به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، قرآن كريم دردو مورد به عنوان شفاء نامبرده است، يكى از ماديات، دومى از معنويات ، از قسمت ماديات، در آيه مباركه سوره نحل : میفرمايد: و أوحى ربك الى النحل أن اتخذى من الجبال بيوتا و من الشجر و مما يعرشون «نحل : 68» و پروردگار تو به زنبور عسل وحى و الهام غريزى( نمود كه: »از كوهها و درختان و داربست هايى كه مردم می سازند، خانه هايى برگزين!
ثم كلى من كل الثمرات فاسلكى سبل ربك ذللايخرج من بطونها شراب مختلف ألوانه فيه شفاء للناس ان فى ذلك لاية لقوم يتفكرون( نحل : 69 )سپس از تمام ثمرات )و شيره گلها( بخور و راههايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، براحتى بپيما! »از درون شكم آنها، نوشيدنى با رنگهاى مختلف خارج میشود كه در آن، شفا براى مردم است؛ به يقين در اين امر، نشانه روشنى است براى جمعيّتى كه می انديشند.
در باره عسل متخصصين فن، آنقدر منافع و خواص نوشته اند كه عقل متحيّر است و قلم عاجز، فقط آفريننده آن از ارزش وجودى آن اطلاع دارد كه با يك جمله )وأوحى الى النحل( اهميت واقعى سازنده آن )يعنى زنبور عسل( و با عبارت )فيه شفاء للنّاس( به قيمت محصول او )يعنى عسل(، اشاره میفرمايد.
محصولى كه خداى توانا در آخرين كتاب آسمانى خود از روى سبب شفاء بودن او، پرده برداشته و اهميت آن را به عالميان، اعلام نموده است كه قلم من از بيان آن عاجز است.
و اما دربخش معنويات در چند جاى قرآن مجيد، از خود قرآن نام مىبرد كه با دقت در كيفيت بيان و لحن گفتار، عظمت و بزرگى شفاء آن، روشن می شود .
* ياايها الناس قد جائتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمة للمؤمنين (يونس : 57)
اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سينه هاست؛ )درمانى براى دلهاى شما؛( و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان!
* و ننزل من القران ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لايزيد الظالمين الا خسارا (اسراء : 82 )
و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل می كنيم؛ و ستمگران را جز خسران )و زيان( نمی افزايد.
* و لو جعلناه قرانا أعجميا لقالوا لولا فصلت اياته ءاعجمى و عربى قل هو للذين آمنوا هدى و شفاء و الذين لايؤمنون فى اذانهم وقر و هوعليهم عمى أولئك ينادون من مكان بعيد (فصلت : 44 )هرگاه آن را قرآنى عجمى قرار میداديم حتماً میگفتند: »چرا آياتش روشن نيست؟! قرآن عجمى از پيغمبرى عربى؟!« بگو: »اين )كتاب( براى كسانى كه ايمان آورده اند هدايت و درمان است؛ ولى كسانى كه ايمان نمی آورند، در گوشهايشان سنگينى است و گويى نابينا هستند و آن را نمی بينند؛ آنها )همچون كسانى هستند كه گوئى( از راه دور صدا زده میشوند!«
* داروى مؤثر براى همه دردهاى اجتماعى و اخلاقى
بدون شك بيماريهاى روحى و اخلاقى انسان ، شباهت زيادى با بيماريهاى جسمى او دارد ، هر دو كشنده است ، هر دو نياز به طبيب و درمان و پرهيز دارد ، هر دو گاهى سبب سرايت به ديگران مىشود ، هر دو بايد ريشه يابى شوند و پس از شناخت ريشه اصلى بايد به درمان هر دو پرداخت .
هر دو گاهى به مرحلهاى ميرسند كه غير قابل علاجند ولى در بيشتر موارد مىتوان آنها را درمان كرد .
منظور از شفا دادن بيمارى دلها و يا به تعبير قرآن شفاى چيزى كه در سينه ها است ، همان آلودگيهاى معنوى و روحانى است مانند بخل و كينه و حسد و جبن و شرك و نفاق و امثال اينها كه همه از بيماريهاى روحى و معنوى است
منظور از هدايت راهيابى به سوى مقصود ، يعنى تكامل و پيشرفت انسان در تمام جنبههاى مثبت است .
و منظور از رحمت همان نعمتهاى مادى و معنوى الهى است كه شامل حال انسانهاى شايسته مىشود همانگونه كه در كتاب مفردات مىخوانيم رحمت هر گاه به خدا نسبت داده شود به معنى نعمت بخشيدن او است و هنگامى كه به انسانها نسبت داده شود به معنى رقت قلب و عطوفت است .
*مراحل تربيت و تكامل انسان در سايه قرآن
در واقع آيه فوق چهار مرحله از مراحل تربيت و تكامل انسان را در سايه قرآن شرح مىدهد .
مرحله اول مرحله موعظه و اندرز است .
مرحله دوم مرحله پاكسازى روح انسان از انواع رذائل اخلاقى است .
مرحله سوم مرحله هدايت است كه پس از پاكسازى انجام مىگيرد .
و مرحله چهارم مرحلهاى است كه انسان لياقت آن را پيدا كرده است كه مشمول رحمت و نعمت پروردگار شود و هر يك از اين مراحل به دنبال ديگرى قرار دارد و جالب اينكه تمام آنها در پرتو قرآن انجام میگيرد .
قرآن است كه انسانها را اندرز میدهد ، و قرآن است كه زنگار گناه و صفات زشت را از قلب آنها میشويد ، و قرآن است كه نور هدايت را به دلها میتاباند ، و نيز قرآن است كه نعمتهاى الهى را بر فرد و جامعه نازل مىگرداند .
حضرت على(عليهالسلام) در گفتار جامع خود در نهج البلاغه با رساترين تعبيرى اين حقيقت را توضيح داده است آنجا كه میفرمايد : ... فاستشفوه من ادوائكم و استعينوا به على لاوائكم فان فيه شفاء من اكبر الداء و هو الكفر و النفاق و الغى و الضلال : از قرآن براى بيماريهاى خود شفا بطلبيد ، و به آن براى حل مشكلاتتان استعانت بجوئيد ، چه اينكه در قرآن شفاى بزرگترين دردها است كه آن درد كفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است .
و اين خود مىرساند كه قرآن نسخهاى است براى بهبودى فرد و جامعه از انواع بيماريهاى اخلاقى و اجتماعى و اين همان حقيقتى است كه مسلمانان آن را بدست فراموشى سپرده و به جاى اينكه از اين داروى شفا بخش بهره گيرند درمان خود را در مكتبهاى ديگر جستجو مىكنند ، و اين كتاب بزرگ آسمانى را فقط يك كتاب خواندنى قرار دادهاند نه انديشيدنى و عملكردنى .
*آيا قلب كانون احساسات است
ظاهر آيه اول اينكه كانون بيماريهاى اخلاقى ، قلب است ، اين سخن در ابتدا ممكن است توليد اين اشكال كند كه ما مىدانيم تمام اوصاف اخلاقى و مسائل فكرى و عاطفى به روح انسان بازگشت مىكند ، قلب يك تلمبه خود كار براى نقل و انتقال خون و آبيارى و تغذيه سلولهاى بدن بيش نيست .
البته حق همين است ، كه قلب تنها مأموريت اداره جسم انسان را دارد و مسائل روانى مربوط به روح آدمى است ، اما نكته دقيقى در اينجا وجود دارد كه با توجه به آن ، رمز اين تعبير قرآن روشن مىشود و آن اينكه در جسم انسان دو كانون وجود دارد كه هر كدام مظهر بخشى از اعمال روانى انسان است ، يعنى هر يك از اين دو كانون با فعل و انفعالات روانى فورا عكس العمل نشان مىدهد يكى مغز است و ديگرى قلب .
