چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۵:۳۴
حکایت جالب مرحوم بافقی از کاربرد توکل

حوزه/ گرچه آیات و احادیث ما را به توکل و اعتماد به خداوند متعال دعوت می‌کنند اما شاید بسیاری هنوز باور جدی و عملی نسبت به این توکل پیدا نکرده‌ایم، شاید با کمی تأمل در زندگی بزرگان و اعتماد آن‌ها به خداوند در زندگی به این باور نزدیک شویم.

آیه:

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ طلاق/3

هر کس بر خدا اعتماد کند، خداوند برای او بس است

آینه:

حکایت؛ مرحوم بافقی بعد از شهریور 1320 تصمیم گرفت دوباره به قم بیاید و عده‌ای نیز او را دعوت کرده و قول دادند. امکانات زندگی در اختیار وی گذارند، آقای بدلا که از دوستان ایشان بوده در این باره روایت شنیدنی و جالبی نقل می‌کند، آقای بافقی به قم بازگشتند و پس از تحمل برخی از سختی‌ها در خیابان حضرتی در خانه محقر اجاره‌ای سکونت گزیدند. من وقتی به دیدارشان رفتم زمستان بود، دیدم زندگی بسیار محقری دارند، ولی صبور و رضایتمند. هنگام مراجعت به شهر قم با اینکه عده‌ای قول داده بودند، اما هیچ‌کس پیش او نیامد، لذا به همان محلی که از آنجا دستگیر شده بود؛ یعنی حرم و مسجد بالا سر حضرت معصومه سلام‌الله علیها وارد شده و چند شبانه روز در همان جا بودند، خودش می‌گفت: خداوند می‌خواست بدین وسیله مرا تنبیه کند، زیرا به غیر او اعتماد نموده و توکل کرده‌ام، چون فقط به اطمینان آنان به قم آمدم، خداوند چنین پیش آمدی را آورد تا من متنبه گردم. وقتی از نجف به قم می‌آمدم هیچ شهرتی هم نداشتم و کسی مرا نمی‌شناخت توکلم فقط به خدا بود لذا خداوند مقدمات و اسباب زندگی‌ام را در قم به سادگی فراهم آورد به این صورت که در کرمانشاه به یک نفر از اهالی قم که قبلاً با او آشنائی داشتم به زیارت عتبات می‌رفت، او کلید منزل خود در قم را به من داد و گفت: برو آنجا سکونت کن و من آمدم در منزل او نشستم ولی اکنون که توکل کامل به خدا نداشتم او مرا بیدار و متنبه کرد.1

آن که بیند او مسبب را عیان                                   کی نهد دل بر سبب‌های جهان2

1.    با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل

2.    مولوی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha