خبرگزاری «حوزه» در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: « موارد افضلیت تأخیر نماز » را منتشر می کند.
«...السادس: لانتظارالجماعة اذا لم یفض الیالافراط فیالتأخیر، و کذا لتحصیل کمال آخر کحضورالمسجد أو کثرةالمقتدین أو نحو ذلک». (عروه/1/526)
صاحب عروه قدسسره میفرماید: صلاة در اول وقت افضل است ولی در مواردی تخصیص خورده است مثل صلاة جماعت ولو مؤخراً واقع بشود.
روایات قبل، ناظر به افضیلت اول وقت بودند، این افضلیت در مقابل تأخیر بود، که اول وقت افضل است. امام علیهالسلام در صحیحه زراره (وسایلالشیعه/4/121/ح10) فرمود: «اعلم ان اولالوقت ابداً افضل» همیشه افضل است. در حالی که در مانحن فیه افضیلت در اول وقت نیست. در روایات، اقل ثواب نماز جماعت این است که یک صلاة، 25 صلاة حساب میشود. این جماعت در مسجد بشود فضلش بالا میرود، با امام کذا بشود، فضلش بالا میرود، جماعت زیاد بشود، الی ماشاءالله فضل آن بالا میرود. [ر.ک. وسایلالشیعه/8/285/ابوابالجماعة]
صلاة جماعت در مقابل صلاة فرادی است. یعنی کسی که منفرداً بخواند، این 25 مقابل آن است. لذا ما در روایاتی که در اول وقت بود، نداشتیم که یک صلاة ثواب چند صلاة میشود، بلکه در روایات این بود «یحب منالخیر ما یعجل» (وسایلالشیعه/4/122/ح12) صلاة در اول وقت احب است. فقط در یک روایت اگر یادتان باشد، در صلاة فجر در موثقه اسحاقبن عمار، (وسایلالشیعه/4/212/ح1) امام علیهالسلام فرمود «صلاةالصبح مع طلوعالفجر» افضل است «أثبت له مرتین تثبته ملائکةاللیل و ملائکةالنهار» این، دو نماز حساب میشود. آنچه داشتیم غایتش در صلاة فجر بود، و آن هم دو مرتبه ولکن صلاة جماعت اقل مرتبهاش 25 صلاة است. لذا لااشکال در اینکه شخص میتواند دوباره نماز را با جماعت بخواند و تزاحمی بین دو مستحب نیست. اینکه فرمودهاند: مانحن فیه از موارد تزاحم بینالمستحبین است خیر تزاحم نیست. ممکن است انسان نمازش را در اول وقت فُرادی بخواند، بعد هم با صلاة جماعت اعاده کند، مشروع است و دو ثواب را درک کرده است ولی کلام در شخصی است که حال ندارد دو نماز بخواند، از ما میپرسد که کدامیک از اینها افضل است؟ صلاة را در اول وقت بخوانم یا صلاة بعد ذلک با جماعت بخوانم؟
کلام در بعض مبنی بر تفصیل مسئله
بعضی فرمودهاند: [التنقیح/الصلاة1/441] باید در این مسأله تفصیل داد. اگر صلاة جماعت در وقت فضیلت نماز خوانده میشود، منتهی نه در اول وقت فضیلت بلکه در وسط وقت فضیلت، یا در آخر وقت فضیلت خوانده میشود، بلا اشکال مقتضای ادله صلاة جماعت، در ترغیب به جماعت و ثواب آن میباشد، این است که صلاة جماعت را ا ختیار کند. چون در وقت فضیلت خوانده است، منتها مثل آن اول وقت فضیلت نمیشود، ولکن صلاة آن به مقدار بیستوپنج نماز است.
