دوشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۳ |۲ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 4, 2024
آیت الله اراکی

حوزه/ غیبت امام معصوم به معنای غیبت برای شخص امام است نه برای امامت و شخصیت حقوقی او و در این حالت به نظر ما إعمال امامت معصوم متوقف است بر وجود جانشینی که این امامت را إعمال کند و فرمانروائی و امر ونهی او را انجام دهد، امامت فعال است و ما مأمور به اطاعت از امام هستیم.

به گزارش خبرگزاری «حوزه» آیت الله محسن اراکی در جلسه درس خارج فقه سیاسی خود با موضوع «مشروعیت فرمانروایان الهی در عصر غیبت» به بررسی "دلیل دوم وسوم از ادلّه عقلی ولایت فقیه" پرداخت.

متن کامل جلسه بیست و ششم درس این استاد حوزه به شرح ذیل است.

جمع بندی مباحث گذشته

پس از طرح مباحث مقدماتی بحث فرمانروایان الهی در عصر غیبت، در جلسه قبل به مباحث اصلی پیرامون ولیّ سیاسی و ولایت فقیه رسیدیم و دلیل اول عقلی از أدله دالّه بر نصب فقیه عادل برای ولایت و فرمانروائی را مورد بررسی قرار دادیم؛ در جلسه قبل گفتیم سه دلیل عقلی درباره ضرورت نصب ولی در عصر غیبت وجود دارد و در توضیح دلیل عقلی اول بر وجوب نصب حاکم از طرف خدا گفتیم این دلیل دو مقدمه دارد، مقدمه اول این است که حاکمیت خدا هرگز تعطیل پذیر نیست و در دوران غیبت معصوم نیز خدا باید فرمانروائی کند و مقدمه دوم اینکه  منع این ولایت دو تالی فاسد دارد:

*یکی اینکه به تعطیلی حاکمیت خدا که محال است، می انجامد.

*دوم إلجاء مردم به طاغوت و مضطر کردن عموم مسلمین به حکومت طاغوت پیش می آید و یا مضطر کردن مردم به نداشتن هیچ حکومتی در عصر غیبت به وقوع هرج و مرج در جامعه اسلامی منجر می‌شود.

لذا گفتیم براساس این مقدمه باید در عصر غیبت شخصی که حکومت او طاغوت نیست به طور موقت حکومت را در دست گیرد تا صاحب اصلی حکومت سر رسد و حکومت را در دست بگیرد و اگر دسترسی به معصوم نبود باید خود دین، جانشینی را برای آن معصوم بیان کند تا مسلمین در این تالی فاسدها گرفتار نشوند که موجب اختلال نظام می‌شود.

*دلیل عقلی دوم؛غیبت امام، غیبت شخصیت حقوقی او نیست

غیبت امام معصوم به معنای نبودن شخص اوست نه از بین رفتن امامت او یعنی امامت، تعطیل بردارنیست لذا فرمودند: «لولا الحجة لساخت الارض بأهلها» یعنی اگر حجت در روى زمین نباشد، زمین، مردم را به کام خود فرو مى کشد بنابراین، غیبت برای شخص امام است نه برای امامت و شخصیت حقوقی او  و در این حالت به نظر ما إعمال امامت معصوم  متوقف است بر وجود جانشینی که این امامت را إعمال کند و فرمانروائی و امر ونهی او را انجام دهد و امامت فعال است و ما  مأمور به اطاعت از امام هستیم و امر دایر مدار بین این است که بگوییم امامت تعطیل شده است و یا اینکه امامت تعطیل نشده است و تنها راه تعطیل نشدن امامت از طریق نصب جانشین و نصب ولیّ می باشد و در روایاتی که می خوانیم ما در عصر غیبت نیز از وجود امام معصوم بهره مندیم  و تعبیر«ینتفع به الناس» وجود دارد ناطر به همین مساله است واین انتفاع یک انتفاع امامتی است نه فقط یک انتفاع آسمانی مجرد که نتوانیم معنایش کنیم، بلکه انتفاع به امامت یعنی رهبری او می باشد و امری و نهیی وجود دارد و اینکه امام را فقط «واسطه فیض» معنی کنیم، درست نیست؛ چرا که جبرئیل هم واسطه فیض است و دیگر نیازی به امام نخواهد بود و این روایت "لولا الحجة لساخت الارض باهلها" تنها منظور این نیست که امام و حجتی باشد و براساس سایر روایات یعنی در کنار آن حجت باید گروندگانی نیز باشند اگر روایات را یکجا ببینیم، این مطلب مشخص می شود.

