خبرگزاری «حوزه»، ماه رجب ماه توحید است و بهار اولیا الهی است، لذا اعمال سال را شیخ عباس قمی از این ماه شروع می کنند و آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب المراقبات خویش این ماه را ماه تولد معنویت انسان می خواند. تمام دعاهای این ماه نکات عمیق توحیدی را بیان می کنند و لذا در روایت در مورد ماه رجب با تعبیر«الشهر شهری» آمده است که این انتساب نشان گر توجه خاص حضرت حق به این ماه و تجلی ویژه توحید در آن میباشد. در میان این دعا ها یکی از آنها به عنوان مبین قلههای معرفت در کلمات عرفا و بزرگان به آن توجه ویژهای صورت گرفته است که دستنویس امام زمان عج میباشد.
اهميت دعاى ناحيه مقدسه در هر روز رجب
دعاى ناحيه مقدّسه- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف- در ماه رجب که سید ابن طاووس آن فقیه عارف در کتاب اقبال ص 646 آورده است در بردارنده مضامین عالیه بی نظیری است که جز از زبان معصوم نمی تواند صادر شود. شیخ عباس قمی آن تندیس اخلاص نیز با وجود حساسیتی که برای نوشتن روایات قوی السند داشت و خودش یک فقیه محدث بود این دعا را در اعمال ماه رجب بیان داشته است.
مرحوم سيّد- رحمة اللَّه عليه-، اين دعا را كه توقيعى از ناحيهى مقدسه ى حجة بن الحسن- عجل اللَّه تعالى فرجه الشّريف- توسّط محمّد بن عثمان بن سعيد- رحمه اللَّه- صدور يافته، ذكر كرده و مىفرمايد: حضرت صاحب الأمر- عج الله تعالی فرجه الشریف- پس از بسم اللَّه الرحمن الرحيم در آن نامه فرموده:
«أُدْعُ فِى كُلِّ يَوْمٍ مِنْ أَيّامِ رَجَبٍ» در تمامى روزهاى رجب اين دعا را بخوان.
در اين دعا، نكات قابل توجّه بسيارى نسبت به مقام و منزلت خاندان عصمت- عليهم السّلام- (بىآن كه نامى از آنها برده شود) وجود دارد که آیت الله پهلوانی در جلد کتاب نور هدایت ص 124 به بررسی برخی نکات عمیق این دعا پرداخته و در مورد ویژگی این دعا می فرماید:
«آن چه در احاديث بسيار تصريح به مقام و منزلت آن بزرگواران- عليهم السّلام- با اسم و معرّفى تمام آمده است، در اين دعا با اشاره ذكر شده. علاوه، امام- عليه السّلام- حقّ سبحانه را با تمام كمالات نيز ستوده تا مبادا كسى به نظر خدايى و غلوّ به آن بزرگواران توجّه نمايد؛ چرا كه كمالات آنان، برخواسته از كمالات الهى است. در بخشهايى از اين دعا نيز سخن از حوايجى به ميان آمده است.»
مرحوم حاج ميرزا جوادآقاى ملكى، آيةالعلم والعمل- رضوان اللَّه تعالى عليه- در رساله مراقبات ص 61 اكفتا مىكند از توصيف و تبيين اين دعا به بيانِ این که:
«هُوَ دُعاءٌ عالِيَةُ الْمَضامِينِ، يَفْتَحُ مِنْهُ أَبْوابٌ مِنَ الْعِلْمِ لِاهْلِهِ.»
اين دعا، دعايى است داراى مضامين عالى كه درهاى دانش از آن براى اهلش گشوده شده است.
