آن حضرت شنیده شده مورد بررسی قرار می گیرد؛ به دلیل کثرت این آیات‌ و محدودیت حجم این مقاله، از تفسیر و در برخی موارد از ترجمه و توضیح آیات خودداری می ‌شود.

*آیات شنیده شده از امام حسین(ع)

آیات شنیده شده از امام حسین (علیه السلام) ‌در این حرکت انقلابی به سه دسته تقسیم می ‌شود:

1. آیات شنیده شده از آغاز حرکت (مدینه) تا لحظة ورود به کربلا؛

2. آیات شنیده شده در کربلا تا لحظة شهادت؛

3. آیات شنیده شده از رأس مطهّر آن شهید مظلوم.

* آیات دسته اول:

 الف) هنگام خروج از مدینه و ورود به مکه

مورّخین از لحظة حرکت امام حسین (علیه السلام)‌ از مدینه تا هنگام ورود به کربلا، آیاتی را در مواقع مختلف از ایشان شنیده و روایت کرده ‌اند که به برخی از آنها اشاره می ‌شود:

پس از رسیدن خبر مرگ معاویه به مدینه و درخواست گرفتن بیعت از امام حسین (علیه السلام)‌ برای یزید توسط فرماندار مدینه (ولید) و امتناع آن حضرت از بیعت، امام (ع) آمادة حرکت شد، لذا پس از نوشتن وصیتنامه و تحویل آن به برادرش «محمد حنفیه» و وداع با قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) روز یکشنبه، دو روز مانده به آخر ماه رجب سال 60 هجری، به همراه خانواده و خویشاوندان خود به سوی مکة مکرمه حرکت کرد؛ آن ‌گاه که شهر مدینه را پشت سر می ‌گذاشت، این آیة شریفه را که بیانگر حال حضرت موسی (علیه السلام) هنگام خروج از مصر است، تلاوت نمود: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّني‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ»؛[1] [موسی] از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود و [هر لحظه] در انتظار حادثه ‌ای؛ عرض کرد: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش!.

و پس از پیمودن فاصلة مدینه تا مکه در پنج روز، در شب جمعه سوم ماه شعبان به مکه معظمه وارد شد و به هنگام ورود، این آیه را تلاوت فرمود: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى‏ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَني‏ سَواءَ السَّبيلِ»؛[2] و هنگامی که متوجه جانب مدین شد، گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.[3]

* علت انتخاب این دو آیه

شاید علت انتخاب دو آیة مربوط به حضرت موسی (علیه السلام) (یکی بیانگر زمان خروج از مصر و دیگری بیانگر زمان ورود به مدین)، این باشد که امام(علیه السلام) می ‌خواهد با تشبیه حال خودش به حضرت موسی(علیه السلام)، مردم را به این نکته توجه دهد که موسی(علیه السلام) در ترک وطن مألوف خویش بی ‌جهت و بی ‌هدف نبود؛ بلکه این حرکت که ظاهراً به ‏خاطر ترس از ظالمان بود؛ مقدمه ‌ای شد برای یک انقلاب بزرگ که منجر به نابودی فرعون گردید.

همچنین است حرکت امام(علیه السلام) که مقدمه‌ ای برای یک انقلاب بزرگ قرار می‌ گیرد و در نهایت منجر به نابودی دستگاه ظالم بنی ‏امیه می گردد. این کار بزرگ، در هر لحظه، نیاز به هدایت و امداد الهی دارد، لذا هر دو رهبر الهی متذکر این مطلب می‌ شوند که: «عَسى‏ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَني‏ سَواءَ السَّبيلِ».[4]

ب) خطاب به مسلمانان جنّ:

در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: هنگامی که امام حسین(علیه السلام) از مدینه خارج شد، گروه ‌هایی از فرشتگان سلاح به دست آمدند؛ سلام دادند و عرض کردند: ای حجت الهی! در موارد بسیاری خدا به وسیلة ما جدّ تو را یاری کرده و  اکنون ما را به یاری تو فرستاده است.

امام فرمود: وعده ‌گاه ما با شما همان مکانی است که در آنجا شهید خواهم شد و آن «کربلا» است. وقتی که به آنجا وارد شدم، بیایید. گفتند: ای حجت خدا! ما امر تو را اطاعت می ‌کنیم، آیا ترس از دشمن هست که در این سفر همراه تو باشیم؟. فرمود: هیچ خطری مرا تهدید نمی ‌کند تا به آن مکان (کربلا) برسیم.

پس از آن، گروه‌ هایی از مسلمانان جنّ آمدند و گفتند: ای مولای ما! ما شیعیان و یاوران تو هستیم. هر دستوری بدهی، اطاعت خواهیم کرد، اگر دستور بدهی، تمام دشمنانت را خواهیم کشت، و تو در اینجا بمان.

امام(علیه السلام) برای آنان دعا کرد و فرمود: آیا کتاب خدا را که بر جدّم پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده، نخوانده ‌اید؟ آن جا که می ‌فرماید: «أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في‏ بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ»؛[5] هر جا باشید، مرگ شما را درمی‌ یابد، هر چند در برج های محکم باشید. و در آیة دیگر فرموده است: «لَبَرَزَ الَّذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِم»[6] آن هایی که کشته شدن بر آنان مقرّر شده، قطعاً به سوی آرامگاه‌ های خود خواهند آمد.

اگر من اینجا بمانم، این مردم به چه وسیله‌ ای امتحان بشوند؟ و چه کسی در جایگاه من در کربلا بخوابد؟ در حالی که خدا آنجا را در روز «دحو الارض» برای من انتخاب کرده و آن مکان را پناهگاه شیعیان ما قرار داده است؛ و قبر من در دنیا و آخرت برای شیعیان، مایة امنیت خواهد بود: «وَ یَکُونُ لَهُمْ اَمَاناً فِی الدُّنیَا وَ الْآخِرَة»؛ امّا شما روز شنبه که عاشورا است، حاضر شوید، در آخر آن روز کشته می ‌شوم و سرم برای یزید ـ لَعَنَهُ اللهُ ـ برده می ‌شود.

جنّ ها گفتند: ای حبیب خدا و فرزند حبیبش! به خدا سوگند! اگر نبود که اطاعت امر تو واجب است و مخالفت با دستور تو جایز نیست، تمام دشمنان تو را پیش از آن که به تو برسند، می ‌کشتیم!.

امام(علیه السلام) فرمود: «نَحْنُ وَ اللهِ اَقْدَرُ عَلَیْهِمْ مِنْکُمْ وَلَکِنْ «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَميعٌ عَليمٌ» [7]؛ به خدا سوگند! ما بر کشتن آنها تواناتر از شما هستیم؛ ولی [به فرمودة خداوند]: "باید کسانی که هلاک (و گمراه) می ‌شوند، از روی اتمام حجت باشد و کسانی که زنده می ‌شوند (و هدایت می ‌یابند)، از روی دلیل روشن باشد".[8]

* آيات دستة دوم:

 آیات شنیده شده در کربلا تا لحظه شهادت

امام حسین(علیه السلام) در كربلا علاوه بر تلاوت هاي مكرر قرآن، برخي از آيات را در موارد خاص قرائت فرموده كه به بعضی از آنها اشاره مي‌ شود:

* شب عاشورا:

پس از مهلت گرفتن از دشمن براي عبادت در شب عاشورا و پس از سخنراني امام(علیه السلام) در جمع اصحاب خود، در خيمه ‌هاي امام و يارانش جنب و جوش و نشاط فوق العاده ‌اي به چشم مي ‌خورد؛ بعضي مشغول نماز، بعضي مشغول مناجات، بعضي به تلاوت قرآن و بعضي شمشير خود را اصلاح و براي جنگ آماده مي‌ كردند و...؛ «ضحاك بن عبد الله» مي ‌گويد: شب عاشورا گروهي از لشكر عمر بن سعد براي سركشي به طرف خيمه ‌هاي ما آمدند. در آن لحظه امام(علیه السلام) اين دو آيه را با صداي بلند مي‌ خواند: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ * ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنينَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَميزَ الْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ...»؛[9] آنها كه كافر شدند (و راه طغيان پيش گرفتند) تصور نكنند اگر به آنها مهلت مي ‌دهيم، به سودشان است؛ بلكه ما به آنان مهلت مي ‌دهيم فقط براي اينكه بر گناهان خود بيفزايند و براي آنها عذاب خواركننده ‌اي (آماده شده) است؛‌ چنين نبود كه خداوند مؤمنان را به همان گونه كه شما هستيد، واگذارد، مگر آن كه ناپاك را از پاك جدا سازد و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند... .

