پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
گزارشی از یک کرسی نظریه پردازی علمی

حوزه/ کرسی نظریه پردازی علمی با عنوان "اعتباری بودن قضایای اصول" به همت انجمن اصول فقه در سالن انجمن های علمی حوزه علمیه قم برگزار شد.

 به گزارش خبرنگارخبرگزاری«حوزه»، کرسی نظریه پردازی علمی با عنوان "اعتباری بودن قضایای اصول" در سالن انجمن های علمی حوزه در قم برگزار شد. این جلسه نظریه پردازی علمی  پنج شنبه 28 دی برگزار شد.

حجت الاسلام والمسلمین محمدی

نظریه ای که در مورد اعتباری بودن علم اصول مطرح کردیم به خاطراهمیت مسأله بسیار مهم خلط بین امور اعتباری وامور حقیقی یکی از چالش های علم اصول است، این البته در اصل از نظریه علامه طباطبائی اخذ شده است که بعدا آن را علامه شهید مطهری در کتاب اصول فلسفه رئالیسم آن را مطرح کرده‌اند.

توضیح نظریه اعتباری بودن مسائل علم اصول و سه نظریه دیگر در این باب

این نظریه هم نوآوری دارد و هم نقدی است بر مبانی برخی از اصولیین.

بحث را از اینجا شروع می کنیم که آیا کل مسائل علم اصول حقیقی است و یا همه اعتباری و  یا تفصیلی در اینجا وجود دارد؟سه نظریه در تفحصی که داشتیم را متوجه شدیم، قول اول برای آیت الله لاریجانی است که در کتاب فلسفه علم اصول به طور مفصل به آن پرداخته اند که ایشان می گوید مسائل علم  اصول حقیقی است مگر در چند مورد که آنهم به وجوب و حرمت بر می گردد و لذا ان مسائل هم با نظر به حقیقی بودن وجوب و حرمت حقیقی می‌باشند.

نظریه دوم نظریه علامه طباطبائی که در حاشیه کتاب کفایه جلد 1 ص 241 می گوید که همه علم اصول علم اعتباری است و علتشان این است که چون مسائل علم اصول مبتنی بر بناء عقلا می باشد

نظریه سوم مرحوم محقق خوئی مباحث حجت اعتباری است ولی مباحث دیگر مثل استلزامات و.. حقیقی است.

نظریه چهارم نظریه مختار ماست که به نظر ما مسائل علم اصول یا اعتباری است یا ریشه آنها به مسائل اعتباری بر می‌گردد، ولی نظر ما با نظر علامه فرق دارد که ایشان از جای دیگر اعتباری بودن مسائل علم اصول را اثبات کرده اند که ما آن را رد خواهیم کرد.

اشکال به نظر آیت الله لاریجانی

نظر آیت الله لاریجانی این است که مجعول در بسیاری از مسائل اصولی نظیر برائت و احتیاط و.. مجعول منجزّیت و معذّریت است و اینها را به امن عن العقاب و استحقاق عقوبت بر می گرداند که امور حقیقی هستند فلذا مجعول امر حقیقی می‌شود.

اشکال ما این است که اولا خلطی بین مجعول و اثر عقلی شده است مجعول در مثلا "خبر الواحد حجة "، حجیت امری اعتباری است ولی اثر آن که تنجیز و تعذیر است امری حقیقی است و الا حجیت یک امر جعلی اعتباری است. پس دلیل اول ایشان به نظر ما مورد نقد می‌باشد و ثانیا ملاک اعتباری بودن مجعول بودن نیست؛ خود قضیه اعتباری است .

دومین دلیل ایشان در جلد پنجم می فرماید بسیاری از مباحث اصولی مباحث تحلیل ارتکازی است و شارع مقدس مثلا ما کان را دلیل بر بقاء در استصاب قرار داده یا قرار نداده است و علم اصول کارش کشف است و تحلیل و کشف در امور حقیقی مطرح است؛ اشکال ما این است که اولا اگر اعتباری بودن با کشف اثبات و تحلیلی نبودن باشد پس ما هیچ اعتباری نداریم چرا که علم یعنی کشف مجهول از معلوم. ثانیا اعتباری بودن و نبودن وصف خود قضیه است و ربطی به مبادی تصدیقیه که آن مبادی محمولات را برای موضوعات اثبات می کند به اعتباری بودن ربط ندارد.

اساسا اشکال اساسی ما به حقیقی دانستن گزاره‌های اصولی این است که ما باید اعتباری بودن ونبودن قضایای اصولی را مورد بحث قرار دهیم؛ بنظر ما ملاک اعتباری بودن این است که حدوث امراعتباری است  و انقطاع آن نیز به اعتبار باشد.

اعتبار معتبر اگر بود آن محمول برای موضوع ثابت است و إلا ثابت نیست  موضوعات و محمولات صلاحیت تبدل را به نفس اعتبار داشته باشد.

اشکال بر نظر علامه طباطبائی

علامه می گوید که چون مسائل اصولی بناعقلائی است، لذا مسائل علم اصول اعتباری است در حالی که کثیری از مسائل اصول چنین نیستند و مشهور اصولیین مثلا در باب استصحاب آن را بناء عقلاء نمی دانند.

حل مسأله خلط

حال اگر مسائل علم اصول اعتباری شد، مهم این است که مسأله خلط بین مسائل اعتباری از حقیقی را حل کنیم و نباید قواعد فلسفی در آن دخیل باشد نه قاعده الواحد و نه قاعده علیّت بلکه تمام مباحث فلسفی باید از اصول رخت بربندد.

نقد حجت الاسلام والمسلمین  نجفی بستان‌برنظریه فوق استادمحمدی دراعتباری بودن مسائل علم اصول

با تشکر از استاد محمدی؛ اینکه می گویید که همه مسائل علم اصول اعتباری است باید بررسی کرد؛ بلی معقول نیست که بگوییم همه مسائل علم اصول حقیقی است و نه اینکه همه مسائل علم اصول اعتباری است.

خیلی از مباحث اصول اعتباری است ولی اینکه شما ظهور را هم اعتباری دانسته اید، این قابل قبول نیست چرا که ظهور به وضع ربط ندارد ظهور بر اساس قرائن کلامی دلالت کل جمله بر یک معنایی است.

این اشکالاتی که بر علامه و آیت الله لاریجانی کردید همه مبنائی است و برمبنای اینها مطالبشان درست است همین استصحاب را خیلی ها برمبنای بناءعقلا می‌دانند لذا در حقیقت مبنای شما در این مسأله درست نیست.

ناقد دوم حجت الإسلام والمسلمین  واعظ موسوی

بحثی که حجت الإسلام  والمسلمین محمدی مطرح کردند را نقد می کنیم به عنوان چند نکته که این بحث شما اشکالات ساختاری دارد. مراد از امراعتباری درست توضیح داده نشده است و معلوم نیست که مراد ایشان فقط معقولات ثانویه است یا معقولات اولی را نیز اعتباری می‌دانند.

یک جا می‌فرمایند قضایا باید اعتباری باشد و یکجا می فرمایند که موضوع می تواند حقیقی باشد و این ها با هم تناقض دارند و درجایی حجیت ظهورات قرآن را از امور اعتباری قلمداد می کنند و اگر ظواهر را حجیت بنا عقلا برقرار کرده است چطور این طور اعتباری دانسته اند.

نکته دیگری که به ذهن ما می آید این است که ما در طرح مسائل باید طوری مطرح کنیم که علی جمیع مبانی جزو مسائل آن علم مطرح باشد.

ناقد سوم حجت الإسلام  والمسلمین اسلامی

با تشکر از همه اساتید بزرگوار مطلبی که ایشان مطرح می کنند تحت عنوان نظریه است و چیز جزئی نیست وقرار است که مسائل مهم این علم را حل کند. این که شما کدام خلأ را می خواهید حل کنید و کدام معضل را بر طرف می‌کنید.

 منشأ بحث اعتباریات درافکار علامه پدیدار شد که در کتاب اصول فلسفه مباحثی مطرح کرده‌اند و شهید مطهری حاشیه‌زده است که مشکل را بیشتر کرده‌است.استاد محقق آقای لاریجانی نتیجه گرفته است که اعتباریات قضایا ضربه‌ای به حاکمیت حقیقیت بر علم اصول نمی‌زند و می گوید چون اعتباریات متکی بر حقایق هستند و آنچه در عالم تکوین مطرح است که اجتماع ضدین محال است در عالم تشریع هم چنین است اجتماع دو واجب محال است.

آقای انتظام 74 قاعده بر اساس فلسفه در کفایه استقصاء کرده است که در کفایه استفاده شده است و بعد توضیح داده که این قاعده در فلسفه چیست ولی باید دید که کیفیت این استفاده چیست؛ این بحث خوبی است ولی اصل استفاده اصول از این مباحث حقیقی که قطعی است.

نتیجه آخر  استاد محمدی این است که در علم اصول بعضی موارد از حقایق بحث می کنیم و بعضی موارد ازاعتباریات بحث می کنیم و این حل مسأله نیست و راه گریز در همه مباحث دارد.

ملاک اعتباریت قضیه است یعنی موضوع حقیقی است و محمول حقیقی است ولی نسبت می آید می شود اعتباری یا هردو طرف اعتباری است و قضیه حقیقی است و این محال است.

ملاک وی این است که قائم به معتبر است و تغییر و تبدیل می پذیرد و از این چیزی نمی شود استخراج کرد و در عالم اعتبار ما مسائلی داریم و در عالم تکوین مسائلی داریم و هردو علت می خواهند و هنوز ما نفهمیدیم که اعتباریات چیست.

نکته مهمی که استاد مصباح یزدی  و دیگران آورده اند این است که اعتباریات دو نوع است اعتباری محض و غیر محض داریم.مواردی هست اعتبار اعم از مبادی است ودر مواردی اعتبار اخص از مبادی است. فرمود که حجیت اثر عقلی‌اش منجزیت و معذریت است ولی حجیت تحلیلا همین معذریت و منجزیت است وچیزی مغایر آن نیست.

دفاع استاد محمدی از نظریه اعتباریت علوم اصول

نظریه فقط این نیست که بیاید و چالشی را حل کند گاهی تخریبی است بر مبحثی ناظرا ست که ارائه شده است. اول باید ببینیم که علم اصول اعتباری است یا نه و بنده معتقدم که قضایای اصولی یا اعتباری است و یا منشا آنها اعتباری است؛ اکثر مسائل علم اصول اعتباری است.

اما بحث ملازمات یک مطلب عقلی است ولی باید کنکاش کرد و ملازمه بین مقدمه و ذی المقدمه عقلی است ولی این یک بحث شرعی دارد ما یک وقت ملازمه را بین دو اراده در نظر می گیریم بین اراده باعثه مقدمه و اراده باعثه ذی المقدمه این حقیقی است ولی اگر ملازمه را بین دو اعتبار در نظر بگیریم بین اعتبار نفسانی که تعلق به مقدمه گرفته است و اعتباری که به ذی المقدمه تعلق گرفته است ولی کثیری از اصولیین ملازمه را بین وجوبین گرفته اند که وجوب مقدمه و وجوب ذی المقدمه گرفته اند مثل نظر صاحب کفایه که در این حالت هر دو طرف تلازم امر اعتباری است.

ما در واقع یک وجوب داریم «اشتر اللحم» حالا آیا این وجوب با آن وجوب مقدمی «ادخل السوق» تلازم دارد یا ندارد و قطعا این ملازمه حقیقی محض نیست و یک جنبه اعتباری دارد و بنابرین باید موشکافی بیشتر انجام گیرد.

اشکال دیگر بحث ظهورات است که مطرح کردند در ظهورات دنبال اعتبارعرفی هستیم، اگر قضیه «صیغة الامر ظاهرة فی الوجوب» عوض شود به «الوجوب معتبر فی صیغة الامر عرفا» مشکلی پیش نمی آید.

اینکه گفتند مسأله را حل نکردیم فعلا فرصت حل نیست و بحث ما اعتباری بودن مسائل اعتباری است.

 

 

 

 

 

 

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha