به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی نیا پیش از ظهر امروز در نشست علمی «قرائت فرهنگی قرآن» که از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در تالار امام مهدی(عج) این پژوهشگاه برگزار شد، به ارائه مباحثی پیرامون این مسئله پرداخت که خلاصه مطالب مطروحه به شرح ذیل می باشد.
اگر چنانکه انسان شناسان می گویند، انسان هویت فرهنگی دارد و موجودی است که زیست جهان واقعی اش فرهنگ است، قرآن ممکن نیست نگاهی به فرهنگ های بشری نداشته باشد. مخاطب قرآن هم انسانی است که درون فرهنگ زندگی می کند. قرآن تنها با انسانی که درون فرهنگ ها زندگی کرده و به فرهنگ خاصی تعلق دارد، نظر داشته و سازوکار فرهنگ های مختلف را بررسی می کند.
مخاطبان آیات الهی انسان هایی بودند که درون فرهنگ های مختلف زندگی می کردند. قرآن با انسان مجرد از تاریخ و فرهنگ سروکار ندارد؛ بلکه انسانی را مخاطب خود قرار داده که در دل فرهنگ ها و در تاریخ می زیست. یکی از آسیب های جدی مطالعات قرآنی به طور خاص، و مطالعات اسلامی به طور عام، در گذشته به همین نکته برمی گردد که در آنها مخاطب آیات را انسان مجرد از تاریخ و فرهنگ در نظر می گرفتند و به اهمیت و نقش گزاره های فرهنگی و مدل های فرهنگی در قرآن واقف نبودند.
نباید از ادعای فوق نتیجه گرفت که گزاره های قرآن نسبی اند و از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر می کنند؛ بلکه مراد این است که قرآن به فرهنگ های مختلف ناظر بوده و به تحلیل آنها می پردازد و انسان هایی را که در آن فرهنگ جای دارند مورد خطاب قرار می دهد و احکامی را برای آنها بیان می کند.
این ادعا که خطابات قرآن به انسان فرهنگی یعنی انسانی که درون فرهنگ می زیست ناظر است، راه را بر قرائت فرهنگی قرآن هموار می کند. اطلاعاتی که در قرآن آمده، گاهی ناظر به خود فرهنگ و گاهی ناظر به اجزاء و ابعاد مختلف فرهنگ و گاهی ناظر به اعضای فرهنگ است؛ یعنی افراد را از آن جهت که اعضای یک فرهنگ هستند، مورد خطاب قرار می دهد یا سخنانی درباره آنان می گوید.
*گزاره های انسان شناختی
قرائت فرهنگی قرآن بر اساس تفکیک گزاره های انسان شناختی در قرآن صورت می گیرد. مراد از انسان شناسی همان رشته تخصصی anthropology در علوم انسانی است و معنای لغوی آن اراده نشده است. انسان شناسی انسان پسین؛ یعنی انسانی را که درون فرهنگ زندگی می کند، بررسی می کند.
اصطلاح «گزاره های انسان شناختی» را به گزاره هایی اطلاق می کنیم که به نحوی به انسان پسین (انسانی که درون فرهنگ زندگی می کند) بر می گردانند.
با توجه به آیات قرآن سه سطح را می توانیم از هم جدا کنیم:
1. اعضای متعلق به یک فرهنگ
2. فرهنگ
3. مدل های فرهنگی
(1). گزاره های اعضایی
درباره این موضوع می توان به آیاتی پیرامون آن توجه کرد؛ خداوند در آیه 39 سوره بقره فرموده است: «وَ الَّذينَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ/ و کسانی که کفر ورزند و نشانه های ( عقلی و نقلی توحید ) ما را تکذیب کنند آنها اهل دوزخند که در آن جاودان خواهند بود».
این آیه حکمی را راجع به افراد کافر؛ یعنی انسانی که فرهنگ کفر در او درونی شده، مطرح می کند؛ به عبارت دیگر این آیه افرادی که مدل های فرهنگی خاص کفر در آنها تأثیر نهاده و کفر در آنها به صورت امری درونی شده اشاره می کند. فرهنگ کفر هم برای اینکه در درون افراد نفوذ کند، ساز و کارهای خاصی دارد.
این قبیل گزاره ها از نظر منطقی به صورت قضیه خارجیه هستند؛ یعنی حکمی را نسبت به افراد یک فرهنگ اظهار می دارند.
(2). گزاره های فرهنگی
اکنون به آیه دیگر توجه کنید؛ خداوند در آیه 156 سوره آل عمران می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذينَ کَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ کانُوا غُزًّي لَوْ کانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذلِکَ حَسْرَةً في قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ يُحْيي وَ يُميتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ/ ای کسانی که ایمان آورده اید، همانند کسانی نباشید که کفر ورزیدند و درباره برادرانشان ، هنگامی که آنها مسافرت کردند (و در سفر مردند) و یا رزمنده بودند (و شهید گشتند) گفتند: اگر در نزد ما مانده بودند نمی مردند و کشته نمی شدند! (بگذارید) تا خداوند این (عقیده و گفتار) را حسرتی در دل های آنان قرار دهد. و خداست که زنده می کند و می میراند، و خدا به آنچه می کنید بیناست».
این آیه گزاره ای فرهنگی را بیان می کند؛ بدین معنا که به عنصری از فرهنگ کفر و به طور ضمنی، به عنصری از فرهنگ ایمان اشاره می کند. روشن است که فرهنگ را در اینجا به معنای تایلری؛ یعنی «مجموعه ای پیچیده از باورها و معرفت، هنر، اخلاقیات، حقوق، مناسک، و دیگر توانایی ها و عادت هایی که آدمیان به عنوان عضوی از جامعه به دست آورده اند» در نظر می گیریم؛ هر چند در تعریف فرهنگ اختلاف نظر وجود دارد؛ ولی در این مورد همین مجموعه یا عناصر آن را در نظر داریم.
*انواع گزاره های فرهنگی
1. گزاره های اعتقادی (فرهنگی-اعتقادی): گزاره هایی که به عنصر باور جمعی فرهنگ اشاره می کنند.
2. گزاره های رفتاری (فرهنگی-رفتاری): گزاره هایی که به عنصر رفتار جمعی فرهنگ اشاره می کنند.
3. گزاره های نمادی (فرهنگی-نمادی): گزاره هایی که به نمادهایی که به نمادهای جمعی و مشترک یک فرهنگ اشاره می کنند.
4. گزاره های ارزشی (فرهنگی-ارزشی): گزاره هایی که به ارزش های جمعی و مشترک یک فرهنگ اشاره می کنند.
5. گزاره های حقوقی (فرهنگی-حقوقی): گزاره هایی که به عنصر حقوقی فرهنگ اشاره می کنند.
6. گزاره های مناسکی (فرهنگی-مناسکی): گزاره هایی که به مناسک فرهنگ اشاره می کنند.
به عنوان مثال در آیه 60 سوره الرحمن می خوانیم: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ/ آیا پاداش نیکی جز نیکی است؟»؛ این آیه به یک عنصر ارزشی در فرهنگ ایمان اشاره می کند.
یا در آیه 95 سوره صافات آمده است: «قالَ أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ/ ( ابراهیم ) گفت: آیا چیزی را که خود می تراشید پرستش می کنید؟!».
یکی از عناصر فرهنگ کفر آن است که در آن دست ساخت آدمی پرستیده می شود؛ در مقابل، فرهنگ ایمان فقط خدا پرستیده می شود.
و یا خداوند متعال در آیه 195 سوره بقره فرموده است: «وَ أَنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديکُمْ إِلَي التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ/ و در راه خدا انفاق کنید و (به واسطه ترک انفاق در راه جهاد، یا صرف آن در غیر راه خدا) خود را به دست خود به هلاکت نیفکنید ، و نیکی کنید که بی تردید خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
این آیه هر چند در ظاهر امر و نهی را در بر دارد؛ اما در حقیقت به عناصر فرهنگ اسلام اشاره دارد: انفاق در راه خدا، اجتناب از افتادن در هلاکت و احسان.
(3). گزاره های طرحواره ای (مدل های فرهنگی)
مدل های فرهنگی در یک فرهنگ «قلب» آن را تشکیل می دهند. فرهنگ حیات و ممات و گسترش خود را مدیون آنهاست و به وسیله آنها در افراد درونی می شود. به برخی نکات مهم درباره مدل ها اشاره می کنیم چنانکه پیشتر دیدیم، انسان شناسان شناختی ادعاهای زیر را به صورت های مختلف درباره مدل ها مطرح کرده اند:
1. مدل های فرهنگی به مثابه چارچوب عمل می کنند؛ بدین معنا که به رفتارها و نحوه سلوک و اندیشه افراد شکل می دهند.
2. مدل های فرهنگی نقش پردازشگر را در ذهن اعضای یک فرهنگ ایفا می کنند. مدل ها اطلاعات موجود در ذهن اعضاء را پردازش می کنند.
3. مدل های فرهنگی به نگرش افراد نسبت به دیگران شکل می دهند.
4. مدل های فرهنگی به نگرش افراد نسبت به جهان و هستی شکل می دهند.
5. مدل های فرهنگی به فهم ما افراد از پدیده های اجتماعی شکل می دهند.
6. مدل های فرهنگی مبنای استدلال و داوری های افراد قرار می گیرند.
7. مدل های فرهنگی بر عواطف و ادراکات افراد تأثیر می گذارند.
دسته ای از گزاره های قرآنی به مدل های فرهنگی اشاره می کنند و به برخی از مثال ها از آیات توجه کنید:
در آیه 28 سوره کهف آمده است: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناکَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً/ با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند ، و تنها رضای او را می طلبند! و هرگز بخاطر زیورهای دنیا ، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هوای نفس پیروی کردند ، و کارهایشان افراطی است».
در این آیه چند نکته به چشم می خورد:
1. دعوت به صبر با کسانی که صبح و شب خدا را می خوانند و وجه خدا را می طلبند و چشم برنگرداندن از آنها
2. عدم اراده زینت دنیا
3. عدم اطاعت از کسی که خدا قلبش را غافل کرده است.
نکته دوم (تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا) به یک مدل اساسی در فرهنگ کفر اشاره می کند و آن اراده زینت دنیاست. اراده زینت دنیا در فرهنگ کفر و در مقابل، اراده وجه «یریدون وجهه» در فرهنگ ایمان دو مدل اساسی را نشان می دهند. فعال شدن مفهوم «زینت» در این چارچوب اهمیت خاصی دارد. زندگی دینا مرحله ای از زندگی بشر است. بشر در عوالم مختلف به سر می برد و پایین ترین مرحله و عالم زندگی دنیاست. قوام این مرحله به زینت ها و زیبایی های آن است. از این رو، اراده این زینت ها با اراده وجه خداوند تنافی دارد. روی برگرداندن از وجه خدا هم مستلزم اراده این زینت هاست. این دو عبارت، دو «عبارت کانونی» را تشکیل می دهند که می توانیم به کمک آنها دو مدل فرهنگی اساسی ایمان و کفر را تشخیص دهیم.
اراده زینت خدا در فرهنگ کفر و عدم اراده آن در فرهنگ ایمان به عنوان مدل های فرهنگی اساسی عمل می کنند. این مدل ها در نحوه اندیشیدن و رفتار و زندگی کافران و مؤمنان تأثیر دارند.
به آیه دیگری توجه کنید که اطلاعات ما را درباره این دو مدل تکمیل می کند:
خداوند در آیه 20 سوره حدید فرموده است: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَکُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ/ بدانید که جز این نیست که زندگی این دنیا بازی و سرگرمی و آرایش نمودن و فخرفروشی تان به یکدیگر و افزون طلبی از همدیگر در اموال و فرزندان است، همانند بارانی که گیاهان (سرسبز حاصل از) آن کشاورزان را به شگفت آورد سپس پژمرده شود و آن را زرد بینی سپس خشک و شکسته شود و در آخرت عذابی سخت است (برای طاغیان) و آمرزش و خشنودی خدا (برای مطیعان) ، و زندگی دنیا جز متاع فریب نیست».
آیات دیگری هم هستند که اطلاعات بیشتری درباره اجزای درونی این مدل اطلاعاتی به ما می دهند.