هنگامى كه در محيط روح مسائل فكرى را بررسى مىكنيم ، عكس العمل آن فورا در مغز آشكار مىشود ، و به تعبير ديگر مغز ابزارى است براى كمك به روح در مسأله تفكر ، و لذا به هنگام تفكر خون سريعتر در مغز گردش مىكند ، سلولهاى مغزى فعل و انفعال بيشترى دارند و غذاى بيشترى جذب میكنند و امواج زيادترى مىفرستند ، ولى به هنگامى كه پاى مسائل عاطفى مانند عشق و محبت و تصميم و اراده و خشم و كينه و حسد ، عفو و گذشت به ميان می آيد ، فعاليت عجيبى در قلب انسان شروع مىشود ، گاهى ضربان شديد پيدا مىكند ، گاهى ضربانش بقدرى سست مىشود گويا میخواهد از كار بايستد ، گاهى احساس مىكنيم كه قلب ما مىخواهد منفجر بشود ، اينها همه به خاطر پيوند نزديكى است كه قلب با اين سلسله مسائل روانى دارد .
از همين رو قرآن مجيد ايمان را به قلب نسبت مىدهد ) و لما يدخل الايمان فى قلوبكم () حجرات - 14 ) و يا جهل و لجاجت و عدم تسليم در مقابل حق را به عنوان نابينائى قلب تعبير مىكند ) و لكن تعمى القلوب اللتى فى الصدور حج - 46)
نا گفته نماند كه اين گونه تعبيرات مخصوص قرآن نيست ، در ادبيات زبانهاى گوناگون در زمانهاى گذشته و امروز نيز جلوههاى مختلف اين مسأله ديده مىشود ، غالبا به كسى كه علاقه داريم مىگوئيم در قلب ما جاى دارى و يا قلب ما متوجه تو است ، و يا قلب ما در گرو عشق تو است ، و هميشه سمبل عشق را ترسيمى از قلب انسان قرار مىدهند .
همه اينها به خاطر آن است كه انسان همواره اين احساس را داشته است كه به هنگام عشق و علاقه و يا كينه و حسد و مانند اينها تأثير و تأثّر خاصى در قلب خود احساس مىكند ، يعنى نخستين جرقه اين مسائل روانى به هنگام انتقال به جسم در قلب آشكار مىشود .
البته علاوه بر همه اينها، يكى از معانى قلب، در لغت عقل و روح آدمى است و معنى آن منحصر به اين عضو مخصوص كه در درون سينه است نمىباشد و اين خود تفسير ديگرى براى آيات قلب مىتواند باشد.
*قرآن نسخه حياتبخش بيمارى عشق به دنيا
آرى قرآن نسخه حياتبخشى است براى آنها كه مىخواهند با جهل و كبر و غرور و حسد و نفاق به مبارزه برخيزند .
بلى: قرآن نسخه شفابخشى است براى بر طرف ساختن ضعفها و زبونی ها و ترسهاى بى دليل و اختلافها و پراكندگيها
قرآن داروى شفا بخشى است، براى آنها كه از بيمارى عشق به دنيا، وابستگى به ماديات، و از تسليم بى قيد و شرط در برابر شهوتها رنج می برند .
قرآن نسخه شفابخشى است براى دنيائى كه آتش جنگها در هر سوى آن افروخته است ، و در زير بار مسابقه تسليحاتى كمرش خم شده ، و مهمترين سرمايه هاى اقتصادى و انسانى خود را در پاى غول جنگ و تسليحات مىريزد .
و سرانجام قرآن نسخه شفا بخشى است براى آنها كه پرده هاى ظلمانى شهوات آنها را از رسيدن به قرب پروردگار مانع شده است .
در آيههاى سه گانه فوق ( آیه 57 سوره يونس میخوانيم : قد جائتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فى الصدوراز سوى پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دلها نازل شد .
در آيه 44 سوره فصلت نيز می خوانيم : قل هو للذين آمنوا هدى و شفاء : به اين لجوجان تيره دل بگو اين قرآن براى مؤمنان مايه هدايت و شفاء است .
على (عليه السلام) در سخن بسيار جامع خود در نهج البلاغه اين حقيقت را با شيواترين عبارات بيان فرموده است : فاستشفوه من ادوائكم و استعينوا به على لاوائكم ، فان فيه شفاء من اكبر الداء ، و هو الكفر و النفاق و الغى و الضلال : از اين كتاب بزرگ آسمانى براى بيماريهاى خود شفا بخواهيد و براى حل مشكلاتتان از آن يارى بطلبيد ، چرا كه در اين كتاب درمان بزرگترين دردها است : درد كفر و نفاق و گمراهى و ضلالت ! و در عبارت ديگرى از همان حضرت مىخوانيم : الا ان فيه علم ما ياتى و الحديث عن الماضى و دواء دائكم و نظم ما بينكم : آگاه باشيد در اين خبرهاى آينده است ، و بيان حوادث اقوام گذشته ، و درمان بيماريهاى شما و برنامه نظم زندگى اجتماعى شما .
اين تعبيرهاى رسا و گويا كه نظير آن در سخنان پيامبر (صلی الله عليه وآله وسلّم) و ساير گفته هاى على و ائمه هدى (عليهم السلام)كم نيست ، به خوبى ثابت میكند كه قرآن نسخه اى براى سامان بخشيدن به همه نابسامانی ها ، بهبودى فرد و جامعه از انواع بيماريهاى اخلاقى و اجتماعى است .
*تاثیرشگرف قرآن براعراب جاهلى
بهترين دليل براى اثبات اين واقعيت ، مقايسه وضع عرب جاهلى با تربيت شدگان مكتب پيامبر )صلی الله عليه وآله وسلّم( در آغاز اسلام است ، ديديم چگونه آن قوم خونخوار و جاهل و نادان كه انواع بيماريهاى اجتماعى و اخلاقى سر تا پاى وجودشان را فرا گرفته بود ، با استفاده از اين نسخه شفا بخش نه تنها درمان يافتند ، بلكه آنچنان قوى و نيرومند شدند كه ابرقدرتهاى جبار جهان را به زانو در آوردند .
و اين درست همان حقيقتى است كه مسلمانان امروز آن را از ياد بردهاند ، و به اين حال و روزگار كه میدانيم و مىدانيد گرفتار گشته اند .
تفرقه در ميانشان غوغا مىكند ، غارتگران بر منابعشان مسلط شده اند ، سرنوشتشان به دست ديگران تعيين مىشود ، و انواع وابستگيها آنها را به ضعف و زبونى و ذلت كشانده است ، و اين است سرانجام كار كسانى كه نسخه شفا بخش در خانه هاشان باشد و براى شفاى دردهاى خود دست به سوى كسانى دراز كنند كه از آنها بيمارترند ! قرآن نه فقط شفا می بخشد ، بلكه بعد از بهبودى يعنى در دوران نقاهت بيماران را با پيامهاى گوناگونش تقويت می كند چرا كه بعد از شفا ، رحمت است .
جالب اينكه داروهاى دردهاى جسمانى غالبا اثرهاى نامطلوبى روى ارگانهاى بدن مىگذارند تا آنجا كه در حديث معروفى آمده : هيچ داروئى نيست مگر اينكه خود سرچشمه بيمارى ديگر است . ما من دواء الا و يهيج داء .
اما اين داروى شفابخش هيچگونه اثر نامطلوب روى جان و فكر و روح آدمى ندارد ، بلكه به عكس تمام آن خير و بركت است .
در يكى از عبارات نهج البلاغه مىخوانيم : شفاء لا تخشى اسقامه : قرآن داروى شفابخشى است كه هيچ بيمارى از آن برنمىخيزد .
كافى است يكماه خود را متعهد به پيروى از اين نسخه شفابخش كنيم ، فرمانش را در زمينه علم و آگاهى و عدل و داد و تقوى و پرهيزگارى ، اتحاد و صميميت ، از خود گذشتگى و جهاد و ... پذيرا گرديم ، خواهيم ديد به سرعت نابساماني هامان سامان مىيابد .
ذكر اين نكته : نيز ضرورت دارد كه اين نسخه مانند نسخه هاى ديگر وقتى مؤثر است كه به آن عمل شود و الا صد بار اگر بهترين نسخه هاى شفا بخش را بخوانيم و روى سر بگذاريم ولى به آن عمل نكنيم ، نتيجه اى نخواهيم گرفت.
*حجت الاسلام والمسلمین محمد امینی گلستانی