خبرگزاری «حوزه»/ هنر بزرگ حکیم توس در شاهنامه، این بود که فقط حماسه سرایی و داستان پردازی حماسی و پهلوانی نکرد، و در کنار آن، به سجایا و فضیلتهای اخلاقی نیز پرداخت و به گفته مقام معظم رهبری، جریانی از یکتاپرستی و توحید را در سرتاسر کتاب سترگش جای داد. آیت اللّه العظمی خامنهای در این زمینه میفرمایند «من موافقم که از فردوسی تجلیل بشود. شاهنامه تحلیل بشود و حکمت فردوسی استخراج بشود. اگر کسی به شاهنامه نگاه کند، خواهد دید که یک جریانِ گاهی باریک و پنهان و گاهی وسیع از روح توحید، توکل، اعتماد به خدا و اعتقاد به حق و مجاهدت در راه حق، در سرتاسر شاهنامه جاری است».
همچنین یکی از دغدغههای مطرحشده از سوی رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی وضعیت کنونی زبان فارسی بود. معظم له در این زمینه میفرمایند «زبان فارسی یک روزی از قسطنطنیّه آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمی بوده تا شبه قارّهی هند. در آستانه -مرکز حکومت عثمانی- زبان رسمی در یک برههی طولانیای از زمان، زبان فارسی بوده. در شبه قارّهی هند برجستهترین شخصیتها با زبان فارسی حرف میزدند. امّا ما در کانون زبان فارسی، داریم زبان فارسی را فراموش میکنیم!».
خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در تهران، همزمان با 25 اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم فردوسی و پاسداشت زبان و ادبیات فارسی، برای بررسی نقش حوزه و بزرگان دین در توسعه زبان و ادب فارسی، تاثیر ادبیات کهن فارسی در اثربخشی منبر و تبلیغ دین، رسالت اساتید و پژوهشگران حوزوی در حفظ و توسعه میراث فرهنگی ایران و همچنین جایگاه شاهنامه در اعتلای فرهنگ ایرانی اسلامی با دکتر محمدرضا سنگری، استاد دانشگاه و مدیر گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتوگو نشسته است.
دکتر سنگری، فارغالتحصیل دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. وی صاحب تألیفات متعددی در موضوعات زبان و ادبیات فارسی، شعر، نماز، فرهنگ عاشورا، و فرهنگ ایثار و شهادت میباشد و هم اکنون مدیر گروه ادبیات و تحصیلات تکمیلی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیر فصلنامه رشد آموزش زبان و ادب فارسی می باشد.
گفتگوی خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در تهران با دکتر سنگری را در ادامه میخوانید:
* قطعا زبان فارسی نقاط قوتی دارد که در شرایط فعلی میتواند با تهاجمهای موجود مقابله کند. از نظر شما این نقاط قوت چه هستند که ما میتوانیم از آنها برای گسترش زبان فارسی استفاده کنیم؟
ما امروز با زبان فارسی زندگی میکنیم! در واقع زبان فارسی، زبان فرهنگ و زبان انقلاب ما است. و بر این اساس از چند جهت برای ما مهم است. بعد اول آن است که زبان فارسی، دومین زبان جهان اسلام است. یعنی بعد از زبان عربی که زبان وحی است، مطرح کنندهی اندیشهها، آراء و تفکرات دینی ما در سطح جهان است.
پیشینهی درخشان زبان فارسی نشان میدهد که ظرف مناسبی برای پرداختن به همهی مقولههای دینی و اعتقادی و حوزهی دانشی ما است. یعنی زبان فارسی؛ فلسفه، عرفان، کلام، فقه، اصول و حوزهی مباحث عمیق شناختی در عرصهی دین مثل تفسیر و ترجمهی قرآن را برتابیده و حامل همه اینها بوده است. و اگر یک زبانی نتواند مثلاً مباحث فلسفی، کلامی، عرفانی و... را برتابد، و به عبارت دیگر اگر فلسفه یا کلام نتواند با این زبان خودش را بیان کند، نشاندهندی ضعف آن زبان است. اما دست کم یک تاریخ درخشان هزار ساله که پیشینه زبان فارسی است، نشان میدهد این زبان ظرف مناسب طرح مقولههاست.
