به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» آیت الله آقا مجتبی تهرانی ابعاد سه گانه غیبت کردن را از دیدگاه روایات بررسی نموده است.
متن نوشتار این استاد فقید حوزه در ذیل می آید؛
به غيبت از سه بُعد مى توان توجه كرد: بُعد عملى، بُعد درونى (روانى) و بعد معنوى (الهى)
امام على (عليه السلام) مى فرمايد: «أَلْأَمُ النَّاسِ الْمُغْتَابُ»؛ پست ترين مردم كسى است كه غيبت مى كند.
حضرت در اين روايت به بُعد درونى و روانى غيبت نظر دارد؛ به اين معنا كه حال درونى شخص غيبت كننده را بيان مى كنند.
حضرت در روايت ديگرى به تأثير منفى غيبت در بُعد معنوى اشاره دارد و رابطه خداوند با اهل غيبت را روشن مى سازد: «أَبْغَضُ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ الْمُغْتَاب»؛ مبغوض ترين مردم در نظر خداوند كسى است كه غيبت مى كند.
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: «يَا مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنِ اغْتَابَ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ فَلَا تَغْتَابُوا الْمُسْلِمِينَ»؛ اى گروهى كه به زبان ايمان آورده ايد، اما دل هاى شما ايمان نياورده است، پس از مسلمانان غيبت نكنيد.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با صراحت ابراز مى دارد كه غيبت كننده، فاقد ايمان قلبى است؛ زيرا فردى كه با زبان، به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر اقرار كند، مسلمان است؛ ولى اگر وابستگى قلبى، يعنى ايمان نداشته باشد و از مسلمانان غيبت كند، بُعد معنوى اش ضعيف مى شود؛ بنابراين مسلمان واقعى كسى است كه قلب و زبانش، هر دو معتقد، و از غيبت به دور باشند.
*بدترين نوع غيبت
غيبت از هر مسلمانى زشت و ناروا است؛ اما غيبت از خوبان و صالحان، بسى زشت تر و ناپسندتر است.
در روايات آمده است: انسانى كه عيوب و نقايص نيكان را مطرح، و پشت سرشان غيبت كند، دچار يكى از زشت ترين پستى ها شده است: «مِنْ أَقْبَحِ اللُّؤْمِ غِيبَةُ الْأَخْيَار»؛ از زشت ترين پستى ها غيبت كردن از نيكان است.
غيبت كردن از اخيار، برگزيدگان و نيكان از نظر دنيايى، پيامدهاى منفى در زندگى انسان به بار مى آورد. عمر را كوتاه مى كند و گرفتارى بسيار پيش مى آورد و انسان را از خوبى هاى دنيا و آخرت محروم مى سازد.
*حكم غيبت از نظر فقهى
پشتوانه احكام در فقه شيعى، ادله اربعه (كتاب، سنت، اجماع و عقل) است و بسيارى از فقيهان شيعى در بحث غيبت مى فرمايند: «الغيبۀ حرام بالأدلۀ الاربعۀ»؛ غيبت به ادله اربعه حرام است؛
يعنى فتواى ايشان به هر چهار مرجع، مستند شده است كه بر قوت و استحكام فتواى مورد نظر مى افزايد. از آن جا كه اين بحث فقهى به طور گسترده در اين مجال نمى گنجد، فقط به ذكر روايتى از امام صادق (عليه السلام) در اين مورد بسنده مى شود كه مى فرمايد:
«الْغِيبَةُ حَرَامٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ ... وَ الْغِيبَةُ تَأْكُلُ الْحَسَنَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَب»؛ غيبت بر هر مسلمانى حرام است ... و غيبت نيكويى ها را مى خورد، همان گونه كه آتش هيزم را نابود مى كند.
رفيقى كه غايب شد اى نيك نام دو چيز است از او بر رفيقان حرام
يكى آن كه مالش به باطل خورند دوم آن كه نامش به غيبت برند
*شرايط حرمت غيبت
حرمت غيبت از نظر فقهى، شرايطى دارد كه عبارتند از:
* شخصى كه انسان در غياب او، عيبش را بازگو مى كند، مؤمن باشد؛ يعنى بينشان اخوت ايمانى وجود داشته باشد؛ همان گونه كه خداوند متعال در آيه شريفه سوره حجرات، غيبت را به خوردن گوشت برادر مؤمن تشبيه فرمود.
