به گزارش خبرگزاری حوزه، اندکی از غربت فکه را می توان از کلام بی سیم چی گردان حنظله دریافت ، آن جا که می گوید: "باطری بی سیم داشت تمام می شد. حاج همت به پهنای صورت می گریست. بچه ها در محاصره گیر افتاده بودند، عراقی ها داشتند یکی یکی زخمی ها رو تیر خلاص می زدند. می خواستم بی سیم را قطع کند که حاج همت گفت : قطع نکن،هرچه میخواهی بگو. من هم گفتم: سلام ما را به امام برسانید و از قول ما به امام بگوئید: همانطور که فرموده بودید حسین وار مقاومت کردیم ، ماندیم و تا آخر جنگیدیم..."
فداییان روح خدا این گونه در قربانگاه فکه در برابر یزیدیان زمانه مقاومت کرده و در راهی که خون خدا فراروی آن ها قرار داده بود، سعادتمند و نیکنام شدند.
در بازدید از یادمان های شهدا در مناطق عملیاتی جنوب، بی شک غربت فکه از جنس دیگری است؛ منطقه ای رملی با شن های روان بسیار که نامش بیش از هر چیز دیگری با شیربچه های گردان حنظله گره خورده است؛ گردانی سيصد نفره که در يكي از كانالهای همین منطقه محاصره شدند و بیشتر آن ها با آتش مستقيم دشمن و یا تشنگي مفرط به شهادت رسيدند و وقتی عراقيها مدام با بلندگو از آن ها ميخواستند كه تسليم شوند ، رزمندگان غیور جبهه اسلام جواب، با آخرين رمق باقی مانده خود فرياد تكبير سر ميدادند.
در این میان ، گرچه فكه به لحاظ نظامي پيروزي آنچناني به خود نديد، اما قصه مقاومت رزمندهها در شرايط بسيار سخت جنگي و تشنگي مفرط، كربلايي ديگر را رقم زد و این تشنگی سربازان صدیق خمینی کبیر برای همیشه در تاریخ مقاومت این مرز و بوم باقی ماند تا شهدای این خطه مظلوم با لبی تشنه و دلی مالامال از عشق در سرای دیگر به دیدار سید و سالار شهیدان بپیوندند و به راستی چه قرابتی میان آنان با کربلاییان سال 61 هجری است.
در فکه باید روضه عطش خواند به یاد سیدالشهدا(ع) و به یاد یاران عاشورایی اش و بی شک این روضه خوانی در کمتر نقطه دیگری چون این خطه پر از غربت ، صفای معنوی دارد؛ دل که شکسته شود به یاد شهدا، بی گمان آن ها نیز عنایت می کنند به رهروان و شیفتگان این راه مقدس.
در یادداشت های برجای مانده از یکی از شهدای مظلوم این گردان چنین آمده است: "امروز روز پنجم است كه در محاصره هستيم. آب را جيرهبندي كردهايم. نان را جيرهبندي كردهايم. عطش همه را هلاك كرده، همه را جز شهدا كه حالا كنار هم در انتهاي كانال خوابيدهاند. ديگر شهدا تشنه نيستند. فداي لب تشنهات پسر فاطمه (س)."
عاشورای فکه حقیقتاً رنگ و بوی نینوایی دارد چه آن که مقتل 120 شهیدی است که در تشنه کامی به مولای خود اقتدا کرده و به دیدار محبوب شتافتند.
گلعلی بابایی ، رزمنده و نویسنده دفاع مقدس درباره خاطره خود از تفحص شهدای فکه می گوید: "نقطهای که 120 شهید «والفجر مقدماتی» را پیدا کردیم، یک گودی بزرگی و جانپناهی برای رزمندگان و مجروحان و حتی پیکرهای شهدا بود؛ وقتی منطقه به محاصره دشمن درآمد، عراقیها به برخی مجروحان تیرخلاص میزنند و بعضیها از آنها را با خودشان به اسارت میبرند.
یکی دو سال بعد از اجرای قطعنامه 598، دوستانی از جمله حسین اللهکرم، سعید قاسمی، احمد کوچکی، جعفر رسولی، قاسم دهقان و محمد جهانبخش که از مسئولان اطلاعات عملیات «والفجر مقدماتی» بودند و دقیقاً منطقه را میشناختند، گفتند «پیکر شهدای این عملیات در فکه شمالی جا مانده است که باید آنها را به عقب برگردانیم».
به همراه آقای محمودوند، پازوکی، میرطاهری و جعفر ربیعی به منطقه رفتیم؛ موثقترین فردی هم که همراه ما بود و میدانست پیکر شهدا کجاست، آقای «جعفر ربیعی» فرمانده گردان تخریب لشکر27 بود چون وی بعد از 5 ـ 6 روز محاصره در بیابان فکه به اسارت عراقیها درآمد و دقیقاً مقتل شهدای فکه را میشناخت.
بنابراین به قتلگاه فکه، همان مکان مشرف به تپه دوقلو رفتیم و از طریق ایشان شهدا را پیدا کردیم؛ شهید محمودوند نیز از جمله افراد مطلعی بود که شب عملیات «والفجر مقدماتی» تخریبچی گردان حنظله بود، باید کانال سوم و چهارم را نشان میداد چون بچههای گردان حنظله و کمیل نیز در این کانالها مانده بودند. آقای محمودوند ذهن خوبی داشت و با راهنماییهای او محل شهادت شهدای گردانهای حنظله و کمیل شناسایی شد.
در نتیجه با راهنماییهای جعفر ربیعی و آقای اللهکرم، قتلگاه 120 شهید معلوم شد و با راهنمایی شهید قاسم دهقان که در عملیات «والفجر یک» حضور داشت، محل شهادت شهدای این عملیات در فکه شمالی شناسایی شد.
این اتفاقات به قدری جالب بود که وقتی شهید آوینی از این موضوع مطلع شد، تیمش را به منطقه آورد و بعد از مرحله اول شناسایی، گفت «اینجا، جای کار زیاد دارد و حتماً چند برنامه برای اینجا میسازم»؛ در همین جریان وقتی شهید آوینی برای دومین بار با سعید قاسمی، شهید قاسم دهقان و آقای شفیعی به منطقه آمد در چندقدمی قتلگاه شهدای فکه به شهادت رسید."