به گزارش خبرگزاری «حوزه» حضرت آیت الله مکارم شیرازی در یادداشتی به گونه شناسی و تحلیل قیام های خونخواهی امام حسین(ع) پرداختند و تصریح کردند: با مرگ معاويه در نيمه رجب سال شصتم هجرى قمرى، فرزندش يزيد خلافت را، همچون پدر، به زور و بدون هيچ ضابطه اى در اختيار گرفت.[1]
در این میان امتناع امام حسين عليه السلام از بيعت با يزيد [2] و پشتيبانى و اعلام آمادگى مردم كوفه و تأكيد و اصرار آنان[3] به امام حسین(علیه السلام) مبنی بر پذيرش رهبرى قيام بر ضدّ حكومت نامشروع يزيد[4]، که به دنبال يك گردهمايى در منزل «سليمان بن صرد خزاعى» و نامه نگاری جمعى از بزرگان كوفه به محضر امام عليه السلام حاصل شد،[5] حجّت را بر امام عليه السلام تمام كرد كه بايد با نيروى چند ده هزار نفرى بر ضدّ حاكم غاصب و فرمانرواى ستمگرى مانند يزيد قيام كند و از اين رو به سمت كوفه حرکت کرد.[6]
لیکن آن حضرت با پيمان شكنى و سستى و بى وفايى مردم کوفه روبرو شد[7] و کوفیان همه چيز را به فراموشى سپردند؛ پيمان ها را شكستند و دست از يارى امام عليه السلام برداشتند[8]و اینگونه امام حسين عليه السلام به همراه یاران باوفایش در حادثه كربلا به شهادت رسيد.[9]
مردم پس از شهادت حضرت ابى عبداللَّه عليه السلام و همراهانش، و اسارت خاندان عصمت و طهارت، و بر سر نيزه رفتن سرهاى مقدّس شهداى كربلا، به ویژه خطبه هاي آتشین حضرت زینب(س) و و امام سجاد(علیه السلام)در کوفه و شام از خواب غفلت بيدار شدند و قيام ها يكى پس از ديگرى شكل گرفت؛[10]در واقع بنى اميّه پس از شهادت امام حسين عليه السلام روى آرامش به خود نديدند، همواره با قيام ها و نهضت هاى خونينى مواجه بودند كه مايه اصلى همه آنها خونخواهى امام حسين عليه السلام بوده است.[11]
گونه شناسی قیام های پس از عاشورا در یک نگاه
بعد از شهادت امام حسين عليه السّلام و يارانش در كربلا، سر و صداى عجيبى در جهان اسلام طنين انداز شد و گروه هاى متعددى بر ضد بنى اميّه شوريدند. بسيارى كه ياراى مقابله نداشتند، شهيد شدند و بعضى براى مدتى پيروز گشتند. اين قيام ها كه به پانزده قيام بالغ مى شوددر نهایت به نابودى كامل حكومت بنى اميّه انجاميد.[12]
در این میان علاوه بر قیام های گروهی و تشکیلاتی علیه حکومت اموی،گونه ای از مخالفت ها و قيام ها بر ضدّ دستگاه يزيد و آنگاه خلافت بنى اميّه، رخ داد که سازمان نيافته و به تعبير ديگر، حركت فردى و جسورانه بود. سنگينى آن حادثه، تاب سكوت را (با همه خطراتش) از برخى گرفت و آنها را به ابراز انزجار و اعلان نفرت از دژخيمان اموى واداشت كه گاه به كشته شدن آنها مى انجاميد.[13]
فریاد های اعتراضی زید بن ارقم، انس بن مالک و عبدالله بن عفیف ؛ آغازی بر قیام های ضد اموی
ابن ابى الحديد به داستان زيد بن ارقم در برابر ابن زياد اشاره می کند و مى گويد: زيد بن ارقم، ابن زياد را ديد كه با چوبدستى خود به دندان امام حسين عليه السلام مى زند در آن زمانى كه سر آن حضرت را نزد او برده بودند. زيد بن ارقم فرياد زد و گفت: چوب را بردار. بسيار ديدم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اين دندان ها را مى بوسيد.[14]،[15]
از جمله کسان دیگری که عمل ابن زیاد را در آن مجلس تقبیح کرد «انس بن مالك » است؛او از كسانى است كه نهايت محبّت پیامبر(صلی الله علیه وآله) نسبت به حسين(علیه السلام) رامشاهده نموده و ديده بود.[16]
از جمله نمونه های ديگر فریادهای اعتراضی علیه بنی امیه ؛ سخنى است كه عبداللَّه بن عفيف ازدى در مسجد كوفه در برابر ابن زياد گفت و سخنان او را درهم كوبيد. هنگامى كه ابن زياد بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش براى قدرت نمايى به مسجد كوفه آمد و بر فراز منبر رفت و در برابر انبوه جمعيت، خدا را حمد كرد كه پيروز شده و اهانت [17]شديدى به حضرت سيدالشهدا عليه السلام كرد و آن حضرت را به دروغگويى نسبت داد.[18]
عبداللَّه بن عفيف ازدى (كه چشمش نابينا بود) از ميان جمعيت برخاست و فرياد زد: «يا ابْنَ مَرْجانةَ! انّ الكذّابَ وَابنَ الكَذّابِ أنتَ و أبوكَ و مَنِ اسْتَعْمَلَكَ وأبوهُ يا عَدُوَّ اللَّهِ أتقتُلُونَ أولادَ النَّبِيّين وَتَتَكَلَّمونَ بِهذا الكَلامِ على مَنابِرِ المُسلِمين؟؛ اى پسر مرجانه! دروغگو و فرزند دروغگو تويى و پدر توست و كسى كه تو را بر اين مسند نشانده و پدر اوست. اى دشمن خدا فرزندان پيامبران را به قتل مى رسانى و اين سخن زشت را بر منبر مسلمانان مى گويى؟».[19]
(قابل توجه اين كه او ابن زياد را ابن زياد خطاب نكرد بلكه به مادرش مرجانه نسبت داد تا آلوده بودن نسب او را با اين سخن آشكار كند و در ميان جمعيت رسوايش سازد). ابن زياد كه انتظار چنين سخنى را از هيچ كس نداشت خشمگين شد و گفت: گوينده اين سخن كيست؟ عبداللَّه بن عفيف گفت: منم اى دشمن خدا! آيا خاندان پاكى را كه خداوند آن ها را از هرگونه آلودگى پيراسته به قتل مى رسانى و مى پندارى مسلمانى؟ وا غوثاه؛ كجايند فرزندان مهاجر و انصار كه از تو و از آن طغيانگر (يزيد) نفرين شده فرزند نفرين شده توسط پيامبر صلى الله عليه و آله، انتقام بگيرند ... .[20]
در این حین ابن زياد دستور داد گردنش را زدند و بدنش را در محله «سبخه»[21] كوفه او را به دار[22]آويختند.[23]،[24] به اين ترتيب، عبداللَّه، بذر انقلاب بر ضد بنى اميه و خونخواهى امام حسين عليه السلام را در دل ها با سخنانش پاشيد و هرچند سرانجام در اين راه شهيد شد ولى كار خود را كرد.[25]
«یا لثارات الحسین(علیه السلام)»؛ ندای خونخواهان امام حسین(علیه السلام)
شهادت امام حسين عليه السلام اثر بيداركننده خود را گذاشت[26] و جنبش ها يكى پس از ديگرى از گوشه و كنار شكل گرفت و توده هاى مختلف مردم ، حول شعارهايى چون «يالَثاراتِ الْحُسَيْنِ » و «الرِّضا مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ » و «الرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله » كه سكّه رايج آن روزگار بود،[27] به پا خواستند و هر از چندى، قسمتى از قلمرو حكومت بنى اميّه از سيطره امویان خارج مى شد و عراق، حجاز، شام و بالاخره خراسان در تب و تاب اين انقلاب ها مى سوخت.[28]
گفتنی است تمام قيام هايى كه بعد از واقعه عاشورا بر ضدّ حكومت بنى اميّه صورت گرفت تحت عنوان «الرّضا لآل محمّد و يا لثارات الحسين» بود، و بعضى از اين شعارها حتّى در دوران حكومت هاى خودكامه بنى عبّاس نيز ادامه [29]داشت.[30] لذا ابومسلم خراسانى كه ريشه حكومت بنى اميّه را قطع كرد، براى جلب عواطف توده هاى مسلمان از شعار« الرّضا لآل محمّد» كمك مى گرفت.[31]،[32]
لیکن در آن روزگار هيچ شعارى به اندازۀ فریاد «يالَثاراتِ الْحُسَيْنَ » نمى توانست در ايجاد شور و هيجان انتقام، مؤثّر و كارساز باشد،[33] از این رو قيام توّابين نيز با شعار «يا لثارات الحسين» صورت گرفت[34]،[35]وسليمان بن صرد خُزاعى با شعار «يا لَثاراتِ الْحُسَيْنِ ؛ براى خونخواهى حسين برخيزيد!» مردم را به كمك طلبيد و اين نخستين بارى بود كه اين شعار سر داده مى شد.[36]
آنان در آغاز قيام كنار قبر امام حسين عليه السلام رفتند و نهضت خويش را از آنجا آغاز كردند و نخستين بار توسّط برخى از آنان شعار «يالَثاراتِ الْحُسَيْنِ » سر داده شد.[37]
قيام مختار ابن ابى عبيده ثقفى نيز با همين شعار بود[38]،[39]ومختار با انتخاب این شعار حركت آفرين خون هاى جوانان شيعه را در رگ هايشان به جوش آورد.[40]
قیام حرّه؛انقلاب مردم مدینه علیه حکومت اموی
پس از حادثه خونين كربلا و آگاهى مردم از ماهيّت يزيد و پليدى و خباثت وى، به ویژه پس از روشنگری امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب(س) در مدینه، و اعلام قيام و جهاد از سوى «عبداللّه بن حنظله غسيل الملائكه » و برخى ديگر از صاحب نفوذان، انقلاب خونينى در شهر پیغمبر(صلی الله علیه وآله) آغاز شد[41] که به واقعه «حرّه» نيز معروف است.[42]،[43]
قيام مردم مدينه در ذى الحجّه سال 63 اتفاق افتاد[44]،[45] مردم مدينه نخست با عبداللّه بن حنظله تا پاى جان بيعت كردند و آنگاه «عثمان بن محمد بن ابوسفيان»، والى مدينه را بيرون كردند. بنى اميّه در منزل مروان بن حكم اجتماع كردند و همگى در آن جا محبوس شدند.مردم مدينه يزيد را از خلافت خلع كرده و به بدگويى و سبّ و لعن وى پرداختند.[46]
واقعه ی حرّه و پرده ای دیگر از جنایات یزید
گفتنی است قیام حرّه در نهایت به یک فاجعه در ذى حجّه سال 63 هجرى منجرشد[47] زیرا سپاه يزيد به سركردگى «مسلم بن عقبه» بر مدينه وارد شد و مردم آن شهر را قتل عام نمود.[48]،[49]
اين فرمانده سفّاك، پس از محاصره مدينه، مقاومت آنان را درهم شكست و به قتل و غارت مدينه پرداخت و كشتار وسيعى را در اين شهر به راه انداخت.[50]
ابن اثير مى نويسد: مسلم بن عقبه، مدينه را سه روز بر لشكريانش مباح ساخت كه هرگونه بخواهند در آن عمل كنند. آنان به كشتار وسيع مردم پرداخته و اموال آنان را نيز غارت كردند.[51]،[52]
مسلم بن عقبه وقتى بر مردم مسلّط شد، از آنان به عنوان بردگان يزيد بيعت مى گرفت كه اختيار اموال و خانواده آن ها به دست يزيد مى باشد كه هرگونه بخواهد در آن ها تصرّف كند. هر كس امتناع مى ورزيد، كشته مى شد.[53]،[54]در اين فاجعه از بزرگان مهاجر و انصار هزار و هفتصد تن و از ساير مسلمين ده هزار تن به قتل رسيدند.[55]،[56]
ابن ابى الحديد مى نويسد: لشكريان شام، مردم مدينه را سر بريدند، آن گونه كه قصّاب، گوسفند را سر مى برد. چنان خون ها ريخته شد، كه قدم ها در ميان آن ها فرو مى رفت؛ فرزندان مهاجر و انصار و مجاهدان بدر را به قتل رساند و از آن ها كه باقى ماندند، به عنوان بردگان براى يزيد بيعت گرفت.[57]
مورّخان نوشته اند كه از بس مسلم بن عقبه خون بى گناهان را ريخت به «مُسرف» (خونريز بى حدّ و حصر) معروف شد.[58]،[59]دراين فاجعه به زنان مسلمان نيز بى حرمتى شد و جمعى از آنان مورد تجاوز قرار گرفتند.[60]
قیام توابین؛ نخستین قیام شیعی در خوانخواهی امام حسین (علیه السلام)
«قيام توّابين »، نخستين عكس العمل همگانى در ارتباط با حادثه كربلا است که توسّط مردم كوفه شكل گرفت؛[61] گروهى كه پس از شهادت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام از عدم همكارى با او پشيمان شده، توبه كردند و تصميم گرفتند به پاخيزند و جبران اين تقصير خود را بنمايند.[62]،[63]
به همين منظور گروهى از شيعيان به نزد بزرگان شيعه در كوفه كه عبارت بودند از:سليمان بن صرد خزاعى، مسيّب بن نجبه فزارى، عبداللَّه بن سعد بن نُفَيل أزدى، عبداللَّه بن وال تميمى و رِفاعة بن شدّاد بَجَلى رفتند و همگى در منزل سليمان اجتماع كردند.[64]
نخست، مسيّب بن نجبه شروع به سخن كرد و پس از بيان مقدّمه اى گفت: «...لا وَاللَّهِ لا عُذْرَ دُونَ أَنْ تَقْتُلُوا قاتِلَهُ وَ الْمُوالِينَ عَلَيْهِ، أَوْ تُقْتَلُوا فِي طَلَبِ [65]ذلِكَ، فَعَسى رَبُّنا يَرْضى عَنَّا عِنْدَ ذلِكَ ؛ نه به خدا سوگند! چاره اى نيست جز آن كه قاتلان آن حضرت و همراهان آنان را به كيفر رسانيد و يا در اين راه كشته شويد؛ شايد با اين كار خداوند از ما خشنود شود».[66]
پس از آن سليمان شروع به سخن كرد و پس از مقدّماتى گفت: «...؛ برخيزيد و قيام كنيد! ... گمان نمى كنم خدا از شما راضى شود مگر آن كه با قاتلان آن حضرت نبرد كنيد (و از آنان انتقام بگيريد)».[67]وی ادامه داد: «..فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ؛ پس توبه كنيد و به سوى خالق خود بازگرديد و تن به كشتن دهيد».[68]،[69]
فرجام قیام توابین
سرانجام در اوّل ربيع الثانى سال 65 هجرى سليمان بن صرد خُزاعى با يارانش به سوى «نخيله» (محلّ اردوگاه لشكر) حركت كردند، سپاه شام كه پيش از آن خود را به «عين الورده» رسانده بود، با لشكر توّابين درگير شد.[70]
در اين نبرد سران انقلاب به جز رفاعة بن شدّاد همگى به شهادت رسيدند و رفاعه به همراه تعدادى از يارانش به كوفه بازگشتند و به هواداران مختار پيوستند كه بعدها همراه مختار در انتقام از قاتلان امام حسين عليه السلام و يارانش مشاركت جستند.[71]،[72]
آنچه از بررسى اين قيام به دست مى آيد، آن است كه شهادت امام حسين عليه السلام چنان تأثيرى در ميان آنان گذاشت كه به چيزى جز شستشوى لكّه ننگ بى وفايى و عدم نصرت آن حضرت فكر نمى كردند. آنها نه طالب فتح و پيروزى بودند و نه براى رسيدن به حكومت و غنايم پيكار مى كردند. آنها وقتى كه از شهر و ديار خويش خارج شدند، مى دانستند كه ديگر باز نخواهند گشت و همه اينها را جناب «سليمان بن صرد خزاعى» به آنها گوشزد كرده بود و توّابين نيز در پاسخ سليمان گفتند: «ما براى دنيا و رسيدن به حكومت قيام نمى كنيم و هدف ما توبه از گناهان خويش و خونخواهى فرزندان دختر رسول خداست».[73]،[74]
آنان در واقع مى خواستند با كشتن و كشته شدن، از عذابى كه به روح و جانشان افتاده بود، رهايى يابند و گناهان خويش را شستشو دهند. به همين دليل در همان زمان، مختار نيز براى جمع آورى نيرو جهت مبارزه و قيام عليه حكومت ستمگر تلاش مى كرد، ولى با اين حال حاضر به همكارى با سليمان نبود و مى گفت: «سليمان مى خواهد با اين قيام، خود و يارانش را به كشتن دهد، او مردى است كه از آيين جنگ آگاهى ندارد».[75]،[76]
قیام «مختار» جدّيترين و موفق ترین قیام شیعی در خونخواهی امام حسين (علیه السلام)
قيام توّابين با كشته شدن سران نهضت، درهم شكست و شعله انقلاب براى مدّتى به خاموشى گراييد.[77]
ولى طولى نكشيد كه با ظهور «مختار» طوفان عظيم ديگرى برخاست و آتش خشم و انتقام سراسر عراق را فرا گرفت و خرمن هستىِ امويان و قاتلان جنايت پيشه كربلا را يكى پس از ديگرى سوزاند و خاكستر نمود.[78]
مختار يكى از چهره هاى سياسى و پرنفوذى است كه با درايت و زيركىِ خاصّى، با شعار خونخواهىِ امام حسين عليه السلام ارادتمندان آن حضرت را به گرد خود جمع كرد و براى فرصتى كوتاه زخم هاى دلشان را التيام بخشيد.[79]
مختار براى هدف بزرگى كه در سر داشت يعنى خونخواهىِ امام حسين عليه السلام آرام و قرار نداشت و همواره صداى گرم ميثم تمّار از اصحاب سرّ اميرالمؤمنين عليه السلام در گوش هاى وى طنين انداز بود، كه تو براى خونخواهى امام حسين عليه السلام قيام خواهى كرد و قاتلان را به سزاى اعمالشان مى رسانى و از اين جهت تكليفى بر دوش خود احساس مى كرد كه بايد روزى به اين امر عظيم اقدام كند.[80]
آتش انتقام از قتله كربلا در سال 66 هجرى توسط مختار ،چنان پرشور و شديد بود كه در فاصله اندكى جانيان كربلا را طعمه خويش ساخت. هر يك به تناسبِ عمل زشتى كه مرتكب شده بودند به اشدّ مجازات به سزاى اعمال ننگين خود رسيدند. اين آتش نه تنها دامن سران و رهبران جنايت پيشه كربلا را گرفت بلكه به گفته عقاد مصرى:«هر كسى دستى دراز كرده بود يا كلمه اى بر زبان رانده يا كالايى از لشكر امام حسين عليه السلام ربوده، يا كارى كرده بود كه از آن بوى شركت در فاجعه كربلا شنيده مى شد، سزاى عمل خويش يا اعانت بر جرم را دريافت كرد».[81]،[82]
در تحلیل قیام مختار باید گفت جوهره اصلى قيام مختار چيزى جز خونخواهىِ امام حسين عليه السلام و انتقام از جانيان كربلا نبود و مختار به خوبى از عهده اين هدف برآمد.[83]
اگر چه حكومت مختار دوام چندانى نيافت و سرانجام به دست مصعب برچيده شد، ولى هرگز نمى توان او را فردى شكست خورده دانست. او به هدف بلند خويش كه همان انتقام از قاتلان و جانيان كربلا بود به خوبى رسيد و بارها قلب امام سجّاد عليه السلام و بنى هاشم را خرسند نمود، هر چند سرانجام وجود خودش فداى اين راه شد.[84]
سخن آخر
گفتنی است انسان باید هوشيار، دقيق و وقت شناس باشد و در لحظات حساس به يارى دین خدا و حمایت از امام زمان خود بشتابد[85]؛ حال آنکه بعد از واقعه خونين كربلا ، امام حسين عليه السّلام و تمام يارانش شهيد شدند و آنچه نبايد اتفاق افتد، افتاد، گرچه مردم كوفه سخت تكان خوردند و بيدار شدند و پشيمان گشتند و به عناوین مختلف براى خونخواهى امام حسين عليه السّلام قيام كردند امّا چه سود كه كار از كار گذشته بود و آن روز كه بايد شجاعانه اطراف امام حسين عليه السّلام، را بگيرند همگی عهد و پيمان خود را شكستند ، در خانه ها پنهان شده.[86] دست از يارى امام عليه السلام برداشته، [87] و مانع عملى شدن اهداف مقدّس امام حسين عليه السلام شدند.[88]
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir
[1] اهداف قيام حسينى ؛ ص31.
[2] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص237.
[3] همان ؛ ص259.
[4] همان؛ ص 255.
[5] همان.
[6] همان ؛ ص259.
[7] پيام قرآن ؛ ج 10 ؛ ص5.
[8] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص515.
[9] همان ؛ ص30.
[10] اهداف قيام حسينى ؛ ص79.
[11] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص685.
[12] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 6 ؛ ص418.
[13] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص666.
[14] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 19، ص 307، تاريخ طبرى، ج 4، ص 349.
[15] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص117.
[16] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص124.
[17] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 15 ؛ ص117.
[18] همان؛ص118.
[19] همان.
[20] همان.
[21] مقصود از« سبخه» كه به معناى شوره زار است، محله«كناسه» كوفه است.بحارالانوار، ج 45، ص 121.
[22] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص584.
[23] ملهوف( لهوف)؛ ص 203- 207 ، بحارالانوار؛ ج 45، ص 119- 121.
[24] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 585.
[25] ر.ک: عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها؛ص582.
[26] اهداف قيام حسينى ؛ ص79.
[27] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص685.
[28] همان.
[29] اعتقاد ما ؛ ص109.
[30] همان؛ ص 110.
[31] كامل ابن اثير؛ ج 5؛ ص 372.
[32] اعتقاد ما؛ ص 110.
[33] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص684.
[34] كامل ابن اثير؛ ج 4؛ ص 175.
[35] اعتقاد ما، ص 110.
[36] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص671.
[37] همان؛ ص 673.
[38] كامل ابن اثير؛ ج 4؛ ص 288.
[39] اعتقاد ما؛ ص 110.
[40] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص684.
[41] همان ؛ ص219.
[42] « حرّه» به معناى زمين سنگلاخى و سنگستان است و چون بخشى از مدينه از سنگلاخ و سنگ هاى آتش فشانى پوشيده شده است، آن منطقه« حرّه» ناميده شد و به علّت پيدايش اين فاجعه در آن منطقه و نفوذ سپاه شام به مدينه از طريق« حرّه و اقم» به« واقعه حرّه» نيز معروف شده است.( لسان العرب، واژه« حرّه»).
[43] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص219.
[44] تتمّة المنتهى؛ ص 58.
[45] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 3، ص 598.
[46] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص219.
[47] كامل ابن اثير؛ ج 4؛ ص 120 ، تاريخ طبرى؛ ج 4؛ ص 374.
[48] تتمّة المنتهى؛ ص 58.
[49] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 3، ص: 598.
[50] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص219.
[51] كامل ابن اثير؛ ج 4؛ ص 117.
[52] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها؛ ص 220.
[53] تاريخ طبرى؛ ج 4؛ ص 381، كامل ابن اثير؛ ج 4؛ ص 118 ، مروج الذهب؛ ج 3؛ ص 70. لازم به يادآورى است كه به سبب نفوذ فاجعه عظيم كربلا در افكار عمومى، يزيد دستور داده بود، در اين ماجرا متعرّض امام على بن الحسين عليه السلام و خاندانش نشوند و آن ها را از اين نحوه بيعت مستثنا دانست.
[54] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص220.
[55] الامامة و السياسة؛ ج 1؛ ص 239.
[56] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص220.
[57] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد؛ ج 3؛ ص 259.
[58] مروج الذهب؛ ج 3؛ ص 69 ، كامل ابن اثير؛ ج 4؛ ص 120.
[59] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 221.
[60] الامامة و السياسة؛ ج 2؛ ص 15.
[61] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص668.
[62] البداية و النهاية؛ ج 8؛ ص 276.
[63] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 3 ؛ ص598.
[64] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص668.
[65] همان.
[66] همان؛ص 669.
[67] همان.
[68] سورۀ بقره؛ آيه 54.
[69] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص669.
[70] همان ؛ ص671.
[71] كامل ابن اثير؛ ج 4؛ ص 158- 186، ر.ک: مقتل الحسين ابومخنف؛ ص 248- 310 ، تاريخ طبرى؛ ج 4؛ ص 426- 471.
[72] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 672.
[73] كامل ابن اثير؛ ج 4؛ ص 176.
[74] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ؛ ص672.
[75] كامل ابن اثير؛ ج 4؛ ص 163.
[76] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 673.
[77] همان.
[78] همان.
[79] همان.
[80] همان ؛ ص676.
[81] ابوالشهداء؛ عبّاس محمود عقّاد؛ ترجمه محمد كاظم معزّى؛ ص 205.
[82] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص 681.
[83] همان ؛ ص683.
[84] همان؛ ص 684.
[85] تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص87.
[86] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج 2، ص: 421.
[87] اهداف قيام حسينى ؛ ص89.
[88] همان.