حوزه/ چند سالی است که هر از گاهی تیتر خبرهایی مانند درگیری ماموران شهرداری با یک دستفروش، حمله ماموران شهرداری، به یک دستفروش و کتک خوردن دستفروش از ماموران شهرداری کام مردم ایران را تلخ می کند که به تازگی خبر فوت دستفروش به این تیترها اضافه شده؛ خبرهایی که هیچ کس در کشور عزیزمان ایران از شنیدن آن خوشحال نیست و با شنیدن آن تا مدت ها حال همه ما خراب است و روح و روان مردم از دیدن تصاویر تکان دهنده این درگیری ها و حملات به درد می آید و هربار هم که چنین اتفاقی می افتد، به خودمان وعده می دهیم شاید این بار آخر باشد، اما انگار این حملات زنجیره ای تمامی ندارد و محدود به یک شهر و دو شهر نمی شود.
البته خبرهایی که درباره این برخوردها پخش و منتشر می شود، بیان کننده تمام ماجرا نیست و خیلی از این برخوردها و درگیری ها رسانه ای نمی شود و یا در شهرهای کوچک و دور از تهران رخ می دهد که رسانه ها کمتر می توانند این اخبار را پوشش دهند و اتفاق در همان صحنه دفن می شود.
چنین حوادثی از دو جنبه کلی قابل بررسی است که اولی مربوط به قانون و لزوم و شیوه اجرای آن می شود و دومی نیز مربوط به حقوق شهروندی و کرامت دستفروشی است که به خاطر اینکه یک خلاف قانون را مرتکب شده باید این گونه در ملا عام مورد ضرب و جرح قرار بگیرد.
قانون بد بهتر از بی قانونی است
در مورد قانون، تکلیف ما معلوم است که قانون باید اجرا شود، چراکه یک قانون هرچند که ممکن است ناقص یا بد باشد، اما باید همه بپذیریم که حتی یک قانون بد بهتر از بی قانونی است و بالاخره یک شهر و کشور نمی تواند بدون نظم و قانون اداره شود و همه باید به این قانون پایبند باشیم و آن را اجرا کنیم به ویژه در شهرهای شلوغ و مراکز این شهرها که در موضوع مورد بحث ما تجمع دستفروش ها می تواند مخل نظم عمومی جامعه باشد و حتی ممکن است مردم و کاسبان و مغازه داران نیز به این تجمع دستفروش ها اعتراض داشته باشند و البته اشکالات قانونی دیگری مانند نداشتن جواز کسب یا مجوزهای دیگر نیز ممکن است در مورد این پدیده مطرح باشد که همه قبول داریم که قانون باید اجرا شود و همه به آن پایبند باشند تا شهری منظم و زیبا داشته باشیم.
اجرای قانون به چه قیمتی
اما حرف ما و جامعه و هر انسانِ بیننده این صحنه های دلخراش و زننده این است که اجرای قانون به چه قیمتی؟ آیا اگر یک دستفروش که برای تامین نیاز خانواده خود و له شدن زیر فشار بار مشکلات اقتصادی ناچار به تحمل رنج و مشقت این کار شده و زیر آفتاب داغ تابستان و سرمای زمستان مشغول این کسب و کار شده باید در مقابل انظار عمومی توسط چند نفر مامور تا پای جان دادن کتک بخورد؟ آیا کسی حق دارد چنین شخصی را در جامعه تحقیر کند؟
به نظر می رسد یک جای این کار اشکال دارد و آن مرحله اجرای قانون است! پر واضح است که شهرداری های محترم که به صورت عادی و بدون کتک زدن مردم هم بیشترین میزان شکایت های مردمی را به خود اختصاص داده اند، باید برای برقراری نظم در اماکن و اجرای قانون شهری راهکار دیگری به جز کتک زدن مردم بیابند؛ چرا که اگر قرار باشد هرکسی قانون را مطابق میل و سلیقه خود اجرا کند و در راه اجرای قانون خود مرتکب خلاف های متعدد بشود در چنین جامعه ای سنگ روی سنگ بند نمی شود و به اصطلاح به جای مداوای ابرو چشم بیمار را کور کرده ایم.
نادیده گرفتن کرامت انسان
بزرگ ترین اشکالی که در چنین شیوه برخوردی وجود دارد، نادیده گرفتن کرامت انسان ها و تحقیر آنها است. کرامت انسانی چیزی نیست که هیچ مسئول و ماموری به انسان ها داده باشد. کرامت انسان ها همان است که خداوند به بندگان خود داده و فرموده «ولَقَد کَرّمنَا بَنِی آدَمَ»[1]؛ کرامتی که خداوند حتی آن را ویژه مسلمانان و دینداران قرار نداد و همه فرزندان آدم را به این مدال مفتخر کرد تا ما بدانیم تمام انسان ها برای خدا عزیزند و در برخورد با آنها و حتی برخورد با مجرمان و حتی هنگام اجرای هر قانونی باید مراقب باشیم فقط قانون را به شیوه درست اجرا کنیم تا شیشه نازک کرامت انسان شکسته نشود.
مگر ما شیعیان، عدالت را وامدار امامی نیستیم که برترین بندگان خود پس از پیامبر(ص) بود و هنگامی که در محراب عبادت، دشمنان با ناجوانمردی بر فرق او شمشیر زدند به فرزند خود توصیه کرد اگر بر اثر این ضربه از دنیا رفتم و خواستید قاتل مرا مجازات کنید مبادا او را قطعه قطعه کنید؛ او یک ضربه زده و شما هم فقط یک ضربه به او بزنید.[2] این فرمایش امیرالمؤمنین(ع) فقط یک توصیه اخلاقی و فانتزی نیست. یک درس از انسانی بزرگ است برای کسانی که می خواهند خود را پیرو و دوستدار ایشان بدانند که هنگام اجرای حدود الهی و اجرای حکم قصاص بنده برگزیده خدا نیز از حد فراتر نروند و گرفتار هیجان و بی قانونی نشوند.
مامور فراتر از قانون!
یکی دیگر از نکاتی که در این زمینه باید به یاد داشته باشیم این است که در زمینه اجرای قانون باید راهکار اجرای آن را به درستی تعریف کنیم تا در مسیر اجرای قانون از راه حق خارج نشویم.
ما قرار نیست در هیچ نظامی به ویژه در نظام اسلامی برای اینکه یک ناهنجاری را درمان کنیم به هر شیوه ای متوسل شویم؛ قرار نیست برای اینکه برای مجازات کسی که سدّ معبر کرده و مثلا در قانون جریمه ای به اندازه 500 هزار توان برای او تعریف شده، او را تا سر حد مرگ بزنیم و در برخی موارد هم شاهد فوت چنین افرادی باشیم. آیا واقعا تاوان یک سدّ معبر و دستفروشی باید این همه سنگین باشد؟!
در این میان این سؤال نیز در ذهن ایجاد می شود که درمملکتی که نیروی انتظامی با آن همه قدرت قانونی و اجرایی نمی تواند و اجازه ندارد بدون محاکمه مجرمان، به صورت خودسرانه و پیش از محاکمه و بدون در دست داشتن حکم دادگاه، حکمی را در مورد متهمان و حتی قاتلان اجرا کند و از ضرب و جرح متهمان مسلّم نیز خویشتن داری می کند، چگونه است که ماموران شهرداری این گونه لجام گسیخته و خودسرانه خودشان به تنهایی نقش قاضی و مجری حکم را بازی می کنند و پرسش دیگری نیز مطرح می شود که جای قوه قضاییه، دادگاه و حکم قاضی در این میان کجاست؟
تصادفی که بارها تکرار می شود
اتفاقی که روز گذشته در شهر مقدس قم رخ داد و کتک خوردن تحقیر آمیز یک شهروند توسط ماموران شهرداری در ملأ عام که منجر به مرگ او شد، اولین اتفاق از این دست نیست و بسیاری از ما بارها شاهد چنین برخوردهای تند و زننده ای در سطح شهر بوده ایم.
مردم و شهروندان مختلف ایرانی و قمی بارها شاهد کتک خوردن شهروندان از ماموران شهرداری به بهانه هایی مانند نداشتن پروانه کار ساختمان و دستفروشی بوده اند.
به عنوان مثال در روزهای پایانی سال گذشته شمسی یعنی حدود یک هفته پیش از عید نوروز و درست در زمانی که اطراف حرم مطهر لبریز از جمعیت زائران قمی و مسافران بود هر روز شاهد تکرار صحنه دردناکی در اطراف حرم مطهر حضرت معصومه(ع) به ویژه میدان آستانه بودیم که ناگهان چند نفر از ماموران شهرداری با هیکل های درشت که به احتمال زیاد با منظور خاصی گزینش شده بودند در اقدامی شجاعانه! و هماهنگ بر سر یک دستفروش می ریختند و تا می خورد او را کتک می زدند و مسافران و زائران بیچاره که به قصد زیارت و کسب آرامش و معنویت به حرم مطهر آمده بودند، با صحنه های دلخراش ضرب و جرح شهروندانی روبرو می شدند که گناه آنها به اندازه این همه تحقیر و له شدن نبود و جالب این است که نیروی انتظامی هم در همان اطراف با آرمش خاصی نظاره گر صحنه بود گویی اجازه دخالت ندارد و البته در تماس هایی نیز که در همان زمان با پلیس 110 برقرار شد، تنها پاسخی که دریافت شد این بود که موضوع به ما مربوط نمی شود و باید با 137 تماس بگیرید!
البته در مورد حادثه تلخ روز گذشته ما بنا به قضاوت نداریم که آیا این هموطن ما تحت تاثیر مستقیم ضربات بیرحمانه ماموران شهرداری از دنیا رفته یا اندکی پس از این ضربات، به واسطه سکته یا به هر دلیل دیگری از دنیا رفته، اما آنچه مسلم است این حمله بیرحمانه و به دور از انسانیت در مرگ این شهروند سهیم بوده و مسلم تر از آن، تاوان سنگینی است که این شهروند مسلمان به خاطر جرم کوچک سد معبر پرداخت کرده و اکنون همسر و فرزندان او به خاطر این اشتباه بزرگ باید ما بقی زندگی سخت و مشقت بار خود را بدون پدر سپری کنند؛ پدری که برای تهیه لقمه نانی برای شکم کودکان خود آن قدر کتک خورد تا جان داد.
نقش مسئولان شهرداری ها
معمولا هنگامی که چنین اخبار و تصاویر دلخراشی در جامعه منتشر می شود، افکار عمومی متوجه ماموران و یا عاملان مستقیم این حملات و برخورد ها می شود، اما به نظر می رسد پس از پشت سر گذاشتن احساسات و عواطف و برای درمان این معضل بزرگ باید نگاهی هم به پشت پرده این ماجرا و مسئولانی بیندازیم که این افراد را برای اجرای قانون فرستاده اند و به آنها مجوز چنین برخوردهای فراتر از قانونی داده اند؛ چرا که از نوع حملات این افراد به شهروندان و تکرار فراوان این صحنه های مخدوش کننده نظم و امنیت جامعه پیدا است که این ماموران از حاشیه امنی برخوردار هستند و خیال آنها در مورد پیامدهای این حوادث ناگوار راحت است و از این رو از تمام مسئولان کشور اعم از قانونگذار و نیروی انتظامی و دولت محترم و همچنین از مردم بزرگ ایران انتظار می رود در برخورد با این پدیده دلخراش و درد آور، به گونه ای عمل نکنند که گویی چند نفر مامور به صورت تصادفی و از روی اشتباه مرتکب این بی قانونی شده اند؛ چراکه تعداد دفعات این اشتباه از حد اشتباه و تصادف فراتر رفته و در حال تبدیل به رویه است به گونه ای که در نظام اسلامی و انسانی ایران قابل تحمل و چشم پوشی نیست و از این رو انتظار می رود در برخورد با این پدیده شوم تمام کاسه ها بر سر چد نفر مامور شکسته نشود و ماجرا به پنج شش نفر مامور، محدود و محصور نشود و ریشه های این برخورد زننده در میان مسئولان شهرداری ها نیز جستجو و درمان شود.
انتظار مردم
در پایان باید گفت که انتظار مردم ایران و ناظران این اتفاقات ناگوار که ظاهرا تمام شدنی هم نیست از تمام مسئولان کشور از مجلس شورای اسلامی تا دولت محترم و قوه قضاییه و نیروی انتظامی و مسئولان شهرداری ها این است که برای از بین بردن این ناهنجاری سازمان یافته و محو آن از فضای عمومی جامعه و ضمانت عدم تکرار این اتفاقات ناگوار چاره ای بیندیشند و به جای خالی کردم شانه از زیر بار مسئولیت و نشانه گرفتن انگشت اتهام به سوی همدیگر، با همفکری و بررسی قانون و راه های اجرای آن این معضل را مداوا کنند به گونه ای که دیگر هیچ گاه در کوچه ها و خیابان های شهر خود شاهد تحقیر و کتک خوردن شهروندان و مجازات فراتر از جرم نباشیم.