به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به این سؤال که: از نظر مفسرین، موضوع سؤال توسط فرشتگان عذاب روز قیامت در آیه «وَ قِفُوْهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولونَ» چیست؟ چنین بیان کردند:
در آیه 24 سوره«صافات» درباره ظالمان مى خوانیم: در قیامت به فرشتگان عذاب، خطاب مى شود: «وَ قِفُوْهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولونَ»؛ آنها را [در کنار دوزخ] نگهدارید که باید مورد بازپرسى قرار گیرند.
در اینکه آنها از چند چیز سؤال مى شوند؟ در میان مفسّران گفتگو است. بعضى گفته اند: از بدعت هایى که گذارده اند و بعضى دیگر گفته اند: از اعمال زشت و خطاهایشان و بعضى افزوده اند از توحید و لا اِلهَ اِلاّ اللهُ.(1)
البته مانعى ندارد که همه اینها در مفهوم آیه جمع باشد؛ ولى در روایات متعدّدى وارد شده که: منظور، سؤال از ولایت على بن ابیطالب (علیه السلام) است.
این روایات در منابع معروف اسلامى آمده است؛ از جمله در "شواهد التّنزیل" به دو طریق از ابوسعید خدرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که در تفسیر این آیه فرمودند: «عَنْ وَلایَهِ عَلِىَّ بْنِ اَبى طالِب(علیه السلام)»(2)؛ از ولایت على بن ابیطالب(علیه السلام) سؤال مى کنند.
در حدیث دیگرى از سعید بن جبیر از ابن عبّاس نقل مى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اِذا کانَ یَوْمُ القیامَهِ اُوقَفُ اَنَا و عَلِىٌّ على الصِّراطِ فَما یَمُرُّ بِنا اَحَدُ اِلاّ سَئَلْناهُ عَنْ وَلایَه عَلِىٍّ، فَمَنْ کانَت مَعَهُ، وَ اِلاّ اَلْقَیْناهُ فى النّارِ! وَ ذلِکَ قُوْلُهُ وَ قِفُوْهُمْ اِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ»(3)؛ هنگامى که روز قیامت مى شود من و على (علیه السلام) بر صراط متوقف مى شویم هر کس از کنار ما مى گذرد از ولایت على (علیه السلام) از او سؤال مى کنیم، هر کس ولایت داشته باشد از صراط مى گذرد و الاّ او را در آتش مى افکنیم! و این است معنى آیه «وَ قِفُوْهُمْ اَنَّهُمْ مَسْئُوْلُون».
حاکم حسکانى در کتاب مذکور، این حدیث را از طُرق دیگرى نیز نقل کرده است. ابن حجر نیز در کتاب صواعق این حدیث را از ابو سعید خدرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آورده است.(4)
از دیگر کسانى که حدیث فوق را نقل کرده اند احمد بن حنبل (یکى از ائمّه چهارگانه اهل سنّت) در کتاب مسند است. او نیز از ابوسعید خدرى نقل کرده که: در روز قیامت از ولایت على بن ابیطالب(علیه السلام) سؤال مى شود.
اربلی شیعه به نقل از عزّالدین حنبلى سنّی در «کشف الغمّه»(5) و آلوسى در تفسیرخود(6) و سبط بن جوزى در «تذکره»(7) و خوارزمی در «مناقب»(8) و شیخ سلیمان قندوزى در «ینابیع المودّه» (9) و گروهى دیگر که ذکر نام آنها و کتبشان به طول مى انجامد نیز این حدیث را نقل کرده اند. جالب اینکه در بعضى از این روایات، علاوه بر ولایت على (علیه السلام)، ولایت اهل بیت (علیهم السلام) نیز آمده است.(10)
این نکته نیز جالب است که تمام روایات بالا از منابع معروف و کتب مشهور اهل سنّت و راویان مورد قبول آنها نقل شده است، امّا با این حال آلوسى هنگامى که این روایت را نقل مى کند، مى گوید: «رَوى بَعْضُ الاِمامیّهِ عَنْ ابْنِ جُبَیْر عَنِ ابْنِ عَبّاسَ یُسْئَلُونَ عَنْ وَلایَهِ عَلِىٍّ»(11)؛ بعضى از امامیّه از ابن جبیر از ابن عباس نقل کرده اند که: سؤال از ولایت على (علیه السلام) مى شود؛ و همچنین این روایت را (امامیه) از ابوسعید خدرى نقل کرده اند و با کمال تعجّب ولایت سایر خلفاء را از پیش خود به آن اضافه مى کند!!
این مفسّر متعصّب فکر مى کند هر حدیثى که درباره فضائل على(علیه السلام) است باید راویانش به طور حتم از امامیّه و شیعه باشند؛ گویى پیش داورى هاى مذهبیش اجازه نمى دهد باور کند که در منابع معروف اهل سنّت این احادیث این چنین گسترده نقل شده است، و نیز گویى باور نمى کند که آیندگان کلمات او را مى خوانند و بر او خرده مى گیرند که راویان این حدیث امامیّه نیستند بلکه غالباً بزرگان اهل سنّت اند.
به هر حال مفهوم این احادیث و همچنین آیه مزبور این نیست که در روز قیامت تنها از ولایت على بن ابیطالب (علیه السلام) سؤال مى شود؛ چرا که روز قیامت روز سؤال از همه کارها و همه نعمت ها و همه مسئولیت ها است. بلکه منظور این است یکى از مهم ترین امورى که از آن سؤال مى شود ولایت این بزرگوار است و بى شک ولایت در اینجا به معنى یک دوستى ساده و معمولى که هر فرد با ایمان باید نسبت به دیگران داشته باشد، نیست؛ چرا که این امر (ولایت)، نه یکى از فروع عادى دین، بلکه در ردیف مهمترین ارکان اسلام و پایه هاى دین است.
آیا این موضوع چیزى غیر از مقام رهبرى و خلافت الهیّه بعد از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى تواند بوده باشد؟! آرى على بن ابیطالب (علیه السلام) کسى است که ولایتش از مهم ترین ارکان اسلام و از مهم ترین شرایط ایمان است و در ردیف اول امورى است که در قیامت از آن سؤال مى شود؛ و چگونه چنین نباشد در حالى که با تمام عداوتى که دشمنان در حق او داشتند و فضائلش را کتمان مى کردند [و الآن هم کتمان مى کنند] و دوستانش نیز از ترس شکنجه هاى دشمن فضائلش را مخفى مى کردند با این حال فضائل و افتخارات او تمام کتب حدیث را پر کرده و شخصیّت والایش در آیات قرآن مجید مى درخشد!.
این سخن را با حدیث معروفى از ابن عباس که در بسیارى از منابع اسلامى نقل شده پایان مى بریم که مى گوید: «ما نَزَلَ الْقُرآنُ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» اِلاّ عَلِىٌّ سَیِّدُها وَ شَرِیْفُها وَ اَمیرُها، وَ ما اَحَدٌ مِنْ اَصُحابِ رَسُوْلِ اللهِ (صلى الله علیه وآله) اِلاّ قَدْ عاتَبَهُ اللهُ فى الْقُرآنِ، ما خَلا عَلِىّ بْنِ اَبیطالب(علیه السلام) فَاِنَّهُ لَمْ یُعاتِبْهُ بِشَئ وَ ما نَزَلَ فى اَحَد مِنْ کِتابِ اللهِ ما نَزَلَ فى عَلِىٍّ(علیه السلام)... نَزَلَتْ فى عَلِىٍّ(علیه السلام) ثَلاثَ مِاَهُ آیِه!»(12)؛ در قرآن مجید خطاب «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» در هیچ آیه اى نازل نشده مگر اینکه على (علیه السلام) سید و شریف و امیر [و مصداق اتم و اکمل] است؛ احدى از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نبود مگر اینکه خداوند او را در قرآن عتابى کرده، جز على بن ابیطالب (علیه السلام) که خدا هرگز او را در چیزى عتاب نکرد! ... در کتاب خدا [قرآن مجید] آنچه درباره على(علیه السلام) نازل شده [از فضائل و مدائح] درباره هیچکس نازل نشده است ... سیصد آیه قرآن مجید درباره على(علیه السلام) نازل شده است!.
این حدیث [یا بخش اوّل آن] از گروه زیاد دیگرى نیز نقل شده است. مانند: حافظ ابونعیم اصفهانى در «حلیه الاولیاء»، محبّ الدین طبرى در «ذخائر العقبى»، علاّمه گنجى شافعى در «کفایه الطالب»، سبط بن جوزى در «تذکره»، شبلنجى در «نورالابصار»، هیثمى در «صواعق» سیوطى در «تاریخ الخلفاء» و قندوزى در «ینابیع المودّه». (13)،(14)
پی نوشت:
(1). مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 ش، چاپ سوم، ج 8، ص 688.
(2). شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، حسكانى، عبيد الله بن احمد، تحقيق: محمودى، محمد باقر، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، 1411 ق، چاپ اول، ج 2، ص 161 و 162، ح 787 و 788.
(3). همان، ص 162، ح 789.
(4). الصواعق المحرقة على أهل الرفض و الضلال و الزندقة، إبن حجر هيتمي، أحمد بن محمد بن محمد بن علي، تحقيق: عبدالرحمن بن عبدالله التركي و كامل محمد الخراط، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1997، چاپ اول، ج 2، ص 437.
(5). كشف الغمة في معرفة الأئمة، اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، انتشارات بنى هاشمى، تبريز، 1381 ق، چاپ اول، ج 1، ص 313.
(6). روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، آلوسى، سيد محمود، تحقيق: على عبدالبارى عطيه، دارالكتب العلميه، بيروت، 1415 ق، چاپ اول، ج 12، ص 78، سوره صافات، آيات 15 الى 61.
(7). تذكرة الخواص، سبط بن جوزى، منشورات الشريف الرضى، قم، 1418 ق، چاپ اوّل، ص 26، باب (الثاني في ذكر فضائله(علیه السلام)).
(8). المناقب، خوارزمي، موفق بن احمد، جامعه مدرسين، قم، 1411 ق، چاپ دوم، ص 275.
(9). ينابيع المودة لذو القربى، قندوزى، سليمان بن ابراهيم، اسوه، قم، 1422 ق، چاپ دوم، ج 1، ص 338، باب (السابع و الثلاثون في تفسير قوله تعالى: «و من يسلم وجهه إلى الله و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى»).
(10). علي في الكتاب و السنّة و الادب، شاكري، حسين، دار الهجرة، قم، 1410 ق، چاپ اول، ج 1، ص 229.
(11). روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، همان، ج 12، ص 78، سوره صافات، آيات 15 الى 61.
(12). مختصر تاريخ مدينة دمشق، ابن منظور، دار الفكر، دمشق، 1404 ق، چاپ اول، ج 5، ص 409.
(13). براى آگاهى بيشتر از اين منابع به احقاق الحق و ازهاق الباطل، شوشترى، قاضى نور الله، کتابخانه آيت الله مرعشى، قم، 1409 قمری، چاپ اول، ج 3، ص 476، (قال المصنف رفع الله درجته) مراجعه فرمائيد.
(14). گردآوری از کتاب: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ ششم، ج 9، ص 389.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی.
نظر شما