و اما در صورتی که صلاة جماعت بعداز انقضاء وقت فضیلت واقع میشود، مثل اینکه در بعضی بلاد مرسوم است صلاة ظهر را با صلاة عصر جماعتاً میخوانند، ولکن طرف عصر میخوانند که وقت فضیلت ظهر گذشته است. در این مورد وقتی که صلاة جماعت را ظهراً اتیان میکنند، این شخص اول وقت فضیلت صلاة ظهرش را فرادی بخواند. آن فرادی از این صلاة جماعتی که بعداز انقضای وقت فضیلت میشود، اولی است. چرا؟ فرموده است: این روایاتی که وارد شده است بر اینکه اگر صلاة بعداز وقت فضیلت اتیان بشود، تضییع صلاة است. بعضی از روایات دلالتشان طوری است که جملهای از اصحاب ملتزم شدهاند که صلاة بعداز وقت فضیلت وقتالاجزاء نیست، بلکه بعداز آن وقت اضطراری است، [ر.ک. الوافی/7/210] یعنی بر شخص جایز نیست عمداً و متعمداً و بلا عذر صلاتش را به ثانیالوقت که انقضاء وقت فضیلت است، بیندازد. پس اینطور نیست که وقت فضیلت فوت بشود، صلاة جماعت بعدی اینرا تدارک میکند یا صلاة جماعت بعدی افضل از صلاة اول وقت است، دلالتی نداریم.
ایشان فرموده: آن روایاتی که وارد شده است که صلاة جماعة اقلش 25 صلاة است، ناظر به آن صلاة جماعتهای متعارف بود. منتها بعداز گذشتن اول وقت در وقت فضیلت آن میخواندند. و فی زماننا هذا هم همینطور است. صلاة جماعت ولو تأخیر بیفتد، امام تا به صلاة مغرب برسد، اول دخول لیل میگذرد، ولکن در وقت فضیلت اتیان میکند. این صلاة جماعت اینجور از صلاة فرادی افضل است و اما صلاة جماعتی که در وقت اضطراری میخواند، آن افضل از صلاة اولالوقت باشد، اینجور دلیلی نداریم. ایشان فرمودهاند: علی هذاالاساس آن صلاة جماعتی افضل از صلاة در اول وقت است که صلاة جماعت قبلاز خروج وقت فضیلت خوانده بشود، وسطش یا آخرش، و اما غیر از آن وجهی ندارد.
نقد کلام بعض و مراد از تضییع نماز
کلام ایشان به نظر درست نیست. برای اینکه آن روایتی که در صلاة عصر وارد شده است، اگر سایهای که بر میگردد به شش قدم رسید، آن تضییع صلاة عصر است، یعنی وقت فضیلت گذشته است، مراد، تضییع وقت فضیلت است، نه تضییع، صلاة.
روایت، این است (وسایلالشیعه/4/152/ح2) «وعنه» یعنی «محمدبن الحسن باسناده عنالحسنبن محمدبن سماعه عن حسینبن هاشم، عن ابنمسکان» عبداللهبن مسکان «عن سلیمانبن خالد، عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: العصر علی ذراعین» وقتی که فیئ به اندازه ذراعین شد، باید صلاة عصر خوانده شود که وقت فضیلت آن است، در این صورت «فمن ترکها حتی تصیر علی ستة أقدام» تا اینکه شش قدم، یعنی دو ذراع و نصفی شد «فذلکالمضیع» این شخص مضیع صلاة عصر است، یعنی مضیع وقت فضیلت است. چون وقت فضیلت صلاة عصر تا مثلین است، تا ستة ذراع وقت فضیلتش میگذرد. وقت فضیلت اینطوری ضایع شده است. اما ثواب جماعتی بهدست آورده که 25 نماز است، و الا تضییع صلاة عصر در روایات متعدده وارد شده است که تضییع صلاة عصر آن وقتی میشود که «تصفرالشمس» وقتی که غروب نزدیک میشود، قرص آفتاب زرد میشود. انسان به راحتی میتواند ببیند. چون آنجور شعاعی که قبلاً داشت ندارد تا مانع از رؤیت گردد.
یکی صحیحه حلبی (وسایلالشیعه/4/154/ح10) است: «و فیالعلل» صدوق نقل میکند «عن ابیه، عن علیبن ابراهیم، عن أبیه عن محمدبن ابیعمیر، عن حمادبن عثمان، عن عبیداللهبن علیالحلبی» روایت صحیحه است «عن أبیعبدالله علیهالسلام قال: أن رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم قال: الموتور أهله و ماله من ضیع صلاةالعصر» کسی اهلش و مالش موتور است که صلاة عصر را ضایع کند «قلت: و ماالموتور أهله و ماله؟ قال: لایکون له فیالجنة أهل و لا مال» موتور به کسی میگویند: که از اصل مال فقیر است و خودش هم تنها و غریب است کسی است که صلاة عصر را اینطور ضایع کند «قال: لایکون له فیالجنة أهل و لا مال» یعنی در جنت عزتی ندارد، غریب است، مثل دیگران اهل ندارد. عبیدالله حلبی این را فهمید، جلیلالقدر است «قال: یضیعها» این شخص که موتور در جنت است، صلاة عصر را تضییع میکند. «یضیعها فیدعها متعمداً حتی تصفرالشمس» تا اینکه قرص شمس صفرة پیدا کند و «تغیب» بعداز صفرة غیبوبت میشود.