يكي از لشكريان عمر سعد به نام «عبدالله بن سمير» گفت: اين افراد پاك، ما هستيم كه خدا ما را از شما جدا كرده است!؛ در اينجا «بُرَير بن خُضَير» گفت: اي فاسق! آيا خدا تو را از پاكان قرار مي ‌دهد؟!. [10]

* صبح عاشورا هنگام سخنراني بر لشكر دشمن:

امام(علیه السلام) پس از تنظيم صفوف لشكر خويش، سوار بر مركب شد و در مقابل لشكر دشمن با صداي بلند و رسا فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ اِسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ بِمَا يَحِقُّ لَكُمْ عَلَيَّ وَ حَتَّى اِعْتَذِرَ إِلَيْكُمْ‏ مِنْمَقْدَمي عَلَيْكُمْ، فَاِنْقَبِلْتُمْعُذْري وُ صَدِّقْتُمْقَوُلي وَ أَعْطَيْتُمُونِيَ النَّصَفَ، كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ وَ لُمْيَكُنْلَكُمْعَلَيَّ‏ سَبيلٌ‏، وَ اِنْلم تَقْبَلوُا مِنّي الْعُذْرَ، وَ لَمْتَعْطوُا النِّصْفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ «فَأَجْمِعُوا رَأْيَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ»؛[11] «إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ»؛[12] مردم! حرف مرا بشنويد و "در جنگ با من"‌ عجله نكنيد تا من وظيفة خود را كه موعظه و نصيحت شما است،‌ انجام دهم و دليل آمدنم به اين سرزمين را توضيح دهم، اگر دليل مرا پذيرفتيد و با من از راه انصاف درآمديد، راه سعادت را دريافته ‌ايد و ديگر با من جنگ نخواهيد كرد، و اگر نپذيرفتيد و از راه انصاف نيامديد، «پس امر خود و قدرت معبودهايتان را جمع كنيد، سپس هيچ چيز بر شما پوشيده نماند (تمام جوانب كارتان را بنگريد) سپس به حيات من پايان دهيد و (لحظه ‌اي) مهلتم ندهيد»؛ «وليّ و سرپرست من، خدايي است كه اين كتاب را نازل كرده و او تمام صالحان را سرپرستي مي‌كند».

آية اول، از زبان حضرت نوح(علیه السلام) خطاب به بت ‌پرستان و آيه دوم نيز از زبان پيامبر(صلی الله علیه و آله) خطاب به بت ‌پرستان است. انتخاب آية مربوط به بت ‌پرستان و خطاب آن به كساني كه ادعاي اسلام مي ‌كنند، خالي از نكته نمي ‌باشد.

در ادامة همين خطبه، پس از گفتگوهاي مكرر بين طرفين، هنگامي كه از طرف دشمن گفته‌ شد: چرا بيعت نمي ‌كني تا هيچ گزندي به تو نرسد؟!. حضرت فرمود: «لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أُفِرُّ ِفِرَارَ الْعَبِيدِ. ثُمَّ نَادَى يَا عِبَادَ اللَّهِ «إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»؛[13] «وَ أَعُوذُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ»؛[14] نه،‌ به خدا سوگند! نه دست ذلت به آنان مي‌ دهم و نه مثل بردگان فرار مي ‌كنم. اي بندگان خدا! «من به پروردگار خودم و پروردگار شما پناه مي ‌برم، از اين كه مرا متهم كنيد»، «به پروردگارم و پروردگار شما پناه مي ‌برم، از هر متكبري كه به روز حساب (قيامت) ايمان نمي ‌آورد!».»[15]

هر دو آيه از زبان حضرت موسي(علیه السلام) به فرعون و فرعونيان است. انتخاب اين دو آيه نيز نكته هايي دارد كه بر خوانندگان محترم مخفي نمي ‌باشد.

