به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام والمسلمین رمضانی امام و مدیر مرکز اسلامی هامبورگ در خطبه های نماز جمعه این هفته با محکومیت جنایات رژیم سعودی در یمن اظهارداشت: بعید است امروز کسی محور شرارت ها در دنیا را نشناسد.
متن خطبه های نماز جمعه این هفته هامبورگ به این شرح است:
متاسفانه عدّه ای درصدد هستند که جنگ افروزی در سطح دنیا توسعه یابد و لذا کشورها را به جان یکدیگر می اندازند. برخی از این دولت ها از یک طرف صلح دوستی و مقابله با تروریسم را مطرح می کند و از سوی دیگر با حملات مکرّر، مردم یمن را به خاک و خون می کشند و این در حالی است که بسیاری از سازمان های بین المللی و نیز کشورهای اسلامی در برابر این اتفاقات سکوت می کنند.
* بعید است امروز کسی محور شرارت ها در دنیا را نشناسد
این وظیفه ماست که امروز در مورد محور شرارت ها، خشونت ها و عامل اصلی حمایت از تروریسم سخن بگوییم و منشأ این امور را به بشریت معرفی کنیم. البته بعید است که امروزه کسی منشا ترور و تروریسم را نشناسد و محور شرارت ها در دنیا را نداند. این سوال برای همه آزادی خواهان عالم مطرح است که مدعیان حقوق بشری که خود را مدعی دموکراسی نیز می دانند چرا از افرادی که حتی یک بار تجربه مردم سالاری ندارند، حمایت می کنند و با شعار حمایت از صلحِ میان بشریت، بزرگ ترین قرار داد تسلیحاتی دنیا با آل سعود را منعقد می کنند؟ به راستی این سلاح ها به چه کار می آید جز کشتار مردم مظلومی چون مردم یمن؟
* تجاوز و کشتار مردم یمن یک غصّه بزرگ و ننگ تاریخی است
این یک غصّه بزرگ و ننگ تاریخی است که در طی 800 روز تجاوز به این کشور مظلوم 2689 کودک، 1942 زن و 7943 مرد غیر نظامی کشته شوند. به راستی اینها به کدامین گناه کشته شدند « بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ »
* حکایت سلطه گران مثل دزدی است که خود به دنبال دزد میگردد
این قدرتها از یکسو با برخی از کشورها به اسم حمایت از صلح، قرداد تسلیحاتی می بندند و از سوی دیگر برخی از کشورهایی که حاضر به سرسپردگی و ذلت در برابر آنان نیستند را تحریم می کنند. حکایت کار این نوع سناریوها، حکایت آن دزدی است که برای رد گم کردن، او هم همچون مال باخته، داد و فریاد سر می دهد و به دنبال دزد می گردد، در حالیکه دزد خود اوست. امروز داستان این سناریونویسان اینطور شده است که آنها که خود محور ترور، خشونت و ایجاد وحشت در دنیای امروز بشری هستند، شعار مبارزه با تروریسم و خشونت را سر می دهند و آنهایی که در جریان نیستند گمان می کنند که اینها رهبران واقعی مبارزه با تروریسم هستند و حال آنکه در بحث ایجاد رعب و وحشت و حمایت از خشونت، انگشت اتّهام به سمت خود آنها می باشد.
* اگر امروز علی(ع) زنده بود برای نجات مظلومین فریاد سر میداد
دانشمند مسیحی، جرج جرداق می گوید: «قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ؛ امام علی (ع) در محراب عبادت خویش قربانی عدالتش گردید.» اگر امروز علی بن ابیطالب (ع) زنده بود، لب به سخن می گشود و برای نجات انسان های مظلوم فریاد سر می داد و این جنایات را محکوم می کرد و برای برون رفت از آن به تکلیف الهی و انسانی خود عمل می کرد.
* امام علی(ع) معجزۀ تربیتی پیامبراکرم(ص) بود
امام علی(ع) شخصیتی جامع و در حقیقت معجزۀ تربیتی پیامبراکرم(ص) با مجموعۀ شرائط زمانش بوده است. زیرا آن حضرت نفس و جان پیامبر اکرم(ص) و برادر و وصّی او بوده و پیامبر رحمت(ص) او را باب علم و حکمت معرّفی کرده است: «أنَا مَدينَةُ العِلمِ وعَلِيٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَليَأتِ الباب؛ من شهر دانشم و على، دروازه آن است. آن كه دانش مىخواهد، بايد از [اين] دروازه وارد شود».[1] در جای دیگر فرمودند: «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا؛ من خانه حكمت و على درب آن خانه است».[2]
* علی(ع) الگویی کامل برای نظام سازی و حکومت داری
با توجه به این که امیر المؤمنین (ع) الگویی کامل از حیث معنوی و اخلاقی نیز می باشد، لکن در این مختصر به دنبال تبیین فضایل آن امام هدایت(ع) از منظر قرآن و روایات و یا دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان نیستیم، بلکه روی سخن در خصوص دوران حکومت آن وجود نورانی است که حدوداً پنج سال طول کشیده است. بدین بیان که آن حضرت(ع) در این دوران به عنوان حاکم اسلامی، حکومتی بر اساس قوانین اسلام داشته است. به همین جهت مناسب است نگاه آن حضرت در خصوص «سیاست، حکومت، شرائط حاکم، عدالت» مورد تبیین قرار گیرد تا حاکمان امروزۀ جوامع بشری به اندازه ظرفیت خود از آن حضرت الگو بگیرند.
* نگاه امیرالمومنین(ع) به «سیاست» نگاه توحیدی و الهی است
روشن و واضح است که سیاست از دیدگاه اسلام به معنای اصلاح امور جامعه برای حفظ کرامت افراد آن جامعه است.[3] و نگاه امیرالمومنین(ع) در خصوص «سیاست» یک نگاه توحیدی و الهی است. لذا این دیدگاه با نگاه کسانی که سیاست را فقط برای دنیا و یا کسب قدرت دنبال می کنند، متفاوت است. چراکه آن حضرت(ع) بر اساس نظام توحیدی جهان را آفریدۀ خدای تعالی و او را مالک و حاکم مطلق هستی می داند، چراکه خداوند از منظر آن امام همام(ع) حکیم است، و قوانین مربوط به سعادت و خوشبختی انسانها را براساس حکمت تعیین می کند. از این رو حق حاکمیت با خدا است، چون قانون خدا همۀ شرایط لازم برای ارائه بهترین ضوابط و قواعد زندگی فردی و اجتماعی را دارا است. لذا اطاعت از قوانین الهی ـ البته اگر به گونۀ صحیحی انجام پذیرد ـ انسان را به سعادت و آرامش می رساند. به همین جهت مولای متقیان(ع) در این زمینه فرموده اند: «لكِنَّهُ سُبحانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى العِبادِ أن يُطيعوهُ، وجَعَلَ جَزاءَهُم عَلَيهِ مُضاعَفَةَ الثَّوابِ تَفَضُّلًا مِنه؛ ليكن خداى سبحان، حقّ خود بر بندگان را اين قرار داد كه اطاعتش كنند و پاداش آنان را بر اين اطاعت، از روى لطف و گشايش خویش، چند برابر قرار داد».[4]
بر این اساس محیط جامعه باید به گونه ای از عدالت و امنیت برخوردار باشد که انسانها برای رشد و تعالی خود، به بندگی خدا پرداخته و به دیگران نیز کمک کنند؛ تا همگان به صفات الهی آراسته شوند. لذا چنین جامعه ای به طور حتم نباید از فقر هلاکت بار رنج ببرد، چرا که اگر عدالت اجتماعی در این جامعه حاکم شود، در چنین وضعیتی ثروت مانند قدرت به صورت عادلانه در میان همه تقسیم و توزیع خواهد شد. بنابراین حاکم اسلامی باید به سامان دادن امور جامعه بپردازد تا مردم از امنیت کامل و رفاه نسبی برخوردار باشند. چه اینکه فرمود: «وَ الأمانَةَ (الإِمامَةَ) نِظاماً لِلُامَّةِ، وَالطّاعَةَ تَعظيماً لِلإِمامَة؛ خداوند امامت را برای سامان یافتن امورات و فرمانبرداری از امام را برای بزرگداشت مقام رهبری واجب کرده است».[5]
* سیاست و حکومت در شکلگیری اخلاق جامعه و سرنوشت معنوی مردم جایگاه مهمی دارد
سیاست و ساختار حکومت از منظر امیر المؤمنین(ع)، فقط برای سامان یافتن مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی، تامین امنیت و آبادی و رفاه مردم نیست؛ بلکه به این جهت نقش اساسی و مهم دارد که در شکل گیری رفتار و اخلاق جامعه و سرشت و سرنوشت معنوی مردم جایگاه برجسته و مهمی پیدا می کند. چه اینکه آن حضرت در این خصوص نیز می فرمایند: «النّاسُ بِامَرائِهِم أشبَهُ مِنهُم بِآبائِهِم؛ شباهت مردم به زمامدارانشان بیشتر است تا به پدرانشان».[6]
از اینرو جایگاه سیاست از نظر امام علی(ع) بیش از یک قرارداد اجتماعی میان مردم و حکومت است. زیرا مبنای اساسی نظام سیاسی از دیدگاه آن بزرگوار(ع) تلاش و مجاهدت مشترک امام و امت برای اعتلای کلمۀ حق و امت است. چرا که امام و امت آن را با جان دل پذیرفته، و ضرورت آن را باور نموده اند. لذا با این نگاه ظلم و ستم به هر قشری از جامعه و با هر وسیله ای و با هر هدفی، هیچ جایگاهی نزد آن حضرت(ع) ندارد؛ و بلکه بسیار بی معنا است. زیرا کسی که درصدد تحقق حق و عدالت است، حتی چنین فکری را در ذهن خود تصور نمی کند. به همین جهت آن حضرت می فرمود: «أَ تَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْه؛ آیا مرا فرمان می دهید که پیروزی را طلب کنم به ستم کردن بر کسی که زمامدار او شده ام».[7]
مهمترین ویژگی حکومت امام علی(ع) بنا شدن بر اساس ارزشهای اخلاقی است
اساسی ترین و مهمترین ویژگی حکومت امام علی(ع) این است که بر اساس ارزش های اخلاقی بنا نهاده شده است. بدین بیان اموری که به عنوان یک ارزش اخلاقی و معنوی برای همگان ثابت است، ـ مانند: حسن عدالت در تمام امور و قبح ظلم و ستم در هر جایی ـ از اصول غیر قابل بازگشت آن حضرت(ع) بوده است. به گونه ای که در هیچ مرحله ای از دوران حکومت آن حضرت(ع) اجازۀ حرکت در خلاف آن اصول داده نشده است.
* در دشمنی با دشمنان نیز باید عدالت را رعایت نمود
حتی از نگاه آن وجود نورانی در دشمنی با دشمنان نیز باید عدالت را رعایت نمود. چه اینکه خدای تعالی در قرآن کریم می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت، گواهى دهيد! دشمنى با جمعيّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است!».[8] البته برای اینکه عدالت از نظر مصداقی و واقعی دچار آفت و آسیب نشود، در اسلام فهرستی از «محرّمات، مباحات و واجبات» که به عمل و رفتار انسان بر می گردد، مشخص شده است، تا وظیفه و تکالیف هر مسلمانی مشخص و معیَّن باشد. همچنان که این تکالیف و وظایف با ارزشهای اخلاقی منافاتی ندارند.
* ارزشهای اخلاقی در رفتار حاکم باید جلوه ای خاص داشته باشد
از منظر امام علی(ع) ارزشهای اخلاقی نه فقط در شعار، بلکه در عمل آنقدر اهمیت دارد که در رفتار حاکم باید جلوه ای خاص داشته باشد. لذا در نظر آن حضرت(ع) هر کسی نمی تواند رهبری و مسئولیت مهم جامعه را عهده دار شود، مگر آنکه عالم و آگاه به قوانین و مهمتر از آن، عامل به قوانین باشد. و سعی و تلاش کند اجرای عدالت را اول دربارۀ خودش إجرا کند، سپس در دیگران! به همین جهت در بیانی لطیف و عمیق در این خصوص فرموده اند: «مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ إماما، فَليَبدَأ بِتَعليمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعليمِ غَيرهِ، وَ ليَكُن تَأديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبلَ تَأديبِهِ بِلِسانِهِ؛ و مُعَلِّمُ نَفسِهِ و مُؤَدِّبُها أحَقُّ بِالإِجلالِ مِن مُعَلِّمِ النّاسِ و مُؤَدِّبِهِم؛ هر كه خود را در مقام پيشوايى مردم قرار دهد، بايد پيش از تعليم ديگران، به تعليم خود بپردازد و پيش از آنكه با زبانش تربيت كند، با رفتار خود، تربيت نمايد و كسى كه آموزگار و مربّى خود باشد، بيشتر سزاوار بزرگداشت است تا كسى كه [پيش از خودسازى] آموزگار و مربّى ديگران باشد».[9]
* سیاست باید بر اساس مبانی دینی و حق و عدالت باشد
بنابراین سیاست در نگاه امیرالمومنین(ع) این نیست که سیاستمدار هدفی را مشخص سازد و برای رسیدن به آن از هر وسیله ای استفاده کند، بلکه سیاست باید بر اساس مبانی دینی و ارزشی آن بوده، و بر اساس حق و عدالت باشد. لذا آن حضرت(ع) در این خصوص نیز می فرمایند: «فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُه؛ پس حق، گسترده ترين چيزها در وصف كردن، و تنگ ترين آنهاست در اجرا كردن. حق، به سود كسى جريان نيابد، جز آنكه به زيانش هم جريان يابد؛ و به زيانش جارى نشود، جز آنكه به سودش جريان يابد و اگر بنا بود كه حق به سود كسى جارى شود و به زيانش جارى نگردد، او خداى سبحان است نه آفريدههاى او، به جهت توانايى اش بر بندگان، و عدالتش در هر چيزى كه قضايش بر آن روان است؛ ولى خداوند سبحان، حقّ خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داد و پاداش آن را دو چندان كرد، از درِ بخشندگى اش و افزوندهىاى كه اهل آن است».[10]
* حق حاکم بر مردم و حق مردم بر حاکم از منظر امیر بیان(ع)
آنچه که در سیاست دینی با این گستردگی معنایی آمده و ظاهرش رابطۀ حاکم و مردم نسبت به یکدیگر است، حقوقی را برای حاکم نسبت به مردم تعیین می نماید که از اهمیّت ویژه ای برخوردار است. چرا که آن حضرت(ع) در این باره فرموده است: «وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم؛ امّا حقّ من بر شما وفاى به بيعت و خيرخواهى براى من در حضور و پشتِ سر، و اجابتِ دعوت هنگامی که شما را بخوانم و اطاعت فرمان هنگامی که فرمان دهم».[11]
آنحضرت(ع) علاوه بر مطالب پیشین به حق مردم نسبت به حاکم نیز اشاره می نماید و می فرماید: «فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا؛ حقّ شما بر من آن است كه تا همراهتان هستم، خيرخواهتان باشم، درآمدهاى عمومى را برايتان افزايش دهم، شما را بياموزم تا نادان نباشيد و شما را ادب كنم تا ياد بگيريد».[12]
* جوامع امروز بشری باید به سوی ارزشهای واقعی اخلاقی بروند
بی شک جوامع امروز بشری به چنین الگویی نیاز دارند، تا بتوانند بشریت را به کرامت واقعی برسانند، و انسانها را در مسیر تعالی و ترقی و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت نایل کنند. همچنین این جوامع باید به سوی ارزشهای واقعی اخلاقی ـ با توجه به معیارها و ملاکهای ثابت ـ بروند، تا آن مهم تحقق یابد. چرا که رسیدن به این رشد و کمال، مهمترین آرمانی است که همه انسانها آرزوی رسیدن به آن را دارند.
[1]. الحاكم النيسابورى، محمّد بن عبد الله، المستدرك على الصحيحين، تحقيق مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص138، ح4639، بيروت، دار الكتب العلميّة، چ اول، 1411ق. و على بن موسى، امام هشتم (ع)، صحيفة الإمام الرضا (ع)، ص58، ح81.
[2]. الترمذي، محمّد بن عيسى، سنن الترمذي، تحقيق عبد الرحمن محمد عثمان، ج5، ص301، ح3807، بیروت، دار الفكر للطباعة والنشر و التوزيع، چ الثانية، 1403ق. و ابن بطريق، يحيى بن حسن، عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص285.
[3].القيامُ على الشيء بما يُصْلِحه؛ سیاست یعنی متولی اصلاح چیزی شدن و به اصلاح امور پرداختن). ابن منظور، محمدبن مكرم، لسان العرب، ج6، ص108.
[4]. نهج البلاغة، الخطبة/216.
[5]. همان، الحکمة/252.
[6]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ص208، قم، جامعه مدرسين، چ دوم، 1404ق.
[7]. نهج البلاغة، الخطبة/126.
[8]. المائده/8.
[9]. نهج البلاغة، الحکمة/73.
[10]. همان، الخطبة/216.
[11]. همان، الخطبة/34.
[12]. همان.