خبرگزاری حوزه های علمیه / نقش علما و حوزه های علمیه در دوران بعد از غیبت کبری نقش بی بدیلی است .« ترديدي نيست كه حوزههاي علميه و علماي متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع، مهمترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجرويها بودهاند. علماي بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نمودهاند تا مسائل حلال و حرام الهي را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند.
اگر فقهاي عزيز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومي به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به خورد تودهها داده بودند.
... صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيهگاه محرومان بوده است، هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاي بزرگوار سيراب شدهاند در هر نهضت و انقلاب الهي و مردمي علماي اسلام اولين كساني بودهاند كه بر تارك جبين شان خون و شهادت نقش بسته است » (1).
حوزه های علمیه در طول چهارده قرن مبارزه با طاغوتهای زمانه و نجات امتهای مظلوم از یوغ ستم و دفاع از حریم ولایت اهل بیت (ع) مشقتهای فراوانی را متحمل شده اند و همراه با تحمل اسارتها و تبعيدها، زندانها، و اذيت و آزارها و زخم زبانها، شهداي گرانقدري را به پيشگاه مقدس حق تقديم نمودهاند و با حفظ حریت و استقلال خود با پشت پا زدن به تکیه بر طاغوتها افتخارات بزرگی را آفریده اند.
در این مدت طولانی حاکمان ظالم برای خنثی کردن تاثیر حوزه های علمیه بر زندگی فردی و اجتماعی مردم زمان خود از هیج تلاشی فروگذار نکرده اند. البته قدرت مقابله این حاکمان همیشه به یک اندازه نبوده است و هر زمانی که مردم به همراه علما از آگاهی سیاسی لازم برخوردار بوده و در عرصه اجتماع حاضر شده اند تاثیر هجمه های سخت و نرم آنها کاهش قابل توجهی داشته است.
شدت هجمه حاکمان طاغوتی در تاریخ معاصر ایران با دوران پهلوی ها قابل مقایسه نیست. فشار و اختناق بر علما و روحانیون حوزه علمیه قم در زمان پهلوی اول به حدی رسیده بود که اگر پاسبانی در مدرسه فیضیه پیدا می شد ، طلاب از در و دیوار به بالای بام ها فرار می کردند و یا برای مباحثه اول صبح به باغ های اطراف قم می رفتند و مخفی می شدند تا کسی متعرض نشود.(2) میزان سخت گیری ها به حدی رسید که بنا به نوشته برخی از مورخین تعداد محصلین علوم دینی که پیش از سلطنت رضا شاه 5982 نفر بود در پایان سلطنت وی به 784 نفر رسید (3) و تعداد طلاب حوزه علمیه قم نیز از هزار و چهارصد نفر به چهار صد نفر رسید (4).
رضاخان برای رسیدن به قدرت ابتدا مسیر ریاکاری و تظاهر به دینداری و حفظ شعائر مذهبی را برگزید.(5) از کودتای سوم اسفند 1299 تا 25 آذر 1304 که مجلس موسسان تشکیل شد و سلطنت از خاندان قاجار خلع و به رضاخان سپرده شد نزدیک به پنج سال طول کشید. در این مدت او با تزویر و ریا و شیطنت ، اغلب روحانیون و علمای تهران و جاهای دیگر را همراه خود ساخت یا به سکوت و بی طرفی واداشت.(6)
رضاخان یگانه مرام و مسلک شخصی خود را حفظ و حراست عظمت اسلام و استقلال ایران و رعایت کامل مصالح مملکت و ملت عنوان می کرد. او با سفر به قم قدرت خود را تقویت و بر احترام به مقام روحانیت تاکید می کرد و با حضور در نجف اشرف و ملاقات با حضرات آیات به زیارت حرم های امامان علیهم السلام می پرداخت.(7)
در ایام عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دسته قزاق با یک هیئت از صاحب منصبان در جلو و افراد با بیرق ها و کتل و با نظم و تشکیلات مخصوص از قزاقخانه حرکت و در جلوی هیئت ، سردار سپه با یقه ی باز و روی سرش کاه ریخته و غالب آنها بر سرشان گل زده ، با پای برهنه وارد بازار شده به عزاداری می پرداختند. رضاخان نسبت به علما خضوع کرده قزاق ها را یاران علما و امام زمان معرفی می کرد.(8)
رضا شاه مذهب را عامل شکست برنامه های خود تلقی می کرد به همین خاطر ابتدا با حربه مذهب و با عوامفریبی به جنگ علما و حوزه های علمیه برخاست اما وقتی که پایه های حکومت خود را تثبیت کرد، با روی کار آمدن کابینه مخبرالسلطنه هدایت، نغمه جدایی دین از سیاست سر داد
در این راستا دولت به بهانه اینکه حفظ اصول و ترویج شعائر اسلامی از وظایف دولت و شاه می باشد به جلوگیری از امر به معروف و نهی از منکر علما و روحانیون همت گماشت و به مرور زمان سیاستهای سلب نفوذ روحانیون از امور اجتماعی و قضایی را در پیش گرفت و تا حد زیادی آنها را از اموری نظیر تعلیم و تربیت و امور فرهنگی و مذهبی کنار گذاشت و با کنترل اوقاف قدرت اقتصادی آنها را از بین برد.(9)
رضا شاه همزمان با تبلیغ کیش زرتشتی ، احکام اسلامی را در معرض تهاجم قرار داد ، قانون اجباری کشف حجاب را ابلاغ نمود و علما را با زور سرنیزه وادار کرد که در مجالس جشن به مناسبت کشف حجاب شرکت کنند.(10)
رضاشاه به بهانه مبارزه با خرافات از شعائر اسلامی جلوگیری نمود . مراسم عزاداری و زنجیرزنی در ماه محرم را غیرقانونی اعلام کرد و سخت گیری در این امر چنان شدت داد که اگر در ماه محرم آخوندی در خیابان دیده می شد دستگیر می شد زیرا می توانست در حال رفتن به مجلس روضه خوانی باشد. در هر سال بسیاری از مردم به اتهام برگزاری عزاداری دستگیر می شدند. (11) مجالس ترحیم نیز که در آن اشاره ای به مظلومیت ائمه بویژه امام حسین علیه السلام می شد نیز از محدودیت های رضا شاهی در امان نماند.(12)
بی اعتنایی به شعائر مذهبی به جایی رسید که وقتی شب عاشورا با سالروز تولد رضا شاه مصادف گردید کاروان شادی همراه با دستجات رقص و ساز و آواز و پایکوبی در شهرها به راه افتاد.(13)
در ایام سلطنت رضا شاه فروش علنی مشروبات، درج مطالب خلاف دین در روزنامه ها و جسارت و گستاخی فواحش گسترش یافت. بنابه فرموده حضرت امام (رض) در روزنامه به پیغمبر اکرم (ص) سب کردند، مجلس درست کردند و از پیروزی اسلام بر کفر انتقاد نمودند و روشنفکران دستمال در آوردند و به خاطر غلبه اسلام به شاه آن وقت ، گریه کردند.(14)
رضا شاه علاوه بر برگزاری آزمونی برای کسب مجوز تلبس به لباس روحانیت، طرحی را برای نابودی کامل روحانیت ، با هدف ایجاد مرکزی جهت تربیت روحانی درباری اجرا نمود و با تاسیس دانشکده علوم معقول و منقول مقرر گردید که به فارغ التحصیلان آن تصدیق طلبگی اعطا شود. از طرف دیگر رژیم با ایجاد موسسه وعظ و خطابه بر وعاظ و اهل منبر فشار آورد که در این موسسه تحصیل نمایند و در غیر اینصورت از پوشیدن لباس روحانیت خودداری کنند.(15)
در پی اتمام تاریخ مصرف رضاشاه ، انگلیسی ها محمدرضا را به جای وی بر سر کار آوردند. وی برای کسب محبوبیت به تظاهر به مشروطه خواهی، دین داری و تلاش برای امورخیریه روی آورد و در این راستا لغو ممنوعیت حجاب،واگذاری مدیریت اوقاف به روحانیون و گنجاندن دروس مذهبی در مدارس را پذیرفت.(16)
محمد رضا شاه قرآن چاپ می کرد، به زیارت امام رضا (ع) میرفت ، نماز می خواند و به حج رفته احرام می بست. اما بعد از رحلت آیت الله العظمی بروجردی به خیال خود تصمیم گرفت مرکز مرجعیت را از قم به نجف اشرف منتقل کند به همین جهت به جای عرض تسلیت به مراجع قم ، پیامی به آیت الله العظمی حکیم مخابره نمود ، از طرف دیگر بنا را بر مبارزه سخت با حوزه های علمیه نهاد به مدرسه فیضیه قم و طالبیه تبریز حمله کرد، هزاران نفر را در قیام 15 خرداد به شهادت رساند و در نهایت حضرت امام را تبعید کرده ، هرنوع اعتراضی را با خشونت سرکوب نمود و بعد وقتی که در نبرد سخت خود را پیروز و مخالفین خود را شکست خورده پنداشت، شیوه مبارزه خود را از مبارزه سخت به مبارزه نرم تغییر داد.(17)
محمد رضا بازسازی ناسیونالیسم و باستان گرایی را به عنوان نشانه های اصلی حکومت پهلوی در پیش گرفت و برای کم رنگ کردن ارزش های اسلامی ، آتشکده ها و شعائر زرتشتی گری را توسعه داد. با ترویج فرهنگ مبتذل غربی جشن هنر شیراز را با فحشای علنی خیابانی کلید زد، کاباره ها، میخانه ها و قمار خانه ها را توسعه داد ، برای به ابتذال کشیدن شهر مقدس قم در این شهر سینما تاسیس نمود ، برای جلوگیری از نشر کتب مذهبی توسط حوزه های علمیه ،مجوز انتشار کتب مذهبی را منحصرا به اداره ی اوقاف واگذار نمود،سعی کرد در اذهان عمومی علما و روحانیون را افرادی عقب مانده و مخالف مظاهر تمدن معرفی نماید، برای پرورش روحانیون درباری دانشکده علوم اسلامی را توسط ساواک تاسیس کرد و طی فرمانی دستور تشکیل سپاه دین برای آموختن اسلام راستین! به دهقانان را صادر کرده و مسئولیت آن را به سازمان اوقاف سپرد، و با تغییر تاریخ هجری، کوروش را جایگزین پیامبر اکرم ساخت. اوضاع به نحوی جلو می رفت که ادامه حیات حوزه ها امکان پذیر نبوده و حوزه های علمیه در شرف انقراض بودند.(18)
از سال 1356 با اوج گیری مبارزات ، محمد رضا مجددا به مبارزه سخت روی آورد، علمای زیادی را دستگیر، زندانی و شکنجه کرد و برخی از آنان را به شهادت رساند، به منزل مراجع حمله کرد،اما در مقابل قدرت الهی نائب امام زمان علیه السلام، سیاست مشت آهنین پهلوی به سرانجام نرسید و حکومت 2500 ساله شاهنشاهی سرنگون گردید.
انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی به حوزه های علمیه حیات مجددی بخشید و بزرگواری آنها را حفظ کرد.اگراین انقلاب و این حرکت عظیم نبود آن مشی یی که دستگاه های ضد دینی پیش گرفته بودند، حوزه ها را پوک می کرد و از بین می برد و به تدریج حتی عین حوزه ها را هم زایل می کرد، بعد از آن که معنایش را به کلی زایل کرده بود.. واقعا گرایش به طلبه شدن کم بود و در ارزش گذاریهای جامعه، ارزش حوزه نزدیک به صفر بود. آنها این جور حرکت و عمل می کردند. انقلاب و امام بزرگوار (ره)، حوزه را احیاء کردند، به آن آبرو بخشیدند و در دنیا و جامعه، به آن شخصیت دادند و ناصیه آن را بلند و منور کردند. (19)
انقلاب، آن وقتی باقی می ماند که یک حرکت دایم انقلابی، مستمرا وجود داشته باشد... اگر تداوم انقلاب، به تداوم تلاش انقلابی بستگی دارد، بخش عمده ای از این تلاش انقلابی و اسلامی، بر دوش همان کسانی است که از اول هم حرکت انقلابی اسلامی راشروع کردند؛ یعنی علمای اسلام. (20) پس اگر علما و طلاب بزرگوار به دنبال حفظ حیات حوزه های علمیه می باشند، باید حوزه را انقلابی نگه دارند.
منابع :
1- امام خمینی (رض)، منشور روحانیت ، سوم اسفند 1367.
2- مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی بهجت (bahjat.ir) به نقل از: در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۲۴.
3- حمید بصیرت منش، علما و رژیم شاه، تهران: نشر عروج، 1385، ص 133 به نقل از م.س.ایوانف، تاریخ نوین ایران (بی نا، بی تا) ، ص 87.
4- همان ، به نقل از صحیفه امام ، ج 11، ص 454.
5- حمید بصیرت منش، همان ، ص 109.
6- عبدالرحیم اباذری، تبارنامه حوزه و روحانیت،قم: سلمان فارسی،1390، ص 397.
7- حمید بصیرت منش، همان ، ص 111، به نقل از عبدالله مستوفی،شرح زندگانی من، تهران: زوار، 1343،ص 601.
8- روح الله حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن وتوسعه،تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1382،ص 362، به نقل از حسن اعظام قدسی، کتاب خاطرات من،ج1، بی جا،چاپخانه حیدری،1342،ص 433.
9- حمید بصیرت منش، همان ، ص 120.
10- صحيفه امام، جلد 3 ، تهران: عروج،1378،ص 300.
11- روح الله حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه، همان،ص 415.
12- حمید بصیرت منش، همان ، ص 141.
13- همان، ص 151، به نقل از حسین مکی ،تاریخ بیست ساله ایران،ج4،تهران:ناشر،1361،ص 19.
14- روح الله حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه، همان،ص 370.
15- امید بابایی، سازمان روحانیت شیعه در عصر رضا شاه پهلوی،قم:شیعه شناسی،1389،ص 152-150، به نقل از داوود امینی،چالش های روحانیت و رضاشاه،ص 248.
16- سایت دانشنامه جهان اسلام ، حوزه علمیه قم در دوره معاصر (http://rch.ac.ir/article/Details/8194)
17- روح الله حسنیان، 3 سال ستیز مرجعیت شیعه ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 126و 229 و 234.
18- روح الله خمینی ، صحیفه امام ، ج 3، صص 121و122.
19- حوزه و روحانیت در آئینه رهنمودهای مقام معظم رهبری ، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی،1375، ص 80.
20 – همان، ص 78.
حجت الاسلام حسین آخوندی ممقانی
معاون آموزش حوزه علمیه بناب