دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳ |۲۳ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 25, 2024
شادی و خنده

حوزه / باورهاى دينى و اعتقادات مذهبى، و در صدر آنها، ايمان به خداوند سبحان، مؤثّرترين و اصلى ‏ترين داروهاى اندوه و نگرانى اند.

عقيده و باور، مرحله ‏اى بالاتر از معرفت و شناخت حقايق است. ممكن است حقيقتى را انسان بداند، ولى باور نداشته باشد، مثل اين كه همه مى‏ دانند كه از انسانِ مرده، كارى ساخته نيست؛ ولى كمتر كسى است كه از مرده نترسد و حاضر شود حتّى يك شب كنار همسر مرده‏ اش استراحت كند، در حالى كه مرده‏ شور، به سادگى در كنار مرده‏ ها استراحت مى‏ كند؛ چون شناخت و آگاهى او در اين زمينه، به باور تبديل شده است.

معارف عقلى و شناخت‏ هاى ذهنى، هنگامى به باور تبديل مى‏ شوند كه وارد قلب گردند و با روح و جان انسان پيوند بخورند. تا وقتى كه انسان، حقيقتى را باور نكند، در زندگى او مؤثّر نخواهد بود. از اين رو، شناخت‏ هاى چهارگانه‏ اى كه پيش از اين تحت عنوانِ «درمان‏ هاى معرفتى» مطرح شدند، تنها در صورتى مى‏ توانند نگرانى‏ هاى انسان را درمان كنند كه به باور و عقيده و ايمان تبديل شوند.

 * ايمان به خداى سبحان‏

باورهاى دينى و اعتقادات مذهبى، و در صدر آنها، ايمان به خداوند سبحان، مؤثّرترين و اصلى‏ ترين داروهاى اندوه و نگرانى اند.

در روايتى از امام على عليه السلام نقل شده كه فرمود:نِعمَ طارِدُ الهَمِّ اليَقينُ.

بهترين دور كننده اندوه، يقين است.

*  ايمان به تقدير الهى‏

يكى از شاخه‏ هاى ايمان به خداى يگانه، ايمان به تقدير حكيمانه اوست. شخص مؤمن، باور دارد كه همه امور زندگى او بر پايه تقدير الهى و حكمت و مصلحت است. كسى كه اين واقعيت را باور داشته باشد، براى چيزى كه نصيب او نشده و يا از دست داده، غصّه نمى‏ خورد، چنان كه امام صادق عليه السلام مى‏ فرمايد:

إن كانَ كُلُّ شَى‏ءٍ بِقَضاءٍ مِنَ اللَّهِ وقَدَرِهِ، فَالحُزنُ لِماذا؟!

اگر همه چيزها با قضا و قدر خداوند است، پس اندوه براى چه؟!

* ايمان به آخرت‏

يكى ديگر از شاخه‏ هاى ايمان به توحيد، ايمان به آخرت و زندگى پس از مرگ است. كسى كه حقيقتاً خداشناس باشد، مى‏ داند كه حكمت و عدل الهى، ايجاب مى‏ كند كه مرگ، نقطه پايان زندگىِ انسان‏هاى نيكوكار و تبهكار نباشد؛ زيرا در غير اين صورت، نه تنها عدالتى در جهان آفرينش وجود ندارد، بلكه اصولًا آفرينش انسان، بيهوده است.

شخص موحّد، باور دارد كه مرگ، انتقال از جهانى به جهان ديگر است؛ جهانى كه براى انسان‏ هاى نيكوكار، سراسر شادى است و مطلقاً غم و اندوهى در آن نيست، و تلخى‏ ها و محروميت‏ هاى دنيوى، به بهترين وجه در حيات اخرى جبران خواهند شد. لذا محروميت‏ ها او را اندوهناك نمى‏ كنند، چنان كه در روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ خوانيم:لَو تَعلَمونَ ما ذُخِرَ لَكُم ما حَزِنتُم عَلى‏ ما زُوِيَ عَنكُم.

اگر از آنچه برايتان اندوخته شده، باخبر بوديد، براى آنچه از شما بازداشته شده، اندوهگين نمى‏ شديد.

بر اساس آنچه در اين روشِ درمانى گذشت، خداباورى و باورهاى منشعب از آن (بويژه ايمان به مقدّرات الهى و زندگى پس از مرگ)، مهم‏ترين نقش را در زدودن غم‏ هاى منفى از دل‏ هاى غمگين دارند.

  *درمان‏هاى اخلاقى‏

نخستين اقدامى كه براى درمان اخلاقىِ بيمارى اندوه، ضرورى است، مبارزه با خصلت‏ هايى است كه موجب ابتلاى انسان به اين بيمارى مى‏ شوند- كه پس از اين به آنها اشاره مى‏ شود-.  پس از اين اقدام، آراستن جان، به شمارى از صفات شايسته، موجب ريشه كن شدن اين بيمارى مى‏ شود. اين صفات، عبارت اند از:

  دل بسته نبودن به دنيا

زُهد، يا دلبستگى نداشتن به دنيا و لذايذ مادّى، درمانِ بخش عمده ‏اى از غصّه‏ هاى زندگى است. به وجود آمدن بسيارى از نگرانى‏ ها، به دليل دلبستگى شديد ما به دنياست. هر چه انسان، دل‏بستگىِ بيشترى نسبت به امور مادّى داشته باشد، نگرانى‏ هاى از دست دادن آنها، بيشتر او را آزار مى‏ دهد. از اين رو، هر كس‏ دل‏بستگى بيشترى به دنيا دارد، بى‏تابى او در سختى ‏ها، افزون‏تر است. در روايت آمده است كه عيسى عليه السلام مى‏ فرمايد:

إنَّ أجزَعَكُم عَلَى البَلاءِ لَأَشَدُّكُم حُبّاً لِلدُّنيا.

به درستى، بى ‏تاب‏ترين شما در برابر گرفتارى، دنيا دوست‏ترين شماست.

در مقابل، هر چه از دل‏بستگى انسان به دنيا كاسته شود، مقاومت او در برابر سختى‏ ها و گرفتارى‏ هاى زندگى بيشتر مى‏ گردد.  

بر اين اساس، در روايات اهل بيت عليهم السلام تأكيد شده كه خصلت دنيادوستى، عامل بيمارىِ اندوه است و زهد در دنيا موجب درمان اين بيمارى، و آسايش جسم و جان آدمى است.  در روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم:

الرَّغبَةُ فِى الدُّنيا تُكثِرُ الهَمَّ وَالحُزنَ، وَالزُّهدُ فِى الدُّنيا يُريحُ القَلبَ وَالبَدَنَ.

اشتياق به دنيا، غصّه و اندوه را فراوان مى‏كند و بى‏رغبتى به دنيا، دل و تن را آسوده مى سازد.

 شكيبايى‏

پيش از اين اشاره شد كه بى‏تابى در سختى ‏ها، يكى از عوامل توليد و تشديد اندوه و نگرانى است. از امام على عليه السلام روايت شده كه فرمود:

إيّاكَ وَالجَزَعَ؛ فَإِنَّهُ يَقطَعُ الأَمَلَ، ويُضعِفُ العَمَلَ، ويورِثُ الهَمَّ. وَاعلَم أنَّ المَخرَجَ في أمرَينِ: ما كانَت فيهِ حيلَةٌ فَالاحتِيالُ، وما لَم تَكُن فيهِ حيلَةٌ فَالاصطِبارُ.

از بى‏تابى بپرهيز كه رشته اميد را پاره مى‏ كند و كار را سست مى‏گرداند و اندوه را در پى مى ‏آورد. بِدان كه نجاتْ در دو چيز است: مشكلى را كه چاره دارد بايد چاره ‏انديشى كرد و مشكلى را كه چاره ندارد بايد شكيبايى ورزيد.

شكيبايى، دارويى است كه خداوند منّان به وسيله آن، انسان را از غصّه نجات مى‏ دهد. از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه فرمود:

إنَّ الصَّبرَ فى مَواطِنِ البَأسِ مِمّا يُفَرِّجُ اللَّهُ عز و جل بِهِ الهَمَّ ويُنَجّى بِهِ مِنَ الغَمِّ، وتُدرِكونَ بِهِ النَّجاةَ فِى‏الآخِرَةِ.

شكيبايى در دشوارى ‏ها، از جمله چيزهايى است كه خداوند با آن، گرفتارى را برطرف مى‏ سازد و از اندوه، رهايى مى‏ بخشد و شما با آن در آخرت، نجات مى‏ يابيد.

نكته مهم و جالب توجّه اين كه پس از گذشت حدود چهارده قرن از اين روش درمانى اندوه- كه به روشنى در روايات اهل بيت عليهم السلام آمده-، كارشناس‏ترين روان‏شناسان عصر حاضر، آن را يكى از مؤثّرترين روش ‏هاى درمان نگرانى‏ ها مى‏ دانند. ديل كارنگى، در فصل دوم كتاب آيينِ زندگى، از اين روش به عنوان «يك دستور معجزآسا براى رفع نگرانى» ياد كرده است.

درمانِ نگرانى ‏ها از طريق اين دستور، به طور خلاصه اين است كه اين روش، از سه مرحله تشكيل مى‏ شود:

مرحله اوّل: كسى كه دچار نگرانى است، وضعيت جارىِ خود را ارزيابى كند و با در نظر گرفتن اين واقعيت كه «بالاتر از سياهى رنگى نيست»، به اين سؤال پاسخ دهد كه: بدترين حادثه‏اى كه ممكن است در شرايط كنونى زندگى براى او پيش آيد چيست؟

مرحله دوم: خود را براى پذيرفتن و مقابله با بدتر از بد، آماده نمايد.

مرحله سوم: با خون‏سردى تمام، همه توان خود را براى اصلاح بدترين حوادثى كه در ذهن، آنها را پذيرفته است، به كار گيرد.

 ديل كارنگى، پس از ارائه نمونه موفقيت‏آميز تجربه عملى اين دستور العمل مى‏نويسد:

من اطمينان كامل دارم كه اگر پروفسور ويليام جيمز، پدر روان‏شناسى علمى- كه وفات يافت، ولى تا ابد نامش جاويد است- زنده بود و اين فرمول مؤثّر را- كه بالاتر از سياهى رنگى نيست- مى‏ شنيد، حتماً از صميم قلب آن را مى‏ پذيرفت؛ چون كه به شاگردانش مى‏ گفت: حوادث را آن طورى كه هستند بپذيريد و خود را آماده سازيد كه همان طور هم قبولشان كنيد؛ زيرا پذيرش آنچه اتفاق مى‏ افتد، اوّلين قدم در مغلوب كردن پيامدها و آلام و بدبختى‏ هاست. اين فكر در كتاب معروف اهميت حيات، نوشته فيلسوف شهير چينى، لين يوتانك گفته شده است. وى مى‏ نويسد: آرامش حقيقى وقتى به وجود مى‏ آيد كه انسان به سخت‏ترين حوادث تن دهد و بدترين نتايج را بپذيرد. از لحاظ روان‏شناسى نيز به نظر من، اين مؤثّرترين وسيله آزاد كردن نيروهاى پُركار است.

از نظر روان‏شناسى، آرامش خاطر آزاد كردن نيروهاى فعّال انسانى است. وقتى به بدترين نتايج حوادث زندگى تن در داديم، ديگر چيزى نداريم كه به باد دهيم.

بر اساس منابع اسلامى، امورى همچون: زهد، رضا، قناعت و حُسن ظن، از عناصر اخلاقىِ اين درمان اند .

*الگوى شادى از نگاه قرآن و حديث:آیت الله ری شهری

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha