آیه:
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
وَ ما أُوتيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقي قصص60
آنچه به شما دادهشده ، متاع زندگی دنیا و زینت آن است و آنچه نزد خداست بهتر و جاودانهتر است
آینه:
حکایت؛ مرحوم آقا فتحالله عموی مرحوم شیخالاسلام زنجانی شخص مهذب و پرهیزکاری بود، او در کربلا با حاج میرزا آقاسی هم درس و هم مباحثه بود ولی آن مرحوم در زنجان حال انزوا را اختیار کرد و حاج میرزا آقاسی به رتبه وزارت رسید، پس فاصله در بین آنها در ظاهر زیاد و ارتباط کم شد تا اینکه وقتی اجحافی در حق آقا فتحالله شد، او برای رفع تعدی به تهران مسافرت نمود و نظر به همان حال گوشهگیری که داشت به منزل کسی ورود نکرد، بلکه در مسافرخانه ساکن شد. هم مباحث او شنید که حسینقلی خان، سردار را فرستاده که او را به خانه وزیر ببرد ولی شیخ قبول نکرده است. بعد که با حاج میرزا آقاسی ملاقات کرد، حاجی از او استقبال خوبی کرد و هر خواهشی داشت انجام داد، پس از بازگشت شیخ، حاج میرزا آقاسی به حسینقلی خان گفت: فهمیدی که آقا فتحالله برای چه به تهران آمد؟! آمد این را به من حالی کند که اهل یک مدرسه و شاگرد یک استاد بودیم اما دنیا به تو رو آورد و تو گرفتی ولی به من رو آورد و من نگرفتم، خوب هم حالی کرد.
ولی دنیا که به آن وزیر رو آورده بود به همان حال نماند و روزی برایش رسید که اندوخته زمان وزارتش را در طبق اخلاص نهاده و برای جلبتوجه شاه به شاه تقدیم کرد، ازقضا در همان زمان شاه از دنیا رفت و این اخلاص اصلاً به دردش نخورد و سکه او در نزد شاه جدید ناصرالدینشاه رواج نگرفت و هم مال و هم منصب از دستش رفت و توفیق اجباری شد که بهسوی عتبات رهنمونش شود.1
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد که این عجوز عروس هزاردامادست 2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
2. حافظ