اينك به بيان بخشهايى از اين دعا از کتاب نور هدایت آیت الله پهلوانی بهمراه توضیح مختصر و بیان لطیف برخی شعرهای عرفانی می پردازیم:
شرح فراز هایی از دعای ولاة امر
{بسم الله الرحمن الرحیم اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِکَ الْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِکَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ أَسْأَلُکَ بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیَّتِکَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِکَلِمَاتِکَ وَ أَرْکَانا لِتَوْحِیدِکَ وَ آیَاتِکَ وَ مَقَامَاتِکَ الَّتِی لا تَعْطِیلَ لَهَا فِی کُلِّ مَکَانٍ یَعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا اِلّا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیَدِکَ بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْکَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّى ظَهَرَ أَنْ لا إِلَهَ اِلّا أَنْتَ فَبِذَلِکَ أَسْأَلُکَ وَ بِمَوَاقِعِ الْعِزِّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ بِمَقَامَاتِکَ وَ عَلامَاتِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَزِیدَنِی إِیمَانا وَ تَثْبِیتا....}
ترجمه
خدایا از تو درخواست مىکنم، به حق معانى تمام دعاهایى که متولیان امرت تو را به آن مىخوانند، آنانکه امین راز تو هستند، و به امر تو شادند، و بیانکنندگان نیرویت و آشکارکنندگان بزرگیت میباشند، از تو میخواهم به حق آنچه از مشیتت درباره ایشان گفته شد، پس آنان را قرار دادى معادن کلماتت و پایه هاى توحیدت، و آیات مقاماتت که تعطیلى براى آنها در جایى نیست، تو را با آنها شناسد هرکه بشناسدت، بین تو و آنها تفاوتى نیست جز اینک ایشان بندگان و آفریده تواند که بازوبسته شدن کارشان به دست توست، آغازشان از تو و انجامشان به جانب توست، آنان بازوان و گواهان و بخشندگان و مدافعان و نگهبانان و بازرساناند، آسمان و زمینت را با حقیقت آنان انباشتى تا آشکار شد که معبودى جز تو نیست، پس به حق همه اینها و به جایگاههاى عزّت از رحمتت و به مقامات و نشانه هاى از تو میخواهم که بر محمّد و خاندانش درود فرستى، و بر ایمان و پایداریم بیفزایى...
«أَللّهُمَّ، إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَعانِى جَمِيعِ ما يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ.»
خداوندا، به معانى همه ى دعاهايى كه واليان امر، تو را بدان خواندند.
تقاضاى تلبس به كمالات اولى الامر
در اين بخش سزاوار است توجّه شود كه آيا مسألت فوق، شبيه به قسم و سوگند براى درخواست و برآورده شدن حوايج ذيل دعا است، يا آن كه امام- عليهالسّلام- در مقام اين است كه بفرمايد: «خداوندا! من تو را آن گونه مىدانم كه متولّيان امرت مىخوانند» و يا امام- عليهالسّلام- در مقام اين است كه شيعيان خويش را توجّه دهد كه از خداوند تقاضاى تلبس به كمالات وُلآتِ امر الهى را داشته باشند. هر كدام از معانى را مىتوان مورد توجّه قرار داد، ووجه سوّم بهتر به نظر مىرسد. البته نه به اين معنى كه كمالات انتصابى معصومین علیهم السلام را دارا گردند بلکه شیعه آنها در این حقایق بشوند.
ضرورت توجه و شهود ملكوت عالم هستى
شايسته است توجّه شود، مراد از «مَعانِى جَمِيعِ ما يَدْعُوك»، اشاره به چه منزلت هايى از متوليان امر الهى مىباشد؟ مىتوان بيان آن را براى واضح شدن، با مثالهايى از امور ظاهرى روشن نمود و گفت مثلًا: سوزن براى دوختن است و نخ براى دوخته شدنِ لباس و لباس براى محفوظ ماندن از سرما و گرما و ستر عورت و زينت و همين طور تمام موجوداتى كه خداوند خلق فرموده (از امور بزرگ و كوچك، معنايى در هر يك مندرج است كه شخص بيننده، به محض ديدنشان توجّهش به كارى كه از آن چيز برمىآيد منعطف مىشود و بهره خويش را از آن مىگيرد.)
اولياى الهى نيز همواره با مشاهده آنچه در عالم موجود است، توجّهشان به معانى و ملكوت و باطن و حقیقت آن مخلوق که کمالی است از كمالات الهى- كه خدا بدان ظهور يافته- انعطاف پيدا كرده و او را به آنها مىخوانند، چنان كه فرموده شده «أَسْأَلُكَ بِمَعانِى جَمِيعِ ما يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ» یعنی طوری به عالم توجه می کنند که خداوند متعال را ببینند؛
به دریا بنــــــــــــگرم دریات بینم به صحرا بنگرم صحرات بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامــــــت رعنات بینم
از بيانات فوق، معناى «ما يَدْعُوكَ» كه اشاره اجمالى است به آن چه در عبارات ديگر این دعا امام خداوند را با آنها می خواند یعنی در تمام عالم حضور خدا را احساس می کند و هیچ چیزی او را از خداوند متعال غافل نمی کند و نگاه آیه ای به عالم دارد و با آن آیات خداوند متعال را می خواند؛ خداوند متعال نيز همين معنى را از اهل بیت- عليهمالسّلام- و تابعينشان مىخواهد، آن جا كه سورهى اعراف، آيهى 180 مىفرمايد:
{وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ}
یعنی و نام هاى نيكو به خدا اختصاص دارد؛ پس او را با آنها بخوانيد و كسانى را كه در مورد نامهاى او به كژى مىگرايند، رها كنيد.
یا در سورهى اسراء، آيهى 110 می فرماید:
{ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى}
یعنی هر كدام را بخوانيد، براى او نامهاى نيكوتر است.
و در سوره ى طه، آيه ى 8 می فرماید:{ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى}
خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نامهاى نيكو به او اختصاص دارد.
خلاصه بیان این قسمت این است که باید خدا را با اسما الهی او خواند یعنی حضور او را در تمام عالم و حضور اسما او را و فنا همه عالم در او را در نگاه به ما سوا همواره مد نظر داشت.
معناى دقيق «ولاة امر»
لازم است هر خواننده توجّه كند كه «وُلاةُ أَمْر»، چه كسانى هستند؟ در پاسخ بايد گفت: متولّى و سرپرست يك خانواده، مرد و زن آن خانواده هستند و متولّى كارگاه و تشكيلات، متخصّص آن تشكيلات است و متولّى هر مملكتى، كسى است كه بتواند حلّ و فسخ همه امور را بنمايد.
بنابراين اگر بگوييم متولّى عالم هستى، كسى است كه در ايجاد و دوام و تدبير آن نقش داشته و دارد، سخنى صحيح است و اگر بگوييم آنان، برگزيدگانى مىباشند كه صاحب عالم هستى، منزلت خلافت و توليت در امور خود را بدانها عطا فرموده تا بتوانند به اذن او در تدبير آن چه خلق فرموده دخالت تمام داشته باشند، نيز كلامى بيهوده و به جزاف نگفتهايم؛ زيرا اين ولايت را به امر صاحب عالم هستى دارند، چنان كه فرموده شده: «وُلاةُ أَمْرِك»، خداوند متعال در مورد اين كه او صاحب امر عالم است درسورهى بقره، آيهى 107 مىفرمايد:
{وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ} یعنی و شما جز خدا، سرور و ياورى نداريد.
و باز در سورهى بقره، آيهى 257 می فرماید:{اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا} یعنی خداوند سرور كسانى است كه ايمان آوردهاند.
یا در سوره آل عمران آیه 154 می فرماید:{قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ} یعنی بگو سررشته كارها، يكسر به دست خداست.
و در مورد تفويض امر عالم به اولى الامر در آیه 55 سوره مائده مىفرمايد:
{اِنّما وَلیّکم الله و رسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون}
«ولیّ شما تنها خدا و رسول او و کسانی که ایمان آوردهاند؛ همان کسانی که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع نماز زکات میپردازند، میباشند.»
و همچنین در اینباره درسوره نساء آیه 59 می فرماید:{وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}
یعنی خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.
با جمع ميان آيات فوق و دو آيهى: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ ... و: أَطِيعُوا اللَّهَ ...، ممكن نيست جز بيانى كه ذكر شد، فهميده شود.
از اين رو مىبينيم ذيل جملههاى فوق (كه در مقام منزلت عطا شدهى به ولات امر- عليهمالسّلام- است)، آن بزرگواران به كمالاتى معرّفى شدهاند كه مخصوص ذات ربوبى است و فرموده شده:
«أَلْمَأْمُونُونَ عَلى سِرِّكَ، أَلْمُسْتَسِرُّونَ [أَلْمُسْتَبْشِّرُونَ] بِأَمْرِكَ، أَلْواصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ، أَلْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ.»
امانت داران اسرارت، رازداران [بشارت دهندگان به] امور تو، توصيف كنندگان قدرتت، آشكار كنندگان عظمتت، تو را بدان خواندهاند.
معرفى ولات امر
گويا اين چهار جمله بالا، در مقام معرّفى «وُلاة أَمْر» باشد و سپس فرموده شده:
« [و] أَسْأَلُكَ بِما نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِكَلِماتِكَ، وَ أَرْكاناً لِتَوْحِيدِكَ وَ آياتِكَ وَ مَقاماتِكَ الَّتِى لا تَعْطِيلَ لَها فِى كُلِّ مَكانٍ، يَعْرِفُكَ بِها مَنْ عَرَفَكَ، لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَها إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ.» [و] از تو درخواست مىكنم و نيز به آن چه خواست تو دربارهى آنان گويا گرديد و در نتيجه آنان را معادن سخنان، پايههاى توحيد، نشانهها و مقامهايت كه در هيچ جايى فرو گذاشته نمىشوند، قرار دادى و هر كس تو را بشناسد، به [وسيلهى] آنان مىشناسد و هيچ فرقى ميان تو و آنان نيست، جز آن كه آنان بنده و آفريدهى تُواند.
