به گزارش خبرگزاری «حوزه»، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) سلسله مباحث حجت الاسلام والمسلمین سید محمد حسینی قزوینی با موضوع پاسخگویی به شبهات مهدویت را در اختیار خبرگزاری حوزه قرار داده که متن کامل یکی از سخنرانی های این کارشناس حوزوی تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین
بحثی را که در جلسه گذشته در خدمت شما بزرگواران و گرامیان بودیم در رابطه با أهم شبهاتی است که در محور مهدویت مطرح میشود.
در این راستا اشاره شد یکی از شبهات اساسی که از دیرزمان توسط نواصب و بعد در قرن هفتم و هشتم توسط وهابیت و در رأس آن «ابن تیمیه حرانی» بزرگ نظریه پرداز وهابیت مطرح بود، موضوع «مهدویت» بوده است.
شبهاتی که ما در حوزه مهدویت از کتب وهابیت و اهل سنت جمع کردیم به بیش از 550 شبهه میرسد که این افراد در طول تاریخ مطرح کردند. گرچه بسیاری از شبهاتی که مطرح کردند حتی ارزش طرح کردن و جواب دادن ندارد، اما برخی از شبهاتی که مطرح میکنند، ما ناگزیر هستیم که حتماً به جواب این شبهات بپردازیم.
این شبهات، هم اذهان جوانان ما را مشغول میکند و دوست دارند برای این شبهات پاسخی داشته باشند و چه بسا برای جوانان اهل سنت هم به عنوان یک مسلمان و کسی که معتقد به اصل مهدویت هستند سؤال ایجاد بکند.
موضوع مهدویت موضوعی نیست که تنها درون مذهبی و در اختصاص شیعه باشد. «ابن تیمیه حرانی» در کتاب «منهاج السنة النبویة» به صراحت میگوید: روایات مهدویت روایات صحیح و متواتر است.
* نظر بن باز، مفتی اعظم سابق عربستان سعودی درباره منکران مهدویت
«بن باز» مفتی اعظم سابق عربستان سعودی به صراحت میگوید: موضوع مهدویت از موضوعات قطعی اسلامی است و منکر آن را کافر معرفی میکند، میگوید: کسانی که منکر مهدویت هستند ما او را مسلمان نمیدانیم!!
البته با این تفاوت که آنها مهدویتِ نوعی را قبول دارند، نه مهدویت شخصی!! و مهدویتی که رسول اکرم بشارت آن را در صدر اسلام به مسلمانان داده است و مهدویتی که انبیاء گذشته بشارت آمدن او را به پیروانشان دادهاند.
مهدویتی که بیش از 50 صحابه روایت آن را نقل کردهاند و بیش از 200 شخصیت علمی اهل سنت در کتب «صحاح»، «سنن» و «مسانید» خود آن را نقل کردهاند.
* تفاوت مهدویت شیعه با مهدویت اهل سنت
آیا مهدویتی که در روایات اهل سنت قرار گرفته همان مهدویتی است که در منابع شیعه هست یا خیر، اختلافی است که آنها معتقدند غالباً هنوز آن مهدی که پیامبر گرامی اسلام بشارت آن را داده به دنیا نیامده است.
آنها معتقدند یکی از نشانههای قیامت آمدن حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) است، او جهان را پر از عدل و داد میکند همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است. این افراد در این زمینه به قدری گرفتار تناقضات و پارادوکس شدهاند که شاید تناقضات آنها از حد و حصر گذشته است.
گرچه از میان بزرگان اهل سنت بیش از 200 نفر از قبیل «ذهبی»، «ابن حجر عسقلانی»، «ابن خلدون» «ابن حجر هیتمی» و دیگران صراحت دارند که حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) به دنیا آمده است. حتی بسیاری از این افراد همانند «صفدی» در کتاب «الوافی بالوفیات» تصریح دارند که حضرت مهدی روز جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری به دنیا آمده است.
«ذهبی» با وجود اینکه یکی از استوانههای علمی اهل سنت است تصریح به ولادت حضرت مهدی میکند سپس میگوید: اینکه حضرت مهدی از امام حسن عسکری به دنیا آمده قطعی است، اما اینکه چه زمانی از دنیا رفته برای ما روشن نیست!! تشکیک این شخص نسبت به وفات حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) است که بنده نمیخواهم در این زمینه زیاد ورود پیدا کنم.
بحث دیگری که امروز در جامعه تشیع مطرح است و شبهه درون شیعی است و در کشورهای اسلامی به ویژه در کشور عراق و ایران مخصوصاً در منطقه شما منطقه پردیسان مفصل مطرح است، این است که کسانی روی کار آمدند که مدعی مهدویت هستند یا مدعی هستند که ما فرزند حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) هستیم و بعضی از جوانان ما به ویژه طلاب ما را گرفتار کردهاند.
بنده واقعاً به حال طلبهای تأسف میخورم که در پادگان علمی و آموزشی حضرت ولی عصر درس خوانده و با مبانی فکری و اعتقادی اهلبیت آشناست. او چطور میتواند فریب دجالهایی را بخورد که از الفبای اسلام بهرهای ندارند و نمیدانند کلمه «اسلام» را چطور مینویسند.
شخصی به نام «احمد الحسن» که اصلاً نمیدانیم وجود خارجی دارد یا ندارد، یا شیطان و ابلیسی است که خود را «احمد الحسن» معرفی کرده است!، این شبهه را مطرح کرده و یک سری از جوانان ما را از مسیر حق منحرف کرده است.
ما اصلاً نمیدانیم خداوند عالم چنین فردی را آفریده یا نه؟ حضرت میکائیل و اسرافیل برای او روزی مقدر کردهاند یا خیر؟ عزرائیل به سراغ او رفته است یا خیر!؟ الحق و الانصاف این مسئله برای ما و بسیاری از پژوهشگران واضح و روشن نیست.
اگر این شخص واقعاً وجود خارجی دارد باید در رسانههای جهانی بیاید صحبت کند تا مردم شکل ظاهری او را ببینند. چطور او فرزند حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) است و آن حضرت به او مأموریت داده تا مقدمات ظهور او را فراهم کند، اما فراری و مخفی است!!
این شخص حتی جرأت نمیکند خود را معرفی کند. طرفداران این شخص از همان روز اول که به او پیوستند تا به حال چندین فرقه و دسته شدند. همچنین اختلاف و درگیری که میان طرفداران او وجود دارد از اختلاف میان بهائیت بیشتر است!! هرچند که وجه شبه این افراد به بهائیت خیلی زیاد است.
بنده دو ماه قبل در «شبکه جهانی ولایت» ده دقیقه در رابطه با این شخص صحبت کردم و بعد از آن دیدم یکی از طلبههایی که به ظاهر مدعی طرفداری از اوست جواب من را در یک و نیم ساعت داده بود. بنده واقعاً دلم به حال این طلبهها میسوزد.
* دلم به حال طلابی که فریب این دجال ها را خورده اند، می سوزد
کسی که چنین ادعایی دارد به تعبیر آیت الله کورانی جز دجالگری کار دیگری از او ساخته نیست، اما طلبههایی که جاهل و ناآگاه هستند فرزندان و عزیزان ما هستند. ما این طلبهها را جگرگوشههای خودمان و پاره تن حوزه علمیه میدانیم. والله دل ما برای این طلبهها میسوزد که این چنین فریب این دجالها را میخورند.
ما می بینیم که این طلبهها یک سری مطالبی را مطرح میکنند که شایسته یک عوام نیست. اگر یک انسان عامی چندین ماه در معارف اسلامی درس خوانده باشد فریب این افراد را نمیخورد. اگر دوستان کمی چراغها را کم کنند بنده مطالبی که مربوط به نوشتار این شخص است را روی پرده میبرم تا عزیزان تصور نکنند ما بیمدرک و بیهدف حرف میزنیم.
