جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024
آیت الله سیدمحمدجواد علوی بروجردی

حوزه/ برای بزرگداشت اربعین تلاش کنیم؛ بر سر راه زائران اربعین مانع ایجاد نکنیم؛ و لو مشکلات امنیتی وجود دارد، شرایط و بستر را برای زیارت اربعین فراهم نمائیم؛ از عراقی‌ها بیاموزیم؛ اینها دارند میزبانی می‌کنند؛ در گذشته نتوانستند از جان امام حسین علیه‌السلام دفاع کنند، اما امروز می‌خواهند جبران کنند.

به گزارش خبرگزاری«حوزه»، آیت الله علوی بروجردی در پایان درس خارج خود با تسلیت فرارسیدن ایام اربعین حسینی(ع) به خصوصیات و پیام های اربعین حسینی(ع) پرداخت وگفت: در آستانه اربعین قرار داریم؛ ما معتقدیم امکان این که اهل بیت علیهم‌السلام در اربعین اول به کربلا رسیده باشند وجود دارد؛ بعضی از اعلام هم کتاب نوشتند و استدلال کردند که امکانش هست؛ اما اربعین یک خصوصیتی که دارد و آقایان در روضه می‌خوانند و به آن توجه می‌کنند، آمدن جابربن‌عبدالله‌انصاری به زیارت سید الشهداء صلوات‌الله‌علیه است که این را همه می‌دانیم و از مسلّمات است. نفس آمدن جابر مسأله است و موضوعیت دارد.

دشمنان با ابی‌عبد‌الله‌الحسین صلوات‌الله‌علیه معامله غیر مسلمان کردند

چرا که در وقایع بعد از عاشورا زینب کبری سلام‌الله‌علیها ملاحظه فرمودند رنگ چهره مبارک امام سجاد علیه‌السلام تغییر کرده است و حالتی بر ایشان عارض شده است که احساس خطر کردند؛ لذا از حضرت پرسیدند: «چه شده است یا بن اخ»؟ امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: «ببین اینها بدن‌های کشتگان خودشان را دفن کردند اما بدن‌های افراد ما را در بیابان رها کردند، اینها اصلا ما را مسلمان نمی‌دانند». و همین‌جور هم بود؛ صدا می‌زدند: "یا خیل الله ارکبوا" اینها لشکری نبودند که از شام آمده باشند؛ اصلا لشکر شام به کربلا نرسید؛ همه از کوفه و اطراف کوفه بودند که مردم را جمع کردند و به کربلا آوردند؛ اما وقتی که شب عاشورا امام حسین علیه‌السلام یک شب برای عبادت و تهجّد مهلت خواست بعد از اینکه مهلت دادند، یک ملعونی در جواب امام گفت ما حالا مهلت دادیم اما هر چه قرآن و نماز بخوانید که قبول نمی‌شود. اینها یک همچنین مردمی بودند؛ یک عدّه تربیت شده‌های بنی‌امیه و حکومت اموی بودند و این گونه صحبت کردن در وجودشان نهادینه شده بود و روی اعتقاد به جنگ با امام حسین علیه‌السلام آمدند و او را کشتند؛ یَتَقَرَّبوُنَ اِلیَ اللهِ بِدَمِهِ با خون امام حسین علیه‌السلام به خدای تعالی تقرّب جستند؛ این واقعیت است؛ اما کسانی هم بودند که امام حسین علیه‌السلام را می‌شناختند ولی سکوت و تماشا کردند تا با امام حسین علیه‌السلام معامله غیر مسلمان کردند و گفتند: "خَرَجَ عَن دینِ جَدّهِ فَدَمُهُ هَدَرٌ" یعنی امام حسین علیه‌السلام از دین جدش خارج شده است پس خونش حلال است؛ این را گفتند و در مقابل گریه‌های خواهر و زن و فرزندش شادی کردند و آنها را در کوفه و شام به عنوان اسیر بردند و صحبت از خرید و فروش این اسرا و دختر سید الشهداء صلوت‌الله‌علیه را کردند؛ مگر با مسلمان می‌توانستند این معامله را بکنند؟! شرایط اینگونه بود، می‌خواستند در مقابل حرکتی که در کربلا شد و در کوفه و شام به صورتی دیگر تکرار شد،  به دنیای اسلام اعلام کنند که ما آنقدر مسلمان هستیم ـ این درد و خطر است ـ و این قدر در مسلمانی خودمان داغیم که حتی حسین نوه پیغمبر را هم اگر انحراف از دین پیدا کند، می‌کشیم و این بلا را به سرش می‌آوریم و این را جا انداختند.