* سخنراني براي اصحاب خويش:

«جابر جعفي» از امام باقر (علیه السلام) روايت كرده كه حضرت فرمود: امام حسين(علیه السلام)در روز عاشورا پيش از شروع جنگ، براي اصحاب خود سخنراني كرد و در آن، فرمايش جدش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در مورد شهادت خود و يارانش و عدم احساس درد آهن و شمشير را با استناد به آية مربوط به حضرت ابراهيم(علیه السلام): «قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيم»؛‏[16] بيان كرد و فرمود: «فَأَبْشِرُوا فَوَ اللَّهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِيِّنَا»؛ مژده باد بر شما! به خدا سوگند! اگر ما را بكشند، ما پيش پيامبرمان مي ‌رويم.»

سپس به قيام امام دوازدهم(علیه السلام) و به رجعت خودش و امامان ديگر و برخي از پيامبران اشاره كرد و در توصيف آن زمان فرمود: در آن زمان هيچ كور، زمينگير و گرفتار ديگري باقي نمي ‌ماند، مگر اين كه خدا به خاطر ما اهل بيت(علیهم السلام) شفا مي ‌دهد، بركت از آسمان به زمين نازل مي‌ گردد، به گونه ‌اي كه زيادي ميوه بر درختان سنگيني مي ‌كند و مردم ميوة زمستان را در تابستان و ميوة تابستان را در زمستان مي ‌خورند؛ اين است مضمون كلام خدا در قرآن «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون»؛[17] و اگر اهل شهرها و آبادي ها ايمان مي ‌آوردند و تقوا پيشه مي‌ كردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها مي‌ گشوديم؛ ولي (آن ها حق را) تكذيب كردند، ما نيز آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.

حضرت در پايان خطبه فرمود: «ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ لَيَهَبُ لِشِيعَتِنَا كَرَامَةً لَا يَخْفَى عَلَيْهِمْ شَيْ‏ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ فِيهَا حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُرِيدُ أَنْ يَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَيُخْبِرَهُمْ بِعِلْمِ مَا يَعْمَلُونَ»؛ [18] سپس خدا به شيعيان ما چنان كرامتي عطا مي ‌كند كه هر چيزي در زمين است، بر آنان مخفي نمي ‌شود، حتّي اگر مردي از آنان اراده كند، مي ‌تواند از تمام اطلاعات اهل خانه ‌اش و از كارهايي كه انجام مي ‌دهند، آگاه گردد.

* در بالين «مسلم بن عوسجه»:

هنگام شهادت «مسلم بن عوسجه»، امام(علیه السلام) همراه «حبيب بن مظاهر» به بالين او آمدند. هنوز رمق داشت كه امام(علیه السلام) فرمود: «رَحِمَكَ اللهُ يَا مُسْلِمُ»؛ اي مسلم! خدا رحمتت كند. سپس اين آيه را خواند[19]: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلا»؛[20]

همچنان ‌كه گذشت امام(علیه السلام) اين آيه را بين راه، هنگام شنيدن خبر شهادت «قيس بن مسهّر صيداوي» نيز تلاوت كرد. البته ظاهر اين است كه امام(علیه السلام)، اين آيه را چندين بار تكرار نموده است؛‌ زيرا طبق نقل شخصي به نام «محمد بن ابي طالب»: هر يك  از ياران امام(علیه السلام) هنگام رفتن به ميدان، محضر امام مي ‌آمدند و با اين جمله وداع مي ‌كردند: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ» و امام در پاسخ آنان مي ‌فرمود: «وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ نَحْنُ خَلْفَكَ»؛ و سلام بر تو، ما نيز پشت سر تو خواهيم آمد؛ سپس اين آيه را تلاوت مي ‌كرد: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلا».[21]‏

* در پاسخ «محمد بن اشعث»:

