خبرگزاری «حوزه» تاريخ اسلام در 28صفر سال يازدهم هجري واقعه اي جانسوزرا شاهد است. فقدان نبيّ مكرم اسلام كه موقع قبض روحش ملك الموت نيز اذن ورود گرفت تا روح پاک و زلالش را به اعلي عليين عروج دهد.وقايع بعد از آن چون ايجاد ضعف و سستي در ميان مردم، تفرقه و اختلاف، آشکاري خط نفاق و دورويي، بي حرمتي به حريم پيامبرخدا صلي الله عليه و آله و سلم و روي کار آمدن فرصت طلبان بر اين غم بزرگ افزود که اينها تماما حاکي از عدم شناخت صحيح و عميق از جايگاه آن رسول عالميان بشمار مي روند.
حکيم متأله حضرت آيت الله جوادي آملي دربخشي از کتاب سيره رسول اکرم(ص) در قرآن به بيان ويژگي ها و عظمت خاتم رسولان پرداخته اند که در اين مجال به گوشه اي از آن اشاره مي شود.
معظم له با استناد به آيات شريف قرآن کريم، رسول اكرم (صلوات الله عليه)را جلوه اي از نور الهي برشمرده و با تأکيد بر وحدت جلوه ي نورنبي مکرم اسلام با نور ذات اقدس اله مرقوم داشتند: توحيد نور است و موحد نوراني، و هر چه غير توحيد باشد ظلمت است، لذا خداي سبحان در عين اينكه خود را (نور السموات و الأرض)معرفي مي كند، رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را هم نور افكن جهاني معرفي مي كند، نه اينكه هم خدا نور باشد و هم پيغمبر سراج منير، زيرا فرض ندارد موجودي نور نامحدود باشد و در كنار او سراج منيري هم باشد، زيرا نامحدود، غيري باقي نمي گذارد، چه آن غير، محدود باشد و يا نامحدود، پس اگرفرمود: (يا أيها النبي إنا أرسلناك شاهداً ومبشراً ونذيراً )(وداعياً إلي الله بإذنه وسراجاً منيراً) يعني آن چراغ، مصباحي از همين (نور السموات والأرض)است نه نورافكني جدا از آن. لذا فرمود: (مثل نوره كمشكوةٍ فيها مصباح المصباح في زجاجةٍ الزجاجة كأنها كوكب دري) سراج منير بودن تو از همان نورالسموات و الارض، پايه و مايه گرفته، نه اينكه مستقلاً نوراني هستي و خدا هم نوراني است. اين معنا را به طور حقيقي رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مشاهده كرده تا توحيدش، توحيد كامل و آثار(نورالسموات و الأرض) در او جلوه كرده و سراج منير گرديده است.
زيرا اگر خدا نور حقيقي است و انسان موحد، اين نورحقيقي را يافته، حتماً مظهر نور حقيقي و اسوه ديگران خواهد بود. او چراغ در دست دارد و راه مي رود، هم راه خود را مي بيند و هم به ديگران راه نشان مي دهد.
ايشان در ادامه ي اين مبحث با اشاره به جريان حضرت مسيح(ع) بر فيض دائمي خداوند به موحدان در هر مکاني پرداخته و نبياكرم(ص) را سراج هميشگي جهت زدودن جامعه از نقص معرفي کرده و آورده اند:
نمونه اش حضرت مسيح است كه فرمود: (وجعلني مباركاً أين ما كنت) يعني من هر جا باشم با بركتم. نبياكرم نيز هر جا باشد سراج است چون هر جا باشد، توحيد را مطرح مي كند، وقتي توحيد را مطرح كرد، جامعه را از نقص مي رهاند و خداي سبحان بر موحدان، فيض خاص نازل ميكند و شرك را (ظلمات بعضهافوق بعض) مي داند. غير موحد به غير خدا سر مي سپارد و سر شكسته برمي گردد و موحد، تنها بر آستان حق سر مي سايد و سرافراز بر مي گردد. از اين رو خداي سبحان به منحرفان و سرخوردگان مي فرمايد: (فأين تذهبون)
صاحب تفسير تسنيم، پيغمبرخدا(ص) را موحدي كامل برشمردند که در پرتو توحيد منشأ برکات و کمالات فراواني قرار گرفتند بطوريکه مؤمنان راستين را به مقصد رسانده و اظهار داشتند:ارجاع خدا به قرآن و پيغمبر و يا به خدا و پيغمبر يا تثبيت بسياري از صفات ثبوتي خود براي پيغمبر، مانند: (أغنيهم الله ورسوله)و يا سلب صفات سلبي خود از پيغمبر: (أم يخافون أن يحيف الله عليهم و رسوله) براي اين است كه پيغمبر موحد كامل است و اصل توحيد همه آن بركات را به دنبال دارد. لذا خداي سبحان پيغمبر را كه موحد كامل است منشأ اين گونه بركات و كمالات شمرده، مي فرمايد: اگر خواستيد به مقصد برسيد، او را ترك نكنيد چون او شما را در صراط مستقيم حركت ميدهد و مؤمنان راستين پيغمبر را ترك نمي كنند: (إنما المؤمنون الذين ءامنوا بالله ورسوله وإذا كانوا معه علي أمر جامع لم يذهبوا حتي يستأذنوه): مؤمنان راستين كساني هستند كه به خدا (به عنوان مبدأ جهان هستي ومبدأ نزول وحي ومرجع و مدبر نظام آفرينش و جامع جميع اسماي كمال و جمال) و به رسول خدا (بهعنوان امين وحي) ايمان آورند، و اگر در امري اجتماعي با پيغمبر بودند، صحنه را ترك نكنند چون او محور حق و توحيد است و اگر كسي خواست در امر اجتماعي، يعني امري كه همه را هماهنگ ميكند، صحنه را ترك كند بايد به اذن رهبر و نبياكرم باشد و لزوم استيذان از پيامبر و نيز ايمان به او و تأثير اجازه كوچيدن از آن حضرت كه در سياق آيه مزبور آمده همه بر محور مظهريت رسول گرامي است.
استاد حوزه علميه،رسول عالميان را بعنوان اسوه ي همه سالكان كوي توحيد قلمداد کردند و با اشاره به نوع بينش صحيح از غير صحيح نسبت به عوالم و تدبير اشياء خاطر نشان کردند:
خداوند مسائل توحيدي را اول براي پيغمبر به خوبي تبيين مي كند آنگاه ميفرمايد اين مسائل را به آنها بگو يعني اين حكمت و معارف را به مردم آموزش بده و از آنها سؤال كن. (قل من بيده ملكوت كل شيء وهو يجير ولا يجار عليه إن كنتم تعلمون) يعني ملكوت تمام چيزها به دست خداست همه در جوار و پناه او هستند و او پناه دهنده همگان است و به پناه كسي نيازمند نيست، پس كل جهان مضطر و اهل جوار و ناله و لابه و ابتهال و تضرع در پيشگاه خدايند و پيغمبر كه اين بينش را به ديگران تعليم ميدهد، به يقين خود اين بينايي را دارد وقتي فهميد كه (بيده ملكوت كل شيء و هو يجير و لايجار عليه) ديگر به احدي پناه نميبرد، تشنگي كه عارض شد، در عين آب نوشيدن به آب پناه نمي برد و اگر گرسنه شد، در عين غذا خوردن به غذا پناه نمي برد و حمله دشمن در عين استفاده از اسلحه بهسلاح پناه نميبرد چون مجير و پناه دهنده، ديگري است و قدرت اوست كه در سلاح و آب و نان و مانند آن ظهور دارد كه: «مع كل شيء لا بمقارنة» همه را مظهر خداوند مجير و در جوار رحمت بي كران او آرميده مي داند.
مشركان چون اين بينش توحيدي را ندارند در جواب سؤال مزبور نميگويند: «الله» مي گويند: «لله»، لذا ظاهر سؤال با جواب هماهنگ نيست، چون مفاد اين جواب، اين است كه عالم مخلوق خداست اما تدبير آن را ديگري انجام مي دهد گرچه خالقيت خدا را قبول دارند، اما ربوبيت خدا را در تمام اجزاء جهان قبول ندارند. سرّ ناهماهنگي سؤال و جواب آن است كه مفاد سؤال اين است كه تدبير تمام اشيا به دست كيست؟ و مفاد جواب آن است كه عالم مخلوق خداست، در جواب (من بيده ملكوت كل شيء)بايد بگوييد «بيدالله» نه «لله» مگر اينكه ناهماهنگي با تكلفي، حل گردد و عدم انطباق جواب با سؤال آن است كه آنان توحيد ربوبي را قبول ندارند گرچه توحيد خالقي را ميپذيرند. ولي پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در توحيد ربوبي مثل توحيد صفاتي و افعالي و عبادي موحد ناب است لذا اسوه همه سالكان كوي توحيد است.