خبرگزاری «حوزه» امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به عنوان هشتمین امام شیعیان، فضائل فراوانی دارد. شهادت وی در راه خدا، از جمله مناقب مشترکی است که میان امامان شیعه است.
در ادامه شش روایت از مجموع گزارشات اختصاصی را تنها با تکیه بر یکی از منابع حدیثی امامیه یعنی «عیون اخبار الرضا علیه السلام» شیخ صدوق رحمة الله علیه ارائه کنیم. این گزارشها توسط افرادی مانند ابو الصلت هروی، یاسر الخادم و ریان بن شبیب، به دست ما رسیده است.
گزارشات شهادت حضرت
گزارشهای پیرامون شهادت امام رضا علیه السلام به دو بخش تقسیم می گردند، پارهای از این گزارشها از شهادت آن حضرت در آینده خبر می دهد و برخی از روایات نیز، از به شهادت رسیدن آن حضرت خبر داده است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
گزارشات خبر از شهادت از زبان خود حضرت
مطابق تعدادی از گزارشات، امام رضا علیه السلام از شهادت خود خبر داده است. باید دانست، خبری را که معصوم علیه السلام از یک واقعه می دهد، بدون شک محقق خواهد شد، بنا بر این؛ اگر امام علیه السلام از شهادت خود خبر دهد، حتماً شهید خواهد شد، به همین دلیل از این سری روایات هم می توان به عنوان مستندات شهادت امام رضا علیه السلام استفاده نمود. در ادامه چند روایت از این مجموعه را می آوریم.
یکم.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السلام يَقُولُ إِنِّي سَأُقْتَلُ بِالسَّمِّ مَظْلُوماً وَ أُقْبَرُ إِلَى جَنْبِ هَارُون.
القمي، ابي جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص 248، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م
(ابوالصلت می گوید: امام رضا علیه السلام فرمود: همانا من به زودی با سم کشته خواهم شد و در کنار هارون دفن می شوم)
بررسی سند
این روایت هم به نوبه خود از راویان مورد اعتمادی برخور دار است. شرح حال تمام اینها بجُز راوی نخست، قبلاً بیان گردید. نخستین راوی هم در زمره کسانی است که صدوق رحمة الله علیه روایات فراوانی از او نقل کرده است و مطابق قاعدهای را که در بالا گذشت، کثرت نقل افرادی مانند صدوق رحمة الله علیه از یک نفر، کاشف از اعتبار آن فرد می باشد.
دوم.
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يَاسِرٍ الْخَادِمِ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عليه السلام: إِنِّي مَقْتُولٌ بِالسَّمِ ظُلْماً.
القمي، ابي جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 1 ص 285، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م
(ياسر خادم گفت: امام رضا عليه السلام فرمود: همانا من با زهر و از روى ستم شهيد مي شوم)
گزارشات وقوع شهادت
بر اساس گزارشها، امام رضا علیه السلام توسط خلیفه وقت، مأمون عباسی به شهادت رسید. به نمونههایی از این دست گزارشات اشاره خواهیم کرد:
یکم.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ وَ أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ تَاتَانَةَ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: قَالَ لِي (أَبِو الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا علیه السلام) يَا أَبَا الصَّلْتِ ادْخُلْ هَذِهِ الْقُبَّةَ الَّتِي فِيهَا قَبْرُ هَارُونَ وَ ائْتِنِي بِتُرَابٍ مِنْ أَرْبَعَةِ جَوَانِبِهَا قَالَ فَمَضَيْتُ فَأَتَيْتُ بِهِ فَلَمَّا مَثُلْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ لِي نَاوِلْنِي هَذَا التُّرَابَ وَ هُوَ مِنْ عِنْدِ الْبَابِ فَنَاوَلْتُهُ فَأَخَذَهُ وَ شَمَّهُ ثُمَّ رَمَى بِهِ ثُمَّ قَالَ سَيُحْفَرُ لِي هَاهُنَا ... ثُمَّ قَالَ ع يَا أَبَا الصَّلْتِ غَداً أُدْخَلُ عَلَى هَذَا الْفَاجِرِ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مَكْشُوفُ الرَّأْسِ فَتَكَلَّمْ أُكَلِّمْكَ وَ إِنْ أَنَا خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَا تُكَلِّمْنِي قَالَ أَبُو الصَّلْتِ فَلَمَّا أَصْبَحْنَا مِنَ الْغَدِ ... دَخَلَ عَلَيْهِ غُلَامُ الْمَأْمُونِ فَقَالَ لَهُ أَجِبْ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ... وَ دَخَلَ الْمَأْمُونَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ طَبَقٌ عَلَيْهِ عِنَبٌ ... فَقَالَ لَهُ كُلْ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع تُعْفِينِي مِنْهُ فَقَالَ لَا بُدَّ مِنْ ذَلِكَ ... فَأَكَلَ مِنْهُ الرِّضَا ع ... فَخَرَجَ ع مُغَطَّى الرَّأْسِ فَلَمْ أُكَلِّمْهُ حَتَّى دَخَلَ الدَّارَ فَأَمَرَ أَنْ يُغْلَقَ الْبَابُ فَغُلِقَ ... فَبَيْنَمَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَيَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ ... ثُمَّ مَضَى نَحْوَ أَبِيهِ ع فَدَخَلَ ... وَ مَضَى الرِّضَا علیه السلام ...
القمي، ابي جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 271 تا 273، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م
ابو الصلت می گوید: امام رضا علیه السلام به من فرمود: در اين بقعه كه هارون در آنجا دفن است برو و از هر گوشه آن مشتى خاك براىم بياور، من رفتم و آنچه خواسته بود آوردم، چون مقابلش رسيدم فرمود: يكى يكى از آن (چهار مشت) خاك را به من ده، من آن را به حضرت دادم، آن را بوئيد و بر زمين ريخت و فرمود: در اينجا برایم قبرى حفر مىكنند ... اى ابا صلت فردا من بر اين فاجر (مأمون) وارد مىشوم، پس اگر از آنجا سر برهنه خارج شدم با من حرف بزن و من پاسخ تو را خواهم داد، اما اگر سرم را پوشيده بودم با من سخن مگو، ابو الصّلت گويد: چون صبح شد ... امام علیه السلام بر مأمون وارد شد، پيش روى مأمون طبقى از انگور بود ... او به امام علیه السلام گفت شما از آن تناول كنيد. امام فرمود: مرا از خوردن آن معاف بدار، گفت: بايد از آن بخوری ... امام از او گرفت و سه دانه از آن را در دهان گذاشت ... آنگاه عبا به سر كشيد و خارج شد، ابو الصّلت گويد: من با او سخن نگفتم تا داخل خانه شد، و فرمود: درها را ببنديد ... در این هنگام دیدم جوانى خوشروى (امام جواد علیه السلام) داخل خانه شد ... سپس به سوى پدرش رفت ... امام رضا علیه السلام هم در این هنگام به شهادت رسید ...
بررسی سند
سلسله راویان این روایت همگی از اعتبار لازم برخوردارند. غیر از راویان طبقه آخر یعنی مشایخ صدوق رحمة الله علیه، وثاقت دیگر راویان، علی بن ابراهیم و پدرش، همچنین ابوالصلت، پیش از این گذشت. در طبقه مشایخ صدوق رحمة الله علیه هم هفت نفر هستند که بررسی شرح حال تک تک آنها لازم نیست بلکه وثاقت یکی از آنها برای اثبات اعتبار در این طبقه کفایت می کند، به همین دلیل تنها شرح حال یک نفر از آنها یعنی «أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ» را از باب نمونه از نظرتان می گذرانیم. وی به شهادت خود شيخ صدوق رحمة الله علیه فردي متدين و مورد اعتماد است و درباره او نوشته است:
كان رجلا ثقة دينا فاضلا
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ص 369، ناشر: اسلامية ـ تهران، الطبعة الثانية، 1395 هـ.
(او مردي مورد وثوق، ديندار و فاضل بود )
دوم.
حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الصَّلْتِ الْهَرَوِيَّ فَقُلْتُ لَهُ كَيْفَ طَابَتْ نَفْسُ الْمَأْمُونِ بِقَتْلِ الرِّضَا ع مَعَ إِكْرَامِهِ وَ مَحَبَّتِهِ لَهُ وَ مَا جَعَلَ لَهُ مِنْ وِلَايَةِ الْعَهْدِ بَعْدَهُ فَقَالَ إِنَّ الْمَأْمُونَ إِنَّمَا كَانَ يُكْرِمُهُ وَ يُحِبُّهُ لِمَعْرِفَتِهِ بِفَضْلِهِ وَ جَعَلَ لَهُ وِلَايَةَ الْعَهْدِ مِنْ بَعْدِهِ لِيُرِيَ النَّاسَ أَنَّهُ رَاغِبٌ فِي الدُّنْيَا فَيُسْقِطَ مَحَلَّهُ مِنْ نُفُوسِهِمْ فَلَمَّا لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ فِي ذَلِكَ لِلنَّاسِ إِلَّا مَا ازْدَادَ بِهِ فَضْلًا عِنْدَهُمْ وَ مَحَلًّا فِي نُفُوسِهِمْ جَلَبَ عَلَيْهِ الْمُتَكَلِّمِينَ مِنَ الْبُلْدَانِ طَمَعاً فِي أَنْ يَقْطَعَهُ وَاحِدٌ مِنْهُمْ فَيَسْقُطَ مَحَلُّهُ عِنْدَ الْعُلَمَاءِ وَ بِسَبَبِهِمْ يَشْتَهِرُ نَقْصُهُ عِنْدَ الْعَامَّةِ فَكَانَ لَا يُكَلِّمُهُ خَصْمٌ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الصَّابِئِينَ وَ الْبَرَاهِمَةِ وَ الْمُلْحِدِينَ وَ الدَّهْرِيَّةِ وَ لَا خَصْمٌ مِنْ فِرَقِ الْمُسْلِمِينَ الْمُخَالِفِينَ إِلَّا قَطَعَهُ وَ أَلْزَمَهُ الْحُجَّةَ وَ كَانَ النَّاسُ يَقُولُونَ وَ اللَّهِ إِنَّهُ أَوْلَى بِالْخِلَافَةِ مِنَ الْمَأْمُونِ وَ كَانَ أَصْحَابُ الْأَخْبَارِ يَرْفَعُونَ ذَلِكَ إِلَيْهِ فَيَغْتَاظُ مِنْ ذَلِكَ وَ يَشْتَدُّ حَسَدُهُ لَهُ وَ كَانَ الرِّضَا ع لَا يُحَابِي الْمَأْمُونَ مِنْ حَقٍّ وَ كَانَ يُجِيبُهُ بِمَا يَكْرَهُ فِي أَكْثَرِ أَحْوَالِهِ فَيَغِيظُهُ ذَلِكَ وَ يَحْقِدُهُ عَلَيْهِ وَ لَا يُظْهِرُهُ لَهُ فَلَمَّا أَعْيَتْهُ الْحِيلَةُ فِي أَمْرِهِ اغْتَالَهُ فَقَتَلَهُ بِالسَّمِّ.
القمي، ابي جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 265، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م
احمد بن على انصارى می گوید: از ابو الصلت سؤال كردم چگونه مأمون قبول کرد که امام رضا علیه السلام را به قتل برساند در حالی که او را احترام کرده و نسبت به او محبت می ورزید؟ ابو الصلت گفت مأمون آن حضرت را به جهت فضلی که از او سراغ داشت، محبت می کرد و او را ولیعهد قرار داد تا به مردم نشان دهد كه آن حضرت به دنيا رغبت دارد و از این طریق جایگاه او نزد مردم متزلزل گردد، اما این امر موجب بیشتر شدن جایگاه امام علیه السلام نزد مردم شد، مأمون متکلمان هر شهر را جمع ميكرد به طمع اينكه يكى از آنها حضرت را مغلوب كرده و جایگاهش نزد مردم کم گردد اما هیچ یک از يهود، نصارى، مجوس، صائبين و براهمه و دهريه و فِرَق مسلمين با او بحث نكرد مگر آنكه آن حضرت آنها را مغلوب كرد، مردم ميگفتند بخدا قسم كه او نسبت به خلافت از مأمون سزاوارتر است، جاسوسان اين خبر را به مأمون ميرساندند و او بدين سبب غيظ ميكرد و حسدش نسبت به امام علیه السلام بیشتر شد، امام رضا علیه السلام هم از مأمون در هيچ حقى پروا نداشت و او را يارى نميكرد و در اكثر اوقات بر او رد ميكرد، به همین سبب مأمون غضبناك شده و كينهاش زياد مي شد اما اظهار نميكرد و چون از حيله كردن در امر آن حضرت عاجز شد در كارش مكر كرد و او را با زهر شهيد كرد.
سوم.
حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَيْسَابُورَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي قَالَ أَخْبَرَنِي الرَّيَّانُ بْنُ شَبِيبٍ خَالُ الْمُعْتَصِمِ أَخُو مَارِدَةَ أَنَّ الْمَأْمُونَ لَمَّا أَرَادَ أَنْ يَأْخُذَ الْبَيْعَةَ لِنَفْسِهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ لِأَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع بِوَلَايَةِ الْعَهْدِ وَ لِفَضْلِ بْنِ سَهْلٍ بِالْوِزَارَةِ أَمَرَ بِثَلَاثَةِ كَرَاسِيَّ فَنُصِبَتْ لَهُمْ فَلَمَّا قَعَدُوا عَلَيْهَا أَذِنَ لِلنَّاسِ فَدَخَلُوا يُبَايِعُونَ فَكَانُوا يَصْفِقُونَ بِأَيْمَانِهِمْ عَلَى أَيْمَانِ الثَّلَاثَةِ مِنْ أَعْلَى الْإِبْهَامِ إِلَى الْخِنْصِرِ وَ يَخْرُجُونَ حَتَّى بَايَعَ فِي آخِرِ النَّاسِ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ فَصَفَقَ بِيَمِينِهِ مِنْ أَعْلَى الْخِنْصِرِ إِلَى أَعْلَى الْإِبْهَامِ فَتَبَسَّمَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع ثُمَّ قَالَ كُلُّ مَنْ بَايَعَنَا بَايَعَ بِفَسْخِ الْبَيْعَةِ غَيْرَ هَذَا الْفَتَى فَإِنَّهُ بَايَعَنَا بِعَقْدِهَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ وَ مَا فَسْخُ الْبَيْعَةِ مِنْ عَقْدِهَا قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع عَقْدُ الْبَيْعَةِ هُوَ مِنْ أَعْلَى الْخِنْصِرِ إِلَى أَعْلَى الْإِبْهَامِ وَ فَسْخُهَا مِنْ أَعْلَى الْإِبْهَامِ إِلَى أَعْلَى الْخِنْصِرِ قَالَ فَمَاجَ النَّاسُ فِي ذَلِكَ وَ أَمَرَ الْمَأْمُونُ بِإِعَادَةِ النَّاسِ إِلَى الْبَيْعَةِ عَلَى مَا وَصَفَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ قَالَ النَّاسُ كَيْفَ يَسْتَحِقُّ الْإِمَامَةَ مَنْ لَا يَعْرِفُ عَقْدَ الْبَيْعَةِ إِنَّ مَنْ عَلِمَ لَأَوْلَى بِهَا مِمَّنْ لَا يَعْلَمُ قَالَ فَحَمَلَهُ ذَلِكَ عَلَى مَا فَعَلَهُ مِنْ سَمِّهِ.
القمي، ابي جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا عليه السلام ج 2 ص 265، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م
ريان بن شبيب می گوید: وقتى مأمون خواست از مردم بيعت بگيرد تا او را امير المؤمنين بخوانند و براى امام رضا علیه السلام از آن بيعت گرفته تا آن حضرت را وليعهد او بدانند، همچنین خواست براى فضل بن سهل بيعت بگيرد تا او را به عنوان وزيرش بدانند، امر كرد سه صندلی براى آنها قرار دهند. وقتى هر سه نفر بر صندلیها نشستند، به مردم اذن داد تا بيعت کنند، مردم داخل مىشدند و دست راستشان را به دست راست ايشان داده به طورى كه از بالاى انگشتان ابهام تا بالاى انگشتان كوچكشان با هم منطبق مىگشت و بدين وسيله بيعت كرده و خارج مىشدند تا آن كه همه بيعت كرده و آخرين نفر جوانى از انصار بود وى بر خلاف همه دست راستش را از بالاى انگشت كوچك تا بالاى انگشت ابهام در دست آن سه نفر گذارد و با ايشان بيعت نمود، امام عليه السّلام تبسّم کرد و فرمود: تمام آنان كه با ما بيعت كردند بيعتشان به شکل فسخ بيعت انجام گرفت غير از اين جوان كه بيعتش به شکل عقد بيعت واقع گرديد.مأمون گفت: امتياز بين اين دو در چيست؟ امام فرمود: عقد بيعت عبارتست از اين كه طرفين بیعت از بالاى انگشتكوچك تا بالاى انگشت ابهام دستشان را با هم منطبق كنند يعنى طورى با هم دست دهند كه انگشتان كوچك بالا و انگشتان ابهامشان پائين قرار گيرد ولى فسخ بيعت به عكس آن است يعنى از اعلاى انگشت ابهام تا اعلاى انگشت ابهام طرفين با هم منطبق مىگردد و به عبارت ديگر طورى با هم دست مىدهند كه انگشتان ابهام بالا و انگشتان كوچكشان پائين واقع مىگردد. راوى مىگويد: در میان مردم اختلاف پيدا شد، مأمون امر كرد همه بيعت را اعاده كرده و همان طورى كه امام عليه السّلام توصيف فرمود، آن را انجام دادند، ايشان مىگفتند: كسى كه عقد بيعت را بلد نيست چگونه مستحق امامت است، قطعا كسى كه به آن علم دارد سزاوارتر است از كسى كه به آن جاهل است. راوى مىگويد: همين سرزنش مردم مأمون را وادار كرد كه امام عليه السّلام را با سمّ مسموم نمايد.
لازم به ذکر است؛ آنچه در روایت فوق آمده، تنها به عنوان یک عامل از مجموعه عوامل، برای به شهادت رساندن امام علیه السلام بوده نه آنکه تنها انگیزه مأمون برای قتل امام علیه السلام این بوده باشد.
جمع بندی
رهاورد کلام فوق، اثباث شهادت امام رضا علیه السلام بر اساس گزارش هایی از کتاب «عیون اخبار الرضا علیه السلام» شیخ صدوق رحمة الله علیه است. همانطور که ذکر شد، این گزارشات فراوان است به طوری که ملاحظه همه آنها اطمینان کامل بوده و ما را از بررسی سندی بی نیاز می کند، در عین حال، همانطور که ملاحظه شد، قسمتی از این گزارشات به تنهایی نیز اتقان لازم را بر اساس دانش رجال امروزی دارند.
تحقیق و پژوهش: سید مصطفی موسوی