هنگامي كه «محمد بن اشعث» جسارت كرد و ارتباط امام حسين(علیه السلام) را با رسول خدا و احترام او را انكار نمود؛ امام اين آيه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»؛[22] خداوند،‌ آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برتري داد؛ آن ها فرزندان (و دودماني) بودند كه (از نظر پاكي و تقوا و فضيلت)‌ بعضي از بعض ديگر گرفته شده بودند. پس از تلاوت آيه فرمود: «وَ اللَّهِ إِنَّ مُحَمَّداً لَمِنْ آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ إِنَّ الْعِتْرَةَ الْهَادِيَةَ لَمِنْ آلِ مُحَمَّد»؛ به خدا سوگند! (جدم) محمد از آل ابراهيم است، و عترت هدايتگر نيز آل محمد هستند. بعد فرمود: آن مرد كيست؟. گفتند: محمد بن اشعث است. سپس بر او چنين نفرين كرد: «اللَّهُمَّ أَرِ مُحَمَّدَ بْنَ الْأَشْعَثِ ذُلًّا فِي هَذَا الْيَوْمِ لَا تُعِزُّهُ بَعْدَ هَذَا الْيَوْمِ أَبَدا»؛ خدايا! امروز بر محمد بن اشعث ذلّت و خواري نشان بده، و بعد از اين هرگز او را عزيز نكن!؛ چند لحظه بعد از اين نفرين، او براي قضاي حاجت از لشكر فاصله گرفت و در گوشه ‌اي نشست، عقربي را خدا بر او مسلط كرد، چنان به او نيش زد كه در همان حال كه عورتش مكشوف بود، هلاك شد.[23]

پاورقی:

[1]. قصص/21.

[2]. همان /22.

[3]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1413ق، ج‏2، ص35؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، معهد تحقیقات باقر العلوم(علیه السلام)، دار المعروف، قم، چاپ اول، 1415ق، ص‏299 و 305.

[4]. ر.ک: سخنان حسین بن علی(علیهما السلام) از مدینه تا کربلا، محمدصادق نجمی، بوستان کتاب، قم، چاپ سیزدهم، 1388ش، ص‏61.

[5]. نساء/ 78.

[6]. آل عمران/ 154.

[7]. انفال/ 42.

[8]. بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج‏44، ص‏300 ـ 301؛ موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص‏300 ـ 301؛ ‌اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، (علی بن موسی)، انتشارات جهان، تهران، چاپ اول، 1348ش، ص‏66 ـ 69. البته لهوف این قضیه را مربوط به هنگام خروج از مکه دانسته است.

[9]. آل عمران /178 و 179.

[10]. الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، شيخ مفيد، كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ اول، 1413ق، ج‏2، ص95؛ بحار الانوار، مجلسي، ج‏45، ص‏3 ـ 4. همان.

[11]. يونس/ 71.

[12]. اعراف/ 196.

[13]. دخان/ 20.

[14]. متّخذ از غافر/ 27.

[15]. ارشاد، شيخ مفيد، ج‏2، ص‏97 ـ 98؛ بحار الانوار، ج‏45، ص‏6 ـ 7؛ موسوعة كلمات الامام الحسين(علیه السلام)، ص‏418 ـ 421.

[16]. انبياء/ 69.

[17]. اعراف/ 96.

[18]. الخرائج و الجرائح، قطب الدين راوندي، مؤسسة امام مهدي(عج)، قم،‌ چاپ اول، 1409ق، ج‏2، ص‏848 ـ 850، ح 63؛‌ بحار الانوار، ج‏45، ص‏80 ـ 82، ح 6، و ج‏53، ص‏61 ـ 63، ح 52.

[19]. لهوف، ابن طاووس، ص‏106 ـ 107؛ بحار الانوار، ج‏45، ص‏20؛ موسوعة كلمات الامام الحسين(علیه السلام)، ص‏441؛ عوالم العلوم و المعارف، عبد الله بحراني اصفهاني،‌ با تحقيق موحد ابطحي، مؤسسه امام مهدي(عج)، قم، چاپ اول، 1413ق، ج‏17، ص‏263.

[20]. احزاب/ 23.

[21]. عوالم العلوم و المعارف، بحرانی، ج‏17، ص275؛بحارالانوار، ج‏45، ص‏31، سخنان حسین بن علی(علیهما السلام)، نجمی، ص275.

[22]. آل عمران/ 33 و 34.

[23]. مناقب آل ابي طالب(علیهم السلام)، ابن شهر آشوب مازندراني (محمد بن علي)،‌ انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق، ج‏4، ص‏58؛ عوالم العلوم، بحراني اصفهاني، ج‏17، ص‏166؛ موسوعة كلمات الامام الحسين(علیه السلام)، ص‏454 ـ 455.

منبع: معاونت تبلیغ، ذی طوی، محمد اسماعیل نوری زنجانی

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha