به گزارش خبرگزاری «حوزه» معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی در نوشتاری به بازخوانی ماهیت حکومت اسلامی از منظر این مرجع تقلید پرداخته است. متن نوشتار به این شرح است؛
شناخت صحیح اسلام که به گواهی تاریخ پیدایش آن، انقلابی ضد ظلم، خفقان و در جهت منافع مردم ستمدیده و رهایی از زنجیر های اسارت و پاکسازی محیط از انحرافات فکری و مفاسد اخلاقی و دعوت به توحید و یک پارچگی در همۀ زمینه ها است،[1] حاکی از این مسألۀ مهم و کلیدی است که ترويج ديانت بدون اصلاح حكومت امكان پذير نيست؛[2] مخصوصاً در دنياى امروز كه رسانه هاى عمومى با تأثير عميقى كه در افكار مردم دارد و همچنين برنامه هاى مربوط به آموزش و پرورش از سطوح پايين تا سطح عالى که در اختيار حكومت ها يا عناصر وابسته به حكومت است.[3]
از این جهت است که انتخاب عنوان «حکومت اسلامی» به عنوان هدف نهایی نهضت رهایی بخش ملت ایران که با الهام از روحانیت صورت گرفته، سؤالات گوناگونی را در داخل و خارج از کشور برانگیخته و آینده مبهم و نگران کننده ای در نظر گروهی ترسیم کرده است.[4]
بعضی با شک و تردید می پرسند: اگر این هدف(حکومت اسلامی) تحقق یابد مفهومش این نخواهد بود که خط سرخی روی حرکت صنعتی کشور و مدرنیزه کردن زندگی ملت ما کشیده شود و مردم به زندگی صد سال پیش بازگردند؟ بعضی دیگر با نگرانی و سوء ظن می گویند: آیا در حکومت اسلامی پیوند های دوستی با دُوَل غیر مسلمان قطع نخواهد شد؟ و یا لااقل همکاری بین المللی تضعیف نخواهد گشت؟...گروه دیگری مسائلی از قبیل تقویت بی ثباتی در شاهرگ حیاتی انرژی غرب یعنی منطقه خلیج فارس را مطرح می کنند، برخی حقوق زنان، آینده مبهم اقلیت های مذهبی! و برخی نیز اتهامات واهی از قبیل خشونت آفرینی در حکومت اسلامی به جای انعطاف و نرمش را عنوان می کنند.[5]
حال آنکه باید اعتراف کنیم بسیاری از پرسش ها، نگرانی ها و سوء ظن ها از ابهام مفهوم «حکومت اسلامی» نشأت می گیرد لیکن با تبیین چیستی و ماهیت آن، این گونه سوء ظن ها بر طرف می شود[6].
* ضروت تشكيل حكومت اسلامی
هر كس قرآن مجيد و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام و همچنين تاريخ اسلام را مورد توجه قرار دهد؛ اين مسأله را به وضوح درمى يابد كه جدا كردن حكومت و سياست از اسلام امرى غيرممكن است و به منزله اين است كه بخواهند اسلام را از اسلام جدا كنند!.[7]
زیرا اهدافى كه پيامبران الهى عليهم السلام داشتند و مأمور اجراى آن بودند، بدون تشكيل حكومت عملى نبود و آنچه ممكن بود به صورت محدود پياده مى شد. به عنوان نمونه تعليم و تربيت، قيام به قسط، عدالت اجتماعى، آزاد كردن انسان از اسارتها، احقاق حقوق مظلومان، تربيت نفوس و پرورش فضايل اخلاقى از جمله اهداف پيامبر الهى است كه در قرآن مجيد ذکر شده است. اين اهداف بدون تشكيل حكومت اسلامى در سطح وسيع و گسترده قابل تحقق نيست.[8]
از سوی دیگر هرگاه در كشورى زندگى كنيم كه حكومت در دست ما نباشد و بخواهيم نظام تعليم و تربيت اسلامى را پياده كنيم توفيق چندانى نخواهيم داشت. اگر صدا و سيما و مطبوعات را در اختيار نداشته باشيم و فقط از طريق منبر و موعظه و بدون پشتوانه اجرايى بخواهيم در مساجد و حسينيه ها جوانان را تحت پوشش تعليم و تربيت قرار دهيم، كافى نخواهد بود.[9]
اگر بخواهيم عدالت اجتماعی را پياده كنيم، بدون تشكيل حكومت اسلامى چگونه امكان پذير خواهد بود؟ آيا به صرف توصيه و پند و اندرز در داخل مساجد و حسينيه ها عدالت اجتماعى محقق مى شود؟ آيا بدون داشتن قدرت اجرايى و اسباب و ابزار بازدارنده و امكانات مجازات فاسدان و مفسدان اقتصادى، مى توان حق مظلومان را از ظالمان گرفت؟[10]
لذا با اينكه انسان ها از نگاه فردى، آزاد و مختارند ولى چون اين آزادى با تكليف و مسئوليت اجتماعى نسبت به ارزش هاى الهى همراه است، تحقق اين ارزش ها به صورت طبيعى در عرصه هاى اجتماعى از جمله فعاليت هاى اقتصادى بدون حضور و دخالت حكومت اسلامى ميسر نيست.[11]
همچنين آيا اعطاى آزادى به انسانها و رهانيدن آنان از اسارت هاى هوا و هوس و ظلم ظالمان و ستمگران، بدون تشكيل حكومت اسلامى امكان پذير است؟[12]
آرى، اگر اهداف دين يك سلسله مسايل فردى- نظير نماز و روزه و مانند آن- بود بدون تشكيل حكومت هم قابل اجرا بود (البته آن هم در سطح وسيع و گسترده امكان پذير نبود) ولى مى دانيم كه اسلام يك آيين اجتماعى فراگير است و دستورات فراوان اجتماعى دارد و لازمه اجرايى كردن آن تشكيل حكومت دينى است. [13]
* پیشینۀ تشکیل حکومت اسلامی
در طول تاريخ هر يك از پيامبران که قدرت پيدا كردند تشكيل حكومت دادند. حضرت داوود، سليمان، موسى عليهم السلام و رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله از جمله آن بزرگوارانند و اگر پيامبرانى چون حضرت ابراهيم و عيسى عليهما السلام دست به اين كار بزرگ نزدند، فرصت يا امكانات كافى در اختيار نداشتند.[14]
لذا نخستين گامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه برداشت تشكيل حكومت اسلامى بود[15] و آن را يكى از اركان مهم اسلام بلكه ضامن اجراى تمام قوانين آن مى شمرد.[16] زيرا هيچ برنامه اجتماعى و اصلاحى بدون اتكاء به يك حكومت صالح، جنبه عينى و عملى پيدا نمى كند بلكه در يك مشت ذهنيات خلاصه خواهد شد[17] به همين دليل آن حضرت در نخستين فرصت ممكن به فرمان خداوند پايه هاى حكومت را بنا نهاد؛[18] ارتشى تشكيل داد كه مهاجران و انصار در آن شركت داشتند؛ و هر كس در هر سن و سال و در هر شرايط- به جز زنان و كودكان و بيماران و از كار افتادگان- ملزم به شركت در آن بوند. تهيه سلاح و مركب و آذوقه اين ارتش كوچك و ساده قسمتى بر عهده خود مردم بود و قسمتى بر عهده حكومت اسلامى؛ و هر قدر دامنه غزوات و پيكار با دشمنان سر سخت گسترده تر مى شد تشكيلات ارتش اسلام وسيع تر و منظم تر مى گشت.حكم زكات نازل شد و براى نخستين بار بيت المال اسلامى براى تأمين هزينه هاى جهاد و تأمين نيازهاى محرومان تشكيل گرديد.[19]
اين نكته نيز قابل توجه است كه اين حق بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله به امامان معصوم عليهم السلام و بعد از آنها به نُواب آنها يعنى مجتهدان جامع الشرايط مى رسد،[20] که در آخرين حلقه اين سلسله از فقها، امام خمينى (قدس سره) قرار دارد كه با طرح حكومت اسلامى و نظريه ولايت فقيه، مبارزه اش را بر ضد استبداد داخلى و استعمار خارجى آغاز كرد که به سقوط رژيم سلطنتى در ايران و تشكيل حكومت اسلامى انجامید.[21]
* تشکیل حکومت اسلامی؛ تجلی تفکر توحیدی
هنگامى كه بپذيريم سراسر عالم آفرينش مخلوق خداست بايد قبول كنيم كه ملك تام اوست؛ و طبيعى است كه حاكميت مطلق بر چنين جهانى قبل از هر كس و هر چيز از آن او خواهد بود. بنابراين حاكميت ها بايد به او منتهى شود و به فرمان او صورت گيرد؛[22] به همين دليل ما پيامبران الهى را حاكمان اصلى از سوى او مى دانيم. [23]
و نيز به همين دليل پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در اولين فرصت ممكن حكومت را تشكيل داد. بعد از او نيز كسانى که حق حكومت دارند براى اين مقام تعيين شده اند که بنابر نص صریح روايات بر «دوازده نفر» خلاصه شده است.[24] بر اساس همين تفكر در زمان غيبت حضرت مهدى (عج) نيز كسانى حق حكومت دارند كه از سوى او به طور خاص يا به طور عام براى احراز اين مسئوليت منصوب شده باشند.[25]
با این تفاسیر می توان گفت «حكومت» از ديدگاه يك مسلمان موحد بايد از سوى بالا تعيين شود؛ حتى حقى كه براى مردم قائل مى شويم آن حق نيز بايد از سوى خدا معين گردد و هرگز يك موحد خداپرست نمى تواند اراده خلق را بى آنكه منتهى به اراده خالق شود به عنوان اساس حكومت بپذيرد؛ [26] اينكه بعضى از ناآگاهان نوشته اند: «هركس را اكثريت مردم به زمامدارى برگزينند...و یا اين مردم هستند كه ولايت را به كسى مى دهند و به حاكميت او عينيت مى بخشند» با تفكر توحيدى سازگار نيست.[27]
لذا تفكر توحيدى مى گويد: اين خداست كه ولايت را به كسى مى دهد و به حاكميت او عينيت مى بخشد و اگر مردم در اين زمينه حقى دارند آن هم به اذن و فرمان اوست.كوتاه سخن اينكه تفكر توحيدى «حكومت» را از سوى بالا مى بيند و تفكرات الحادى، از سوى پايين!.[28]
* نقش مردم در تشکیل حکومت اسلامی
با قبول توحيد، حق حكومت اولاً و بالذات از آن خدا شمرده مى شود؛ سپس از آن هر كس كه او بخواهد، براى اين منصب قرار می دهد. بنابراين حكومت اسلامى نه حكومت ديكتاتورى و استبدادى است، و نه حكومت دموكراسى؛ بلكه نوعى حكومت برتر يعنى حكومت خدايى و الهى است.[29]
ولى اين بدان معنى نيست كه اصل مشورت و توجه به آراء مردم در بافت حكومت اسلامى نقشى نداشته باشد؛ و نسبت به آن بى توجهى شود.[30]
زيرا هنگامى که خداوند دستور به مشورت و توجه به آراء مردم بدهد؛ اين امور مشروعيت پيدا مى كند؛ لذا در آيه 38 سوره «شورى» براى مؤمنان متوكل على الله هفت صفت بارز ذكر مى كند كه يكى از آنها مشورت در امور مهم است و مى فرمايد: «و امرهم شورى بينهم؛ وامورشان با مشورت درميان آن ها انجام مى گيرد!».[31]
بدین ترتیب «جوهره حكومت اسلامى » حكومت الهى است؛ ولى اين حكومت در نهايت سر از حكومت مردمى در مى آورد. تعيين پيامبران و امامان و جانشينان آنها، جوهره الهى حكومت را تشكيل مى دهد و مأمور بودن اين افراد به مسأله مشورت و احترام به آراء مردم كه آن نيز به فرمان خدااست، جوهره مردمى آن را تشكيل مى دهد.[32]
باید دانست آنچه سبب تقويت امامت امامان و حاكميت حاكمان مى شود همكارى و هماهنگى مردم است. اگر اطاعت و همكارى مردم نباشد نظام امامت نيز به هم مى ريزد، از اين رو در مسائل مربوط به حكومت اسلامى نيز مى گوييم: حمايت مردم و آراى ملت از اساسى ترين پايه هاى حكومت است، زيرا امامى مى تواند نظام امت را برقرار كند كه مبسوط اليد باشد و مبسوط اليد بودن جز از طريق همكارى مردمى حاصل نمى شود.[33]
به هر حال چگونه مى توان اين واقعيت را انكار كرد كه مشاركت مردم در امر حكومت به حاكمان، قدرت و قوت مى بخشد و بدون مشاركت آنها هيچ كارى از آنان ساخته نيست. [34]
سخن آخر
بی تردید اگر اسلام مانند مسيحيت كنونى محدود به يك سلسله احكام اخلاقى بود؛ اين پديده ها در تاريخ اسلام مفهومى نداشت و هيچ كس با يك معلم سادۀ اخلاق يا زاهد گوشه گير و پيشوايى كه تنها به اقامه نماز جماعت قناعت مى كند معارضه اى ندارد.[35]
معارضه تنها زمانى شروع مى شود كه پاى مسأله حكومت به ميان آيد؛ از سوى ديگر بسيارى از احكام اسلامى كه در متن قرآن مجيد آمده است با صداى رسا فرياد مى زند كه بايد حكومتى تشكيل گردد و در چارچوب حكومت پياده شود؛ به تعبير ديگر اين احكام، احكام سياسى است و خط سياسى جامعه اسلامى را تعيين مى كند.[36]
بنابراین مفهوم «حکومت اسلامی»؛ قطع پیوند با جهانیان، بستن چاه های نفت بر روی مردم دنیا، مبارزه با صنعتی شدن کشور، بازگشت به زندگی سنتی قرون وسطا، گذراندن اقلیت ها از دم شمشمیر، محرومیت زنان از حقوق اجتماعی، حذف دموکراسی از برنامه حکومت و روی آوردن به خشونت و استبداد، آنچنان که دکتر اوئن[37] و همفکرانش در شرق و غرب پنداشته اند، نیست، بلکه حکومت اسلامی تلاشی سازنده و انقلابی پویا در جهت تحقق عکس آن است.[38]
حال با توجه به آيه شريفه «جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقا؛ حق آمد و باطل نابود شد؛ زيرا باطل نابود شدنى است »[39]،[40]،[41] همزمان با ايام دهه فجر انقلاب اسلامى ايران، حكومت طاغوت كه باطل و مروج فساد، فحشا، وابستگى، ويرانى و حيف و ميل كردن بيت المال بود رفت و حكومت اسلامى كه حق است آمد و جايگزين آن شد.[42]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] متن نوشتار حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛روزنامه کیهان؛23/10/1357.
[2] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 9 ؛ ص685.
[3] همان.
[4] متن نوشتار حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛روزنامه کیهان؛23/10/1357.
[5] همان.
[6] همان.
[7] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص46.
[8] اهداف قيام حسينى ؛ ص83.
[9] همان؛ ص 84.
[10] همان؛ ص 85.
[11] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 2 ؛ ص280.
[12] اهداف قيام حسينى، ص: 85
[13] همان.
[14] همان ؛ ص87.
[15] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص21.
[16] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص5.
[17] خطوط اقتصاد اسلامى ؛ ص21.
[18] پيام قرآن، ج 10، ص: 47.
[19] همان.
[20] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص141.
[21] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج 1 ؛ ص131.
[22] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص35.
[23] همان.
[24] همان.
[25] همان؛ ص 36.
[26] همان.
[27] همان.
[28] همان.
[29] همان ؛ ص37.
[30] همان.
[31] همان.
[32] همان ؛ ص38.
[33] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 14 ؛ ص104.
[34] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص38.
[35] همان ؛ ص48.
[36] همان.
[37] وزیر خارجه وقت دولت انگلیس در سال1979.
[38] متن نوشتار حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛روزنامه کیهان؛23/10/1357.
[39] سورۀ اسراء، آيه 81.
[40] ر.ک: تفسير نمونه؛ ج 12؛ ص 235.
[41] اهداف قيام حسينى ؛ ص64.
[42] همان.