در همين زمينه، روايتى از امام صادق (عليه السلام) به نقل از عبدالرحمن بن سَيَابَة آمده است:
«إِنَّ مِنَ الْغِيبَةِ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ»
غيبت اين است كه درباره برادر مؤمنت عيبى را كه خدا براى او پوشانده است، بگويى؛ بنابراين اگر عيب كافر پشت سرش گفته شود، غيبت به شمار نمى آيد.
مؤمن كسى است كه به همه اصول دين (توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد) اعتقاد داشته باشد.
* از نظر شرعى، غيبت هنگامى پيش مى آيد كه پشت سر فرد، «عيب و نقص» او را بازگو كنند؛ ولى اگر كمالش را بگويند (راضى باشد يا نباشد) غيبت شمرده نمى شود.
* عيب و نقصى كه شخص در غياب برادر يا خواهر مؤمنش مى گويد، نزد عموم ناخوشايند و ناپسند باشد؛ از اين رو اگر عامه مردم آن عيب را زشت بشمارند؛ ولى خود فرد غايب به باز گفتن آن راضى باشد، غيبت به شمار مى رود.
پس اگر مؤمن، عيب برادر مؤمن خود را كه ناپسند تلقى مى شود، پشت سرش بگويد و آن فرد هم راضى باشد، رضايتش موجب برداشته شدن حرمت اين عمل نمى شود.
* عيب و نقصى در غياب فرد بازگو شود كه از مردم پوشيده بوده است؛ بنابراين اگر فردى به داشتن عيبى نزد مردم معروف باشد، بازگفتن آن نزد كسى كه از آن آگاهى دارد، حرام نيست.
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) فرمود: «مَنْ ذَكَرَ رَجُلًا مِنْ خَلْفِهِ بِمَا هُوَ فِيهِ مِمَّا عَرَفَهُ النَّاسُ لَمْ يَغْتَبْهُ وَ مَنْ ذَكَرَهُ مِنْ خَلْفِهِ بِمَا هُوَ فِيهِ مِمَّا لَا يَعْرِفُهُ النَّاسُ اغْتَابَهُ»
كسى كه پشت سر شخصى چيزى را يادآور شود كه همه مردم مى دانند، غيبت نيست و اگر كسى پشت سر شخصى نقص يا عيبى را بگويد كه مردم نمى دانند، غيبت است.
* قصد انتقاص وجود داشته باشد؛ يعنى شخص با باز گفتن عيب ديگرى، قصد كاستن از وجهه و شخصيت او را داشته باشد؛ پس اگر باز گفتن عيب، براى درمان و برطرف كردن آن باشد، مثل آن كه انسان، حالات مريضى را به پزشك بگويد، چون قصد انتقاص ندارد، رفتار او غيبت به شمار نمى آيد.
* شنونده داشته باشد؛ پس اگر انسانى نشسته باشد و از روى ناراحتى يادآور عيوب ديگرى شود، چون شنونده ندارد، رفتار او حرام نيست و غيبت به شمار نمى رود.
*استماع غيبت
همان گونه كه گفته شد، غيبت زمانى تحقق مى يابد كه شنونده اى وجود داشته باشد؛ پس شنونده غيبت، همانند گوينده آن، در تحقق غيبت دارد؛ از اين رو حكم غيبت شامل حال او نيز مى شود.
با اين وصف، فقيهان «گوش دادن» به غيبت را هم از لحاظ شرعى حرام دانسته اند و از اين نظر اختلافى بين آنها نيست. روايات بسيارى نيز در اين زمينه وجود دارد كه به برخى از آن ها اشاره مى شود:
امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده است كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) افراد را از غيبت كردن و گوش دادن به آن نهى فرمود: «نَهَى عَنِ الْغِيبَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهَا»
پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: «السَّامِعُ لِلْغِيبَةِ أَحَدُ الْمُغْتَابَيْنِ»؛ گوش كننده غيبت يكى از دو نفرى است كه غيبت مى كند.