همانطور که ما در رابطه با وهابیت و اهل سنت هر حرفی میزنیم تلاش میکنیم تا کتابهای خودشان را روی آنتن ببریم تا اهل سنت و وهابیت مشاهده کنند، مطالبی که بیان میکنیم در کتاب «ابن تیمیه» و «بخاری» و دیگر کتب بیان شده است. مردم باید این کتب را ببینند و خودشان قضاوت کنند، ما نباید قضاوت کنیم.
* نسب «احمد الحسن»!
بنده چند مسئله را بیان میکنم؛ اصلاً نسب «احمد الحسن» چیست؟ ببینید در کتاب «دعوت سید أحمد الحسن همان حق آشکار» که یکی از کتب آنهاست و روی سایتهایشان موجود است وارد شده است: "اسم شریف آقایمان «سید احمد» پسر «سید اسماعیل» پسر «سید صالح» پسر «سید حسین» پسر «سید سلمان» پسر امام مهدی محمد بن الحسن العسکری (سلام الله علیه) است."
همچنین در کتاب «جوابهای روشن» که نوشته خود این شخص است وارد شده است: "از شما به خداوند شکایت نخواهم کرد، بلکه جدم رسول خدا از شما شکایت خواهد کرد. او مرا در وصیت خود ذکر کرده است و اسم و نسب و ویژگیهایم را ذکر کرده است!!"
عجیب است که حدیث «وصیت» طوری شده که در طول 1400 سال، مراجع عظام تقلید، بزرگان و روحانیون ما نتوانستند درک کنند که پیغمبر اکرم فرموده است: "بعد از حضرت مهدی دوازده مهدی خواهد آمد!!"
اگر لازم شد بنده حدیث وصیت را از کتب شیعه از جمله کتاب «غیبت» و «کافی» نشان خواهم داد تا همه عزیزان بدانند این افراد اصلاً با روایات شیعه آشنا نیستند. این افراد روایات را تقطیع میکنند، صدر روایت را میگیرند و ذیل روایت را رها میکنند!!
در ذیل حدیث وصیت که آقایان با سروصدا آن را مطرح میکنند با اینکه سنداً و دلالتاً ضعیف است در آخر روایت وارد شده است زمانی که حضرت مهدی از دنیا میرود وصیت میکند!!
این افراد به ما بگویند این شخص که الآن خود را وصی حضرت مهدی میخواند آیا حضرت مهدی از دنیا رفته یا در قید حیات است؟! اگر حضرت مهدی در قید حیات است حدیث وصیت میگوید: حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) زمانی که از دنیا میرود وصیت میکند!!
این حدیث وصیت است که بسیار واضح و روشن است. اگر این روایت را برای یک بچه پنج ساله هم بخوانید قضایا کاملاً برای او روشن میشود.
* تناقضاتی در گفتار احمد الحسن
این شخص که ادعا میکند من با چهار واسطه به حضرت مهدی میرسم، در جای دیگر اعلام میکند: "درخواست شما جهت اطلاع از شجره نامه «سید احمد الحسن» نفعی برای شناخت حقانیت «سید احمد الحسن» ندارد، زیرا وی تقریباً از نسل پنجم مقطوع النسب است."
این شخص که با چهار نسب به حضرت مهدی رسیده بود چطور بلافاصله ورق برمیگردد و میگوید: "من از نسل پنجم مقطوع النسب هستم!!"
بنده دوباره عبارت قبل را میآورم تا مشاهده کنید. در این عبارت نوشته شده است: " اسم شریف آقایمان «سید احمد» پسر «سید اسماعیل» پسر «سید صالح» پسر «سید حسین» پسر «سید سلمان» پسر امام مهدی محمد بن الحسن العسکری (سلام الله علیه) است."
به گفته این شخص او از امام حسن عسکری به بعد مقطوع النسب هست!! این تناقضات به صراحت گویای این مطلب است که بحث شریعت و مهدویت و این قضایا نیست. این مسخرهبازیها نتیجه پول صهیونیست بین الملل و آمریکاست تا مهدویت را مطرح کنند و میان تشیع اختلاف ایجاد کنند.
«فوکویاما» بزرگ نظریه پرداز کاخ سفید و معاون سازمان سیا در سخنرانی خود به صراحت میگوید: "شیعیان دو رمز موفقیت دارند؛ رمز موفقیت اول پرچم سرخ شهادت و رمز موفقیت دوم پرچم سبز مهدویت است. اگر ما بخواهیم بر شیعه پیروز شویم راه گریزی نداریم، الا اینکه این دو رمز موفقیت شیعه را بزنیم. بهترین راه برای زدن رمز موفقیت دوم شیعه این است که بحثهای مهدویت را در میان آنها رواج بدهیم و مهدیهای دروغین در میان تشیع درست کنیم."
حال که بحث به اینجا رسید اشارهای به سخنرانی «فوکویاما و ولایت فقیه» داشته باشم که در بیش از دویست سایت آمده است. ایشان به صراحت مطالبی را مطرح میکند و میگوید:
" شیعه، پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ. بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی اوست، زیرا شیعه در انتظار عدالت به سر میبرد. شیعه امیدوار است و انسان امیدوار شکست ناپذیر است."
ایشان در پایان سخنرانی به صراحت میگوید: "ما باید ولایت فقیه را مورد هدف قرار بدهیم و برای اهل سنت هم امام زمان، کربلا و ولایت فقیه بتراشیم!!"
در حقیقت بحثهای این افراد همان بحثهایی است که در سازمان سیا و سازمانهای صهیونیستی و آمریکایی و انگلیسی پشت درهای بسته طراحی میکنند که خروجی آن افرادی امثال «احمد الحسن» و «صرخیها» و امثال آن میشود.
«احمد الحسن» از یک طرف ادعا میکند که من با چهار واسطه به حضرت مهدی میرسم و در جای دیگری میگوید: "من از نسل پنجم مقطوع النسب هستم!!"
او در یک جا میگوید: "بزرگان عشیره کاملاً از نسب من آگاهی دارند"، اما در جای دیگری میگوید: "خیلی زیاد به حرف بزرگان عشیره ما نگاه نکنید. اگر این افراد نسبت به نسب من تشکیک دارند از این افراد بیشتر از این توقعی نیست."
او در جایی میگوید: "من به دانشگاه رفتم و فارغ التحصیل دانشگاه مهندسی و مهندس شهرسازی هستم"، اما در جای دیگری میگوید: "در حوزه علمیه درس خواندم."
او در کتاب «جوابهای روشن کننده از راه امواج – یمانی آل محمد سید أحمد الحسن» میگوید: "«سید احمد الحسن» نزد امام مهدی درس خوانده است و دروسی که مراجع دادند و میدهند با وی هیچ ارتباطی ندارد."
کسی که نزد حضرت مهدی درس خوانده اصلاً احتیاجی ندارد به حوزههای علمیه و نزد مراجع برود. همه میدانند یک دقیقه درس خواندن در محضر امام معصوم معادل هزاران سال درس خواندن در حوزههای علمیه است.
این شخص یک مرتبه میگوید که من در حوزه علمیه نجف رفتم و نزد مراجع درس خواندم، اما از طرف دیگر میگوید که من نزد حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) درس خواندم.
* اگر در حوزههای علمیه غیر از جهل نیست؛ چرا این شخص به حوزه علمیه نجف رفته و در آنجا درس خوانده است؟!
او در کتاب «المتشابهات» که اثر خودش است میگوید: "در دوران غیبت علم از شما برداشته شده و در کلاسهای درس و حوزه جز جهل چیز دیگری نیست!!" اگر در حوزههای علمیه غیر از جهل نیست چرا این شخص به حوزه علمیه نجف رفته و در آنجا درس خوانده است؟!
آقایانی که پیرو این شخص هستند، درس خوانده حوزههای علمیه هستند یا محصل سازمانهای جاسوسی سیا و امثال آن می باشند؟! اگر در حوزه علمیه جز جهل چیز دیگری نیست طلبههایی که جذب این افراد شدند در جهلستان درس خواندند و جذب شدند؟!
همانطور که قرآن کریم میفرماید: «وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِم/ و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا میکنند. (سوره انعام (6): آیه 121)، زیردستان او هم حتماً نزد او درس خواندهاند. او همچنین تعبیری نسبت به مراجع عظام تقلید دارد که من به یک مورد از آن اشاره میکنم تا ببینید که آیا یک انسان سالم و یک بچه شیعه چنین تعبیری را به کار میبرد، یا خیر؟!
بنده از همه عزیزان مخصوصاً ساحت مقدس حضرت آیت الله العظمی سیستانی معذرت میخواهم، اما او میگوید: "لعنت خدا به مرد حقهبازی که از سیستان بلد شد و دجال سیستان شد"، او همچنین میگوید: "حکم به رأی سیستانی حکم شیطان است!!"
آیا یک انسان سالم و کسی که با اهلبیت انس دارد چنین تعبیری به کار میبرد؟! آیا این فحشها و توهینها دلیل بر این نیست که شما از حوزههای علمیه وحشت دارید؟! وحشت شما از حوزههای علمیه به این خاطر است که آنها مشت شما را باز میکنند.
* نظر امام صادق(ع) درباره مراجع عظام تقلید
مگر شما نمیگویید که ما تابع اهلبیت (علیهم السلام) هستیم؟! مشاهده کنید در کتاب «کافی شریف» جلد هفتم نظر امام صادق (علیه السلام) در رابطه با مراجع بیان شده است. آن بزرگوار میفرماید:
«انْظُرُوا إِلَی مَنْ کانَ مِنْکمْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکامَنَا فَارْضَوْا بِهِ حَکماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیکمْ حَاکماً فَإِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا بِحُکمِ اللَّهِ قَدِ اسْتَخَفَّ وَ عَلَینَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْک بِاللَّه/ باید به کسانی از شما شیعیان که حدیث و سخنان ما را روایت میکنند و در حلال و حرام ما به دقت مینگرند و احکام ما را به خوبی باز میشناسند (عالم عادل) مراجعه کنند و او را به عنوان حاکم بپذیرند. من چنین کسی را بر شما حاکم قرار دادم. پس هرگاه به حکم ما حکم کند و از او پذیرفته نشود، حکم خدا کوچک شمرده شده و بر ما رد شده است و آن که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و چنین چیزی در حد شرک به خداوند است. (الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 7، ص 412، ح 5)
شما که خود را تابع ائمه طاهرین میدانید مشاهده کنید که امام صادق (علیه السلام) میفرماید: کسی که بخواهد نظر مرجعیت را رد کند به منزله رد کردن نظر ما ائمه است. رد نظر ما ائمه، رد بر خدا در حد شرک به خداوند عالم است.
شما که ادعا میکنید ما تابع احادیث اهلبیت هستیم و حدیث وصیت را امیرالمؤمنین فرموده است، پیغمبر اکرم فرموده و ائمه طاهرین نقل کردند مشاهده کنید که این مطالب هم از همانجاست.
ایشان ادعاهای گزافی دارد و من گمان میکنم اگر کسی در دارالمجانین چنین ادعاهایی کند دیوانهها به ریش او میخندند!! من تعجب میکنم که چطور بعضی از عزیزان طلبه ما جذب این افراد میشوند.
او در جای دیگری میگوید: "من سنگی در دستان امیرالمؤمنان حضرت علی بن أبی طالب بودم که روزی آن را جهت هدایت کشتی نوح انداخت و یک بار برای نجات حضرت ابراهیم از آتش نمرود."
منظور او این است حرفهایی که میزنم، سخنی که میگویم و پرده از روی اسرار برمیدارم به دستور پدرم حضرت مهدی است. همان پدری که بیان کردم از نسل پنجم مقطوع النسب هستم به من امر فرموده که این جملات را به شما بگویم: "من سنگی در دستان امیرالمؤمنین بودم که روزی آن را جهت هدایت کشتی نوح انداخت. یک بار برای نجات حضرت ابراهیم از آتش نمرود و بار دیگر برای نجات حضرت یونس از شکم نهنگ و به وسیله آن حضرت موسی سخن گفت و آن را عصایی برای شکافتن دریا و سپر حضرت داود و ... قرار داد."
او در جای دیگری میگوید: "حضرت عیسی که به دار آویخته شد حضرت عیسی نبود، بلکه من «احمد الحسن» بودم که به جای حضرت عیسی به دار آویخته شدم!!" اگر تو به دار آویخته شدی و کشته شدی چطور دو مرتبه زنده شدی؟!
ایشان در جای دیگری میگوید: "کسی که به طور مستقیم با حضرت موسی سخن گفت مهدی اول یا یمانی بود." او ادعا میکند کسی که در کوه طور ندا کرد و با حضرت موسی سخن گفت خدا نبود، بلکه من «احمد الحسن» بودم که میگفتم:
«إِنِّی أَنَا رَبُّک فَاخْلَعْ نَعْلَیک إِنَّک بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوی/ من پروردگار توأم! کفشهایت را بیرون آر که تو در سرزمین مقدس" طوی" هستی. سوره طه، آیه 12
دوستان عزیز مشاهده کنید که تمام این مطالب را از کتابهای خود او نقل میکنم. این مطالب نقل قول نیست که فردا ادعا کنند این افراد به ما دروغ میبندند و خلاف میگویند. ایشان مباحث زیادی در این زمینه دارد.
او در کتاب «المتشابهات» جلد چهارم صفحه 104 مطالبی نوشته است. من شما را به حضرت فاطمه زهرا(س) قسم میدهم خودتان و طرفداران او را به قضاوت میطلبم و خودم چیزی نمیگویم. او مینویسد: "یونس در شکم ماهی مُرد و روحش به ظلمات جهنم نگریست و نیز به طبقات پایین آن نگاه کرد. پس از آنکه ماهی یونس را خورد روح یونس جدا شد و خداوند روح او را به سوی جهنم فرستاد. یونس در آنجا قارون را دید و با او سخن گفت."
*اگر احمد الحسن را دیوانه خطاب کنیم، آبروی دیوانه ها می رود و فردای قیامت از ما شکایت می کنند
من نمیدانم به این افراد چه بگوییم!؟ اگر این افراد را دیوانه خطاب کنیم آبروی دیوانهها میرود و آنها فردای قیامت از ما شکایت میکنند. اگر به فرموده قرآن کریم آنها را: «مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوها کمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفارا/ کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا ننمودند مانند درازگوشی هستند که کتابهایی را حمل میکند. (سوره جمعه، آیه 5) بخوانیم، خدا میداند میترسیم فردای قیامت الاغها از ما شکایت کنند. اگر این افراد را سگ بخوانیم، والله معتقدم فردای قیامت سگها از ما شکایت کنند. ما جز اینکه به این افراد بگوییم: «أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل/ ایشان چون چارپایانند بلکه آنان گمراهترند. (سوره اعراف، آیه 179)، چیز دیگری نمیتوانیم بگوییم.
قرآن کریم به صراحت میفرماید: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ/ ما دعای او را به اجابت رساندیم، و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم، و همین گونه مؤمنان را نجات میدهیم. سوره انبیاء، آیه 88
این موارد نمونههایی از گفتههای این شخص است. او نسبت به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مطالبی دارد. مشاهده کنید بحث خاتمیت بحثی است که متفقٌ علیه شیعه و سنی است و غیر از بهائیت کسی منکر خاتمیت نیست.
