به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حضرت آیت الله جوادی آملی در درس اخلاق هفتگی که در مسجد احمدآباد شهرستان دماوند برگزار شد با استناد به آيات قرآن كريم اظهار داشتند: قسمت مهمی از دستورات دین ناظر به اين است که انسان از انجام آنها بهره اخروي ببرد. آيا دنيا و آخرت دو جهان جدا و گسسته از هم اند يا يک سلسله واقعيت هايي است که ظاهرش دنيا و باطنش آخرت است؟ از بخشي از آيات قرآن کريم بر ميآيد که دنيا ظاهر اين عالَم و آخرت باطن اين عالَم است.
اين طور نيست که دنيا و آخرت دو عالم جدا باشند، اين طور نیست که وقتی دنیا کلاً نابود شد، آخرت تازه پديد بیايد، اگر آخرت تازه پديد بيايد که نتيجه اين عالَم نخواهد بود. بنابراين آنها که ظاهر و باطن هر دو را مي بينند هم اکنون جايشان را در آخرت مشاهده می کنند.
* قرآن و امام نیز دارای دو بعد ظاهری و باطنی هستند
اگر آن حقيقتي که ظاهرش دنياست و باطنش آخرت است به صورت انسان دربيايد، امام معصوم می شود و اگر به صورت کتاب در بيايد قرآن کريم خواهد شد. اين قرآن يک ظاهر و يک باطني دارد؛ ظاهر قرآن را خيلي ها ممکن است بروند در حوزه ها درس بخوانند صاحب «علم الدراسه» شوند و ظاهر قرآن را دریابند اما باطن قرآن را تنها همان انسان کامل که صاحب «علم الوراثه» است می تواند بفهمد.
* تفاوت درک ظاهر و باطن قرآن کریم
وجود مبارک امام صادق(ع) و دیگر ائمه(ع) اين فرمايش را دارند که درجات بهشت به عدد آيات قرآن کريم است، اين يعني چه؟ اينکه فرمود درجات بهشت به عدد آيات قرآن کريم است، نمي خواهد يک مسئله رياضي را براي ما حل کند، مي خواهد بگويد ظاهرش قرآن است اما باطنش بهشت است، به دليل اينکه در ذيلش فرمود به اهل قرآن مي گويند بخوان و بالا برو، هر اندازه که با قرآن بودی و هر اندازه قرآن خواندی و به همان اندازه درجاتت در بهشت بالا می رود. اگر درجات بهشت به اندازه آيات قرآن کريم است هر اندازه ما در خدمت قرآن بوديم و فهميديم، باور کرديم، عمل کرديم و منتشر کرديم، مي توانيم يک درجه بالا برويم.
* دعای حضرت یوسف در مواجهه با نعمات دنیوی
برخي ها ذکر يونسي دارند ﴿لاَّ إِلهَ إِلاّ أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾، که دعای معروفی است اما برخي ها ذکر يوسفي دارند؛ وجود مبارک يوسف (ع) در تمام آن خطرات آن وقتي که در چاه افتاد صبر کرد. آن وقتي که به زندان افتاد صبر کرد. وقتی که به قدرت، عزت و سلطنت رسيد، عرض کرد پروردگارا ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأحَاديثِ ... تَوَفَّنِي مُسْلِماً﴾؛ جانم را بگير! اما در حال اسلام.
در حال خطر و بیماری، انسان تقاضاي مرگ بکند هنر نيست؛ اما در کمال قدرت بگويد خدايا! جانم را بگير تفاوت می کند!.
نظر سيدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبايي اين است که یوسف (ع) در آن حال تقاضاي مرگ نکرد، بلکه عرضه داشت خدايا! آن توفيق را بده که من مسلمان بميرم، اين سفارش يعقوب و سایر انبياء (ع) بود که ﴿فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاِّ وَ أَنْتُم مُسْلِمُونَ﴾، آنها که ذکر يوسفي دارند از خدا حُسن عاقبت مي طلبند حُسن عاقبت و حُسن خاتمت از بهترين نعمت هاست.
نظر شما