«مَا عُمِرَ مَجْلِسٌ بِالْغِيبَةِ إِلَّا خَرِبَ مِنَ الدِّينِ»؛ هيچ مجلسى با غيبت آباد نشد، مگر اين كه از نظر دينى خراب شد.
«فَنَزِّهُوا أَسْمَاعَكُمْ مِنِ اسْتِمَاعِ الْغِيبَةِ»؛ گوش هاى خود را از شنيدن غيبت پاك كنيد.
امام صادق (عليه السلام) نيز مى فرمايد: «الْغِيبَةُ كُفْرٌ وَ الْمُسْتَمِعُ لَهَا وَ الرَّاضِي بِهَا مُشْرِكٌ»؛ غيبت، كفر است و شنونده و خشنود از آن، مشرك.
كفر بر دو گونه است: كفر اعتقادى، كفر عملى.
كفر اعتقادى، عدم اعتقاد به اصول حقه است؛ اما كفر عملى، نديده گرفتن چيزى است كه از سوى خداوند مورد امر و نهى قرار مى گيرد؛ البته اگر كفر عملى ادامه يابد، چه بسا به كفر اعتقادى بينجامد.
غيبت، طبق فرموده امام صادق (عليه السلام) چنين است: الْغِيبَةُ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيكَ مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ»
غيبت آن است كه آن چه [عيبى] را خداوند پنهان ساخته است، بازگويى.
از سويى، شنوندۀ غيبت در آشكار شدن آن عيب، همان اندازه نقش دارد كه گويندۀ غيبت دارد؛ زيرا اگر گوشى براى شنيدن غيبت نباشد، گوينده كارى از پيش نمى برد؛ بنابراين هر دو مرتكب گناه شده اند.
عبدالله بن سنان روايت مى كند كه به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: «عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَرَامٌ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ يَعْنِي سَبِيلَيْهِ فَقَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ إِنَّمَا هُوَ إِذَاعَةُ سِرِّهِ»
آيا عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟ فرمود: بله. گفتم: منظور از عورت همان معناى عورتين است؟ فرمود: نه، آن گونه كه گمان كردى نيست؛ منظور از عورت نشر دادن سرّ او بود.
امام صادق (عليه السلام) از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين نقل كرده است: «مَنْ أَذَاعَ الْفَاحِشَةَ كَانَ كَمُبْتَدِئِهَا»
كسى كه عمل زشتى را نشر دهد، مثل كسى است كه آن كار را آغاز كرده است.
همچنين امام صادق (عليه السلام) فرمود: «مَنْ قَالَ فِي مُؤْمِنٍ مَا رَأَتْهُ عَيْنَاهُ وَ سَمِعَتْهُ أُذُنَاهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ».
كسى كه از مؤمنى، چيزى را كه با چشمش ديده يا با گوشش شنيده، به كسى ديگر بگويد، از كسانى است كه خداوند مى فرمايد: دوست دارند عمل زشتى در ميان كسانى كه ايمان آورده اند، نشر يابد و براى ايشان عذاب دردناكى است.
در غيبت، گوينده با گفتار، و شنونده با شنيدن خود، راز ديگرى را فاش مى كنند و منشاء نشر عمل زشت مى شوند؛ البته گوش كردن هر چيز دو حالت دارد:
1 - يا شنيدن (سماع) است؛ بدين معنا كه چيزى ناخودآگاه به گوش كسى مى رسد، بدون اين كه او خواسته باشد به آن گوش فرا دهد.
2 - يا گوش دادن (استماع) است؛ يعنى شخص به طور كامل توجه كند و آن چه را مى شنود، به ذهن خود بسپارد.
نكته قابل توجه ديگر آن كه در مسئله غيبت، گوش ندادن به غيبت ديگران كافى نيست؛ بلكه افزون بر گوش نكردن، مقابله با آن نيز لازم است.
فقيهان بر اين نظر اتفاق دارند كه نه تنها نبايد به غيبت گوش كرد، بلكه اگر كسى در جايى غيبت مى كند، بايد او را از اين كار بازداشت.
* اخلاق الهى جلد چهارم، آفات زبان: آيت الله مجتبى تهرانى