به گزارش خبرگزاری «حوزه»، موفقیت طلبه و محصل علوم اسلامی، در گرو دو موضوع مهم است، موضوع اول خودباوری و دوم خداباوری است که این دو باید در کنار یکدیگر باشند. به نظر میآید گام اول در جهت خودباوری، خودشناسی شخصی است. برای نمونه، طلبهای که وارد حوزه علمیه میشود و از فضای غیر طلبگی به فضای طلبگی آمده است، باید بفهمد در گذشته در چه فضایی بوده و فضای فعلی که در آن قرار گرفته، چه فضایی است. هم چنین باید ببیند در این فضای جدید، چه آموختهها و اندوختههایی دارد و بررسی کند در این فضا دنبال چه چیزی است. قبلاً که در فضای دیگری بود، چیزهای دیگری را میطلبید، الان که در این فضا آمده، دنبال چه چیزهایی است؟ از این رو، در ابتدای ورود طلبه، باید به وی بفهمانیم که این محیط فعلی چه امتیازهایی، و او چه داراییهایی دارد. در این صورت، پی به ندانستههای خود میبرد و در جهت به دست آوردن و علم به ندانستهها، قدم بر میدارد و برنامهریزی میکند.
این موردها سه محور اصلی درباره خودشناسی است.
* خودشناسی شخصی
اگر طلبه بخواهد خودش را بشناسد تا به خودباوری برسد، شاید گام مهم و اولین قدم همین باشد که بفهمد در چه فضایی قرار گرفته است، چه آموختههایی دارد و در این فضا باید به دنبال چه چیزی باشد که همان کسب معارف الهی برای هدایت بشر است.
*هدف و انگیزه
پس از آن، در قدم دوم باید به طلبه در زمینه تحصیل، انگیزه داده شود. البته نه به صورت کلی، بلکه به صورت خردتر و جزئیتر، یعنی از او سوال شود که شما که در محیط و فضای کسب معارف الهی و هدایت دیگران گام برمیداری، قصد حرکت در چه مسیر و رشتهای داری و انگیزهات از این حرکت چیست؟ به کدام یک از رشته های فلسفه، فقه، تفسیر و ... علاقه داری؟ البته ایجاد انگیزه برای طلبه بسته به این است که آثار مترتب بر هر یک از این رشتهها را به او بشناسانیم. برای نمونه، اگر فیلسوف بشود، یا اگر محدث بشود و یا دیگر تخصصها را به دست آورد، با چه اشخاص و مکاتب و طرز تفکراتی مواجه است و در چه زمینههایی می تواند اثرگذار باشد.
بنابراین قدم دوم بعد از خودشناسی این است که به طلبه کمک شود تا هدف و انگیزه خود را در عرصه تحصیل کشف کند.
*استعداد یابی
قدم سومی که در این راه باید برداشته شود این است که به طلبه کمک شود تا موقعیت و استعداد خود را دریابد. وقتی که بفهمد استعدادش در چه حدی و در چه رشتهای است، میتواند این استعداد را به فعلیت برساند. آنگاه میتواند برای رسیدن به هدف و انگیزهای که در مرحله قبل تعیین کرده، قدم بردارد، برنامهریزی داشته باشد و کار بکند. طلبه ها استعدادهای مختلف دارند. برخی مستعد هستند که در عرصه فلسفه بکوشند. برخی استعداد دارند که در زمینه فقه و اصول به فعلیت برسند. بعضی نیز استعداد دارند که در حوزه تبلیغ، کار کنند و وارد این حیطه علمی بشوند. از این رو، قدم سوم پس از خودشناسی و تعیین هدف و انگیزه این است که شخص از نظر استعداد، موقعیت خود را از حیث زمانی و مکانی بشناسد.
*داشتن هم مباحثه
قدم چهارم، داشتن هم مباحثه است اعم از اینکه موفق یا غیر موفق و قوی یا ضعیف باشد، برای اینکه کمک میکند که طلبه بتواند نقاط قوت و ضعفش را تشخیص بدهد. حضور در درس و مطالعه کردن انفرادی خیلی اثرگذار است، ولی به نظر نمیرسد در بین این امور چیزی به اندازه وجود هم مباحثه بتواند در شناسایی نقاط قوت و ضعف به شخص کمک بکند و تا زمانی که شخص نقاط قوت و ضعف خود را نشناسد، نمیتواند به خودباوری دست یابد. همانطور که ذکر شد در انتخاب هم مباحثه نباید به دنبال این بود که حتماً هم مباحثه ای قوی تر از خود پیدا کنیم زیرا ممکن است هم مباحثهای ضعیف باشد ولی در تشخیص ضعف ها و قوت ها بهتر به شخص کمک کند. هرچند وجود هم مباحثه قوی بهتر میتواند در زمینه شناخت نقاط ضعف کمککننده باشد.
*دقت در عوامل شکست
قدم پنجم این است که طلبه را متوجه این مطلب بکنیم که به شکست هایی که احیاناً در این مسیر با آنها مواجه میشود و نیز به عوامل این شکست ها، دقت بکند. طبعاً همه ما هنگام تحصیل و حتی در مقاطع بالاتر، در مقام تدریس و تألیف و تبلیغ، شکست هایی را تجربه میکنیم، ولی متأسفانه قیمت و ارزش این شکست ها را نمیدانیم و حتی به این شکست ها دقت نمیکنیم، در حالی که اگر محصل به این موردها دقت کند، خود به خود به دنبال عوامل این شکست ها میرود و این کمک میکند که بیشتر خودش را باور کند که چه موقعیتی دارد و چه کاری میخواهد انجام بدهد.
*پرهیز از عجله در رسیدن به هدف
در قدم ششم، باید به طلبه یادآوری شود که به این موضوع توجه کند که در رسیدن به هدفی که دارد، عجله نداشته باشد. متأسفانه امروزه یکی از مشکلات طلبهها این است که برای عالم شدن عجله میکنند و چون کسب علم با عجله امکان پذیر نیست، مقداری که از تحصیلشان میگذرد، به این باور میرسند که دیگر نمیتوانند به جایی برسند و نمیتوانند به مقاطع عالیه دست پیدا کنند و خود به خود آن خودباوریای را که در راه رسیدن به آن قدم های مختلفی برداشته بودند، در این مقطع از دست میدهند و این مورد میتواند با ذکر و بیان حالات عالمان گذشته، مثلاً حضور مستمر در درس اعاظم از محققان به مدت چندین سال، صورت بگیرد. مثلاً میبینیم برخی عالمان ما، دو دوره درس اصول استادانشان را درک کردهاند و اکنون از اعاظم عصر خود شدهاند.
* توجه به یافتهها و معلومات خود
نکته هفتمی که در این راستا میتواند به خودباوری طلبه کمک فراوانی کند، این است که به یافتهها و معلومات خودش در طول مدت تحصیلی که داشته است، توجه بکند و آنها را بنویسد. اگر طلبهها در آخر هر هفته، آموختههای خود را یادداشت کنند که ببینند چه چیزی به آنها اضافه شده است، این روند به آنها کمک میکند که باور کنند چه چیزهایی را میشود یاد گرفت و در رسیدن به اهداف عالیه، چه چیزهایی را میتوان کسب کرد. اگر طلبه، به طور هفتگی، ماهانه یا سالانه، به یافتههای خود توجه کرده و آنها را بازنگری کند که بفهمد چه چیزهایی یاد گرفته، چه چیزهایی کسب کرده، و این مطالب را چگونه و با چه عمقی یاد گرفته، در جهت رسیدن به خودباوری وی اثرگذار است.
* پرهیز از تقلید صرف
قدم هشتم این است که ما به طلبهها یاد بدهیم که از تقلید صرف دوری بکنند، یعنی مباحث علمی را به صورت پژوهشی و نقادی، بررسی کنند.
اگر به این قدم ها توجه شود، طبعاً طلبه به جایی میرسد که میتواند کلمات دیگران را نقد کند و در این زمینه به پژوهش و تحقیق بپردازد و باور بکند که میتواند مانند گذشتگان بشود، مثل شیخ اعظم انصاری و علامه طباطبایی. یک مقداری که قوه نقد در او احیا شد، به این باور میرسد که میتواند عالم بزرگی بشود.
*داشتن استادی دانشمند، راهنما و دلسوز
قدم نهم این است که طلبه استادی دانشمند و راهنما و دلسوز داشته باشد. متأسفانه امروزه در حوزه علمیهمان، یکی از نقایص بسیار بزرگی که وجود دارد و شاید منشاء این شده که طلبهها خودشان را باور نداشته باشند که کی هستند و چهکار میخواهند انجام بدهند، این است که ارتباط عمیق و دلسوزانه و هدایتگرانه میان استادان و دانشآموختگان و طلبههای ما وجود ندارد یا اگر هست، ارتباط بسیار ضعیفی است.
استادی که دلسوزی بکند و فردی را که میبیند استعداد دارد و دنبال درس و بحث و تحقیق است، موفقیتهایش را بیان کند و ضعفهای او را به وی بفهماند.
همه مطالب مذکور، یک سری مقدمات یا قدم هایی است که بعضی ها خود به خود میتوانند به آن برسند، ولی بسیاری نمیتوانند به آن دست یابند که در این صورت باید این موارد را به آن ها آموزش دهیم و تنها کسی که میتواند در این جهت به طلبه کمک جدی بکند، استاد دلسوز، راهنما و ملاست.
اگر این قدم های نهگانه رعایت گردد، بدون شک طلبه خودش را باور میکند، به این معنا که میفهمد او همان کسی است که میتواند بهتر از آنچه الان هست، بشود. می فهمدکه می تواند به عنوان اندیشمند و عالم و مدرسی بزرگ مطرح بشود. البته در محوطه و فضای حوزه فقط خودباوری فایده ندارد. موفقیت طلبه، افزون بر خودباوری به خداباوری نیز نیاز دارد. طلبه باید زحمت بکشد، خودش را بشناسد و بکوشد تقوای الهی و خداباوریاش را تقویت بکند که بتواند در حوزه به صورت چشمگیر نقشی اثرگذار داشته باشد.
منبع: رهنامه پژوهش/ حجت الاسلام عباسعلی زارعی سبزواری