آمدن زینب کبری سلام‌الله‌علیها به گودی قتلگاه

این مطلب را همه مقاتل نوشتند که روز یازدهم زینب کبری سلام‌الله‌علیها به گودی قتلگاه آمدند و مدتی جست‌وجو کردند تا بدن برادر را پیدا کردند؛ چرا؟! در گودال قتلگاه که بدن‌های مطهر شهدا روی هم نیفتاده بود؛ فقط بدن مطهر و مبارک امام حسین علیه‌السلام بود؛ پس چه قضیه‌ای بوده که یافتن بدن برادر زمان برده است؟! در متن مقاتل نوشته شده که زینب کبری سلام‌الله‌علیها نیزه شکسته‌ها و شمشیر شکسته‌ها و سنگ‌ها را کنار زد تا بدن مبارک سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیها را پیدا کند؛ به چهار یا پنج تا نیزه شکسته که کنار زدن نمی‌گویند پس اینها روی هم انبار شده و بدن را پوشانده که قابل دسترسی نبوده است. آیا این نیزه شکسته‌ها و شمشیر شکسته‌ها و سنگ‌ها را از میدان جنگ جمع‌آوری کرده و روی بدن امام حسین علیه‌السلام ریخته بودند؟! نه، اینها نیزه‌ها و شمشیرهایی بود که در اثر برخورد با بدن حسین‌بن‌علی صلوات‌الله‌علیهما شکستند؛ اینها غیر از آن کسانی بودند که وقتی حسین‌بن‌علی صلوات‌الله‌علیهما سر پا بود شمشیر می‌زدند؛ اینها ناتوان‌هایی بودند که وقتی امام روی زمین افتاد دوره‌اش کردند؛ یکی با شمشیر، یکی با نیزه و دیگری با سنگ میزد؛  آنهایی که پیرمرد یا ضعیف بودند یا شمشیر و نیزه نداشتند دامن‌ها را پر از سنگ می‌کردند و به این مجروح افتاده در قتلگاه که هیچ توان دفاعی ندارد سنگ می‌زدند. آیا اینهایی که این کارها را کردند امام حسین علیه‌السلام را مسلمان می‌دانستند؟!

اهمیت و نقش زیارت امام حسین علیه‌السلام توسط جابربن‌عبدالله‌انصاری در اربعین

در مقابل این حرکت و این شرایط که امّت رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله با نوه آن حضرت ـ ابی‌عبدالله‌الحسین علیه‌السلام ـ معامله غیر مسلمان کردند، صحابی بزرگوار و جلیل القدر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، جابربن‌عبدالله‌انصاری، از مدینه راه می‌افتد به کربلا می‌آید؛ جابر را همه می‌شناسند؛ صحابی پیامبر و از اول با آن حضرت بوده است؛ به چه نیت می‌آید؟! آیا یواشکی می‌آید تا ببیند چه شده است؟! نه، بلکه به عنوان زیارت تربت حسین‌بن‌علی صلوات‌الله‌علیه می‌آید؛ آن آدابی که باید در حجّ رعایت کنند را به‌جا می‌آورد؛ در فرات غسل می‌کند؛ لباس احرام می‌پوشد؛ یک قطعه پارچه به شانه‌اش می‌اندازد و یک قطعه پارچه هم به کمرش می‌بندد؛ دقیقا عین احرام عمل می‌کند؛ در حقیقت محرِم حرم محبوبش می‌شود؛ قدم‌ها را آهسته برمی‌دارد؛ عطیه عوفی که همراهش است به او می‌گوید: «جابر چرا اینجوی می‌روی»؟ جواب می‌دهد: «از پیامبر شنیدم هر قدمی در راه زیارت سید الشهداء صلوات‌الله‌علیه ثواب چندین حج و چندین عمره را دارد». وقتی هم به کربلا رسید و تربت سید الشهداء را دید فریاد برآورد: "حبیبی یا حسین".

علت عدم حضور جابر در کربلا و نقش او پس از کربلا

جابر پیرمرد بوده و عذر داشته که در عاشورا همراه امام حسین علیه‌السلام نبوده است؛ البته این جهت هم هست که از ابن عباس پرسیدند چرا در کربلا نبودی؟ گفت: من لیست کسانی که در کربلا باید شهید می‌شدند را در محضر امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه دیده بودم ولی اسم من در بین آنها نبود؛ لذا این شهدا انتخاب شده بودند و درست است که جابربن‌عبدالله‌انصاری در بین آنها نبوده است اما الان به فاصله چهل روز از عاشورا گذشته این نقش را ایفا می‌کند که من صحابی پیامبرم؛ به این مقدار در بین مردم اعتبار دارم؛ با این کیفیت می‌آیم و خاک قبر تو را طوطیای چشمم می‌کنم؛ بنی‌اسد که در کربلا هستند دارند می‌بینند؛ همانهایی این حرکت و نقش جابر را دارند می‌بینند که جرأت نمی‌کردند بیایند امام حسین علیه‌السلام را دفن کنند؛ زنان آنها فشار آوردند که ما شما هم دیگر اجازه ندهید خودمان می‌رویم اما مهریه‌های ما حلال، اجازه بدهید برویم فرزندان پیامبر را دفن کنیم؛ به هر حال جابر‌بن‌عبدالله‌انصاری حیثیت خرج کرد. شبیه آنچه که در عمار یاسر می‌بینیم؛ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به او فرمودند: «ستقتلک الفئة الباغیة» عمار در جنگ صفین پیرمرد است و نمی‌تواند بجنگد اما در نبرد حاضر شده است؛ امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه به او فرمودند: تو نمی‌توانی چرا آمدی؟ عرض کرد: آقا من می‌خواهم در خدمت شما باشم لذا در جنگ صفین جنگید و این حدیثی که همه از پیامبر شنیده بودند و معروف و مشهور بود را با شهادتش تطبیق داد « فئه باغیه » یعنی معاویه را معرفی کرد؛  این کار از عهده عمار برای یاری امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه برآمده است از عهده جابر‌بن‌عبدالله‌انصاری هم آن کار برای یاری سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه برمی‌آید؛ بیشتر از این هم از عهده‌اش برنمی‌آید؛ همین توانی که دارم سرمایه‌ام هست و در اختیار تو می‌گذارم؛ به قول شاعر:

من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است

آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش

جابربن‌عبدالله این توان را دارد و لذا زیارت جابر در اربعین در تمام نقل‌ها و حتی نقل سنّی‌ها آمده است؛ و جابر جای این پرسش را برای ما باز گذاشته است که اگر این همان غیر مسلمانی است که جنازه‌اش را رها کردید و دفن نکردید و می‌گویید مسلمان نیست پس چطور این صحابی پیامبر به زیارت او آمده است و از زبان پیامبر ثواب زیارت خاک و قبر مطهر او را اینگونه بیان می‌کند؟!

آری جابر این کار را کرده و این اربعین شکل گرفت؛ و این اربعین حرکتی شد؛ مردمانی که برای زیارت اربعین میآمدند تا سالها که قبری وجود نداشت؛ بعد از آن هم  با شخم زدن و آب بستن آن را تخریب می‌کردند؛ اما آب از رخ زهرای اطهر سلام‌الله‌علیها شرم کرد و به سمت قبر جلو نرفت و حائر درست شد.

طواف آب دور قبر حضرت اباالفضل‌العباس علیه‌السلام

الان هم اگر توفیق پیدا کردید قبر اباالفضل العباس علیه‌السلام را در آن سرداب ببینید؛ چیز عجیبی است؛ البته قبر آن حضرت کوچک است؛ به سید بحرالعلوم گفتند: آقا حضرت عباس علیه‌السلام رشید بوده است پس چرا قبرش اینقدر کوچک است؟ سید بر سرش زد و گفت: آخر بدنی باقی نگذاشته بودند؛ از بس که آن را قطعه قطعه کرده بودند لذا هنگام دفن، این بدن را جمع کردند و در قبر گذاشتند؛ اما بعد از هزاروچهارصد سال آب زلالی مثل اشک چشم دور قبر اباالفضل العباس علیه‌السلام طواف می‌کند و جریان دارد؛ در حالی که این عجیب است چون در کربلا سطح آب بالا است و آب تمیزی هم نیست بلکه کثیف است؛ حتی گاهی از اوقات چاه می‌زنند و آب‌ها را بیرون می‌آورند؛ ساختمان هم که می‌سازند حفاری می‌کنند و آب کثیف را بیرون می‌ریزند؛ ولی جریان و چرخش این آب زلال و پاک دور قبر اباالفضل العباس علیه‌السلام به چشم دیده می‌شود؛ عکس‌ها و فیلم‌هایش موجود است؛ افراد بسیاری رفتند و دیدند که آب پاک و زلالی دور آن قبر مطهر می‌چرخد؛ حتی آقای صافی متولی آنجا نقل می‌کردند که می‌خواستند داخل سرداب بنّایی بکنند؛ پمپ‌های قوی گذاشتند و تمام آب سرداب و دور قبر را تخلیه و دیوارها را هم سیمان کردند و عایق بستند و سنگ مرمر کار گذاشند؛ همه کارها که تمام شد و همه جا تمیز و پاکیزه بود؛ لوسترهای قیمتی هم آویزان کردند و می‌خواستند در آن زیر زمین ضریح بگذارند به فاصله یکی دو روز دوباره آب بالا آمد و به همان سطحی که قبلاً بود باز جریان پیدا کرد؛ حالا آب به این پاکی و زلالی چطور در این سطح جریان دارد؟! از کجا می‌آید؟! و به کجا می‌رود؟! اینها واقعیتی است که خدا می‌خواهد ‌یک چیزهایی به ما بفهماند.

پیام پیاده‌روی اربعین؛ پیوند با ولایت اهل بیت علیهم‌السلام

به هر حال این اربعین با زیارت جابر‌بن‌عبدالله‌انصاری شکل گرفت؛ مردم از گوشه و کنار دنیا به سمت کربلا راه می افتند؛ ما با پیاده‌روی اربعین می‌خواهیم بگوییم: یا اباعبدالله فریاد برآوردی "اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعروف و اَنهی عَنِ المُنکَر" معروفت چه بود؟! معروف تو همان ولایتی است که در طول تاریخ تا زمان تو و از زمان تو تا به امروز زیر چکمه‌ها له کردند؛ ما که می‌آییم می‌خواهیم با آن ولایتی که تو اراده داشتی امر کنی و با شهادتت امر کردی و به ما رساندی بیعت کنیم؛ ما می‌آییم تا این پیوند را محفوظ نگه داریم؛ اما منکر چه بود؟! منکر همان حکومت ظالم و غاصب کسانی است که در مقابل ارزش‌های الهی قرار دارند؛ ما می‌آییم در این مسیر و برای نهی از این منکر و مقابله با ستمگران هزارها و صدها هزار جان می‌دهیم.

پیام دیگر اربعین؛ جانبازی و عشق‌بازی در راه امام حسین علیه‌السلام

در دوره صدام حرکت اربعین را بمباران کردند؛ نه این که به مسلسل ببندند بلکه هواپیما آمد در مسیر و بمب روی سر مردم ریخت؛ آن کسانی که در مسیر خودشان به مردم پناه و غذا می‌دادند را می‌کشتند؛ بعضی از آنها را می‌گرفتند و وقتی ثابت می‌شد که به زائران کمک کرده است فرزندان پسر و دخترش را جلوی چشمانش می کشتند؛ اما باز هم اربعین تعطیل نشد؛ چون این کشت و کشتارها برای ما تازگی ندارد و مسأله جدیدی در عصر ما نیست؛ قبل از آن هم هم متوکل این کارها را کرد؛ حتی داعش هم تازه نیست؛ مگر بنی‌امیه و بنی‌عباس بهتر از اینها بودند؟! اما این خط حسینی ادامه پیدا می‌کند؛ تا موانع برداشته شد جمعیت از عدد و رقم گذشت؛ حجّ با آن عظمت با تمام خصوصیاتش بیشتر از سه ملیون نفر جمعیت جمع نشدند؛ اما زیارت اربعین امام حسین علیه‌السلام را اگر نگوییم بیست‌وپنج تا سی میلیون نفر ولی این جمعیت حداقل چند برابر جمعیت حجّ است؛ رسانه­ها و رادیو و تلوزیون­های بیگانه و خارجی که در این قضایا تعصّب ندارند  زیارت اربعین را بزرگترین اجتماع انسانی در طول تاریخ اعلام کردند؛ امروز در دنیا بزرگترین اجتماع انسانی برای زیارت این غریب تشکیل می‌شود و این فرصت است؛ آن شخص پا ندارد اما از بصره تا کربلا سینه‌خیز می‌آید؛ و این نه تنها پارسال بود بلکه از قبل هم بوده است؛ یک زمانی مردم می‌خواستند کربلا بروند  حکومت وقت می‌گفت باید یک دستت را بدهی؛ امسال این دست را و سال بعد آن دست را می‌داد و سال دیگر می‌گفت من دست ندارم؛ دستانم را سفرهای قبلی داده‌ام آیا می‌شود یک پای من را به‌جای یک دست قبول کنید تا من بتوانم به کربلا بروم؟! لذا قبلا هم این جور بود اما مردم کربلا و زیارت سید الشهداء صلوات‌الله‌علیه را حفظ کردند؛ مردم عراق از نظر مالی هیچ چیز ندارند؛ اوضاع اقتصادی می‌دانید چطور است؟! این خانواده‌ها تمام سال را کار می‌کنند و درآمد حاصلشان را این روزهای اربعین خرج می‌کنند؛ هر چه دارد برای این زوار می‌دهد؛ این خیلی ارزش دارد؛ ما اینجور نیستیم؛ اینجا هم زوّار به حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها می‌آیند اما آیا هیچ وقت بنده حاضر شده‌امم منزلم را خالی کنم و درب خانه و همه اتاق‌ها را باز بگذارم تا زوّار بیایند؟! اما برای من نقل کردند که از بصره و خانقین و بدره عراق گرفته تا کربلا این درب خانه ها باز است؛ پول‌دار وبی‌پول هم ندارد؛ گدا و اعیان ندارد؛ هرچه دارد تقدیم می‌کند؛ می‌گوید اصلا این روزها من مالک خانه نیستم؛ صاحب این خانه حسین است؛ مصداق آن دعای حضرت ابراهیم است که قرآن می‌فرماید: «فاجعل افئدة من الناس تهوی الیهم».

برای بزرگداشت اربعین موانع را برطرف و زمینه را فراهم نماییم

به هر حال این سید الشهداء و اربعینش است؛ برای بزرگداشت آن تلاش کنیم؛ برای سر راه زائران اربعین مانع ایجاد نکنیم؛ ولو مشکلات امنیتی وجود دارد؛ ما با مسئولان خیلی صحبت و سفارش می‌کردیم که این ویزا برداشته بشود اما مسائل امنیتی دارند و آنها هم استدلال‌های خودشان را دارند لکن مانع ایجاد نکنیم بلکه شرایط و بستر رابرای زیارت اربعین فراهم کنیم؛ از عراقی‌ها بیاموزیم؛ اینها دارند میزبانی می‌کنند؛ در گذشته نتوانستند از جان امام حسین علیه‌السلام دفاع کنند، اما امروز می‌خواهند جبران کنند؛ ما در این مسیری که در غیر اربعین می‌رفتیم یک جایی را نشان دادند که یک حسینیه و موکبی بود برای طایفه و قبیله‌ای که جد اعلایشان در زمان سید الشهداء صلوات‌الله‌علیه جزء کسانی بوده که در لشکر عمر سعد با آن حضرت جنگیده است ولی نوادگان او برای اینکه دامن خودشان را از این ننگ و لکّه سیاه پاک کنند این حسینیه و موکب را صدها سال است که برپا نموده‌اند و از زوّار اربعین سید الشهداء صلوات‌الله‌علیه پذیرایی می‌کنند و زبان حالشان این است که یا اباعبدالله! یا حسین‌بن‌علی! آن روز اشتباه کردیم اما امروز آن اشتباه را تکرار نمی‌کنیم؛ آن روز ما نبودیم تا به یاری‌ات بشتابیم ولی امروز در مسیرت حرکت می‌کنیم. هر کسی از گذشته تا حال هر سرمایه‌ای داشته است برای امام حسین علیه‌السلام خرج کرده است؛ جابربن‌عبدالله آن توان و سرمایه را هزینه کرد؛ عمار یاسر توانش را برای امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالب صلوات‌الله‌علیها صرف کرد؛ امروز مردم عراق اینجور ایثار می‌کنند؛ ما هم بتوانیم هرچه از دستمان بر می‌آید در این مسیر صرف کنیم و این مسیری است که باقی می‌ماند.

همراهی با مسیر سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه رمز بقاء ما

اگر با این مسیر همراه شدیم باقی می‌مانیم؛ اما اگر همراه نشدیم آنچه که بر سر دیگران آمد به سر ما هم خواهد آمد؛ این را بفهمیم؛ امام حسین علیه‌السلام هرچه داشته در راه خدا داده است و حمایت خدا را دارد؛ در هزاروچهارصد سال گذشته عراق تحولات گوناگونی دیده است؛ افراد بسیاری در این دنیا مظلوم کشته شدند و یا شکست خوردند و یا در مقابل ظلم قیام کردند؛ اما امام حسین علیه‌السلام یک چیز دیگری است؛ یک تافته جدا بافته است و خدا اراده کرده که او بماند؛ بیایید خودمان را زیر سایه امام حسین علیه‌السلام حفظ کنیم؛ مرجع تقلید ما ـ مرحوم آیت‌الله بروجردی ـ نه به قبر او و نه به خاک قبر او بلکه به گِل روی پای عزادار او تبرّک می‌جوید و درد چشمش شفا می‌یابد؛ این یعنی فاصله ما با امام حسین علیه‌السلام این اندازه است که عزادار سید الشهداء صلوات‌الله‌علیه قیمت دارد و مرجع تقلید شیعه به گِل روی پایش تبرّک پیدا می‌کند؛ این واقعیت است؛ ما هم باید بیاموزیم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha