به گزارش خبرگزاری «حوزه»، الگوى شادى در اسلام، بهترين الگوى شادكامى است و بر پنج اصل اساسى استوار است آیت الله محمدی ری شهری در کتاب شادی از نگاه قرآن و حدیث، این مهم را مورد بررسی قرار داده است.
امام صادق عليه السلام در تبيين سپاهيان عقل و جهل، نشاط و شادى را در صف سپاهيان عقل، و تنبلى و اندوه را در شمار سپاهيان جهل قرار داده است.
در روايتى ديگر از امام على عليه السلام آمده: أصلُ العَقلِ القُدرَةُ، وثَمَرَتُهَا السُّرورُ.
بنياد خرد، توانمندى است، و ميوه توانمندى، شادمانى.
ايشان در حديث ديگرى مىفرمايد:
رَزانَةُ العَقلِ تُختَبَرُ فِي الفَرَحِ وَالحُزنِ. سنگينى [و سبكى] عقل، در شادى و غم، آزموده مىشود.
بر اين اساس، مبدأ همه شادىهاى روا، عقل، و مبدأ همه غمهاى ناروا، جهل است. در نبرد عقل و جهل در صحنه جان انسان، هرگاه عقل، بر جهل پيروز شود، غمها زدوده مىشوند، و نشاط و شادى، سراسر وجود او را فرا مىگيرد، و اگر جهل غلبه كرد، نشاط و شادى، جاى خود را به تنبلى و نگرانى مىدهد.
بنا بر اين، هر چه عقل، تقويت شود و خرد، افزونتر گردد، انسان از نشاط و شادىِ بيشترى برخوردار خواهد بود. بدين سان، شادى و غم، معيارى است براى سنجشِ سنگينى و سبكى عقل، و در يك جمله: عاقلترين انسانها، شادترين و بانشاط ترينِ آنهاست، و جاهلترين مردم، غمگينترين و تنبلترين آنها.
سؤالى كه در اين جا قابل طرح است، اين كه اگر عقل، مبدأ شادى است، و عاقلترين انسانها، شادترين و بانشاط ترينِ آنها هستند، چرا شمارى از روايات، خردورزى را مايه حزن و اندوه دانستهاند؟ مانند اين كه امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
صاحبُ الفِقهِ و العَقلِ ذو كَآبَةٍ وحُزنٍ. انسان فهميده و خردمند، دردمند و اندوهناك است.
نيز از امام على عليه السلام روايت شده:
كُلُّ عاقلٍ مَحزونٌ. هر خردمندى اندوهگين است.
آيا اين روايات با رواياتى كه عقل را مبدأ شادى مىدانند، تعارض دارند؟
پاسخ، اين است كه تعارضى ميان اين دو دسته از روايات وجود ندارد؛ زيرا اندوه، به خودىِ خود، ناروا نيست. در مواردى، غم، شادىآفرين است.
از اين رو، عقل، مبدأ اين گونه غمها نيز هست، و از سوى ديگر، مطلق غمناك نشدن نيز، روا نيست. بىغمى، اگر ريشه در ناتوانى عقل و يا ضعفهاى روانى داشته باشد، نه تنها ممدوح نيست، بلكه بسيار نكوهيده است.
انسان خردمند، اگر مرتكب كار ناشايستى شود، اندوهگين مىگردد و همين اندوه، زمينهساز توبه اوست. ساير موارد اندوههاى روا نيز اين گونه اند.
بر اين اساس، هنگامى كه عقل، زمام امور زندگى انسان را به دست بگيرد، جهت دستيابى به بهترين الگوى شادى، او را به پنج اقدام اساسى در كنار هم دعوت مىنمايد:
اوّل: مبارزه با آفتهاى شادى.
دوم: درمانِ نگرانىهاى ناروا و بيهوده.
سوم: به كار بستن عوامل شادىآفرين.
چهارم: تلاش در جهت شادكامى ديگران.
پنجم: رعايت آداب شادى.
اين اقدامات، در واقع، اصول الگوى شادى از منظر اسلام است كه اينك به شرح آنها مىپردازيم:
*اصل اوّل: مبارزه با آفتهاى شادى
براى دستيابى به زندگىِ توأم با شادى، پيش از هر اقدام، مبارزه با آفتهاى شادكامى، ضرورى است. اين آفتها نه تنها مانع تأثيرگذارى عوامل شادى مىشوند، بلكه خود، مايه غم و نگرانى اند.
آفتهاى شادى به شش دسته تقسيم شدهاند:
1- 1. آفتهاى اخلاقى
مقصود از آفتهاى اخلاقى، صفات ناپسندى هستند كه اگر انسان، متّصف به آن صفات باشد، نمىتواند شاد زندگى كند، مانند بداخلاقى، بدگمانى، خودپسندى، حسادت، كينهورزى، عصبانيّت، آرزوهاى دور و دراز، ترس، بيتابى، و دلبستگى به دنيا.
مىتوان گفت: يكى از جامعترين و خطرناكترين آفات اخلاقى شادى، بد اخلاقى است. از اين رو، امام على عليه السلام در پاسخ به اين سؤال كه: «چه كسى درزندگى بيش از ديگران پيوسته غمناك است؟»، فرمود:
أسوَؤُهُم خُلُقاً.
كسى كه از همه بداخلاقتر است.
1- 2. آفتهاى عملى
آفتهاى عملى، عبارت است از كارهاى ناشايستهاى كه آرامش درونى انسان را از بين مىبرند و بدينسان، موجب اضطراب و نگرانى مىگردند. گفتنى است، يكى از علائمى كه براى تشخيص كارهاى خوب از كارهاى بد، در روايات اسلامى ذكر شده، احساس آرامش درونى در كارهاى خوب، و اضطراب درونى در كارهاى زشت و نارواست.
كارهاى نيك، هماهنگ با فطرت و سرشت آدمى اند، به همين جهت، انسان از انجام دادن آن، احساس آرامش و لذّت و شادى دارد؛ امّا كارهاى زشت و ناروا با فطرت انسان، سازگارى ندارد. لذا انجام آن موجب اضطراب و نگرانى درونى مىگردد. بديهى است هر چه كار، نارواتر، و گناه، سنگينتر باشد، اضطراب و نگرانىِ حاصلِ از آن نيز بيشتر مىگردد و چه بسا يك لحظه هوسرانى، يك عمر پشيمانى به دنبال داشته باشد.
نكته قابل توجّه اين كه نقش شمارى از آفات عملى مانند: هوسرانى، چشمچرانى، كوتاهى در انجام دادن كارهاى نيك، بيكارى و از دست دادن فرصتها، در پديد آوردن نگرانى روشن است؛ امّا رابطه شمارى از آنها با اندوه، مشخص نيست. آفات عملىاى چون: عمّامهگذارى در حال نشسته، پوشيدن ،شلوار در حال ايستاده، گرفتن ناخن با دندان، خشك كردن صورت با دامن و ... از اين دستهاند؛ ولى ما نمىتوانيم رابطه آنها را با نگرانى بفهميم، امّا درك نكردن ما، دليل نبودن رابطه نيست. در اين گونه موارد، اگر صدور روايات از اهل بيت عليهم السلام قعطى باشد، مسلّماً ارتباطى ميان امور ياد شده و نگرانى، وجود دارد؛ ليكن با توجّه به ضعيف بودن روايات اين باب، راهى براى اظهار نظر قطعى- نفياً يا اثباتاً- در اين باره وجود ندارد. از اين رو، پرهيز از اين امور به منظور مصون ماندن از زيان احتمالى آن، نيكوست.
1- 3. آفتهاى اقتصادى
شدّت نيازمندى انسان به امكانات اقتصادى، ايجاب مىكند كه آفتهاى اقتصادى، بيش از ديگر آفتها براى او نگران كننده باشد. از اين رو، شاد زيستن بدون مبارزه با اين طيف از آفتها، امكانپذير نيست؛ امّا بايد توجّه داشت كه تنها فقر و نادارى و بدهكارى، موجب غم و اندوه نيست؛ بلكه گاه دلبستگى به ثروت و ترسِ از دست دادن آن، و تلاش براى نگهدارى و افزودن آن، به مراتب بيش از فقر، نگران كننده است.
1- 4. آفتهاى طبيعى
مراد از آفات طبيعى، چيزهايى است كه جزء اقتضائات زندگى دنيوى اند و موجب ايجاد اختلال در بُعد مادّى زندگى مىشوند.
آفتهاى طبيعىِ شادى را به دو دسته مىتوان تقسيم كرد:
دسته اول: آفاتِ قابل پيشگيرى، مانند بيمارىها و حوادثى كه مىتوان آنها را پيشبينى و پيشگيرى كرد.
دسته دوم: آفاتِ غير قابل پيشگيرى، مانند: مرگ و ديگر حوادثى كه لازمه زندگى دنيا، و در صورت پيشبينى هم قابل پيشگيرى نيستند.
اين موارد، از آن جهت مانع سرورند كه پيامدهاى منفى دارند و موجب درد و رنج مىگردند و لذّت و خوشى را از بين مىبرند. سردمزاجى از طريق تأثير بر فيزيولوژى انسان (عملكرد اعضا) و سيستم جسمانى او موجب بروز احساس ناخوشايند مىشود. مرگ و بروز حوادث ناگوارى كه لازمه زندگى اين دنيا هستند، از طريق ايجاد احساس ناكامى در لذّتجويى تام و برآورده نشدن خواستهها و آرزوها مىتوانند بر انسان، تأثير منفى بگذارند و موجب حزن و اندوه وى گردند.
1- 5. آفتهاى خيالى
بخش قابل توجّهى از آفتهايى كه موجب نگرانىِ انسان مىشوند، آفتهايى هستند كه وجود خارجى ندارند! بلكه ساخته و پرداخته توهّمات و خيالاتى هستند كه از مجارى گوناگون، وارد عرصه ذهن و روان انسان مىشوند.
منبع: الگوى شادى از نگاه قرآن و حديث :آیت الله ری شهری
نظر شما