به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، حجت الاسلام و المسلمین سعید جازاری عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مداهب قم، در یادداشتی به نقد و بررسی حضور تبلیغی جمهوری اسلامی ایران و حوزه علمیه در غرب پرداخت. متن یادداشت بدین شرح است:
در ایران مراجع و نهادهای مختلفی مبلغ میفرستند و نوعی رقابت ایجاد شده و البته ارتباطات هم بر آن اثرگذار است. در این فضا کمتر به ماهیت تبلیغ توجه میشود. واقعیت این است که حوزه برای تبلیغ برنامه و ابزار حرفهای تعریف ننموده است.
مراکز شیعی در غرب از سه حالت خارج نیستند: یا کاملاً قومیتی هستند و سنتی اداره میشوند که غالباً مخاطبشان ثابت و بدون آثار بیرونیست؛ مثل مراکز خوجهها و پاکستانیها. یا مراکزی هستند که توسط مراجع عظیمالشأن تأسیس و توسط نمایندگانشان اداره میشوند که باز هم حاشیههای خاص خود را دارند و بعضاً برنامهریزی دقیقی ندارند؛ اصولاً برنامهها ماهیتی نیستند؛ بلکه تبلیغی ـ مذهبی بالمعنی الاعم هستند. دسته سوم مراکزی هستند که به حسب مقتضیات احداث شدهاند و برنامه هم دارند؛ ولی شرایط خاص باعث حضور خطبای خاص میشود. در این مراکز هم بسته به نوع امکانات و نگاه مدیر مرکز از سخنران دعوت به عمل میآید.
در هر سه دسته از این مراکز، بحث مقتضیات منطقه و کشور در خطابه کمتر دیده میشود. اصولاً غالب منبریان سنتی از قبل اعلام برنامه دقیق نمیکنند و اگر هم موضوعی را تعیین مینمایند، کلیست. مخاطبین هم اکثراً ثابتاند. به تعبیر دیگر، مراکز شیعی در غرب، برنامه تبلیغی خود را براساس مخاطبین ثابت خود بستهاند که چنین وضعیتی بهنظر میرسد با همین خطابه و مداحی هم قابل اداره باشد. بله، اگر تصمیم به معرفی تشیع و جایگاهدادن به آن در غرب باشد، بدیهیست که باید وضع موجود کاملاً تغییر کند و خطیب باید دوره ببیند و به فرهنگ، زبان و شرایط جغرافیایی محل تبلیغ آگاه گردد.
متأسفانه خیلی از مراکز شیعه در غرب تحت تأثیر فضا و سنتهای داخل عمل میکنند و حتی در خطابه و مداحی نیز با آنچه در درون ایران میگذرد خویش را منطبق میسازند. این موجب شده حرکت به جلو در آنجا متوقف باشد؛ چون نسخه واحد برای هردوجا جواب نمیدهد. این وضع در داخل هم دچار آسیبهای جدی شده؛ چه برسد به خارج از کشور.
غربیها خوب میدانند تشیع حرف و تئوری ارزشمند برای ارائه دارد و این از حوالی سالهای ۱۹۵۰م ابراز هم شده است. منتهی آنها این نگاه و عقیده را پس از سالهای ۱۹۸۰ دگرگون جلوه دادند. عملکرد خود شیعیان هم مسیری ناهموار مقابلشان قرار داد. وقتی ما نتوانیم در حوزهی «تقریب» عملاً حرکتی نشان بدهیم، به مرور در فضای اکثریتی اسلام به انزوا کشیده میشویم و درنتیجه در غرب هم که اکثریت اهل سنت حضور دارند ما تحت تأثیر همان وضعیت محدودتر میگردیم. دولتهای غربی هم اقلیت را هرگز بر اکثریت موجود مقدم نمیکنند و این منطقیست. به علاوه ورود رقابتی ارگانها و سازمانهای مختلف در ایران برای فرستادن مبلغ به غرب که کاملاً بیبرنامه نمایش داده میشود نیز در سستشدن اعتبار حرکت شیعی در غرب بیاثر نبوده است.
خلاصه کلام ما باید در داخل نخست هدفگذاری کنیم که چرا یک مبلغ در غرب حضور مییابد؟ اگر به دلیل قاطع و معینی رسیدیم باید برنامه دقیقی هم تعریف کنیم؛ برنامهای که در آن به پرورش مبلغشناسی بپردازیم؛ نه تطبیق فضای فکری مخاطب با روند جاری؛ یعنی زمانی شما مستمع را به شرایط خطیب و واعظ و مجلس عادت میدهید؛ این بینتیجه نیست؛ ولی مستمع همواره فضای مجلس و آن عادت را دور از سنت و عادتهای محیطی خویش میداند. درواقع شما شرطیسازی کردهاید. بنابراین هرگاه شرایط شرط تغییر یابد، مشروط هم متحول میگردد. خلاصه اینکه نتیجه تبلیغ با این نوع کار همواره در گرو شرایط میماند. اما اگر شما خطیب را براساس شرایط مستمع و مخاطب انتخاب کنید، در این صورت مخاطب موضوعاتی را در راستای شرایط معمول خویش بهدست میآورد و جزو امور روزمره وی قرار میگیرد و نیز از آنجا که به سنتها و رویه عادی او نزدیک است، در برنامه زندگی او اثری طولانیتر خواهد گذاشت؛ همچنین وی را در دوگانگی قرار نمیدهد.
مسیحیت در عرصهی تبلیغ تجربه هزار و هشتصد ساله دارد؛ بیش از صدها رشته تخصصی برای آموزش تبلیغ دارند. امروز مکتب بودا هم این راه را شروع کرده؛ البته دیر آمده؛ ولی خیلی جلو افتاده است. ما در عرصه تبلیغ در همان حالت سنتی ماندهایم و در سالهای گذشته حرکت روبهجلویی هم نداشتهایم. افرادی هم که در غرب به اسلام رو میآورند سمت اسلام اهل سنت میروند. من نمیدانم در داخل چه آمارهایی داده میشود؛ ولی در غرب فضا چنین است.
بهنظر بنده ما در غرب هنوز در موقعیت تبلیغ مذهبی بمعنی الاخص قرار نگرفتهایم. دلیل اصلی همان است که عرض شد؛ ما در ابزار سنتی خود را محدود نمودهایم؛ ضمن آنکه در همان سبک سنتی هم برنامه نداریم.
غالب کتابهای مذهبی و دینی که از زبان فارسی به فرانسه ترجمه میشوند، در غرب فقط خاک میخورند و بیاستفاده میمانند؛ چون هنوز ما موضوع معادلسازی مفهومی را در صنعت مهم ترجمه متون دینی پیاده نکردهایم. مهم این است که فلانکتاب ترجمهشده باشد؛ ولی اینکه همسانسازی محیطی و مفهومی بشود، خیر. حتی طراحی کتابهای ترجمهشده را هم به سبک داخلی انجام میدهیم؛ یعنی مثل کتابی که میخواهد در داخل عرض شود! و همان را به خارج میفرستیم. خوب معلوم است که این اثر در خارج اصلاً جا باز نمیکند.
در یک کلام برای ورود تبلیغی به غرب، دیر مطلع شدیم و متأسفانه در مسیری ناهموار راه را شروع کردهایم. باید زودتر این مسیر اصلاح گردد.
منبع:مباحثات