اگر می بینیم پس از گذشت سال ها از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، نتایج به دست آمده توسط سازمان ملل متحد در اجرای مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر از سوی دولت ها و گروه های حاکم بر سرنوشت جوامع، ضعیف بوده، باید ریشه های آن را در این جا جستجو کنیم که طراحان حقوق بشر اگر چه بر اساس کلیات تعالیم مشترک انبیاء (که بر سراسر جهان سایه افکنده) و عقل جمعی از خردمندان مفاد خوبی را به تصویب رسانده اند، اما آن را بر بنیان های مرصوص توحید و اعتقاد به معاد و اخلاق کریمه استوار ننموده اند و تنها ارادۀ ملت ها و حکومت ها را پشتوانۀ آن قرار داده اند، این جا است که مفاد این اعلامیه توسط خود حکومت ها و دولت های امضاکننده و گاه به وسیله ملت هایی که گرفتار تعصبات نژادی و قومی هستند نقض می شود که نمونۀ آن را در فلسطین اشغالی، جنوب لبنان، بوسنی و هرزگوین و کوزوو در یوگسلاوی سابق از سوی نژادپرستان اسرائیلی و صرب دیده ایم. همانگونه که رهبر معظم انقلاب معتقدند آمریکا خود بزرگترین ناقض حقوق بشر و مدعی دروغین دمکراسی و لیبرالیسم و حقوق بشر است و در اقصی نقاط جهان حقوق زنان و کودکان را لگدمال میکند. بنابراین هر زمانی منافع آمریکا ایجاب کند از حقوق بشر به عنوان ابزار و دستاویزی برای پیشبردن منفعت خود استفاده کرده و اقدامات غیر قانونی خود را پوششی قانونی می دهد .
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» در گفتگو با دانش آموخته حوزه و دانشگاه دکتر محمد رضا موثق به واکاوی معنا و مفهوم حقیقی حقوق بشر و تفاوت حقوق بشر از نگاه غرب و اسلام پرداخته که در ادامه تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد.
در ابتدا معرفی اجمالی از زندگی علمی خود ارائه بدهید؟
اینجانب محمد رضا موثق دانش آموخته حوزه علمیه و دکترای علوم سیاسی مسائل ایران از دانشگاه باقر العلوم(ع) هستم و در مأموریتی که در خارج از کشور در ترکیه داشتم، روابط بین الملل را تحصیل کردم.
مباحث مرتبط با حقوق و حقوق بین الملل از چه زمانی بیشتر رائج شد؟
بحث عمده حقوق به بعد از جنگ جهانی دوم باز می گردد. در این زمان اتفاقات ناگواری در جهان به ویژه در اروپا رخ داد و غربی ها به این نتیجه رسیدند برای جلوگیری از جنگ مجدد و تجاوز به حقوق افراد ساز و کاری بیابند. منشور ملل متحد در اواسط جنگ جهانی دوم تا سال 1945 شکل گرفت. اما در منشور به طور مفصل به بحث حقوق بشر پرداخته نشده بود بنابراین بعد از آن بحث حقوق بشر را به شکل مجزا مورد بررسی قرار دادند و در سال 1948 اعلامیه جهانی حقوق بشر را در یک مقدمه و سی ماده تصویب کردند و در آنجا به حقوق اساسی بشر اشاره شده است.
مبانی و اصولی که در جهان امروز به عنوان مبانی حقوق بشر قرار گرفته اند، ریشه در چه حقیقتی دارند و آیا این حقوق مصوب با فرهنگ ها و آموزه ای ملل مختلف از جمله ادیان آسمانی و خصوصا اسلام در تعارض نیستند؟
اینکه چه روندی طی شد و چه مبانی و اصولی مبنای حقوق بشر است، بحث های مفصلی را می طلبد. اما عمده ترین مباحث را می توان نگرانی از خشم، نگرانی از تجاوز، نگرانی از جنگ و خشونت دانست که در حقوق بشر باید به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. این چیزی است که به طور خلاصه در غرب بعد از جنگ جهانی دوم رخ داد و منجر به شکل گیری منشور ملل متحد شد.
می توانیم به این شکل اظهار کنیم بشر از ابتدا در پشت صحنه تدوین حقوق بشر مسائل سیاسی هم نهفته بود و این مطلب از بیانات روزولت و شخصیت های آن دوره استنباط می شود و نمی توان گفت ساختار حقوق بشر صرفاً برای دفاع از حقوق بشر تدوین شده، ولی دغدغه های انسانی هم از عوامل شکل گیری حقوق بشر بود که تعارض آشکاری در فرهنگ های سایر مناطق دیگر دارد از جمله با مبانی اسلامی و قوانین حاکم بر کشورهای اسلامی تعارض دارد از این روز در سال 1980 کشورهای اسلامی در قاهره حقوق بشر دیگری را تحت عنوان حقوق بشر اسلامی تدوین کردند تا با قوانینی که در کشورهای اسلامی بر اساس اصول و مبانی اسلامی وجود دارد مطابقت داشته باشد.
چه تفاوت هایی بین حقوق بشر غربی و اسلامی وجود دارد؟
اگر بخواهیم تفاوت های عمده حقوق بشر در غرب و اسلام را بازگو کنیم، لاجرم باید به برخی مباحث فلسفی رجوع کنیم و از مطالب اولیه تعاریفی ارائه دهیم.
در هر جامعه و در ذهن هر فردی، لااقل سه مبنای نظری وجود دارد، این مبانی هم در اسلام و هم در غرب وجود داشته و مسائل بنیادین و اساسی هستند که در ذهن بشر هستند و ما تحت عنوان مبانی نظری از آنها یاد می کنیم.
اولین عنصر هستی شناسی است، در هستی شناسی سؤالات عمده این است که هستی چیست؟ آیا هستی فقط جهان ماده است؟ یا بعد غیر مادی هم متصور می باشد؟ برای پاسخ به این پرسش لاجرم باید به مبانی و اصولی تکیه کنید، اگر پاسخ شما به سؤال هستی شناسانه این باشد که جهان تک بعدی است و جهان فقط همین جهانی است که ما می بینیم و مشاهده می کنیم، نوع مدیریت، نوع سیاست، نوع حقوق و اقتصاد و... شکل خاصی به خود خواهند گرفت که با این مبنای سکولاریستی و دنیاگرایانه تناسب داشته باشد. این چیزی است که در جهان غرب، بعد از دوره رنسانس آرام آرام شکل گرفت و در قرون هفده، هجده و نوزده به حد اعلی رسید و نگاه صرف دنیاگرایانه که از دل آن ماتریالیسم به وجود می آید، به نوعی مبارزه با معنویت هم در آن وجود دارد.
اما چنانچه پاسخ ما به سؤال هستی چیست؟ این باشد که هستی ترکیبی است از این جهان و جهان دیگر، دارای بعد مادی و معنوی هست، در این صورت مدیریت شما و سیاست شما، حقوق شما،اقتصاد شما متناسب با این نوع مبنا و این نگرش شکل خواهد گرفت. این یکی از مسائل بسیار مهمی است که تأثیر گذار بوده و در ادامه توضیح خواهیم داد تغییرات به چه شکلی در حقوق بشر ایجاد می شود.
مبنای دوم انسان شناسی است، نوع نگاه شما به انسان که انسان چگونه موجودی است؟ پاسخ شما به این سؤال نوع مدیریت، حقوق و اقتصاد و سیاست شما را تحت تأثیر قرار خواهد داد، آیا انسان فقط یک بعد دارد یا دارای بعد غیر مادی و ماورایی است؟ آیا انسان متکی به خود و همه کاره است؟ تعریف ما از انسان مطالب و مباحث زیادی را ایجاد خواهد کرد. اگر ما معتقد بشویم که انسان همه کاره است، بنابر این حقوقی که تدوین می کند برای چنین موجودی است که همه کاره است و خدا را در محاسبات خود وارد نمی کند. بعد غیر مادی و بعد معنا و آخرت و مسائل ماوراء ماده را در محاسبات خود لحاظ نمی کند. بنابر این ،این انسان(اومانیسم) است که اصالت دارد، مدیریت و سیاست و حقوق خود را به نحوی خاص تشکیل می دهد، اما اگر گفتیم انسان مستقل نیست و جانشین خدا و خلیفه خداوند است و موجودی برتر از انسان حاکمیت و وجود دارد، حقوق چنین انسانی متفاوت خواهد بود.
مبنای سوم معرفت شناسی است که در روبنا و زندگی روزمره انسان تأثیر گذار است. سؤال در معرفت شناسی عمدتاً این است که چه راه هایی برای رسیدن به معرفت و شناخت وجود دارد، در غرب یا در نگاه سکولاریستی، یعنی نگاه این جهانی به هستی، و نگاه اومانیستی به انسان، پاسخ به این سؤال متکی بر علم و حد اکثر متکی بر علم و تجربه است و اگر شما بخواهید به معرفت و شناخت برسید راهی جز علم و تجربه نخواهید داشت، آیا راه دیگری برای رسیدن به حقیقت وجود دارد؟ پاسخ این تفکر منفی است و می گوید: اگر راه دیگری هم وجود داشته باشد نمی پذیرم یا در نظر نمی گیرم، اما تفکر مقابل این تفکر چه می گوید؟ می گوید راه رسیدن به حقیقت فقط علم و تجربه نیست، شما از عقل هم می توانید استفاده کنید، هر چند آنها هم عقل را به یک معنای محاسبه گرایانه به کار می گیرند، نه عقل به معنای مدرک کلیات، عقل ابزاری را استفاده می کنند؛ اما عقل به معنای فلسفی را قبول ندارند و مورد استفاده خود برای رسیدن به شناخت قرار نمی دهند، آیا راه دیگری وجود دارد؟ در مبانی غیر سکولاریستی که بعد غیر مادی را هم در نظر می گیرد و در هستی شناسی دو بعدی می نگرد و انسان را جانشین خدا می داند می گوید: برای رسیدن به شناخت می توانید از منبع وحی هم استفاده کنید و یکی از راه های شناخت وحی است، از راه های دیگر شناخت دل و عرفان است که از این راه می توانید به برخی حقایق و معارف دست پیدا کنید بنابر این اگر بخواهیم تفاوت حقوق بشر در غرب و اسلام را مشخص کنیم، باید در این مبانی جستجو کنیم.
با توضیحاتی که دادید حقوق بشر در غرب بر چه مبنایی استوار است؟
البته با توضیحاتی که داده شد مشخص است که حقوق بشر در غرب بر اساس نگاه این جهانی به هستی یا نگاه سکولاریستی، و بر نگاه اومانیستی به انسان و اینکه انسان همه کاره است، شکل گرفته و در این نگاه مبنا و اساس انسان است و باید برای این انسان طوری برنامه ریزی کنیم و حقوق تدوین کنیم که بیشترین بهره و لذت را عاید انسان کند و در بعد معرفت شناسی می گوید: تنها راهی که ما را به آن هدف می رساند استفاده از علم و تجربه و حد اکثر عقل ابزاری است، بنابر این شما در تدوین حقوق می بینید که آنها این مبنا را در نظر می گیرند اما در اسلام نگاه این جهانی به هستی نداریم، ما جهان را ترتیبی از ماده و معنا می دانیم، بنابر این حقوق بشر از نگاه به هستی دو بعدی این دنیا و دنیای دیگر ناشی می شود، توجه به دنیای مادی و توجه به ماورای طبیعت، این نگاه در نوع تدوین حقوق بشر تأثیر می گذارد و یکی از تفاوت های عمده حقوق بشر در غرب و اسلام همین نکته است، اگر اسلام را در نظر بگیریم که انسان جانشین خداوند است و نمی تواند هر کاری دلش خواست انجام بدهد و هر عملی را مرتکب بشود، بحث محیط زیست و شرایط زندگی اجتماعی و همه اینها از این منظر قابل ملاحظه است بنابراین می بینید که حقوق بشر اسلامی با توجه به اینکه خدا در زندگی انسان حضور دارد و آخرت در زندگی انسان وجود دارد و معنا در زندگی انسان تأثیر گذار است، یک حقوق دو بعدی با توجه به این شرایط در نظر می گیرد و نکته سوم بحث معرفت شناسانه این است که در اینجا فقط راه تجربه و علم مورد توجه نیست و هم از وحی و هم از عشق برای تدوین حقوق بشر استفاده می کند، پس در تدوین و قانون گذاری نیز این مسأله وجود دارد همه اینها به اینجا منجر می شود که ما در تعریف قانون با غرب اختلاف نظر داریم؛ بنابر این یکی از تفاوت های حقوق بشر اسلامی با حقوق بشر غربی تفاوت تعریف قانون است. او قانون را حق انسان می داند و می گوید فقط انسان است که می تواند قانون گذاری کند و همه مسائل متکی بر منافع و لذایذ انسانی است اما در اسلام قانون گذار خداوند است، چون منبع قانون گذاری خارج از انسان بوده، نتایج آن هم متفاوت می شود و بنابراین حقوق بشر اسلامی نه تنها از طریق تجربه انسان کسب می شود، بلکه از طریق وحی هم به ما شناخت داده می شود و از طریق وحی هم حقوق بشر را تدوین می کنیم.
اجازه بدهید در اینجا نکته ای را داخل پرانتز عرض کنم، در روابط بین الملل گفته می شود وضعیت آنارشیست حاکم است، این به معنای حرج و مرج نیست، به این معناست که فاقد یک قوه فائقه است، در روابط بین الملل گفته می شود قانون جنگل حاکم است، بی قانونی نیست، اما قانون زور حاکم است کسی که زور بیشتری دارد، منافع خود را در نظر می گیرد و سعی می کند به دیگران تحمیل کند، شما این را در حقوق بشر مشاهده می کنید. امروزه حقوق بشر به عنوان یک ابزار در اختیار قدرت های بزرگ قرار می گیرد تا بوسیله آن بر افراد و نهادها و سازمان هایی و کشورهایی که هم جهت با آنها حرکت نمی کنند فشار وارد کنند، البته ابزارهای مختلفی را به کار می گیرند که یکی از آنها حقوق بشر بوده واگر درصدی از این حقوق بشر را بپذیریم، بالآخره همه ما انسان بما هو انسان هستیم و حقوق انسانی داریم اما نحوه استفاده از این حقوق متفاوت است یک روز در یک جامعه از این حقوق تفسیری ارائه می دهند که با تفسیر همان حقوق در جامعه دیگر و زمان دیگر متفاوت است.
لطفا راجع به تعارض تعریف غرب و جامعه جهانی از حقوق بشر با تعریف حقوق بشر از نگاه اسلام مواردی را ذکر کنید و آیا منشور حقوق بشر نیازمند بازنگری نیست؟
در حقوق جوامع اسلامی گفتیم تعدادی از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق ها و سایر مواردی که مربوط به حقوق بشر است با مبانی اسلام منافات دارد و ما نمی توانیم آنها را در کشورهای اسلامی به کار ببریم. بنابر این اقدام به این کار ممکن است از نظر آنها خلاف حقوق بشر باشد، ولی بر اساس مبانی دینی مورد پذیرش در سایر کشورها و بخصوص کشورهای اسلامی منافاتی با حقوق بشر ندارد، یکی از اختلافات اینجاست که آنها حقوق بشر را بر اساس فرهنگ خود و نیازهای آن روز خود تدوین کرده اند، آن نیازها اولاً نیاز آن منطقه بود نه همه مناطق جهان و مطابق با ارزش ها و فرهنگ آن جوامع بود نه همه مناطق جهان، و اینکه نزدیک به هفتاد سال از تدوین این حقوق می گذرد و زمان زیادی سپری شده است بسیاری از اسلوب ها و مواد آن عام هستند و مربوط به زمان و مکان خاصی نیست اما در اغلب موارد می بینیم که این تفاوت ها وجود دارد. مانند تفاوت فرهنگ و ارزش، همچنین برخی از مواد نیازمند بازنگری بر اساس شرایط جغرافیایی و فرهنگی اجتماعی سایر مناطق دارد. به نظر می رسد آنها آن چیزی را که برای خود تدوین کرده اند، به این دلیل که شرایط زور حاکم است، می خواهند آنها را در سایر کشورها اجرا به صورت تحمیلی اجرا کنند و در برخی موارد از آن به عنوان ابزار فشار استفاده می کنند تا به اهداف خود دست پیدا کنند.
یکسری تفاوت هایی در مواد حقوق بشر جهانی با اصول و مبانی اسلام وجود دارد که از جمله آنها بحث مجازات است. در حقوق بشر جهانی مجازات را به نوعی تعریف کرده اند که اگر از یک منظر خاص نگاه کنیم شاید عمد هم از آن خارج بشود و با این نوع تعریف بسیاری از مجازات های اسلامی وهن به نظر برسد، وقتی شما می گویید خشونت و دیگر مسائل مجازات خاصی دارد که این مجازات نسبت به انسان وهن است، تعریضی به این نوع مجازات نسبت به اسلام تلقی می شود بنابر این ما نمی توانیم آنها را بپذیریم یا در بحث آزادی تفاوت جدی وجود دارد آنها به آزادی مطلق انسان اعتقاد دارند و ما وقتی به آیات قرآن مراجعه می کنیم می بینیم با اینکه انسانها آزاد آفریده شده اند، اما چهارچوب مشخصی هم برای این آزادی پیش بینی شده یا در خصوص مذهب که آنها مطلقاً مذهب را آزاد می دانند، اما دین اسلامی محدودیت هایی برای مذهب پیش بینی کرده که بر اساس آن عمل می کند و اینها تفاوت های اساسی است که حقوق بشر اسلامی با حقوق بشر غربی دارد.
مهمترین نکته ای که در حقوق بشر اسلامی محل توجه قرار گرفته است چیست ؟
در حقوق بشر اسلامی چیزی که آن را برجسته می کند توجه به کرامت انسان است، در آیات قرآن و در بسیاری از روایات ذکر شده است که کرامت انسان باید حفظ بشود که این مطلب در حقوق بشر اسلامی گنجانده شده است. بحث توجه به آزادی های انسانی که انسان آزاد آفریده شده ، در اعلامیه حقوق بشر جهانی می گوید انسان آزاد به دنیا می آید، اشاره ای به خالق ندارد، در حالی که در اعلامیه حقوق بشر اسلامی ما می گوییم انسان ها آزاد آفریده می شوند و نیاز به آفریدگار دارند این تفاوت مبنایی نگاه دو بعدی است که به آن اشاره شد. اینها تفاوت های عمده ای است که در حقوق بشر اسلامی به آن توجه داریم که شامل اول کرامت انسان و دوم آزادی نه به معنایی که در غرب و اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است، آزادی یک سری ضوابط مشخصی دارد که شما نمی توانید به حدود دیگران و حدودی که خداوند پیش بینی کرده است تجاوز کنید، ما در بحث احکام هم یک سری واجبات و محرمات داریم که محدوده خاصی دارند و حوزه بسیار گسترده ای به نام مستحبات و مکروهات و مباهات داریم که نسبت به حوزه واجبات و محرمات حوزه گسترده تری است که شما در این حوزه آزاد هستید قوانین متناسب انسان را تدوین کنید و چنین ویژگیهایی از نقاط برجسته حقوق بشر اسلامی است در حقوق بشر غربی همه انسانها مساوی هستند که این یکی از مسائل مهم در حقوق بشر اسلامی است که به تفاوت در انسانها اشاره شده است قرآن نژاد و رنگ پوست و ملیت و قومیت را ملاک برتری نمی داند و ملاک را تقوی می داند، این با چیزی که همه را یکسان می بیند متفاوت است انسان به واسطه در نظر گرفتن یکسری شرایط و ضوابط تفاوت هایی را بین زن و مرد بر اساس شرایط این دو جنس در نظر گرفته است. اینها ویژگی های برتر حقوق بشر اسلامی نسبت به حقوق بشر غربی است، هر چند حقوق بشر غربی به معنای این اعلامیه جهانی حقوق بشر، صرف نظر از تعدادی از موارد که می گوییم با اصول اسلام تفاوت دارد چیز بدی نیست و اسلام هم به آنها تأکید و اشاره دارد و نمی توانیم با عینک بدبینی به آن نگاه کنیم در هر حال یک سری تحولاتی در جهان رخ داد و باعث شد تا انسان ها حقوقی را تدوین کنند؛ ولی در پشت صحنه نمی توان از برنامه ریزی و طرحی که بدنبال اجرای آن در جهان بودند غافل بود.
*پی نوشت ها:
مقدمه برگرفته از متن مقاله «مسائل حقوق بشری از دیدگاه رهبری» می باشد.
برخی از تالیفات دکتر محمد رضا موثق در قالب کتاب ؛پایان نامه و مقاله عبارتند از: مهدویت از دیدگاه ادیان مختلف؛ جایگاه مجلس شورای اسلامی در ساختار قدرت سیاسی جمهوری اسلامی ایران؛ تأثیر جهانی شدن بر انسجام وهویت مذهبی درایران؛مجلس فلسفه ی وجودی و کارویژه های تقنینی، جایگاه و مبانی فقهی شورا در اسلام ؛ منشأ دولت و مشروعیت در اندیشة سیاسی شیعه؛جمهوريت و ولايت در تئوري انقلاب اسلامی و... جمهوریت از دیدگاه امام خمینی(ره)،رقابت قدرت های بزرگ در قاره آفریقا در قرن 21 ؛حاکمیت از دیدگاه امام علی(ع).