مشاهده کنید «احمد الحسن» در کتاب «جوابهای روشن از راه امواج» نوشته است: "قطعاً امکان ندارد که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از رحلت خود آیات خداوند را بر دیگران و نسلهای بعد بخواند. پس باید بعد از او رسولی باشد."
او در کتاب «نبوت خاتمه» مینویسد: "اگر کسی بگوید خاتمه نبوت با رسالت حضرت محمد مطلقاً خاتمه یافته مخالف روایات استمرار نبوت بعد از رسول اکرم است." بحث خاتمیت روایت نیست، بلکه فرموده قرآن کریم است. خداوند متعال میفرماید: «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ وَ لکنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیین/ محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود، ولی رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است. سوره أحزاب (33): آیه 40
این آیه فرمایش قرآن کریم است و حدیث نیست. خیلی جالب است در یکی از بحثهایی که من داشتم زمانی که در رابطه با این آیه صحبت کردم یکی از نوچههای این شخص جواب داده است. او در جواب میگوید: "«خاتَم» به معنای نگین انگشتر است و با «خاتِم» فرق دارد. (خاتَمَ النَّبِیین) به معنای این است که پیغمبر اکرم زینت همه پیامبران است، اما پایانبخش همه پیامبران نیست."
شما را به خدا سوگند میدهم کتابهای شیعه، کتابهای اهل سنت، کتابهای لغت همچنین کتب تفسیری شیعه و اهل سنت را مطالعه کنید تا ببینید که حتی یک نفر وجود دارد که گفته باشد (وَ لکنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیین) به معنای نگین انگشتر است!؟ همگان معتقدند «خاتَم» و «خاتِم» به معنای آخر النبیین است.
زمانی که بنده صحبت ایشان را دیدم شاید در عرض کمتر از پنج دقیقه کتابهای تفسیری و لغوی شیعه و اهل سنت از قبیل «تاج العروس»، «لسان العرب»، «مجمع البحرین» را نگاه کردم. تمام این کتابها نوشتهاند: "«خاتَم» و «خاتِم» به معنای آخر النبیین است." «شیخ طوسی» در کتاب «تبیان» میگوید:
«خاتم النبیین أی آخرهم» التبیان فی تفسیر القرآن؛ الشیخ الطوسی، ج 1، ص 64، فصل فی ذکر أسامی القرآن
همچنین «طبرسی» در کتاب تفسیر «مجمع البیان» میگوید:
« خاتم النبیین معناه آخرهم » تفسیر مجمع البیان؛ الشیخ الطبرسی، ج 10، ص 295، باب 83 - سورة المطففین
آقای «بیضاوی» در کتاب «تفسیر» خود میگوید:
« خاتم النبیین أی آخرهم» تفسير البيضاوي، اسم المؤلف: البيضاوي، دار النشر: دار الفكر – بيروت؛ ج4، ص 377
شما اگر به کتابهای تفسیری شیعه و سنی مراجعه کنید، شاید بیش از صد کتاب، هرکدام به آیه شریفه (وَ لکنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیین) که میرسند چه «خاتَم» بخوانند و چه «خاتِم» بخوانند هردو به معنای آخر النبیین است.
تنها کسی که ادعا میکند «خاتَم» به معنای نگین انگشتر است «علی محمد باب» سردسته بهائیت است. اگر شما در اینترنت جستجو کنید و کتاب «جمال ابهی» یا «نقطه اولی» را ملاحظه کنید به این مطلب خواهید رسید.
این افراد ابتدا ادعای بابیت کردند بعد از آن ادعای مهدویت کردند سپس ادعای نبوت و در نهایت ادعای الوهیت کردند. تنها دلیلی که بر علیه این افراد وجود داشت آیه 40 از سوره احزاب بود که میفرماید: (وَ لکنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیین)
نمیدانیم این افراد با این بحث و برنامههایی که دارند کجا میخواهند این قافله را ببرند، برنامههای این افراد چیست و چرا این مطالب را مطرح میکنند. ملاحظه کنید که در کتاب «بحارالانوار» وارد شده است که (خاتَمَ النَّبِیین) به معنای خاتم پیامبران است. همچنین مراجع عظام تقلید از جمله آیت الله العظمی مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی بر این عقیده هستند که (خاتَمَ النَّبِیین) به معنای خاتم پیامبران است. ایشان در ادامه کلمه «خاتَم» را در چندین کتب خود به طور مفصل مطرح میکند.
در کتاب «مجمع البحرین» وارد شده است:
«وَ خاتَمَ النَّبِیینَ أی آخرهم لیس بعده نبی» مجمع البحرین، نویسنده: طریحی، فخر الدین بن محمد، محقق / مصحح: حسینی اشکوری، احمد، ج 6، ص 53، باب ما أوله الخاء
در کتاب «تاج العروس» اثر «زبیدی» که یکی از مشهورترین کتب لغت میان شیعه و اهل سنت است وارد شده است:
«ومن أسمائِه: الخاتَم والخاتِم، وهو الذی خَتَم النُّبُوَّةَ بمَجِیئه» تاج العروس من جواهر القاموس، اسم المؤلف: محمد مرتضی الحسینی الزبیدی، دار النشر: دار الهدایة، تحقیق: مجموعة من المحققین، ج 32، ص 48، فصل الخاء ) المعجمة مع المیم
همچنین در کتاب «لسان العرب» وارد شده است:
«و خِتامُ القَوْم و خاتِمُهُم و خاتَمُهُم: آخرُهم» لسان العرب، نویسنده: ابن منظور، محمد بن مکرم، محقق / مصحح: میر دامادی، جمال الدین، ج 12، ص 164، فصل الخاء المعجمة
از علمای اهل سنت، در مقدمه کتاب «صحیح مسلم» وارد شده است:
«وَصَلَّی الله علی مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیینَ» صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 3، باب بِسْمِ اللَّهِ الرحمن الرَّحِیمِ مُقَدِّمَةٌ
همچنین در کتاب «مقدمه فتح الباری» اثر «ابن حجر عسقلانی» وارد شده است:
«خاتم النبیین أی آخرهم» هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت - 1379 -، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی, محب الدین الخطیب، ج 1، ص 110، فصل خ ب
همچنین در کتاب «أحکام القرآن» اثر «ابن عربی» وارد شده است:
«وأما خاتم النبیین فهو آخرهم» أحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو بکر محمد بن عبد الله ابن العربی، دار النشر: دار الفکر للطباعة والنشر - لبنان، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ج 3، ص 584، باب الآیة الثالثة عشرة
اگر به کتب تفسیری شیعه و اهل سنت مراجعه کنید، خواهید دید که شاید بیش از صد کتاب از شیعه و سنی وجود دارد که وقتی این آیه را معنا میکنند «خاتَم» بخوانند یا «خاتِم» بخوانند به معنای آخر النبیین است.
ظاهر آقایان جدیداً کشف کردند که «خاتَم» به معنای نگین انگشتر است و همانطور که عقیق انگشتر زینت است پیغمبر اکرم هم زینت پیامبران است!!
ما نمیدانیم که این افراد این حرف را از کجا آوردند که پس از آن ادعا میکنند فلانی سواد ندارد و نمیداند که (خاتَمَ النَّبِیین) به چه معناست!؟
* قزوینی سواد ندارد؛ آیا علمای شیعه و اهل سنت هم سواد ندارند؟
حال قزوینی سواد ندارد؛ اما «شیخ طوسی» و «طبرسی»، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، آیت الله العظمی سبحانی، نویسنده کتاب «مجمع البحرین»، نویسندگان کتب اهل سنت از جمله «تاج العروس»، «لسان العرب» و کتب تفسیری هیچکدام سواد ندارند؟! هیچکدام این افراد سواد ندارند و تنها شما که تازه دیروز به حوزه آمدید و معلوم نیست چه مطالبی خواندید و چه مطالبی نخواندید باسواد جامعه ما شدید؟! بنده واقعاً تأسف میخورم.
حال اگر عزیزان سؤالی دارند بفرمایند.
پرسش یکی از حضار در مجلس:
بسم الله الرحمن الرحیم، بنده به عنوان یک طلبه چند سؤال دارم و هیچ ادعایی هم به نفع یا اثبات شخص نمیکنم. بنده سؤالات خود را با تماس به دفاتر مراجع، از علمای عظام پرسیدم.
اگر آقای قزوینی به یکی از سؤالات بنده پاسخ بدهند بنده از خیر بقیه سؤالات خود میگذرم و اگر سؤال کردن جرم محسوب میشود بنده تمام عواقب آن را میپذیرم. بنده سؤالات خود را تیتروار میپرسم.
سؤال اول: اگر سؤال پرسیدن جرم نیست، چرا شما یک طرفه بر منبر مینشینید و مفصل حرف میزنید؛ اما طرفداران این شخص حتی اجازه سؤال پرسیدن ندارند و باید سؤالات خود را با ترس و لرز بپرسند و بترسند که فردا باید با زن و بچه به زندان بروند؟!
پاسخ
اجازه بدهید همین جا جواب سؤال شما را بدهم. اجازه نمیدهم سؤال بعد را مطرح کنید. ایشان میگوید: "چرا به ما اجازه سؤال پرسیدن نمیدهید؟!"
در جواب این سؤال باید بگویم: ما در «شبکه جهانی ولایت» بیش از دو سال است به این افراد اعلام کردیم که اگر نمیتوانید حضوری به مناظره بیایید با برنامههای «اسکایپ» و تلفن با ما مناظره کنید.
اگر جمعیت این جلسه حدود 400 نفر است، «شبکه جهانی ولایت» بیش از 50 میلیون مخاطب دارد. شما به آنجا بیایید و سؤالات خود را مطرح کنید تا جواب بدهیم.
مغزهای متفکر این گروهک بیش از 10 مورد از داخل کشور، آلمان و فرانسه سؤال پرسیدند و ما هم جواب دادیم. مخصوصاً در برنامهای که برنامه تخصصی مهدویت بود یکی از طرفداران این شخص حدود 25 دقیقه سؤال پرسید و ما هم پاسخ دادیم.
بنابراین سؤال اول ایشان که ادعا میکند شما به ما اجازه سؤال پرسیدن نمیدهید دروغ محض است. حالا سؤال دوم خود را بپرسید.
پرسش:
در حوزه علمیه هم اجازه بدهید مناظره کنیم.
پاسخ:
برادر بزرگوارم حوزه علمیه برای خود چارچوبی دارد. بنده در «شبکه جهانی ولایت» که شبکهای جهانی است و در پنج قاره پخش میشود بارها اعلام کردیم آقایی که مدعی است برای مناظره بیاید.
امثال جنابعالی و دیگران در حد شاگردان رتبه چهارم و پنجم ما هستید. شاگردِ شاگردِ شاگردِ ما باید بیایند و با شما صحبت کنند. اگر راست میگویید چرا «احمد الحسن» که صاحب ادعاست برای مناظره نمیآید؟!
چرا شاگردان طراز اول او که در عراق یا سوئد مخفی هستند برای مناظره نمیآیند و شماها را جلو میاندازند؟!
به من ربطی ندارد که این افراد را در دادگاه احضار میکنند یا خیر؛ زیرا بنده هیچ مسئولیت سیاسی در کشور ندارم و تنها به عنوان استاد حوزه علمیه بوده و کسی هستم که بیش از 200 مناظره در خاک عربستان سعودی با بزرگان وهابی داشتم.
بنده بارها گفتم: اگر شما حضوری میترسید از طریق «اسکایپ» و تلفن بیایید تا با هم مناظره کنیم. برادر بزرگوارم حوزه را با این قضایا مخلوط نکنید. اگر حوزه علمیه را مخاطب قرار میدهید تشریف ببرید خدمت مدیر حوزه های علمیه، آیت الله اعرافی. مدیر حوزه علمیه ایشان هستند و ما نمیتوانیم برای حوزه علمیه تعیین تکلیف کنیم. اگر ایشان به ما اعلام کردند که بیایید با آقایان مناظره کنید یا شاگردانتان را بفرستید سمعا و طاعتا!!
سؤال دوم خود را بفرمایید.
پرسش:
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند قائم را به ما معرفی کنید. آن حضرت فرمود: «لا والله هو الذی یأتی و یهتج علیکم/ قائم خودش میآید و خود را به مردم معرفی میکند».
در حالی که امام زمان بارها در روایت معرفی شده است. همین حدیث را از امیرالمؤمنین پرسیدند.
پاسخ:
بفرمایید که این روایت کجاست تا من آن را برای مردم بیاورم.
پرسش:
حاج آقا من اینجا لب تاب ندارم.
پاسخ:
من لب تاب دارم. برادر من نباید حرف مفت بزنید. دوستان سواد این شخص را ملاحظه کنید. ایشان میگوید:
«لا والله هو الذی یأتی و یهتج علیکم»
او «یهتج» را با «ه» نوشته است. شما به ما بفرمایید که «یهتج» به چه معناست!! این شخص که فرضاً ادعای مناظره دارد نمیداند که «یحتج» را با «ح» مینویسند. بنده عذرخواهی میکنم؛ اما اگر کسی سواد کلاس پنجم داشته باشند و به او بگویند «احتجاج» را بنویس مینویسد.
همچنین اگر کسی کتاب «احتجاج» اثر «طبرسی» را خوانده باشد میداند که «احتجاج» را با «ح» حُجی مینویسند، نه «ه»!!
«هو الذی یأتی و یهتج علیکم»
ادامه سؤال خود را بفرمایید.
پرسش:
این قائم چه کسی است که معرفی نشده و پنهان شده است؟!
پاسخ:
شما میگویید که پنهان شده است!
پرسش:
حدیث چنین میگوید، زیرا امام صادق(ع) معرفی نکرده است.
پاسخ:
اجازه بدهید که بنده جستجو کنم تا ببینید که چنین روایتی وجود ندارد. دوستان عزیز مشاهده کنید که در این نرم افزار 250 هزار کتاب شیعه و سنی وجود دارد. بنده عین عبارت ایشان را جستجو کردم: «یأتی و یهتج»!!
مشاهده کنید در این نرم افزار که 250 هزار کتاب وجود دارد این عبارت پیدا نشد. بنده میتوانم ادعا کنم این نرم افزار که نرم افزار اختصاصی خودمان است قویترین نرم افزار در کره زمین می باشد. غیر از دوستان «شبکه جهانی ولایت» کسی دیگر این نرم افزار را ندارد.
ما نتوانستیم از میان 250 هزار جلد کتاب چنین روایتی را پیدا کنیم. اگر جلد کتاب، اسم کتاب و صفحه کتاب نزد شما وجود دارد بفرمایید تا من این روایت را بیاورم و برای عزیزان روشن شود.
پرسش:
اگر زمینه فراهم باشد این روایت را با آدرس میآورم، مشکلی ندارد.
پاسخ:
بزرگوار معذرت میخواهم شما که بلد نیستید «یحتج» با کدام «ح» نوشته میشود!!
پرسش:
حاج آقا جدل نکنید.