یکی از آن روایات صحیحه ابیبصیر (وسایلالشیعه/3/153/ح7) است «محمدبن علیبن الحسین باسانده عن ابیبصیر» چون سند دیگری دارد، به آن سند دیگر صحیح میشود که «رواه البرقی فیالمحاسن عن محمدبن علی، عن علیبن نعمان، عن ابنمسکان، عن ابیبصیر مثله، و فی معانیالاخبار عن محمدبن علی ماجیلویه، عن عمه، محمدبن ابیالقاسم، عن محمدبن علیالکوفی، عن علیبن النعمان مثله»، در مورد محمدبن علیالکوفی کلامی است که همان نعمان یا آن شخص دیگر است. آنجا دارد بر اینکه «الموتور أهله و ماله من ضیع صلاةالعصر، قیل: و ماالموتور أهله و ماله؟ قال: لایکون له أهل و لامال فیالجنة، قال: و ما تضییعها؟ قال: یدعها والله حتی تصفر أو تغیبالشمس». یا اصفرار پیدا بکند، و یا تغیب بدانجهت صلاة عصر را به صفرت تأخیر انداختن و لکن قبلاز غروب تمام کردن، کراهت شدیده دارد. و الا بعداز غروب بگذارد که شرعاً جایز نیست. این تضییع است. پس اولی «ست اقدام»، چه میشود؟ اگر ما باشیم و این دو دسته روایات، جمعش تضییع وقت فضیلت میشود، نه تضییع وقت صلاة عصر.
کلام در این است که اگر وقت فضیلت را ضایع کند و جماعت بخواند، این افضلیت دارد یا اینکه جماعت را ترک بکند و در اول وقت نماز بخواند؟ اینکه فرمودند: روایاتی که دارد «الصلاة فی جماعه تفضل علی کل صلاةالفرد بأربع و عشرین درجة تکون خمساً و عشرین صلاة»، [وسایلالشیعه/8/285/ح1] اطلاقش این است که این صلاة جماعت 25 صلاة است، اقلش این است و اینکه فرمودهاند: این روایات مال آن جماعات متعارفه است، آن زمان جماعت متعارفه دو قسم بودهاند، الان هم دو قسم است: یک جماعات متعارفه است که در برخی مساجد خوانده میشود، مردم در آن زمان غیر از این مساجد که صلاة خوانده میشود، و غالباً هم بلکه دائماً هم در وقت فضیلت خوانده میشود، در مقابل اینها صلاة جماعتهایی است که در راه میخوانند، در دکان میخوانند، رسم اینجور بود، الان هم در بعض بلاد هست «اقلش ما ینعقد به الجماعة اثنان دو نفر است، اربعة و عشرین درجة از نماز فرد اقوی است. اینجور جماعتهایی که در آن زمان هم بود، کاری داشتند، کارشان را تمام میکردند، فضیلت گذشته است، چون که ائمه علیهمالسلام فرموده بودند: اگر تأخیر صلاة مغرب روی علت باشد عیب ندارد، این صلاة را جماعت میخواندند، چرا فضل نماز جماعت را نگیرد؟ در صحیحه عبداللهبن سنان است، در صحیحه زراره است، اول باب جماعت را ملاحظه بفرمایید، [وسایلالشیعه/8/285] روایاتی که در فضل جماعت است، آنها منحصر به مساجد نیست. خودشان فرمودهاند: «اقل ما ینعقد بهالجماعة اثنان»، اگر مطلق جماعت اتیان بشود 25 صلاة است، گفته شد ثواب صلاة در اول وقت، به اندازه دو نماز میشود، سه نماز میشود، این را ندارد، [که به چه اندازه میباشد] فقط در صلاة فجر دارد.