وقتی کتاب «کشف المحجوب» علی بن عثمان هجویری را میخوانیم که اولین اثر عرفانی به زبان فارسی است آنوقت در مییابیم که چگونه زبان فارسی میتواند این مقوله را به ما بشناساند. پس این پیشینهی درخشان نشان میدهد که زبان فارسی ظرف مناسبی برای طرح این مقولهها است و ما باید به پاسداشت و حفظ آن بپردازیم.
بعد دوم آن است که زبان فارسی، اولین زبان جهان شیعه است. یعنی اگر در قلمرو شیعه قرار باشد رایجترین زبان را جستجو کنیم، به زبان فارسی میرسیم.
بعد سوم این که خود زبان فارسی ویژگیهایی دارد و ما را به بهره گیری از این زبان دعوت میکند. این زبان ظرفیت فوقالعادهای برای گسترش و واژهسازی دارد. اگر مطالعه اندکی در زبان فارسی داشته باشیم، میبینیم که زبان فارسی، زبان "وندی" است. وقتی صحبت از وند میشوند، یعنی یا پیشوند میپذیرد یا پسوند. و این وندها میتوانند به توسعهی زبان فارسی کمک کنند. و هم اکنون فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز عمدتاً با بهره گیری از همین وندها به واژهسازی و معادل سازی میپردازد.
زبان فارسی به درستی نشان داده است که چقدر ظرفیت واژهسازی دارد و میتواند متناسب با زمان، موقعیتها و نیازها حرکت کند. مثلاً وقتی با واژهای مثل "یارانه" مواجه میشوید، میبینید که از یک پسوند بهره گیری و استفاده شده، و به راحتی جذب زبان فارسی شده است. همچنین زبان فارسی، به گونهای است که میتواند با ترکیب دو واژهی دیگر، و با بهره گیری از پیشوندها، میانوندها، و پسوندها، واژههای جدید بسازد و این امکان را میدهد تا شما بتوانید تا بینهایت از زبان فارسی برای پاسخگویی به نیازهای نو و جدید، استفاده و بهره ببرید.
بنا بر این زبان فارسی؛ زبانی پایا، پویا و زایا است. و این ویژگی زایندگی در زبان فارسی، شاید در زبانهای دیگر کمتر وجود داشته باشد. و اگر زبان عربی، زبان تصریفی است و شما میتوانید از یک واژه تا 240 صیغه و ساخت فراهم بکنید، زبان فارسی امکانی فراتر از این را به ما میدهد. به نظر میرسد ظرفیت زبان فارسی حتی بیش از زبان عربی باشد، و این نکتهای است که مقام معظم رهبری به دقت و به درستی بر روی آن تکیه کرده است.
* مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی نسبت به وضعیت زبان فارسی ابراز نگرانی کرده و خواستار حفظ و گسترش آن گردیدهاند. به نظر شما این نگرانی از کدام جهات قابل رصد و پیگیری است؟
کتاب ارزشمند «امین زمان و ادب فارسی» دربرگیرندهی راهکارهای علمی و عملی رهبر انقلاب اسلامی در صیانت، پویش و گسترش زبان و ادبیات فارسی است. و اگر کسی این کتاب را مطالعه کرده باشد، آنوقت میفهمد که زبان فارسی چقدر زبان ژرف و دقیق و در عین حال چقدر زبان زیبایی است. نکتهی دیگری که مقام معظم رهبری در آن کتاب مطرح میکنند، این است که زبان فارسی از خوش آهنگترین زبانهای جهان است. یعنی وقتی شما به گفتگوی صاحبان زبانهای گوناگون گوش میکنید، و سپس به گفتگوی فارسی زبانها گوش میدهید، آنوقت آهنگ خوش و زیبای زبان فارسی را ادراک و احساس میکنید.
نکته دیگر دربارهی زبان فارسی این است که زبان فارسی؛ زبان انقلاب اسلامی است. و اگر قرار باشد کسی انقلاب را بفهمد، از شناخت زبان فارسی ناگزیر است. ما انقلاب را با هیچ زبان دیگری نمیتوانیم به درستی بفهمیم. زیرا این انقلاب در متن زبان فارسی، و با ادبیات فارسی و فرهنگ فارسی متولد شده است. با این که خاستگاه اصلی انقلاب و آن نقطهی بعثت، فرهنگی دینی ما است.
با این که حضرت امام خمینی(ره) در وصیت نامه خویش، سرچشمه زلال انقلاب را قرآن و عترت میداند اما انقلاب اسلامی با زبان این قوم خلق شد، پس اگر کسی بخواهد با مبانی و اهداف این انقلاب آشنا شود، باید به زبان و فرهنگ آن نیز شناخت پیدا کند.
بنا بر این اگر قرار باشد ما انقلاب اسلامی را به جهان بشناسانیم، بهتر است زبان فارسی را هم بشناسانیم. و سپس مبتنی بر شناساندن زبان فارسی، به تبیین، تحلیل و بررسی انقلاب مقدس اسلامی بپردازیم.
نکته مهم دیگر این که ما به عنوان یک ایرانی، اگر قرار باشد هویت و فرهنگ کشورمان را بشناسانیم، تکیه گاههای ما برای شناساندن با کدام عناصر خواهد بود؟ بنا بر این ما ناگزیریم زبان مان را به عنوان عنصر هویت بخش خودمان بشناسیم. و این همان نکتهای است که مقام معظم رهبری به درستی بدان تاکید کرده و میفرمایند «هویت ملی ما به زبان و خط ماست» یعنی زبان فارسی عنصر هویت بخش فرهنگی ما است.
با همه این نکاتی که مطرح شد نتیجه میگیریم که ما باید زبان فارسی را حفظ بکنیم و آن را گسترش بدهیم. و در مقابل آسیبها و خطرگاههایی که زبان فارسی را تهدید میکند، چاره اندیشی بکنیم. و فرهنگستان زبان و ادب فارسی نقش مهمی در این راستا بر عهده دارد. و هیچکس به اندازه مقام معظم رهبری در باب وظایف فرهنگستان و مسئولیتهای خطیری که بر عهده این نهاد میباشد، تذکر و هشدار نداده است.
* با توجه به تاکیدات رهبر معظم انقلاب بر حفظ خط و زبان فارسی، روحانیت و حوزههای علمیه در زمینه پاسداشت زبان فارسی چه اقداماتی میتوانند انجام دهند؟
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید «ما هر پیامبری را به لسان قومش فرستادیم». پس اگر روحانیت و اهالی حوزه رهپویان راه پیامبر(ص) باشند و به عبارتی «لقد کان لکم فی رسولاللّه اسوة حسنه» یعنی پیامبر(ص) برای آنها اسوه باشد، بر این اساس روحانیت و مبلغین دینی نیز باید زبان قوم خودشان را بشناسند. بنا بر این باید ادبیات فارسی در حوزههای علمیه تدریس شود تا اهالی حوزه این زبان را به درستی بشناسند.
امروز هر مبلغ حوزوی به هر کجای ایران میرود، عربی سخن نمیگوید. درست است که از آیات و روایات بهره گیری و استفاده میکند ولی به زبان مردم و قوم سخن میگوید. بنا بر این مبلغ حوزوی باید زبان فارسی را بشناسد و از آن به عنوان یک ظرفیت عظیم و عمیق بهره گیری کند. امروز وقتی سخن از تبلیغ میشود، تا میگوییم تبلیغ، اولین تصویر و ترسیمی که برای ما فراهم میشود، حوزه و مبلغین حوزوی هستند. پس مبلغین دینی ما اگر قرار باشد اسلام را به مردم بشناسانند، باید به زبان قوم سخن بگویند. از این رو باید زبان فارسی و ظرفیتهای آن را بشناسند. و اتفاقاً موفقترین کسانی که از حوزه برخ استهاند، و توانستهاند فرهنگ اسلام را به جامعهی ایرانی معرفی کنند، زبان فارسی را خیلی خوب شناخته بودند.
شخصیت بزرگی مثل علامه طباطبایی(ره) واقعاً یک فارسیدان بزرگ است. اگر اندک سرودههایی که از ایشان در دسترس است را ببینیم «همی گویم و گفتهام بارها» مشاهده میکنید همه اشعار یکسره فارسی هستند و حتی کمتر از خود فردوسی از واژههای عربی استفاده کرده است.
همچنین استاد شهید مطهری، مسلّط به ادبیات فارسی بود و حتی کوشش کرد تا پیوند میان اسلام، ایران و زبان فارسی را با تألیف کتابهایی به خوبی تبیین نماید. او برای «حافظ» نوشت و از حافظ بهره گیری کرد. در جای جای سخنان استاد شهید مطهری علاوه بر اینکه به فارسی سخن گفتهاند و نوشتهاند، بهره گیری ایشان از فرهنگ و ادبیات و زبان فارسی را شاهد هستیم. شهید مطهری در بیان و کلام خود از اشعار و متون ادبی حافظ، سعدی، مولانا، ملک الشعرا، و حتی پروین اعتصامی که یک زن شاعر نزدیک به روزگار ما بوده است، فراوان بهره گیری میکند.
حضرت امام خمینی(ره) علاوه بر این که شاعر بود و به زبان فارسی شعر میگفت، به زبان و ادبیات فارسی مسلّط بود. و در سخنرانیهای خویش بارها و بارها از تمثیلات مثنوی معنوی مولانا، اشعار حافظ و حکایات سعدی در گلستان و بوستان بهره گیری مینمود. در عصر حاضر نیز مقام معظم رهبری علاوه بر این که تسلّط کامل به ادبیات و زبان فارسی دارند، به معنای واقعی کلمه یک زبان شناس، ادیب، شاعر و نقاد بزرگ در عرصه زبان و ادبیات فارسی هستند. و در بیانات شان، جایی که میخواهند یک مطلبی را تثبیت کنند، از یک ضربالمثل فارسی و یا یک بیت شعر فارسی از صائب، مولانا، حافظ، سعدی و دیگر شعرا استفاده میکنند.
از آنچه گفته شد، معلوم میشود زبان فارسی هم یاریگر حوزه و تبلیغ است، و هم متن کار حوزه است. یعنی تنها یک امر عرضی نیست بلکه یک امر کاملاً ذاتی است و اهل حوزه باید بدان توجه کنند. و خوشبختانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی طلاب جوان حوزه، به عرصه زبان و ادبیات فارسی توجه و عنایت خوبی داشتهاند. و نویسندگانی در حوزه علمیه پرورش یافتند که هم به زبان فارسی روان امروزی مطلب نوشتند و هم به آموزش زبان و ادبیات فارسی در حوزه پرداختند و شخصیتی بزرگواری مثل حجتالاسلام والمسلمین جواد محدثی که بنده توفیق دوستی با ایشان دارم، در این زمینه اقدامات خوبی داشتهاند. و همچنین برادر بزرگوارم جناب آقای ابوالقاسم حسینی ژرفا که پرورش و تربیت یافتهی حوزه است در این زمینه اقدامات بسیار ارزندهای داشتهاند.
* هم اکنون بسیاری از طلاب جوان در عرصه شعر و ادب فعال هستند، ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
خوشبختانه در حوزههای علمیه چندین بار مراسم کنگره شعر طلاب برگزار شد و بنده کاملاً با این فضا آشنا بوده و از اقدامات بسیار خوب این دوستان مطلع هستم. و اتفاقاً در این نشستها تعداد قابل توجهی از شخصیتهای حوزوی شعر خواندند. و خود مراجع تقلید نیز در عرصه شعر حضور فعالی دارند و امثال حضرات آیات نوری همدانی، جوادی آملی، حسن زاده آملی و دیگر بزرگان در دیدارهای عمومی خود و یا در جلسات درس برای تبیین موضوع، از اشعار فارسی که خود سرودهاند، استفاده و بهره گیری میکنند.
همچنین در حوزه داستان نویسی، طلاب جوان حضور پررنگ و فعالی دارند، و نشستهایی که در برخی حوزههای علمیه با موضوع «ادبیات داستانی» و با حضور طلاب و روحانیون برگزار میشود، کم نیست. و افراد بزرگواری مثل صفائی حائری(ره) با تألیف کتابهایی چون «ذهنیت و زاویه دید» به مباحث ادبیات داستانی ورود پیدا کردهاند.
با این همه، حضور طلاب و روحانیون در عرصه شعر و ادب فارسی با توجه به شرایط و نیازهای امروز جامعه، کافی نیست. و به نظر بنده ضرورت دارد، دورههای آشنایی با زبان و ادبیات فارسی برای حوزویان و به ویژه مبلغین دینی برگزار شود. زیرا شناخت ساختار ادبی زبان فارسی برای مبلغین و روحانیون یک ضرورت است تا دوستان بزرگوار حوزوی به زبان و ادبیات داستانی تسلّط پیدا کنند.
خداوند متعال در قرآن کریم برای طرح مباحث و مسائل از قصه و یا مَثَل استفاده میکند. اگر به جرأت بتوانیم بگوییم قرآن دو بال دارد! بالی از مَثَل و بالی از قصه، به بیراهه نرفتهایم. خب! کسی که میخواهد منبر موفقی داشته باشد، باید داستان و قصه بداند، و مثل بلد باشد. زیرا امروز جامعه ما تحت تأثیر داستان است و جوانان ما عمدتاً داستانهای کوتاه، بلند، رمان و خاطره مطالعه میکنند.
بنا بر این یک طلبه و مبلّغ دینی باید با این مباحث آشنا باشد و برای رسیدن به این هدف باید اُمّهات کتب فارسی را بخواند و از آنها بهره گیری و استفاده کند. البته در حوزه قدیم نصاب الصبیان، بوستان و گلستان سعدی جزو کتب اصلی دروس حوزوی بود ولی متاسفانه در حوزههای امروز تا حدودی از این کتب غفلت شده است.
* یکی از شعرای بزرگی که در حفظ و پاسداشت زبان فارسی نقش ویژه و اثرگزاری داشت، حکیم ابوالقاسم فردوسی بود، و مقام معظم رهبری نیز بارها از ایشان تمجید کرده است. البته شاهنامه فردوسی در حوزههای علمیه مورد غفلت واقع شده است، ولی با این وجود فردی همچون حجتالاسلام منذر در باب شاهنامه و شخصیت فردوسی به طور مفصل تحقیق و مطالعه داشته است. نظر حضرتعالی دربارهی نقش شاهنامه در حفظ و تقویت تمدن اسلامی ایرانی چیست؟
قبل از این که به موضوع این سوال بپردازم، لازم میدانم به روح پاک مرحوم حجتالاسلام والمسلمین علی ابوالحسنی (منذر) درود و سلام بفرستم، و غفران الهی را برای وی طلب کنم. حجتالاسلام منذر یک حوزوی برجستهای بود که دامن همت به کمر بست و سعی کرد شاهنامه فردوسی را در طول سالیان متمادی و با تحقیق و مطالعه و دقت و ممارست به خوبی برای جامعه ما بشناساند، این که حکیم فردوسی هم شیعه بوده، و هم بزرگترین مدافع قرآن و عترت است، و شاهنامه او پیوندگاه اسلام و ایران میباشد.
استاد شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»، اشارتی به پیوندگاه ایران و اسلام داشته است ولی بسط و تعمیق این موضوع را استاد ابوالحسنی منذر در کتاب «بوسه بر خاک پی حیدر» به تفصیل تبیین کرده است.
استاد منذر در این کتاب به خوبی اوضاع عصر فردوسی را شرح میدهد، و بنا به تعبیر نویسنده تاریخ بیهقی که میگوید؛ سلطان محمود غزنوی انگشت در جهان کرده است و قرمطی میجوید! یعنی دنبال شیعیان است و آنها را اسیر میکند و به قتل میرساند. و در این شرایط کسی پیدا میشود مثل فردوسی که خود، پروردهی حوزه است. اصلاً ابوالقاسم فردوسی حوزوی است و پرورده و تربیت یافته حوزه است و در آن روزگاران که کسی جرأت نمیکرد نام اهل بیت(علیهمالسلام) را بر زبان بیآورد، به صراحت و با شجاعت میگوید؛
«بر این بودم و هم بر این بگذرم / یقین دان که خاک پی حیدرم
اگر نیک خواهی به هر دو سرای / به نزد نبیّ و ولیّ گیر جای».
یعنی اگر سعادت دنیا و آخرت را میخواهی، باید از نبیّ و از ولیّ پیروی بکنی. و فردوسی با این بیت هم رسالت، و هم ولایت را مطرح میکند. و خودش نیز قربانی همین میشود. و هر چقدر فقر و آوارگی کشید، که سر انجام نیز در فقر از دنیا رفت، به خاطر عشقی بود که به امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) داشت. حکیم فردوسی در چند جای شاهنامه به این اعتقادش اشاره کرده است.
برای این که فردوسی را بشناسیم و بدانیم او کیست، باید ابیّات او را مورد بررسی دقیق و عمیق قرار بدهیم، تا این جفایی که از طرف برخی ملیگرا نما به او رفته است، ما دینداران مرتکب این جفا نشویم. اگر آنها سعی کردند برای تامین منافع خود، فردوسی را به عنوان یک چهرهی ملیِ دین ستیز! مصادره کنند؛ ما دینداران از قول شخصیت بزرگی مثل مرحوم حجتالاسلام ابوالحسنی منذر دریابیم که فردوسی نه تنها دین ستیز نبود، اتفاقاً بالعکس دین ستا بوده و در پی طرح اسلام است. البته با بهره گیری از شیوهها و شگردهای خاصی که ما در حوزهی حماسه میتوانیم بیابیم.
حکیم فردوسی در بیان زحمات خود در حفظ زبان فارسی میگوید؛
«بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی
نمیرم از این پس که من زندهام / که تخم سخن را پراکندهام».
یعنی من - فردوسی - بذر زبان فارسی را افشردم تا نسلهای بعدی از آن بهره گیری و استفاده کنند. و واقعاً اگر فردوسی نبود زبان فارسی به امروز نمیرسید، و بنده فردوسی را خادم انقلاب اسلامی میدانم و او را به عنوان یک چهره انقلابی بزرگ میبینم. او ثابت کرد که میشود با زبان زنده و زیبای فارسی با مردم ایران به خوبی سخن گفت و اسلام را به آنها شناساند.
حکیم فردوسی وقتی چهره امیرالمؤمنین(ع) را میخواهد معرفی کند میگوید؛
«بدان گیتیَم نیز خواهشگر است / که با تیغِ تیز است و با مِنبَر است». فردوسی در اینجا اشاره به شفاعت خود توسط حضرت علی(ع) دارد. یعنی کسی که صاحب تیغ و صاحب ذوالفقار است. یعنی کسی که صاحب منبر، و صاحب سخن، فرهنگ و کتاب است. و به احتمال بسیار قوی در آن زمان، فردوسی کتاب نهجالبلاغه را در اختیار داشت. و اگر کسی شاهنامه را مطالعه کند در جای جای آن، سخنان امیرالمؤمنین علی(ع) را میتواند در آن ببیند.
یا در جای دیگر میگوید «منم بنده اهل بیت نبی / سرایندهی خاک پای وصی». بنا بر این او یک شیعهی معتقد و حکیم است. و با سخنان محکم و با بهره گیری از نمادها، دین را تبلیغ میکند. و به گمانم شاهنامه را باید یک کتاب حوزوی بدانیم چون آفرینندهی آن هم یک حوزوی است. و اگر حوزه علمیه به فردوسی نپردازد به خودش جفا کرده، و یک سرمایه عظیم و بزرگ را از دست داده است.
شاهنامه فردوسی ادبیّات حماسی ایران است و هم ایران و هم اسلام را نجات میدهد. به عبارت دیگر حماسه صدای عزت خواهی یک ملت است و شاهنامه صدای ملت ایران است، ملتی که میخواهد عزیز باشد و زیر بار ذلت و خفت نمیرود. و این صدای دین هم است! مگر دین غیر از این را میگوید؟ کل دین همین است؛ یعنی عزیز باشید و عزت خود را از خدای خودتان بگیرید «وَ للهِ العِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنین». و شاهنامه میخواهد بگوید عزت با خدا به دست میآید.
* استاد! در گیرودار زندگی پرشتاب و پیچیده امروز چگونه میتوان نسل جوان را به خواندن و پژوهش آثار بزرگان شعر و ادب فارسی به ویژه شاهنامه فردوسی ترغیب کرد؟
در گذشتهی تاریخی، انس و الفت ایرانیان با شاهنامه و کتب دیگر بزرگان مثل گلستان و بوستان سعدی و مثنوی و معنوی مولانا بسیار عمیق بود، و شاهنامه خوانی در خانهها رایج بود. ولی به مرور به دلیل نفوذ ترجمه کتب غربی مثل ادبیات عریان و شهوانی، و نیز در سایهی غفلت مسئولین فرهنگی، جایگاه شاهنامه در جامعه کم رنگ شد.
در روزگاری که ما زندگی میکنیم باید به ادبیّات غنی گذشته مان توجه ویژهای داشته باشیم ولی باید ببینیم که ذائقه نسل جدید چیست؟ و با کدام امکانات، ظرفیتها و فضاهای جدید میتوان شاهنامه و بوستان و گلستان را برای آنها بازگو کرد.
اگر جوان امروزی را برای خواندن شاهنامه خوانی دعوت کنیم ممکن است از این پیشنهاد خیلی استقبال نشود، ولی اگر بتوانیم با بهره گیری از ظرفیتها و امکانات به روز مثل نرم افزارها و فضاهای مجازی، داستانهای شاهنامه را به مسائل روز گره بزنیم و به بازآفرینی داستانها بپردازیم، در این صورت استقبال خوبی از شاهنامه خواهد شد. البته اگر ما باور پیشین را که شاهنامه یک کتاب حوزوی است، بپذیریم و با این اعتقاد به شاهنامه نگاه کنیم، آنگاه شاهد سرمایه گذاری جدیتر در باب نشر و ترویج شاهنامه فردوسی خواهیم داشت.
* در پایان، اگر نکته خاصی هست، بفرمایید.
بنده از اساتید و دوستان عزیز حوزوی که خود آینده نگر و از فرهیختگان، صاحب نظران، و اندیشه وران هستند و اهمیت ارزش میراث فرهنگی را به خوبی میدانند، تقاضا دارم با تشکیل یک دفتر ویژه در حوزه علمیه، گروهی متشکل از پژوهشگران و صاحب نظران حوزوی به موضوع «تراث فرهنگی و زبان و ادبیات ایران» بپردازند و شیوههای مطرح کردن ادبیات گذشته را برای جامعه امروزی مورد بررسی قرار داده و طراحی کنند، و با بهره گیری از امکانات جدید و ظرفیتهای دانشگاهی و همکاری با مراکز علمی و فرهنگی مثل پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به این مسئله همت گمارند.
گفتگو: مهدی زارعی