پاسخ:
عزیز من بحث جدل نیست. کسی که وقت این همه جمعیت را میگیرد، اما از الفبای مسائل ادبی خبر ندارد چطور ادعای پرسش میکند!؟ شما ادعا میکنید که من سؤال دارم، اما نه آدرس نوشتید و نه اسم کتاب و جلد کتاب را نوشتید.
بفرمایید بنشینید و هر وقت آدرس روایت خود را پیدا کردید برای پرسش بلند شوید. ما میگفتیم این افراد بیسواد هستند و سواد ندارند، اما شاید بسیاری از عزیزان باور نمیکردند.
پرسش:
اگر به دنبال حق هستید بخوانید و جواب بدهید، مردم را گمراه نکنید!!
پاسخ:
همین کافیست که شما به دنبال حق هستید، اما بلد نیستید که «یحتج» را با کدام «ح» مینویسند!!
دوستان عزیز دلمان به حال این افراد میسوزد. بنده جسارت نمیکنم، زیرا این افراد عزیز ما و پاره تن حوزه علمیه هستند؛ ولی این افراد جاهل، نادان و ناآگاهند. او روایتی که اصلاً معلوم نیست از کجا گرفته، چه کسی چنین روایتی را ساخته برای ما بیان میکند.
مشاهده کنید ما در رابطه با مهدویت در قرآن کریم روایات زیادی داریم. بنده زمانی که مطلبی بیان میکنم مصدر را میآورم تا همه عزیزان مشاهده کنند. جناب آقای «دکتر رضایی» که چهرهای شناخته شده در حوزه علمیه است و 150 مقاله و کتاب در علوم قرآنی نوشته مقالهای تحت عنوان «گونه شناسی مهدویت» دارند.
ایشان 324 آیه در قرآن کریم از کتب شیعه و اهل سنت در رابطه با حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) آورده است که نمونه آن را هم آوردیم. به عنوان مثال در کتاب «تفسیر ابن کثیر» شاگرد «ابن تیمیه» وارد شده است:
«و فسر هؤلاء الخزی فی الدنیا بخروج المهدی»
(تفسیر القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 1، ص 158، باب البقرة: (114) ومن أظلم ممن... .)
مشاهده کنید ما کتاب را روی آنتن میآوریم تا مردم هم ببینند. گویا این عزیز در کتابخانه نشسته بعد از ساعتی کتاب را پیدا کرده، فهرست کتاب را نگاه کرده و صفحه مورد نظر را پیدا کرده است. ما تمام این مراحل را در یک مرحله در اختیار افراد قرار میدهیم.
اگر کسی میخواهد بحث کند باید چنین بحث کند. اینکه بگوید: "روایتی وجود دارد" به درد کار ما نمیخورد. مطالبی که این افراد بیان میکنند به درد داستانهایی میخورد که شبهای زمستان دور کرسی تعریف کند.
مجموع روایاتی که ما در رابطه با مهدویت داریم سه هزار و 666 روایت است که حضرت آیت الله صافی گلپایگانی (حفظه الله تعالی) در کتاب چهار جلدی خود که اخیراً با تحقیق چاپ شده آوردند.
از این تعداد 50 عنوان شامل اسماء ائمه طاهرین به صورت دقیق وجود دارد. 91 روایت وارد شده مبنی بر اینکه: امامان دوازده نفر هستند؛ اولین آنها حضرت علی و آخرین آنها حضرت مهدی است.
94 روایت وارد شده مبنی بر اینکه: امامان دوازده نفر هستند که آخرین آنها حضرت مهدی است. 90 روایت وجود دارد مبنی بر اینکه: حضرت مهدی دومین فرزند امام هادی است. 146 روایت وارد شده مبنی بر اینکه: حضرت مهدی فرزند امام عسکری است.
90 روایت بیان شده مبنی بر اینکه: حضرت مهدی دوازدهمین امام و «خاتِم» ائمه است و بعد از او امامی وجود ندارد. 91 روایت بیان شده مبنی بر اینکه: حضرت مهدی دارای غیبت طولانی است. 318 روایت وارد شده مبنی بر اینکه: حضرت مهدی دارای عمر طولانی است.
14 روایت وارد شده مبنی بر اینکه: ولادت امام زمان مخفی است. 123 روایت وارد شده مبنی بر اینکه: حضرت مهدی جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. ولی طبق حدیث وصیت که آقایان بیان کردند «أحمد الحسن» می آید و جهان را پر از عدل و داد میکند!!
118 روایت درباره کسانی که در زمان امام حسن عسکری حضرت مهدی را دیدند بیان شده است.
این مطالب در کتاب «منتخب الأثر» نوشته حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی در پایگاه جامع اطلاع رسانی امام مهدی به آدرس اینترنتی «imammahdi.ir» وجود دارد. همچنین آدرس پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی صافی «saafi.net» است.
کسی که بخواهد حرف بزند باید مستند صحبت کند.
یکی از حضار جلسه:
حاج آقا حدیثی که ایشان بیان کردند را در گوگل جستجو کردیم، اما هیچ روایتی پیدا نکردیم.
پاسخ:
خدا اموات شما را بیامرزد. در گوگل هم هیچ مطلبی پیدا نشده است. بنابراین اجازه بدهید که بنده یک جلسه به طور مفصل در رابطه با «حدیث وصیت» صحبت کنم.
دوستان عزیز ما باید به این آقایان یاد بدهیم که اگر میخواهند حرف بزنند باید چنین حرف بزنند. در کتاب «غیبة» اثر «شیخ طوسی» صفحه 100 روایتی که آقایان در رابطه با حدیث وصیت میآورند و نقل مجلس آقایان هست چنین است:
دو روایت در کتاب «غیبة» اثر شیخ طوسی وجود دارد. «مرحوم علامه مجلسی» چنین روایتی دارد. همچنین در کتاب «کافی» هم روایتی بیان شده است. حدیث وصیت چنین است که پیغمبر اکرم فرمودند:
«وَ أَنْتَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی فَإِذَا حَضَرَتْک الْوَفَاةُ فَسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِی الْحَسَن»
تو خلیفه من در امت من هستی، هر گاه وفاتت رسید، خلافت را به پسرم حسن واگذار کن.
در روایت وارد شده که تک تک معصومین (علیهم السلام) امامت را به امام بعد خود منتقل کنند، سپس میفرماید:
«فَلْیسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ الْحَسَنِ الْفَاضِلِ»
هر گاه وفاتش رسید آن را به پسرش حسن فاضل واگذار کند.
«فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْمُسْتَحْفَظِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَذَلِک اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ یکونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیاً»
هر گاه وفاتش رسید آن را به پسرش محمد مستحفظ از آل محمد (ص) واگذار کند، پس آنها دوازده امام هستند. سپس بعد از او دوازده مهدی میباشند.
«(فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ) فَلْیسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ»
هرگاه وفات محمد مهدی رسید آن را به پسرش اول مقربین واگذار کند.
(الغیبة (للطوسی) / کتاب الغیبة للحجة، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص 150، باب الکلام علی الواقفة)
«احمد الحسن» میگوید: حضرت مهدی به من وصیت کرده تا من تمام دنیا را برای آمدن او آماده کنم. در حدیث وصیت بیان شده که تا قبل از وفات حضرت مهدی آن بزرگوار این وصیت را به احدی منتقل نمیکند. مضافاً بر اینکه روایت از نظر سند صددرصد ضعیف است!!
* قاطعانه عرض می کنم سند حدیث وصیت ضعیف است
بنده این افتخار را دارم که در حوزه علمیه 20 سال رجال تدریس کردم و در حال حاضر بسیاری از اساتید حوزه علمیه کتاب بنده «المدخل إلی علم الرجال و الدرایة» را تدریس میکنند.
بنده قاطعانه میگویم که این روایت از نظر سند ضعیف است و ما نمیتوانیم به سند ضعیف روایت عمل کنیم. بر فرض روایت صحیح هم باشد هنوز زمان وفات حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) نیامده است و این شخص چه ادعایی میکند!؟
دوستان عزیز تا به حال شاگردان او خود را به زمین و زمان زدند، اما نتوانستند این شبهه: «(فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ) فَلْیسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ» را پاسخ بدهند. مضافاً بر اینکه ما روایات صحیح السند داریم که ثابت میکند اصلاً حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) فرزند ذکور ندارد!!
کتابی که مشاهده میکنید کتاب «الغیبة» اثر «شیخ طوسی» است. روایت هم از نظر سند صددرصد صحیح است. روایت چنین است:
«لَا یکونُ الْإِمَامُ إِلَّا وَ لَهُ عَقِبٌ إِلَّا الْإِمَامُ الَّذِی یخْرُجُ عَلَیهِ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی ع/ همه ائمه فرزندی دارند که بعد از خودشان امام خواهد شد غیر از امامی که امام حسین بعد از او رجعت میکند.
(الغیبة (للطوسی) / کتاب الغیبة للحجة، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: تهرانی، عباد الله و ناصح، علی احمد، ص 224، باب الکلام علی الواقفة)
این روایت اشاره به زمان رجعت دارد، به این معنا که اولین امامی که بعد از حضرت مهدی رجعت میکند حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است.
* آیا امام زمان (عج) دارای همسر و فرزند است؟
پرسش:
استاد امام زمان همسر و فرزند دارد؟!
پاسخ:
این سؤال را از بنده در «شبکه جهانی ولایت» پرسیدند. بنده گفتم: علمای ما دو دسته هستند؛ عدهای معتقدند که امام زمان همسر و فرزند ندارد، اما عده دیگری معتقدند که همسر و فرزند دارد. همچنانکه در بعضی از ادعیه وارد شده است:
«السلام علی أهله و عیاله»
یک دسته از روایات از بزرگان ما نقل شده که ما نمیدانیم آیا حضرت مهدی ازدواج کرده یا نکرده است. بنده شخصاً معتقد به این هستم که ما نه دلیل قطعی بر ازدواج امام زمان داریم و نه دلیل قطعی بر ازدواج نکردن امام زمان داریم و نمیخواهیم عقیده خود را تحمیل کنیم؛ اگر ما دلیل قاطعی پیدا کردیم تسلیم میشویم.
البته این مسئله هم جزء واجبات نیست که اگر کسی این مطلب را نداند یک قسمت از دینش به خطر افتاده باشد. ندانستن این مطلب هم ضرری به دین ما نمیزند.
زمانی که حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) تشریف آوردند از خود آن بزرگوار سؤال میکنیم که شما در زمان غیبت کبری همسر و فرزند داشتید یا نداشتید. این روایت تصریح دارد بر اینکه حضرت مهدی همو که امام حسین بعد از او رجعت میفرمایند دارای فرزندی نیست.
اینکه حضرت مهدی ازدواج فرمودهاند یا خیر، بحث جدایی است، اما اینکه آیا اولادی دارد یا ندارد این روایت بیان میکند که حضرت دارای اولادی نیستند. البته بعضی از بزرگان معتقدند که بسیار مستبعد است حضرت مهدی اولادی داشته باشد.
بنده بازهم تأکید میکنم و بر عقیده خود مصر هستم و نمیدانیم که حضرت مهدی ازدواج کردهاند یا خیر، زیرا دلیل قطعی حتی قرینه 51 درصدی هم بنده پیدا نکردم. اگر کسی در این زمینه مطلب مستندی داشته باشد و به ما بگوید ما حاضریم از محضرشان استفاده کنیم.
پرسش:
در منابع اسلامی مراد از «الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِه» چیست؟!
پاسخ:
بسیاری از این دعاها سند ندارد، ما بسیاری از این دعاها را رجائا میخوانیم. احادیثی ازقبیل حدیث «من بلغ» اینها را برای ما درست کردند. ما نمیتوانیم این زیارتنامهها را به عنوان یک سند بیاوریم.
«السَّلَامُ عَلَی الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِه»
(المزار الکبیر، نویسنده: ابن مشهدی، محمد بن جعفر، محقق / مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ص 655، الباب (2) زیارة العسکریین علیهما السّلام)
اینکه آیا واقعاً «الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِه» نسل حضرت مهدی هستند یا تربیت شدگان آن بزرگوار هستند معلوم نیست. عرض کردم بعضی از آقایان به همین استدلال میکنند.
حال این ادعیه اگر سند داشته باشد ما میپذیریم، اما اگر یک روایت بیسند باشد یا سند او ضعیف باشد ما دعاها را با حدیث «من بلغ» درست میکنیم و رجائا میخوانیم.
زمانی که به زیارات ائمه معصومین (علیهم السلام) مشرف میشویم شاید معدود ائمه هستند که زیاراتشان از ناحیه ائمه طاهرین (علیهم السلام) به ما رسیده است. غالب علما و بزرگان ما این زیارات را به قصد رجاء میخوانند تا بر فرض کسی که به زیارت امام رضا (علیه السلام) مشرف میشود چنین زیارت کند.
اولین کتابی که بنده تألیف کردم کتاب «در حریم طوس» بود. بنده در این کتاب تمام منابع روایی را گشتم، اما یک روایت مستند به امام معصوم در زیارت امام رضا (علیه السلام) پیدا نکردم. بنده پیدا نکردم، نمیگوییم که چنین روایتی وجود ندارد؛ ولی زیارتنامه حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) را «ابن قولویه» در کتاب «کامل الزیارات» آورده است. از دیدگاه آیت الله خوئی تمام راویان روایات کتاب «کامل الزیارات» ثقه هستند.
حالا شاید چنین روایتی بوده و به دست ما نرسیده است، زیرا در طول تاریخ آثار شیعه دچار دگرگونیهای زیادی شده است. شما ببینید در سال 450 هجری زمانی که سنیهای متعصب و نواصب به منزل «شیخ طوسی» (رضوان الله تعالی علیه) در بغداد حمله کردند کتابخانه ایشان را با وجود 24 هزار جلد کتاب خطی به آتش کشیدند و به خاکستر مبدل کردند!! دقت داشته باشید در آن زمان بسیاری از کتب را روی سنگ و پوست آهو مینوشتند.
زمانی که بنده این حادثه را در ذهنم تداعی میکنم جگرم میسوزد. حال اینکه مغولان و صلیبیها چقدر آثار شیعه را نابود کردند بماند. بسیاری از کتب روایی ما به دست ما نرسیده است و هرآنچه به دست ما رسیده هم از معجزات بوده است.
اگر عزیزان سؤالی دارند من در خدمتشان هستم.
پرسش:
استاد در مورد اوصیاء انبیاء اولوالعزم وارد شده که هرکدام از آن بزرگواران دوازده وصی دارند. آن وصی که از حضرت عیسی است باید طوری با پیامبر ما ارتباط پیدا کرده باشد، اما هیچ نامی از ایشان در ملاقاتهای پیغمبر اکرم با ایشان نیست.
پاسخ:
دقت داشته باشید ما نزدیک 400 سال دوران فطرت داشتیم. بین حضرت عیسی و بعثت رسول اکرم بوده است.
ما روایاتی داریم که حضرت ابوطالب پدر حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از اوصیاء انبیاء بوده است. عدهای معتقدند که ایشان از اوصیاء حضرت عیسی و عده دیگری معتقدند که ایشان از اوصیاء حضرت ابراهیم بوده است.
اینطور که شما بیان میکنید هم نبوده، اما اینکه آیا دوازده وصی داشتند یا خیر؛ تنها در رابطه با حضرت موسی بیان شده است که نسبت به دیگر انبیاء دوازده وصی داشتند. البته هیچ شکی نیست که تمام انبیاء الهی دارای وصی بودند.
اجازه بدهید این مطلب را به صورت مستند بیان کنیم. در کتاب «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» متوفای 360 روایتی در این زمینه بیان شده است. مشهور است کتاب «معجم الکبیر» برخلاف کتب «معجم الصغیر» و «معجم الأوسط» روایات معتبری دارد.
در جلد ششم این کتاب صفحه 221 روایتی از «ابو سعید خدری» نقل شده است که میگوید:
«قلت یا رَسُولَ اللَّهِ لِکلِّ نَبِی وَصِی فَمَنْ وَصِیک فَسَکتَ عَنِّی فلما کان بَعْدُ رَآنِی»
حضرت در جواب میفرمایند:
«فقال یا سَلْمَانُ فَأَسْرَعْتُ إلیه قلت لَبَّیک قال تَعْلَمُ من وَصِی مُوسَی قلت نعم یوشَعُ بن نُونٍ قال لِمَ قلت لأَنَّهُ کان أَعْلَمُهُمْ قال فإن وصیای (((وصی))) وَمَوْضِعُ سِرِّی وَخَیرُ من أَتْرُک بَعْدِی وَینْجِزُ عِدَتِی وَیقْضِی دَینِی عَلِی بن أبی طَالِبٍ»
(المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 6، ص 221، ح 6063)
ما سند حدیث را تک تک بررسی کردیم. اولین راوی «محمد بن عبدالله بن سلیمان حضرمی» است که آقای «ابن ابی حاتم» در کتاب «الجرح و التعدیل» در مورد او مینویسد:
«و هو صدوق»
(الجرح والتعدیل، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس أبو محمد الرازی التمیمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1271 - 1952، الطبعة: الأولی، ج 7، ص 298، شماره 1618)
راوی دوم «ابراهیم بن حسن ثعلبی» است. «ابن ابی حاتم» در کتاب «الجرح و التعدیل» وقتی به او میرسد، مینویسد:
«فقال شیخ»
(الجرح والتعدیل، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس أبو محمد الرازی التمیمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1271 - 1952، الطبعة: الأولی، ج 2، ص 92، شماره 241)
کلمه «شیخ» از الفاظ دال بر مدح است. ما توثیقات روایتی که از کتب رجالی اهل سنت آوردیم را تک تک آوردیم. همچنین در کتاب «تاریخ دمشق» جلد 42 صفحه 392 وارد شده است:
«إن لکل نبی وصیا ووارثا وإن علیا وصیای و وارثی»
او باز هم از رسول اکرم نقل میکند که حضرت فرمودند: «لکل نبی وصی ووارث وإن علیا وصیای و وراثی»
(تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 392، باب آخر الجزء السابع والتسعین بعد الأربعمائة من الفرع)
در اینجا بیان نشده که اوصیاء نبی گرامی اسلام دوازده نفر بودند. سند روایت هم از هر جهت صحیح است. ما تک تک روایاتی که در رابطه با وصایت آوردیم از هر جهت بررسی سندی کردیم.
تنها یک روایت وارد شده است که شخصی از «ابو سعید خدری» سؤال میکند آیا از پیغمبر اکرم تعداد اوصیاء ایشان را سؤال کردی؟! او میگوید: تاکنون غیر از تو کسی سؤال نکرده بود. بله اوصیاء حضرت موسی دوازده نفر بودند و پیغمبر اکرم فرمودند: اوصیاء من دوازده نفر هستند. پیغمبر اکرم اوصیاء خود را نام میبرند، ابتدا نام حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و سپس فرزندان بزرگوار ایشان را یکی پس از دیگری نام میبرند و دوازدهمین نفر نام حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) را میآورند.
یکی از شاهکارهایی که آیت الله صافی گلپایگانی دارند این است که تمام روایاتی که نام دوازده امام در کتب اهل سنت آمده را استقصاء کردهاند.
اگر در یکی از جلسات فرصت شد بنده تصویر کتابهای اهل سنت میآورم تا مشاهده کنید نام ائمه طاهرین از حضرت امیرالمؤمنین تا حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) در کتابهای اهل سنت آمده است. اسامی آن بزرگواران نه تنها در یک کتاب، بلکه در چندین کتاب آمده است.
بفرمایید سؤال خود را به عنوان آخرین سؤال بپرسید.
پرسش:
مراد از «کذب الوقاتون» چیست؟ توضیح بفرمایید.
پاسخ:
این افتخار نصیب بنده شده که 14 سال در درس خارج فقه آیت الله العظمی شبیری زنجانی شرکت میکردم و اگر فقه، اصول و رجال یاد گرفتیم از محضر این بزرگوار یاد گرفتیم. بنده روزی در محضر ایشان بودم و در خدمت ایشان در خصوص روایت: «من ادّعی الرؤیة فی الغیبة الکبری فهو کذّاب»
(بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 109، ص 151، الباب الحادی و الثلاثون ما خرج من توقیعاته صلوات اللّه و سلامه علیه و علی آبائه 150)
مفصل بحث کردیم که اگر این روایت درست باشد یا «کذب الوقاتون» درست باشد تکلیف چیست!؟ ما روایات زیادی از بزرگان از جمله «سید بن طاووس» داریم که میفرماید: من به قدری خدمت حضرت مهدی (ارواحنا له الفداه) رسیدم که با تون صدای حضرت آشنا هستم. اگر حضرت در پشت دیوار حرف بزنند و من بشنوم تشخیص میدهم که این صدا متعلق به حضرت مهدی است.
همچنین «مرحوم مقدس اردبیلی» و دیگران همین ادعا را دارند. بنده از آیت الله شبیری زنجانی پرسیدم که در این خصوص چکار کنیم؟! ایشان در این خصوص بیان کردند: ما قاعدهای کلی در همه جا داریم. به عنوان مثال: «کلّ شیء لک طاهر الا أن تعلم أنه قذر/ هرچیزی برای تو طاهر است، مگر اینکه علم به نجاست برای تو بیاید.
امام (علیه السلام) از تعبیر «من ادّعی الرؤیة فی الغیبة الکبری فهو کذّاب» میخواهند یک قاعده کلی را بیان کنند. اصل اولیه در ادعای دیدار حمل بر کذب است، الا اینکه راستگویی شخص ثابت شود.
اگر قرار باشد این در باز باشد هرکسی از جای خود بلند میشود و ادعا میکند که من با حضرت مهدی دیدار داشتم!! بنابراین امام (علیه السلام) با یک قاعده کلی میفرمایند:
«من ادّعی الرؤیة فی الغیبة الکبری فهو کذّاب/ هرکسی در زمان غیبت کبری ادعای رؤیت کرد کذاب است.
این روایت همانند این است که بگوییم:
«کلّ شیء لک حلال إلا تعلم بعلمه أنه حرام بعینه/ هرچیزی برای تو حلال است، الا اینکه حرمت را دلیل قطعی داشته باشید.
طبق فرموده امام اصل اولیه کذب است، الا اینکه قرینهای صداقت ادعای افرادی همانند «سید بن طاووس»، «مقدس اردبیلی» و دهها بزرگان دیگر را ثابت کند.
لذا فرمایش ایشان فرمایش متینی است و بنده هم احساس میکنم فرمایش ایشان فرمایشی بسیار عالی و ارزشمند است و با عقل و منطق و روح روایات ائمه طاهرین (علیهم السلام) هم سازگار است.
هدیه به ارواح پاک انبیاء، اولیاء، شهدا، صدیقین، صالحین بالاخص امام راحل صلوات.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
نظر شما