«ضیع» در روایات معتبره و صحیحه، در صلاة عصر وارد است، تضییع را یؤخرالصلاة «حتی تصفرالشمس أو تغیب» قرار داده است. این «ضیع» را که امام تحدید کرده است به «حتی تصفر و تغیب» اگر با آن «ضیع» کنار هم بگذاریم، جمع عرفی آن چه میشود؟ این میشود که آن تضیع وقت فضلیت است و این تضییع اصل صلاة است.
لذا ما میگوییم: وقت فضیلت تضییع میشود، ولکن فضل جماعت استیفا میشود این روایاتی که میگویند: «فضل صلاةالجماعة علی صلاةالرجل فرداً خمسوعشرین درجة»، [وسایلالشیعه/8/286/ح5] خمسوعشرین نماز حساب میشود، این معنا در وقت فضیلت نیست. اینکه یک صلاة، ده صلاة حساب میشود، 6 صلاة حساب میشود، فقط در صلاة فجر است، آنهم در نامه اعمالش دو نماز حساب میشود. ما اخیراً عدول کردیم گفتیم: اینجور نیست، صلاة جماعت ولو در غیر وقت فضیلت در وقت اجزاء خوانده بشود، بر صلاة اول وقت مقدم است، یعنی تزاحم نیست. بله میتواند شخص آن وقت فرادی بخواند در این وقت جماعتاً اعاده بکند، هر دو مشروع است. خداوند متعال هم این جماعت را حساب میکند، و هم آن اول وقت را. بدانجهت گفتیم انتظار برای صلاة جماعة عیبی ندارد، صلاة جماعة صلاة جماعة افضل است و عیب ندارد که آنرا اتیان کند. ولو وقت فضیلت بگذرد، ما این معنا را ملتزم شدیم.
افضلیت انتظار برای نماز جماعت نه بیش از حد متعارف
کلام در این است که صاحب عروه فرموده است: اینکه بنابر قول ما تأخیر کردن افضل است، در صورتی است که تأخیر از حد متعارف خارج نشود. مثل اینکه مردم برای صلاة جماعت منتظر هستند، اینجور منتظر شدن اشکالی ندارد، اما هنگام اصفرار شمس آن وقت صلاة عصر را بخواند، یا قریب آخر وقت بخواند، آنها را میشود اعاده کرد که نص از آنها منصرف است.
کلام ما در صورتی بود که وقت فضیلت تمام بشود، میگوییم: در این وقت باز هم صلاة جماعت به اطلاق این روایات افضل است، و این روایات، ناظر به جماعت در مساجدی که متعارف بود نیستند، مطلق است، بلکه صلاة در مساجد یک فضل دیگری دارد، کلام در استثناء صاحب عروه است که اگر مراد از استثنایش آخر وقت گذاشتن است، مثل اصفرار قرص شمس این درست است، و اما در صورتی که تأخیر یعنی وقت فضیلت بگذرد، مساعدتی با او نمیکنیم. و میگوییم: عیب ندارد.
کلام صاحب عروه در تأخیر نماز صبح از اول وقت برای اتمام نماز شب
«....السابع: تأخیرالفجر عند مزاحمة صلاةاللیل اذا صلی منها اربع رکعات». (عروه/1/526/مسأله13)
گفتیم: صلاة فجر را در اول وقت خواندن دو نماز حساب میشود، ولکن این در یک جایی تخصیص خورده است که صلاة را به آخَر بیندازد، آن وقتی که چهار رکعت از نماز شب را خوانده بود، طلوع فجر شد، روایتش را خواندیم که صلاة لیل را تمام کند، [وسایلالشیعه/4/260/ح1] گفتیم ظاهر روایت مثل «من ادرک رکعة» است که کل نماز را درک کرده است، چهار رکعت بخواند، صلاة لیل که 13 رکعت است، همهاش اداء حساب میشود. [11 رکعت نماز شب + 2 رکعت نافله فجر]
نقد کلام صاحب عروه در جواز تأخیر صلاة فجر به خاطر صلاة لیل
ولکن این حرف آن وقت صحیح است که دو امر تمام بشود:
امر اول: این است که آن روایت من حیثالسند تمام باشد. در سندش ابیالفضل نحوی بود، گفتیم که درست نیست، سند اشکال داشت.
امر دوم: دلالتش را هم مناقشه کردیم گفتیم: این روایت، ظهور ندارد که صلاة لیل اداء حساب میشود، مثل «من ادرک رکعة منالصلاة فی وقتها فقد ادرکها أو من ادرک منالوقت رکعةً فقد درکالوقت» که تنزیل است که صلاة اداء، میشود، آن چهار رکعت راخوانده، اداء است، قضای بقیه هم که مشروع است، بقیه قضاء میشود، قضای آن هم که قبلاز صلاة صبح عیب ندارد. این قضاء حساب میشود. همانگونه که صلاة وتر را بعداز طلوع فجر، قبلاز صلاة فجر قضاء میکند، بقیه صلوات لیل را هم قضاء میکند.
این میگوید: «من ادرک اربع رکعات من صلاةاللیل یتمها» یتمها قضاء است، ما بقی قضاء است، قضای آنهم که قبلاز صلاه فجر عیب ندارد. اگر روایت من حیثالسند هم ضعیف بود، گفتیم: میشود رجاءً خواند، به قصد ما فیالذمه که اعم از قضا و اداء باشد، احتیاط در این است.
تأخیر نماز از اول وقت برای مسافر
«...المسافرالمستعجل» [العروةالوثقی/1/526/مسئله13]
بعد ایشان میفرماید: یکی از مواردی که مسافر مستعجل است. مسافری که عجله دارد، میتواند صلاة را در اول وقت فضلیت نخواند به بعد بگذارد، به آخر وقت فضیلت یا به وقت اجزاء بگذارد، چون منصوص هم بود، امام علیهالسلام در موثقه جمیل (وسایلالشیعه/4/196/ح13) اینجور فرمود: «و عنه، عن أحمدبن محمد، عن الحسنبن علیبن فضال، عن جمیلبن دراج» اگر همین باشد که سابقاً گفتیم که حسنبن علیبن فضال از فطحیت عدول کرده است، این صحیحه میشود «قال: قلت لأبیعبدالله علیهالسلام: ما تقول فیالرجل یصلیالمغرب بعد ما یسقطالشفق؟» مغرب را بعداز شفق میخواند «فقال لعلة لابأس» اگر علتی داشته باشد، بعداز شفق بخواند بأسی ندارد «قلت: فالرجل یصلیالعشاء الآخرة قبل أن یسقطالشفق؟ قال: لعلة لابأس» گفتیم: انسان صلاة عشا را قبلاز سقوط شفق بخواند قطعاً پیش همه مجزی است. پس این قرینه میشود علت در اینجا به معنای عذر است، یعنی اگر عذری داشته باشد، عیبی ندارد. ایشان هم فرموده است: مسافری که مستعجل است، میتواند تأخیر بیندازد. عرض میکنیم روایات در مسافر است، این صحیحه مطلق بود در مسافر، مسافر مطلق هست که میتواند مغرب را تأخیر بیندازد.
روایات چند طایفه هستند: [ر.ک. وسایلالشیعه/4/193/ باب19] تا ثلث لیل میتواند تأخیر بیندازد، در بعضی از روایات تا ربع لیل میتواند، تا اینکه انسان در سفر، شش میل راه برود، میتواند مغرب را تأخیر بیندازد، شش میل برود از سه فرسخ کمتر و از دو فرسخ بیشتر میشود، سه میل برود بعد صلاة مغرب را بخواند، زمان طویلی میخواهد، این عیب ندارد، و هکذا روایات دیگری است که آنها دلالت میکند تأخیر مغرب در سفر عیب ندارد، این روایات در سفر است و لکن در خصوص صلاة مغرب نه مطلقالصلوات. خودش هم در صلاة مغرب در مسافر است، مطلقاً، عجله داشته باشد و یا نداشته باشد، آنکه علت داشته باشد، تأخیر کند، در صحیحه جمیل در مطلق اشخاص است، و اما مسافر روایاتش مطلق است. لذا فهمیده میشود که نسبت به مسافر وقت فضیلت را شارع توسعه داده است شاید بهواسطه اشتغال مسافر، زحمت سفر، اینها حکمت باشند، شارع وقت فضیلت را توسعه بدهد، چه مستعجل باشد و چه نباشد.
والحمدلله ربالعالمین
تحقیق و تنظیم: حجةالاسلام داود دهقان
منبع : هفته نامه افق
نظر شما