غیبت زمانی معصوم همانند غیبت مکانی اوست

  اگر امام علی علیه السلام در مصر از طریق نائب خود اعمال ولایت می کرد و از طریق مالک اشتر حاکمیت خویش را اعمال می کرد ،در غیبت زمانی معصوم نیز امام از طریق ولی فقیه حکومت خود را اعمال می کند. در غیبت مکانی امام معصوم برای خود، نائب تعیین می کرد، در غیبت زمانی هزار ساله هم قطعا برای خود، نائب تعیین می کند ولی این به معنی بی قید بودن ولی فقیه  نیست و بلکه قید ولی فقیه، شریعت است و ولی فقیه باید شریعت و امر و نهی امام معصوم را اجراء کند.

مغلوب نشدن خدا منوط به فرمانروائی در عصر غیبت

در آیات قرآن و روایات و دعاهای فراوانی این مضمون وجود دارد که خدا مغلوب نمی شود و هرگز زمانی نبوده است که هیچ کسی تابع او نباشد و در چنین زمانی بلا، نازل می شده است چرا که تنها در دو حالت وجود جامعه بشری حکیمانه است:

*اول اینکه در جامعه عدل بر قرار باشد

*دوم اینکه  زمینه عدل در جامعه برقرار باشد ولو عدل در جامعه برقرار نباشد

 *دلیل سوم عقلی؛ اطاعت از خدا با قوانین کلی ممکن نیست

اطاعت از خدا واجب است، ولی اطاعت از قوانین کلی ممکن نیست و لذا در اینجا ضروت اقتضا می کند حاکمی از طرف خدا ولی امر باشد تا اختلاف در جامعه پیش نیاید و إلا اگر قرار باشد خدا از جامعه  و از همه مختلفین در امور بخواهد که از نظر خود تبعیت کنند، هرج و مرج پیش می آید،مگر اینکه کسی بگوید: جامعه ،مکلّف به اطاعت خدا نیست و این را قبلا اثبات کردیم که  عقلا محال است و اگر عبد، عبد است باید از مولا تبعیت کند و اگر انسان ممکن الوجود و وابسته به وجود خداست و برای رسیدن به کمال ،محتاج خدا خواهد بود و عقل ناقص او به تنهایی نمی تواند قانون وجود نا محدود او را تنظیم کند پس باید اطاعت از خدا کند، در این حالت با توجه به اینکه از یکسری قوانین کلی  نمی توان اطاعت کرد و هرکسی در مواردی تفسیر خاصی از مطلوب مولا خواهد داشت، لذا باید فرمانروائی از سوی خدا باشد تا در مسائل اختلافی بتوان به او رجوع کرد و سخن او فصل الخطاب و حجت باشد.

ارتکاز متشرعه بر جانشینی فقها در همه اعصار غیبت معصوم

  همیشه در عصر غیبت، فقیهی جانشین امام معصوم بوده است تا شیعیان در همه تکالیف شرعی شان به او رجوع کنند.

مردم تنها در فتاوای فردی به مراجع رجوع نمی کردند؛ بلکه هر جا اختلافی پیش می آمد فقیه را حَکَم قرار می دادند و هر جا که بحث انفال بود به  ولی فقیه رجوع می کردند و اگر مرجعیت حرفی می زد سخن او را واجب الإتباع می دانستند اگر دستور جهاد می داد، آن را اطاعت می کردند.

مثلا فتحعلی شاه برای تشکیل ارتش به شیخ جعفر کاشف الغطاء رجوع کرده و اذن تعیین فرماندهان را از او می گیرد و شیخ جعفر کاشف الغطا به او إذن این کار را می دهد، این چیزی نبود که مختص به زمانی باشد و مرجعیت در تنفیذ امور نه فقط احکام فردی بلکه همه مسائل سیاسی و فردی وجود داشته است و این امر و این نگاه ولائی به فقهای عارف به طور ارتکازی در ذهن متشرعه از شیعیان وجود داشته است.

 

 

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha