حجت الاسلام و المسلمین حسن نظری شاهرودی معاون جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در گفت و گو با خبرگزاری «حوزه»، به راههای اثرگذاری طلاب در جامعه امروز و تقویت اعتماد عمومی جامعه به روحانیت پرداخت .
* با توجه به سیر تحولات اجتماعی و فرهنگی، جایگاه حوزههای علمیه در شناخت و تأثیرگذاری بر جریانات اجتماعی را چگونه ارزیابی میکنید؟
قبل از پاسخ به این سؤال میخواهم به یک مطلبی از آیةالله شهید سیدمحمدباقر صدر اشارهای داشته باشم که در بحثهای تغییر فناوری و تکنولوژی و تأثیر آن بر مردم مطرح نمودهاند. شهید صدر در ارتباط با این موضوع که هم در تفسیر موضوعی خود آنرا مطرح میکند و هم در اقتصادنا میگوید، وقتی رابطه انسان با طبیعت تغییر میکند، روی رابطه انسان با انسانهای دیگر هم تأثیر میگذارد و بعد، وقتی رابطه مردم با یکدیگر تغییر میکند، زمینه را فراهم مینماید که رابطه انسان با طبیعت هم تغییر کند. از هر دو طرف، تغییر و تأثر هست؛ رابطه مردم با یکدیگر روی تکنولوژی تأثیر میگذارد و رابطه انسان با تکنولوژی روی رابطه مردم با یکدیگر تأثیر میگذارد.
در بیست سال قبل، فضای مجازی در دنیا اینطور کاربرد نداشت؛ و امروز کاربردی که دارد با پانزده و بیست سال قبل قابل مقایسه نیست. این فضای مجازی که ما اسمش را تکنولوژی ارتباطات میگذاریم، روی رابطه مردم با مردم بسیار تأثیرگذار است. از آن روزی که در خانه بچهها با این سایتها ارتباط برقرار میکنند، شما قطعاً بدانید که روی رابطه آنها با پدر و مادر تأثیر میگذارد و نمیتوانند در کنار پدر و مادر باشند و رابطه پدر و مادر با آنها هم یک مقداری دچار مشکل میشود. ناخودآگاه در طول زمان این تأثیرات معلوم میشود. حالا با توجه به اوضاع فضای مجازی در ایران، روحانیت میبایست همانطور که با ابزار منبر کار میکرده، هم باید منبر را به عنوان یک ابزار اطلاعرسانی و هدایتگری در دست داشته باشد و هم از این فضای مجازی استفاده کند و بر کار فضای مجازی مسلط باشد؛ یعنی به راحتی بتواند در فضای مجازی مسایل خودش را با آن زبانی که مخصوص فضای مجازی است، مطرح کند. در جریانات سیاسی اخیر ایران هم این مسئله بسیار بسیار محسوس خودش را نشان داد که سایتها و فضای مجازی نسبت به تصمیمگیری مسایل سیاسی تأثیر داشته و این را همه جریانات سیاسی میدانند. همه نخبگان میدانند و مسلماً نیروهای حوزه ما هم میدانند. منتهی مشکل کارمان این است که دیر بر این فضا مسلط میشویم؛ هم از جهت فنی دیر مسلط میشویم که میبایست در حوزه، طلبه جوان را مسلط کنیم به کار کردن با فضای مجازی؛ یعنی من باید بیایم بهصورت رسمی یک درسی را تعریف کنم که طلبه چطور با ابزارهای نوین اطلاعرسانی آشنا شود و بتواند با اینها کار کند. در این زمینه میتوانیم همین مؤسسه آموزش رایانه را از طرف حوزه مکلف کنیم که در سطح گسترده طلاب را آموزش دهد. از آنطرف هم برای طلاب که در مدارس مشغول تحصیل هستند یا مکاسب و کفایه را تحصیل میکنند، فراخوان کنیم که این آموزش را ببینند. منتهی این 50 درصد کار است و خیلی هم مشکل نیست، چون آن مرکز کامپیوتر به اندازه کافی امکاناتش اجازه میدهد که شما طی یک برنامهریزی، دهها هزار طلبه را وارد این آموزش کنید تا از جهت مسایل فنی این دوره را پشت سر بگذرانند. مهم آن محتوایی است که بعد میخواهد در این فضا قرار دهد. آن محتوا را هم شما باید آموزش بدهید. به عبارت دیگر من آموزشهای فعلیام کافی نیست، من باید بتوانم در فضای مجازی تأثیرگذار و دست به قلم باشم و با ادبیات مناسب روز کار کنم. معلوماتی که در اختیار افراد در فضای مجازی میخواهم قرار دهم، باید از یک درجه استحکامی برخوردار بوده و بهروز باشد و جاذبه ایجاد کند. بنابراین، ما وقتی میخواهیم در فضای مجازی وارد شویم، اولاً باید از جهت فنی آشنایی داشته باشیم؛ ثانیاً از جهت محتوایی هم باید به یک نحوی طلبهها را هدایت کنیم که کلیات را آموزش بدهیم و بعد انگیزه ایجاد کنیم که خودشان بروند این مطالب را تحصیل کنند.
این ضرورت زمان ماست که مقام معظم رهبری هم در فرمایشات خود دارند که از فضای مجازی باید بتوانیم استفاده کنیم، که بسیار بسیار سرنوشتساز است. قبل از سال 1357 تأثیری که منبر داشت، هیچ چیز دیگری نداشت؛ چون مردم اعتمادی به رادیو و تلویزیون آن زمان نداشتند و تنها جایی که اعتماد داشتند، منبر و مسجد و حسینیه بود و دهه عاشورا. این عاشورا و منبرهای ایام محرم در سالهای متوالی بود که مردم را دگرگون کرد و آنها را با تفکر و اندیشه حضرت امام قدسسره آشنا کرد. اگر ما بخواهیم، در همان سطح تأثیرگذاری داشته باشیم باید هم منبرهایمان را بهکار بگیریم و هم از فضای مجازی استفاده کنیم. نسبت به منبر هم ما باید یک تجدید نظر داشته باشیم. جمعیتی که قبلاً به مساجد میآمدند، یک جمعیت خاصی بود و بیشترشان تحصیلکرده و دانشگاهی نبودند؛ اما الآن شما هر خانوادهای را که در نظر بگیرید چه شهری و چه روستایی، یک فارغالتحصیل دانشگاهی دارد و منبری میبایست به این توجه داشته باشد. باید ما به مداحهایمان هم آموزشهای لازم را بدهیم که چگونه از فرصت خود استفاده کنند. دهه محرم و ماه مبارک رمضان ظرفیت مناسبی برای تبلیغ است؛ منتهی از این ظرفیت مناسب باید استفاده کنیم. باید بیاییم و مطالبی را ارائه بدهیم که واقعاً نیاز است. حوزه باید در نقاط مختلف و بهخصوص شهرهای بزرگ نیازسنجی کند که مردم به چه مطالبی نیاز دارند. در روستاها به چه مطالبی نیاز دارند و بر اساس آن نیازسنجی به طلبهها اطلاعرسانی کنند که کلیات نیاز مردم اینها است. ما باید برنامهریزی کرده و نقش خودمان را نسبت به جریانات اجتماعی و مسایل دینی ایفا کنیم.
* جایگاه اجتماعی روحانیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
بخش دیگر بحث در مورد خود روحانیت است. اعتمادی که مردم در گذشته به روحانیت داشتند، آن اعتماد کمی کاسته شده است. چرا؟ بهخاطر اینکه به هر حال در این انقلاب یک عدهای آنطور که باید و شاید شئون روحانیت را رعایت نکردند. چند قشر هستند که وقتی یک نفر از این اقشار خطا میکند، این خطا را مردم به همه افراد آن قشر سرایت میدهند؛ یکی از این اقشار روحانیت است که اگر مردم یک طلبه را ببینند که خدای ناکرده شئون روحانیت را رعایت نکرد، میگویند روحانیون اینچنین هستند و این را به همه روحانیت سرایت میدهند. این دیگر فرهنگ عمومی مردم است و البته فرهنگ غلطی است؛ اما یک واقعیت است. این را باید ما آسیبشناسی کنیم. من نمیگویم روحانی مال نداشته باشد؛ ولی میخواهم بگویم وقتی کسی میخواهد از مال استفاده کند، بهگونهای استفاده کند که در ذهنیت مردم جنبه منفی پیدا نکند.
ما به این آسیب بسیار بسیار مبتلا شدیم و هر مقدار که فقر جامعه بیشتر میشود، این آسیب هم تأثیر منفیاش بیشتر میشود. اگر در این وضعیت که فقر هست، مردم ببینند وضع زندگی من دارد تغییر میکند، ماشینم و ساختمانم تغییر میکند، بچهام چنین و چنان است، ذهنیت منفی پیدا میکنند. عرض کردم روحانیان مال داشته باشند؛ اما استفاده از مالشان حسابشده باشد و بهگونهای نباشد که در ذهن مردم سؤال ایجاد کند. بنابراین بنده باید خود را مدیریت کنم. کسی که این لباس را به من پوشاند و کسی که عمامه روی سر من گذاشت، اولین جملهای که به من گفت و میگوید، این است که شئون این لباس را رعایت کن. این لباس یک حرمتی دارد، حرمت این لباس را رعایت کن. معنایش این است که من وقتی میخواهم با مردم رابطه برقرار کنم، زندگیام برای مردم سؤالبرانگیز نباشد و زمینه بیاعتمادی نسبت به روحانیت را فراهم نکنم. ما 1400 سال ادعا کردیم که انسان باید چنین و چنان باشد، حالا خدا میگوید خیلی خوب، 1400 سال به دیگران گفتید و حالا زمینه عینی فراهم شده است، خودت چطور میخواهی امتحان بدهی؟! اقتصاد ایران در دورهای است که میخواهد از نفت جدا بشود و از راههای غیرنفتی زندگی و وضعیت اقتصادی مردم را سامان دهد و لذا مردم با مشکلات جدی مواجه هستند. من از قبل باید متوجه شده باشم، چون مردم در یک وضعیت خاصی قرار دارند و نسبت به معیشت حساس بوده و در سختی هستند، نباید کاری کنم که خدای ناکرده مردم نسبت به روحانیت بیاعتماد شوند. لذا این واقعیت را باید بپذیریم که طی این سالها، آن اعتماد و اعتقادی که مردم قبلاً نسبت به روحانیت داشتند، آسیب دیده است؛ البته اصلش از بین نرفته چون ذخیرهای هست که تاریخ 1400 ساله دارد و بهراحتی میتوانند آنرا احیا کنند؛ منتهی شرایطش باید فراهم بشود که آن اعتماد قبلی برگردد و در آن وضعیت اگر دو نفر استثنائاً مثلاً تخلفی کردند، دیگر مردم آن وقت میگویند این دو نفر تخلف کردند و خودشان را با زندگی مردم هماهنگ نکردند.
* لطفاً در مورد ارتباط بین مردم و حوزه انقلابی هم توضیح دهید و بفرمایید که اینها چطور باهم مرتبط میشوند؟
واقعیت روی زمین چیست؟ واقعیت این است که کمتر از نیمدرصد روحانیان زندگیشان از این مردم استثنا است و در چشم مردم میآید؛ فقری را که الآن شما در حوزه دارید هیچ قشری در ایران آنرا ندارد. منتهی الآن من در کوچه و خیابان که میروم، مردم وقتی میفهمند من طلبه هستم، میگویند این همان است! مثل پاسبانها که یک پاسبان تخلف کرده و مردم میگویند همه پاسبانها اینطورند!
این آسیب است که کمتر از نیمدرصد از بین تمام روحانیونی که در ایران هستند، درآمدشان را بهگونهای مصرف میکنند که در چشم مردم میآید. همانطور که این آسیب را به خودمان زدیم که اعتماد مردم را از بین بردیم، در خود قشر خودمان هم طلبهها آن اعتمادی که قبلاً نسبت به روحانیت داشتند، الآن دیگر ندارند. چرا؟!
آمار و ارقام وقتی خط فقر را نشان میدهد، میبینم این طلبه بسیار بسیار در زیر خط فقر است. با این وضع شهریه که در حوزه هست، حتی درآمد ضعیفترین قشر جامعه هم با درآمد یک طلبهای که در حوزه از راه شهریه زندگی میکند، اصلاً قابل مقایسه نیست. ما میبایست این مشکل اساسی را حل کنیم. من اگر از طلبه انتظار دارم که خودش را آماده کند تا در راستای اهداف حوزه و روحانیت حرکت کند، او هم از ما انتظار دارد و ما هم باید نسبت به درآمدهای طلبهها فکر اساسی کنیم. آیا من به این میاندیشم که در مجلس ردیف بودجه باز کنیم مثل ادارات و وزارتخانهها؟! نه! به این نمیاندیشم، چون اگر این کار را بکنیم، چند سال دیگر مثل روحانیت مصر میشویم که هر طوری بپسندند باید حرف بزنیم، هرطوری که بخواهند باید صحبت کنیم؛ اما این را میگویم که بهصورت جدی وضعیت معیشت روحانیت ، مدیریت و مردم را به وقف تشویق کنیم و موضوع مهم وقف را سازماندهی کنیم. مردم هم نسبت به وقف احساس منفی ندارند و اتفاقاً استقبال هم میکنند؛ چون هر کسی به فکر آخرتش است. ما از موقوفات استفاده کنیم به شرطی که مدیریت وقف را حسابشده انجام دهیم و از راه موقوفات حوزهها، پشتوانه مالی خودمان را افزایش دهیم و این وضعیت معیشت طلاب را ساماندهی کنیم. از سوی دیگر طلبه را پشتیبانی کنیم و به آنها بگوییم، میخواهید چکار کنید؟ آیا میخواهید در حوزه بمانید؟ آری در حوزه میماند؛ پس زمینه اشتغال فرهنگی را در حوزه تعریف کنیم. بپرسیم آیا میخواهید تدریس کنید؟ زمینه را برای او فراهم کنیم. در غیر این موارد به طلبه بگوییم اگر نمیخواهد در قم بماند، میبایست برای خود تعریف کند که وقتی به شهرستان منتقل میشود چطور در شهرستان واقعاً عنصر مفیدی باشد. در حوزه آنجا باید جذب بشود و تدریس کند یا در مسجد مشغول تبلیغ و هدایت مردم گردد. همچنین اگر به روستا میرود، بتواند از جهت فرهنگی تأثیرگذار باشد. اگر موقوفات حوزهها سازماندهی بشود، حوزههای شهرستانها را میتوانیم تقویت کنیم هم از جهت علمی و هم از جهت مالی، و در نتیجه این تمرکزی که الآن در قم اتفاق افتاده، کمتر میشود و حوزههای استانها را میتوانیم به آن تاریخ سابقشان برگردانیم و شکوفا کنیم؛ در این صورت مردم در کنار حوزه میتوانند بهره خودشان را بهتر داشته باشند.
نظر شما