به گزارش سرویس استان ها خبرگزاری «حوزه» از تهران، استاد علی اکبر رشاد، ظهر امروز در اختتامیه نخستین هفته علمی تمدن نوین اسلامی در دانشگاه علامه طباطبایی تهران، درباره معنا و مفهوم اولیه تمدن، اظهار کرد: تمدن وجه سخت افزاری حیات آدمی و فرهنگ وجه نرم افزاری حیات آدم است و در نسبت بین این دو مقوله تمدن حیث سخت افزاری فرهنگ و فرهنگ جنبه نرم افزاری تمدن است.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به سیر شکل گیری تمدن ها، گفت: تمدن یک مقوله پیچیده ذاتالاطرافی است که گرانیگاه دارد. تمدن جدا از فرهنگ، علم، فناوری، عمران، نظامات اجتماعی(شامل علوم، سیاست و اخلاق) و هنر نیست.
وی ادامه داد: زیست جهان، علیالاصول متشکل از فرهنگ، علم، عمران، نظامات اجتماعی و هنر است که سبک زندگی خاصی را بین گروه انسانی بزرگ پدید آورده باشد و غالبا در قلمرو سرزمین معین و بازده زمانی مشخص صورت می بندند، می باشد.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به تعابیر قرآنی درباره تمدن اشاره کرد و گفت: اگر تعابیر قرآنی را کنار هم قرار دهیم، مسئله تمدن را فراتر از موضوع استقرار و عمران می داند، بلکه قدرت و اقتدار را جوهر تمدن اطلاق می کند.
وی با اشاره به این موضوع که چه نسبتی بین تمدن و فرهنگ وجود دارد، اظهار کرد: مسلما این پرسش ها به وجود می آید که نسبت بین فرهنگ و تمدن و سبک زندگی چیست؟ البته این پرسش درگذشته مطرح نبود، بلکه پرسشی متاخر است. نظریه های مختلفی در این زمینه وجود دارد، اما آن چیزی که معمولا گفته می شود یا مطلقا غلط است یا به اعتبارات مختلف غلط است و تنها فرض صحیح این است که گفته می شود بین فرهنگ و تمدن این نسبت برقرار است که تمدن وجه سخت افزاری و فرهنگ وجه نرم افزاری است. این تعبیر رایج را از زبان دانشگاهیان و حوزویان و اهل نظر می شنویم، ولی به نظر می رسد این تلقی، تلقی یا نادرستی است یا جامعی نیست.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: چند فرض را در نسبت تمدن و فرهنگ می توان بیان کرد و چه بسا بتوان گفت که همه وجوه قائل هم دارد. یک وجه این است که ما نسبت بین تمدن و فرهنگ را عام و خاص مطلق قلمداد کنیم، منتها عام و خاص مطلق را در نسبت بین این دو مقوله می توان دو گونه فرض کرد. گاهی می گوییم عام و خاص مطلق است، یعنی تمدن عام است و فرهنگ خاص بدان معنا که فرهنگ بخشی از تمدن است.
وی اضافه کرد: اصولا فرهنگ خارج از تمدن نیست، ولی این نیست که بگوئیم تمدن با فرهنگ مساوی است. تمدن فرهنگ هم هست ولی به چیزی فراتر از فرهنگ اطلاق می شود. در نتیجه تمدن به لحاظ مفهومی، قلمرو جغرافیایی وسیع تر از فرهنگ دارد؛ یعنی ممکن است چند ملت دارای یک تمدن باشند، اما فرهنگ آنان با هم متفاوت باشد. به طور مثال در تمدن مسلط کنونی دنیا، تمدن غربی، تمدن همه ملل غربی است، ولی فرهنگ های ملل یکی با دیگری تفاوت دارد.
وی با اشاره به تعبیر دیگری از نسبت تمدن با فرهنگ، ابراز داشت: می توان احتمال دیگری را قائل شد به اینکه تمدن بخشی از فرهنگ است در واقع فرهنگ بسی از تمدن وسیع تر است، چرا که در بعضی از تعاریف، فرهنگ شامل تکنولوژی، علم و ابزارها می شود. اگر فرهنگ را این گونه وسیع معنی کنیم، تمدن را وجه سخت و وجه مادی حیات محدودتر از فرهنگ می شود. به این ترتیب عام و خاصی است که فرهنگ مطلق تلقی می شود.
استاد رشاد افزود: البته در این زمینه وجه دیگری وجود دارد که بگوییم نسبت بین فرهنگ و تمدن، تباین است. تمدن یک مقوله است و فرهنگ مقوله ای دیگر و نسبتی با یکدیگر ندارند، یعنی نسبت مثبت با هم ندارند و نسبت شان منفی است. اگر کسی احیانا تمدن را به جهات مادی، سخت افزاری و تکنولوژی تنزل دهد و فرهنگ را به حیث معنوی، نرم افزاری، اخلاق، دانش و بینش معطوف دهد، دو مقوله متفاوت و جدای از یکدیگر می شود.
وی به وجه دیگری از نسبت فرهنگ و تمدن اشاره کرد و افزود: نسبت دیگر بین این دو مقوله، نسبت تساوی و همسانی است. در تلقی های اولیه از تمدن و فرهنگ این مطلب بیشتر به چشم می خورد، یعنی می تواند فرض درستی باشد. گاهی در آثار تمدن شناسان، فیلسوفان تمدن، فیلسوفان تاریخی، فرهنگ شناسان و فیلسوفان فرهنگ آمده که فرهنگ و تمدن دو واژه معادل و برابر قلمداد می شوند. منتها می گویند ما وقتی می خواهیم به روح تمدن اشاره کنیم، از کلمه فرهنگ استفاده می کنیم. وقتی می خواهیم به جسم و کالبد تمدن اشاره کنیم از واژه تمدن استفاده می کنیم. ولی هر دوی این مقولات دو روی حقیقت هستند، بسته به این که به کدام رویه اشاره می کنید و یکی از این دو واژه را به کار می برید. این مسئله همان امری است که می گویند تمدن وجه سخت افزاری و فرهنگ وجه نرم افزاری است و هر دو از یک حقیقت، حکایت می کنند.
رئیس شورای حوزه علمیه تهران خاطرنشان کرد: بین تمدن و فرهنگ تفاوت حیثی نیز وجود دارد ولی تفاوت ماهوی نیست. در فرض دیگر گفته شده است که نسبت بین فرهنگ و تمدن، نسبت بود و نمود است. در حقیقت تمدن، نمود (برآیند) فرهنگ است، اما فرهنگ باطن این قضیه محسوب می شود.
وی ادامه داد: حال باید دید که مشکل کجاست! اگر کسی بگوید نسبت عام مِن وجه هست، آن هم وجهی خواهد بود. ولی بدون حل یک مشکل و بدون عطف توجه به یک نقطه ظریف، هرگز مشکل حل نخواهد شد. یک مشکل اساسی در این تلقی ها و تعاریف نسبت فرهنگ و تمدن وجود دارد و آن هم خلط مفهوم و مصداق است که نوعی خلط و مغالطه است یعنی باید گفت تمدن را به چه معنا می گویید که با فرهنگ کدام معنایش برابرند! یا متباین هستند یا عام من وجهاند یا عام مطلقاند. به این جهت توجهی نشده است.
استاد رشاد یادآور شد: گاهی یک معنا از تمدن را درنظر می گیرند و با یک معنا از فرهنگ نسبت سنجی می کنند، دیگری معنای دیگر از فرهنگ می سنجند. گاهی هم خلط مفهوم و مصداق می شود و می گویند فرهنگ روح و مبدأ است، در فرهنگ همه چیز هست، اما در تمدن همه چیز نیست. یا تمدن برآیند و برآمد فرهنگ است. اگر فرهنگ راقی نباشد، تمدن ظهور نمی کند و مثال هم می آورند که فرهنگ اسلامی که حضرت محمد(ص) در مدینه پدید آوردند، مقدمه ای برای ساخت تمدن شد. فرهنگ اینجا مقدم بر تمدن شد و این فرهنگ استمرار یافت و آنچه را که پدید آورد به نحوی فرزندان این فرهنگ قلمداد می شدند. مسلما آنجا فرهنگ مقدم و وسیع تر است.
وی تصریح کرد: در حال حاضر تمدنی که به عنوان تمدن غربی مقرر است، فرهنگ جدید را به وجود نیاورده است، آیا آن فرهنگی که امروزه گسترش پیدا می کند و به نقاط مختلف جهان تسری پیدا می یابد، همان فرهنگی است که این تمدن را به وجود آورده است، معلوم نیست. چطور می شود که فرهنگ، تمدنی را می سازد و فرهنگ دیگر تمدنی را نابود می کند. گاه مشاهده می شود که بین یک امت و جامعه، در بازده زمانی و مکانی مشخص، فرهنگی است که تمدنی را خلق می کند و بعد آن تمدن هبوط می کند و بعد بررسی و تحلیل می شود که علل هبوط و سقوط آن تمدن عناصر فرهنگی بود. آیا همان فرهنگی که این تمدن را ایجاد کرد، آن را نابود کرد؟ مسلما خیر، زیرا دو مصداق از فرهنگ در این جا وجود دارد. یکی زاینده است و دیگری مخرب؛ یعنی بی انضباطی سیاسی، اجتماعی، تنبلی، رانت خواری و …، در فرهنگ امروز ما به آرامی تمدنی دیگر را به وجود میآورد و در خلال حیات آن تمدن، فرهنگ دیگری ایجاد میشود. مردم بادیه نشین سختکوش، دارای تحمل و روح حماسی و انگیزههای بالا تمدنی را ایجاد کردند، اما با ایجاد رفاه و سبک زندگی خاص، تغییر تمدنی را میبینیم که موجب نابودی آن میشود.
استاد رشاد در بخش پایانی سخنان خود اظهار کرد: اینکه چه مفهومی از فرهنگ را با تمدن قیاس کنیم، نسبت ها کاملا متفاوت می شود و می دانیم این دو مقوله، خصوصا مقوله فرهنگ جزء مقولات غیرمتناهی است و مرتب برای آن تعریف تولید می شود و وقتی می گویند نسبت این دو مقوله با هم چگونه است، باید ابتدا تعاریف آنها مشخص شود یا در مصادیق هم به همین شکل است. لذا اگر در تعاریف و مفهوم و مقایسه دقت وجود نداشته باشد، خلط مبحث ایجاد می شود که باعث نزاع لفظی فروناکاستنی بسیاری شده و هرگز هم این دعوا تمام نخواهد شد. زمانی این دعواها تمام می شود که سئوال را دقیق کنیم، زیرا سوال کلی، پاسخ درستی ندارد و هیچ سوال غلطی به جواب درستی نخواهد رسید. به همین جهت سوال را باید دقیق کنیم تا پاسخ دقیق داده شود.
انتهای پیام/