به گزارش خبرگزاری حوزه، در سالی که گذشت سینمای ایران دست کم از حیث فروش فیلم ها ، وضعیت نسبتاً خوبی داشت هر چند که برخی از آثار سینمایی به اکران درآمده در این سال، طعم ناخوشایند شکست تجاری را چشیدند.
در سال 96 بر اساس آمار سازمان سینمایی کشور، یازده فیلم کمدی روی پرده رفتند و در مجموع 110 میلیاردتومان فروش داشتند که در این میان ، نهنگ عنبر 2 با حدود 21 میلیاردتومان در صدر گیشه ایستاد و به نوعی در سینمای ایران ، رکورد زد.
شاید به نظر برخی از اهالی سینما و البته تصمیم گیران و مدیران سینمایی، فروش فیلم هایی چون نهنگ عنبر، نشانه رونق سینما باشد که البته این مساله خالی از وجه نیست اما حقیقتاً از حیث محتوا و ساختار داستانی و سینمایی، ما شاهد یک اُفت فاحش به لحاظ نزول سطح سلیقه و ذائقه مخاطبان ایرانی بودیم به طوری که فیلم هایی از جنس خالتور به راحتی جزو پرفروش ترین ها قرار می گیرند و همین مساله باعث می شود که سرمایه گذاران و تهیه کنندگان ناخودآگاه سوق به این سمت و سو پیدا کنند که آثاری از این دست تولید و عرضه نمایند.
در این خصوص البته پیشتر نیز در یادداشت هایی به موضوع پرداخته بودیم اما در آغاز سال جدید خوب است که تصمیم سازان وتصمیم گیران فرهنگی کشور به خصوص مسئولان سازمان سینمایی به این سوال دغدغه مندانه به درستی پاسخ دهند که چرا سطح سلیقه مخاطب این چنین افت کرده و در مواجهه با این وضعیت و برای ارتقای سطح سلیقه و گرایش به آثار فاخر و پرمحتوا ، آنان چه برنامه و طرحی تدارک دیده یا خواهند دید.
به راستی این که هدف سینماگران و فیلمسازان و بازیگران و قس علی هذا، صرفاً سرگرمی سازی برای مخاطب و فتح قله های گیشه باشد ، آیا این مساله با انتظارات از سینمای جامعه ایرانی و اسلامی سازگاری دارد و اگر پاسخ منفی است که هست باید مشخص شود که چرا به این وضع دچار شده ایم و مهم تر این که راه حل چیست.
البته باید در این جا توضیح داده شود که منظور ، دخالت دولت در فرآیند تولید سینما نیست اما به هر حال در بحث برنامه ریزی و حمایت های محسوس و غیرمحسوس این انتظار به حق وجود دارد که در کنار بحث سرگرمی به مسایل مهم نیز در آثار تولیدی سینما پرداخته شود و گرنه تاکید مدیران ما بر عنوان سینمای ایران اسلامی به چه دردی می خورد؟!
اینک در آغاز سالی قرار داریم که از سوی رهبر فرزانه انقلاب به عنوان سال حمایت از کالای ایرانی نامیده شده است و سوالی که در همین خصوص جای طرح و بحث دارد این است که اساساً سینمای ما تا چه حد درباره شعارهای سال از جمله بحث حمایت از تولید ملی و کالای ایرانی دغدغه و جدیت داشته تا خروجی آن منجر به تولیداتی در این راستا شود که در عین داشتن جذابیت های سینمایی ، محتوای ارزشمندی داشته و خود این مساله باعث گرایش مخاطبان انبوه هنر هفتم به سمت تولید و مصرف کالای وطنی گردد؟
واقعیت تلخی که وجود دارد این است که متاسفانه به جز معدود آثاری که آن هم ریشه در دغدغه مندی خاص فیلمساز و یا تهیه کننده داشته ، کلیت جریان سینمای ایران یا به دنبال به تصویر کشیدن نکبت و بدبختی و فقر به اسم ساخت و عرضه فیلم رئال و اجتماعی است که عمدتاً در آن ها با سیاه نمایی وضعیت کشور، امیدی به آینده وجود ندارد و یا این که در برخی دیگر از آثار سینمایی ، زندگی طبقه متوسط به بالای جامعه روایت می شود که در آن ها نیز شاهد تجمل گرایی مرفه نشینان مناطق شمال شهر پایتخت و فخر فروشی به استفاده از کالاهای لوکس خارجی هستیم و حال آن که ضمن توجه به واقعیت های جامعه با ساخت آثاری ارزشمند و در عین جذاب به تقویت تولید ملی و کالای ایرانی همت گماشت و به این وسیله ضمن بیان دردهای جامعه، نقاط امیدبخش را نیز ترسیم و تصویر کرد
این مساله در آثار کمدی و عامه پسند که مخاطبان انبوهی دارند و در قالب سرگرمی می توانند پیام های غیر مستقیمی در ترویج فرهنگ حمایت از تولید ملی و کالای ایرانی و نیز ترویج سبک زندگی ایرانی اسلامی ارایه دهند، اهمیت بیش از پیشی دارد که متاسفانه در این بخش نیز گویا آن اهتمام و دغدغه مندی لازم از سوی فیلمسازان و تهیه کنندگان وجود ندارد و تاسف بارتر این که مسئولان سازمان سینمایی نیز گویا برنامه ای برای استفاده از این ظرفیت ندارند.
سید محمد مهدی موسوی