تمام تصرفات اولى الامر؛ به اذن الهى است
گويا ذكر جمله آخر: «لافَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَها إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ»، براى آن باشد كه خوانندگان را توهّم خدايى و غلوّ نسبت به آن بزرگواران- عليهما لسّلام- پيش نيايد و توجّه نمايند كه آنها- عليهم السّلام-، هر كارى و هر تصرّفى را- كه در عالم هستى دارند- به اذناللَّه مىباشد. از اين رو بلافاصله مىفرمايد:
«فَتْقُها وَ رَتْقُها بِيَدِكَ، بَدْؤُها مِنْكَ وَعَوْدُها إِلَيْكَ، أَعْضادٌ وَ أَشْهادٌ وَ مُناةٌ وَ أَزْوادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوّادٌ، فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمائَكَ وَ أَرْضَكَ حَتّى ظَهَرَ أَنْ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.»
و فتق و رتق امور آنان به دست تو است و آغازشان از تو است و به سوى تو باز مىگردند، يعنى ياوران، گواهان، آزمودگان، اندوختگان، حافظان و پيشوايانى كه آسمان و زمين را با آنان آكنده نمودهاى تا اين كه آشكار گرديده كه معبودى جز تو نيست.
اين بود اجمالى از بيانات قسمتى از دعاى ناحيه مقدّسه كه با يكديگر ربط معنوى داشت و با توضيح اجمالى ما در بخش اوّل، بقيه نكات تا اين جا را نيز مىتوان با تأمّل كافى به دست آورد. اما نظر به اين كه شايد بعضى از بيانات قسمهاى فوق دعا، احتياج به توضيحى بيشتر داشته باشد، يادآور آنها مىشويم.
سرّ ولاة امر؛ منزلت خلافت الهى
سرّى كه ولات امر حافظ آن مىباشند: «أَلْمَأْمُونُونَ عَلى سِرِّكَ.»؛ (امانت داران اسرارت.) ممكن است منزلت خلافت الهى (كه آن بزرگواران- عليهما لسّلام- بهرهمند از آنند و خداوند آنان را لايق بر آن دانسته) باشد؛ زيرا ايشان را به اين سرّ آراسته و در سوره بقره آیه 30 مىفرمايد:
{إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً} یعنی من در زمين، جانشين خواهم گماشت.
یا در سوره نور آیه 55 می فرماید: {وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ}
یعنی خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد.
و ممكن است مراد از سرّ، علم غيب الهى باشد كه آن حضرات- عليهمالسّلام- را به حساب مقام خلافتشان از آن آگاه فرموده است. خداوند در سوره جن آیه 26 مىفرمايد:
{عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً* إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ} یعنی او داناى نهان است و كسى را بر غيبت خود آگاه نمىكند، جز كسى كه از او خشنود باشد؛ چون رسول.
معناى بشارت به امر الهى نسبت به ولاة امر- عليهم السّلام-
از بيانات گذشته معلوم شد كه مراد از امر الهى: «أَلْمْمُسْتَبْشِرُونَ [أَلْمُسْتَسِرُّونَ] بِأَمْرِكَ.»؛ (رازداران [بشارت دهندگان به] امور تو.) همان توجّه به ملكوت و عالم امرى جهان هستى است؛ بنابراين معناى بشارت داشتن و يا خشنودى آن بزرگواران به امر الهى، همان توجّه تمام داشتنشان است به منزلت خلافتى كه به آنها داده شده، تا خواستههاى الهى را پياده نمايند.
و اگر «أَلْمُسْتَسِرُّونَ» خوانده شود (و مرحوم استاد علامه طباطبايى- رضوان اللَّه تعالى عليه- نيز به اين معنى و تعبير نظر داشتند.) باز مراد همان بيانى مىشود كه در معناى جمله:
«أَلْمَأْمُونُونَ عَلى سِرِّكَ» داشتيم و ناچار اشاره به متلبّس بودن آن بزرگواران است به حافظ سرّ الهى و ملكوت و غيب عالم بودنشان از عموم صاحبان شعوره.
معناى توصيف قدرت الهى از سوى اولى الامر- عليهم السّلام-
توصيف قدرت الهى از سوى ولاة امر: «أَلْواصِفُونَ لِقُدْرَتِكَ.»؛ (توصيف كنندگان قدرتت.) را نمىتوان به توصيف كلامى (به قرائت لفظى و معنوى كه در جملههاى قبل و بعد از آن است)، معنى نمود، بلكه بايد گفت: مراد، همان وجود ذى جود آنان- عليهمالسّلام- است، كه خداوند به گونهاى قدرت معنوى به آنان عنايت فرموده تا معرّف قدرت الهى باشند.
اولى الامر- عليهمالسّلام-؛ معرّف عظمت حق تعالى و معدن كلمات الهى
«أَلْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِكَ.»؛ (آشكار كنندگان عظمتت.) يعنى خداوند به گونهاى آنان را از منزلتهاى معنوى خود برخوردار نموده، كه مىتوانند معرّف عظمت الهى و كمالات او سبحانه را نشان دهنده باشند.
همان طورى كه جملههاى چهارگانه بخش دوم دعا، بيانگر معناى «ولاتَ امر» بودند، گمان مىشود جملههاى آتيه دعا نيز در مقام بيان تفصيل آن چهار جمله باشند كه مىفرمايد: «وَ أَسْأَلُكَ بِما نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ.» در واقع: «نَطَقَ فِيهِمْ مِنْ مَشِيَّتِكَ» باز شده و تفصيل «مَعانِى ما يَدْعُوكَ» و:«أَلْمَأْمُونُونَ عَلى سِرِّكَ و ...» مىباشد كه توضيح آن گذشت. لذا در جملههاى آتيه با فاى تفريع، با بيانى ديگر به آنها اشاره نموده و مىفرمايد: «فَجَعَلْتَهُمْ مَعادِنَ لِكَلِماتِكَ.»
كلمات الهى، همان اسماء و صفات و كمالات او سبحانه مىباشند كه خداوند آن بزرگواران- عليهما لسّلام- را معدن آنها قرار داده و در جملههاى گذشته از اوّل به آن اشاره شد.
شناخت خداوند؛ فقط با توجه به مقام ولايت اولى الامر- عليهم السّلام-
امام- عليهالسّلام-، گويا بيانات گذشته را نسبت به خود و معصومين ديگر- عليهمالسّلام- خلاصه مىفرمايد: «فَجَعَلْتَهُمْ ... وَ أَرْكاناً لِتَوْحِيدِكَ وَ آياتِكَ وَ مَقاماتِكَ الَّتِى لا تَعْطِيلَ لَها فِى كُلِّ مَكانٍ، يَعْرِفُكَ بِها مَنْ عَرَفَكَ.»؛ (آنان را قرار دادى ... پايههاى توحيد، نشانهها و مقامهايت كه در هيچ جايى فرو گذاشته نمىشوند قرار دادى و هر كس تو را بشناسد، به [وسيلهى] آنان مىشناسد.) و نيز براى توجه دادن به بيانات آتيه، زمينهسازى مىفرمايد كه اگر حقّ سبحانه را بخواهيم بشناسيم ممكن نيست، مگر با توجّه به مقام و منزلت ولايت و كمالات الهى آنان كه او سبحانه را معرّفند، (زيرا شناخت حقّ سبحانه به راهنمايىشان امكان ندارد) و البته با داشتن همه كمالات الهى، بندهاند و رشته كارهايشان به دست با كفايت حقّ سبحانه مىباشد، چنان كه مىفرمايد: «لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَها، إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ، فَتْقُها وَ رَتْقُها بِيَدِكَ، بَدْؤُها مِنْكَ وَ عَوْدُها إِلَيْكَ.»
تحليل معناى عدم فرق ميان اولى الامر و خداى تعالى
عدم جدايى ميان اينان و خداوند متعال، به حساب مقام نورانيّت و ولايت آنان مىباشد، نه به حساب صورت جسمى و عالم طبيعتشان. در حديث نورانيّت، به خوبى توضيح اين معنى از ابتدا تا انتها داده شده است. چنانچه در حدیثی در بحارالانوار جلد 26 صفحه نخست بیان شده امام على- عليهالسّلام- مىفرمايد: «مَعْرِفَتِى بِالنُّورانِيَّةِ مَعْرِفَةُاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ مَعْرِفَةُاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَعْرِفَتِى بِالنُّورانِيَّةِ.»
شناخت من [علىّ- عليه السّلام-] به نورانيّت، همان شناخت خداوند عزّوجلّ است و شناخت خداوند عزّوجلّ، همان شناخت من به نورانيّت مىباشد.
و امّا عالم خلقى و جسمى آن بزرگواران- عليهم السّلام- (به حساب بستگى در اصل وجود و دوام حيات و كمالات به حقّ و اسماء و صفاتش)، جنبهى نادارى و فقر و عبوديّت را مىتواند در بر داشته باشد، از اين رو فرموده شده: «إِلّا أَنَّهُمْ عِبادُكَ وَ خَلْقُكَ.»؛ «فَتْقُها وَ رَتْقُها بِيَدِكَ.»؛ «بَدْؤُها مِنْكَ وَ عَوْدُها إِلَيْكَ.» و فرموده شده: «أَعْضادٌ وَ أَشْهادٌ وَ مُناةٌ وَ أَزْوادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوّادٌ.»
واگذارى كار خلق به اولى الامر از سوى حق تعالى
امام- عليهالسّلام- با شش بيان فوق (كه از نظر معنى با يكديگر نزديكند و با اصطلاحات ظاهرى و همه كس فهم ذكر شده)، گويا مىفرمايد كه خداوند متعال كار خلق را از نظر جنبهى خلقى به غير از خلق واگذار نمىنمايد، منتهى به خلقى واگذار مىنمايد كه با ربط ولايت خود به ولايت الهى، بتوانند در حلّ و فتق امور عالم به آسانى عمل كنند و هم چون حضرتش سبحانه، عاجز نباشند. در کتاب كامل الزيارات، ص 200، در زيارتنامهى حضرت سيّدالشهدا- عليهالسّلام- فرموده شده: «إِرادَةُ الرَّبِ فِى مَقادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ.»
ارادهى پروردگار در تقديرات امورش به شما فرود آمده، و از خانههاى [مقامهاى منيع] شما صادر مىشود.
معناى اظهار و اقرار يگانگى الهى مظاهر
اگر بگوييم همه موجودات، ربط خويش را به حقّ سبحانه مىدانند: «فِيهِمْ [فَبِهِمْ] مَلَأْتَ سَمائَكَ وَ أَرْضَكَ حَتّى ظَهَرَ أَنْ لا إِلهِ إِلّا أَنْتَ.»؛ (آسمان و زمين را با آنان آكنده نمودهاى تا اين كه آشكار گرديده كه معبودى جز تو نيست.) و در تسبيح و تقديس و تحميد و ... او سبحانه به تكوين و غيرتكوين مىباشند و اهل بیت علیهم السلام او را به يگانگى مىخوانند و به كار عالم هستى به اين حساب گماشته شدهاند. اين جاست كه معناى جملههاى فوق و جملههاى ديگر در زيارت سيّدالشهداء- عليها لسّلام- و زيارت جامعه ظاهر مىشود كه فرموده شده:
«بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمْ، وَ بِكُمْ يَمْحُو ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ ... وَ بِكُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجارَها، وَ بِكُمْ تُخْرِجُ الْأَرْضُ ثِمارَها، وَ بِكُمْ تُنْزِلُ السَّماءُ قَطْرَها وَ رِزْقَها، وَ بِكُمْ يَكْشِفُ اللَّهُ الْكَرْبَ، وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَيْثَ، وَ بِكُمْ تُسَبِّحُ اللَّهَ الْأَرْضُ الَّتِى تَحْمِلُ أَبْدانَكُمْ وَ تَسْتَقِلُّ جِبالُها عَلى مَراسِيها.»
به واسطه ى شما خداوند [تمام امور را] آغاز نمود، و به شما پايان داد و به شما باران را فرو مىفرستد. و به شما آسمان را از فرو افتادن بر زمين به اذن خويش نگاه مىدارد، و به شما دل مشغولى و هم و غم را بر طرف نموده و رنج و گرفتارى را مىگشايد و به شما باران را فرو مىفرستد و به شما زمينى كه حامل بدنهاى شما است، خدا را تسبيح مىگويد و كوهها بر جاى خود استوار مىماند.
بيانات اين زيارت و زيارت جامعه که از کتاب كامل الزيارات، ص 199 نقل شد، به خوبى معناى جملهى فوق «فَبِهم مَلَاْتَ ...» را بر هر خواننده آشكار مىسازد و اين كه چگونه بيان توحيدى از همه مظاهر، نسبت به آن بزرگواران- عليهم السّلام- برخاسته مىشود و اقرار برآن دارند، واللَّه تعالى واولياؤه اعلم.
تهیه و تنظیم: حامد حسن زاده