حجت الاسلام والمسلمین علیرضا اعرافی رییس جامعة المصطفی العالمیه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتگو با سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه» به بررسی اهداف و نتایج نامه اخیر رهبری به جوانان غربی و وظیفه نهادهای علمی در این خصوص پرداخته است.
* با تشکر از فرصتی که در اختیار خبرگزاری حوزه قرار دادید؛ ارزیابیشما از محتوا و اصل صدور نامه از طرف مقام معظم رهبری به نسل جوان اروپا و آمریکا چیست؟
نکته اول اینکه این کار یک شیوه و روش نوینی است که رهبری معظم برای برقراری ارتباط با افکار عمومی و به ویژه با جوانان در حوزه اروپا و آمریکا اتخاذ کردند. البته این کار ریشه در یک سنت اسلامی دارد که رهبران دینی، معنوی و سیاسی ما از پیامبر گرامی اسلام ص تا ائمه ع روشی به عنوان روش نامهنگاری و برقراری ارتباط مستقیم با مخاطبان داشتند. در جمهوری اسلامی ایران هم ما شاهد چنین سنتی بودیم. نامه حضرت امام به گورباچف و چیزهایی از این قبیل وجود داشته است. از طرف رهبری هم این دومین نامهای است که شاهد هستیم. لذا این روش یک روش تاریخی و سابقهدار است و مقام معظم رهبری به عنوان یک شخصیت دینی، مذهبی و سیاسی در جهان اسلام دست به این نامهنگاری زدند. این احیای یک سنت تاریخی است که امیدواریم بتواند امواج مناسب خودش را در دنیا ایجاد بکند.
* اریابی شما از مخاطبان این نامه چیست؟
مخاطب این نامه سیاستمداران و چهرههای شناخته شده و به ظاهر برجسته جهان نیست گرچه اینها مخاطبان غیرمستقیم این نامه هستند، اما مخاطب مستقیم در حقیقت نسل جوان غرب است که دو ویژگی دارد؛ اولا این نسل در سایه تبلیغات حاکم بر رسانهها و فرهنگِ شکل گرفته در جهان غرب بزرگ شده و بنابراین فکر، ذهن و ضمیر آن تحت تأثیر تبلیغات مستمر رسانهها و جریانات حاکم بر غرب است. از سوی دیگر ما معتقدیم در عین حال همین نسل به دلیل ابعاد انسانی، دارا بودن فطرت و صفای باطن و علیرغم حاکمیت فضای رسانهای، مبتلا به آسیبهایی که قدرتخواهی و ریاستطلبی و مسائلی که در نظر سیاستمداران و برنامهریزان غرب هست نشده است. این نامه در حقیقت میخواهد از سوی یک رهبر معنوی و سیاسی و بسیار برجسته در عالم اسلام، لایههای رویی و ظاهری فرهنگ شکل گرفته غرب را بشکافد و با فطرتها و وجدانهای بیدار نسل جوان رابطه برقرار کند.
* آیا ارتباطی بین این نامه و نامه قبل ایشان وجود دارد؟
بله. این نامه در ادامه نامه قبل هست و در منظومه فکری و اندیشهای رهبر معظم انقلاب و گفتمان انقلاب اسلامی شکل گرفته است. هر یک از این نامهها به ابعادی که باید در گفتگو با نسل جوان غرب برقرار شود پرداخته و البته این نامه به شکل ویژهای دو بُعد دارد یکی این که به مسائل بنیادین روابط شرق و غرب و جهان اسلام و غرب میپردازد و در عین حال به یک شکلی هم معطوف به شرایطی است که تروریسم بینالمللی آن را ایجاد کرده است. اگرچه این نامه به مسأله امروزی غرب میپردازد اما در حقیقت ایشان میخواهند لایههای عمیق این مباحث امروزی را باز کنند و به نسل امروز غرب معرفی کنند.
نکته دیگری که در این نامه بایستی توجه کرد و از نکات اساسی هست این که رهبری میخواهند به جهان غرب و به ویژه جوانان یادآور شوند و گوشزد کنند که مسائل جاری میان شرق و غرب یا به تعبیر دیگر میان جهان اسلام و جهان غرب نیازمند یک تحلیل بنیادی و موشکافانه و عمیق است. دلیل این قصه هم این است که بخشی از چالشهایی را که ما شاهد هستیم به همین چالشهای جهان اسلام و غرب برمیگردد و این چالشهای موجود هم ریشههای تاریخی و عمیق دارد.
با مسائل امروز روابط جهان شرق و غرب دو گونه میشود برخورد کرد؛ یکی این که ما به شکل روبنایی و با کنفرانس و گفتگو به این روابط بپردازیم و در صدد معالجه مشکلات و چالشها باشیم که فعلا در حال انجام است و غرب هم بیشتر به این نگاه سطحی و این روی قصه نگاه میکند، در شرق هم خیلیها همین جور نگاه میکنند. اما از منظر دیگر که منظر درست است بایست که بحث و چالشها را با نگاه عمیقتر و بنیادی تحلیل کنیم و با این نگاه عمیق است که میشود در میان مدت و بلند مدت به معالجه این چالشها و حل مسائل بشری بپردازیم.
از نکات بسیار مهمی دیگری که یکی از محورهای اساسی محتوای این نامه است این که ایشان تأکید دارند امروز غرب و قدرتهای غربی در حقیقت دچار فقدان یک انسجام دیپلماتیک هستند. در واقع ما شاهد دیپلماسی منسجم و هماهنگ در تدابیر و اقدامات غرب نیستیم و به تعبیر دیگر برخوردهای نامتوازن، نامتعادل، دوگانه و با معیارهای ناهماهنگ در غرب وجود دارد. نشانه آن هم چند نکته خیلی بارز است. یکی پدیده اسرائیل است. پدیده اسرائیل نشاندهنده عدم توانایی و انسجامبخشی به حوزه سیاست و تعامل غرب است. وجود اسرائیل را منطق حقوق بینالمللی تأیید نمیکند در حالی که غرب به رغم همه شعارهایی که میدهد در بیش از شصت سال با همه وجود همراه اسرائیل است و در حقیقت یک تروریسم بینالمللی دولتی به طور رسمی مورد حمایت قرار میگیرد. این حمایت با ادعای مبارزه با تروریسم به هیچ نحو سازگار نیست. نظری که رهبر معظم و گفتمان انقلاب اسلامی در زمینه اسرائیل دارند یک انتخابات آزاد میان فلسطینیان است که اگر غرب به همین منطق بینالمللی تن بدهد بخش زیادی از مشکلات در جهان اسلام حل میشود و نیازی به این همه درگیری و ظلم و ستم و خونریزی از یک طرف و از طرف دیگر مقاومت نیست. پدیده رژیم صهیونیستی نشان دهنده عدم انسجام در سیاستگذاریهای غرب است.
پدیده دوم حمایت غرب از دولتها و حکومتهایی است که ذاتاً مستبد هستند و مشروعیتی ندارند؛ نه مشروعیت اسلامی و دینی، نه مشروعیت با منطق امروز دموکراسی جهانی. این دولتهایی که مورد حمایت قرار گرفتند همزمان مولّد تئوریهای خشونت، تکفیر و خونریزی هستند که نمونه آن جنایات آل سعود در یمن، بحرین، سوریه، در عراق است. در یک بحث منطقی کسی از غربیها نمیتواند پاسخ درستی به این تناقض بدهد. وجود اسرائیل که یک پدیده تروریسم دولتی آشکار است اپز یک سو و از سوی دیگر حمایت از قدرتهایی که هم مستبدند و مشروعیت ندارند و هم مهد تولید اندیشههای تکفیری هستند، نشان دهنده عمق فاجعه در سیاستگذاریهای غرب است. حتماً اگر جوانهای اروپا و آمریکا و وجدانهای بیدار به عمق این مسائل نگاه بکنند باید دولت ها را به تغییر در این سیاستها وادار کنند. این نامه میخواهد بگوید که اگر این سیاستها تغییر پیدا بکند خیلی از مسائل قابل حل است.
* به نظر شما ظرفیت جوانان غربی برای ادارک و دریافت پیامهای این نامه در چه حدی است؟
در نگاه نخستین ممکن است ارزیابی این باشد که این ظرفیت چندان بالا نیست. چون حجابهای رسانهای و موانعی که پیرامون فکر و فرهنگ نسل جوان غرب گرفته فوقالعاده حجیم، بزرگ و وسیع است. اما هرگز نباید غافل باشیم که علیرغم این موانع و حجابها زمینههایی هم وجود دارد. چون اسلام و گرایش به مذهب به صورت روزافزون رشد کرده است. ما شاهد هستیم تمدن جدید غرب یک سلسله چالشهای بزرگ از حوزه خانواده، مسائل معنوی، روحی، روانی تا محیط زیست و امثال آن ایجاد کرده است. این چالشها طبعاً زمینهای جهت آمادگی برای بازنگری است و در غرب هم نشانههایی از این بازنگری وجود دارد. مهم این است که ما بتوانیم اندیشه گفتمان انقلاب اسلامی و پیامی را که در آن عقلانیت و انقلابی بودن وجود دارد به درستی منعکس کنیم. بنابراین نباید دچار شتابزدگی یا ارزیابیهای سطحی باشیم و فکر کنیم این گونه حرکتها سریع میتواند تغییرات وسیعی بگذارد. از آن طرف هم نباید بدبین باشیم و فکر کنیم زمینهای نیست. ما باید سنجیده و جدی در صدد انتقال این پیام و آشنایی افکار جهانی از طریق رسانههای و شیوههای مختلف باشیم.
* وظایف نهادهای علمی، حوزوی و دانشگاهی کشور در قبال این نامه چیست؟
طبعاً سلسله جنبان ایشان هستند. در بسیاری از صحنههایی که ایشان ورود میکنند واقعاً آغازگر هستند و در خیلی از موارد هم آن طور که ضرورت دارد و انتظار میرود مجموعههای نخبگانی و علمی و شخصیتها و نهادها در قامت لازم بروز نکرده و همراهی کافی ندارند. در عین حال در زمینه نامه اول اقداماتی انجام شد که میشود خوب ارزیابی کرد و امیدواریم در این نامه مجموعهای از شخصیتها، بزرگان حوزه و دانشگاه و نهادها و مراکز علمی اهتمام بیشتری را داشته باشند.
* با توجه به قطبهای زبانی که در جامعه المصطفی تعیین کردید برنامهای برای ترجمه سریع این نامه به زبانهای دیگر دارید؟
بله. در زمینه نامه قبل هم انجمنها و ملیتهای مختلف ما به حدود چهل زبان ترجمه کردند و در سایتهایشان قرار دادند. و این حرکت هم از دیروز آغاز شده و الان به بیش از بیست زبان ترجمه شده و به زودی باز چند زبان جدید هم ترجمه می شود.
کارگروهی هم در ادامه نامه اول مجدداً احیاء شد و آییننامه آن ابلاغ شده و کارها دنبال میشود. یک بخش هم مشاوران منطقهای است که بیش از صد نفر از نمایندگان طلاب هستند که آنها هم در این زمینه فعال هستند. مجموعاً هماهنگی هایی انجام شده که در ظرف چند روز آینده فعالیت گستردهای برای انتشار این پیام به زبانهای مختلف و برقراری ارتباط از طریق فارغ التحصیلان ما در کشورهای مختلف، نمایندگیها و انجمنهای فرهنگی و ملیتی طلاب با نسل جوان جهان و به خصوص اروپا و آمریکا شود.
گفتگو: مرتضی سعیدی نجفی
انتهای پیام/
20/313