خبرگزاری «حوزه» با توجه به مباحث و مشکلات اخیر اقتصادی در جامعه مطالبی با عنوان« منبر سنگر حسینی در کارزار اقتصادی» با موضوع منبر«جنگ اقتصادی و حمایت از کالای ایرانی» در چند شماره تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد.
ولید بن عتبه بن ابی سفیان حاکم مدینه نامه ای بدستش رسید که تحولی عجیب در تاریخ بشریت بوجود آورد نامه ای که باعث شد همه تاریخ را فرا بگیرد یزید بعد از مرگ معاویه نامه ای به ولید نوشت که: از حسین بن على براى خلافت من بیعت بگیر و به وى فرصت تاخیر در این کار را ندهد. با رسیدن نامه یزید، حاکم مدینه حسین بن على (ع) را خواست و موضوع را با او در میان گذاشت. حسین (ع) که از زمان حیات معاویه با ولیعهدى یزید بشدت مخالفت کرده بود، این بار نیز از بیعت سرباز زد. زیرا بیعت با یزید، نه تنها به معناى صحه گذاشتن بر خلافت شخص ننگینى مانند او بود، بلکه به معناى تایید بدعت بزرگى همچون تاسیس رژیم سلطنتى بود که معاویه آن را پایه گذارى کرده بود. واین ذلت و ننگ را امام هرگز نپذیرفت . چند روز فشار از طرف حاکم مدینه ادامه داشت، ولى حسین بن على (ع) در برابر آن مقاومت مى کرد. بر اثر تشدید فشار، حضرت در با اعضاى خانواده و گروهى از بنى هاشم، ترک وطن کردند و به سوى مکه حرکت کرد[1] تا مبادا به خاطر اینکه بخواهد تن به خواسته یزید بدهد و عزت خودش را با زیر بار حکومت یزید رفتن از دست بدهد.
وقتی به آیات و روایات و سیره اهل بیت توجه و مطالعه می کنیم متوجه می شویم که یکی از مفاهیم مهم در معارف اسلامی که دارای جنبههای متعددی هم هست و در امور اخلاقی، عبادی، اجتماعی و حتی سیاسی مورد نیاز و دارای کاربرد است، مفهوم «عزت» است. از بررسی آیات و روایات در مییابیم که عزت یکی از نیازهای اساسی انسان است و خداوند آن را در فطرت انسان قرار داده است. انسانی که برای خود عزت قائل است از بسیاری از آفات و آلودگیها دور میماند و جامعه هم اگر برای خود، خواهان عزت باشد به سمت رشد حرکت میکند لذا عزت فضیلتی است که در امور مادی و معنوی باعث رشد و دوری از سقوط میگردد.
امام حسین (ع) حاضر شد ترک وطن کند و همه چیز را بدهد ولی عزتش را از دست ندهد. پس باید بدانیم منشأ حقیقی عزت برای انسان چیست؟ و چه چیزی به انسان عزت میدهد؟ کجا باید عزت خود را حفظ کنیم و کجا باید عزت خود را خرج نماییم؟
قرآن، عزت واقعی و کامل را متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی که در جبههی خدائی قرار می گیرد، می داند. در مصاف بین حق و باطل، بین جبهه خدا و جبههی شیطان، عزت متعلق به کسانی است که در جبهه خدائی قرار می گیرند لذا در قران کریم میفرماید: «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا»[2]. در می فرماید: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ» [3] عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر(ص) و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و کافردلان این را درک نمی کنند؛ نمی فهمند که عزت کجاست، مرکز عزت واقعی کجاست. و در سوره نساء، درباره کسانی که خود را متصل به مراکز قدرتهای شیطانی می کنند، برای اینکه حیثیتی به دست بیاورند، قدرتی به دست بیاورند، میفرماید: «أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا»[4] آیا دنبال عزتند این کسانی که به رقبای خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهای مادی پناه میبرند؟ عزت در نزد خداست. خداوند متعال در هر مقطعی که می خواهد غلبه جبهه نبوت را بر جبهه کفر بیان کند، می فرماید: «إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ وَإِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»[5] یعنی با اینکه طرف مقابل اکثریت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود اما جبهه توحید بر آنها پیروز شد؛ در این یک آیتی است از آیات الهی، و خدای تو عزیز و رحیم است بعد از آنکه قرآن این گزارش را در طول سوره مبارکه شعراء مدام تکرار می کند، تکرار می کند، در آخر سوره خطاب به پیغمبر می فرماید: «وَتَوَكَّلْ عَلَى الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ»[6] به این خدای عزیز و رحیم که تضمین کننده غلبهی حق بر باطل است، توکل و تکیه کن. «الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ»[7] او ناظر به حال توست؛ در حال قیام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حرکت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را می بیند؛ «إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» [8]پس در منطق قرآن، عزت را باید از خداوند طلب کرد.[9]
وقتی تاریخ کربلا هم مطالعه می کنیم می بینیم امام حسین (ع) از همان ابتدا اجازه نمی دهد که عزتش از بین برود چون همه کارها و اهداف و اعمال و گفتار امام در جهت رضایت الهی است .
لذا هنگامی که عمرسعد با لشکر عظیمى در برابر لشکر محدود امام (ع) ایستاد. فرستاده عمرسعد نزد امام (ع) آمد. سلام کرد و نامه ابن سعد را به امام تقدیم نمود و عرض کرد: مولاى من! چرا به دیار ما آمده اى؟
امام (ع) در پاسخ فرمود:«کَتَبَ اِلَىَّ اَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا اَنْ اَقْدِمَ، فَاَمّا اِذْ کَرِهُونِی فَاَنَا اَنْصَرِفُ عَنْهُمْ»؛ اهالى شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده اند، و اگر از آمدن من ناخشنودند باز خواهم گشت![10]
خوارزمى روایت کرده است: امام (ع) به فرستاده عمرسعد فرمود: «یا هذا بَلِّغْ صاحِبَکَ عَنِّی اِنِّی لَمْ اَرِدْ هذَا الْبَلَدَ، وَ لکِنْ کَتَبَ اِلَىَّ اَهْلُ مِصْرِکُمْ هذا اَنْ آتیهُمْ فَیُبایَعُونِی وَ یَمْنَعُونِی وَ یَنْصُرُونِی وَ لا یَخْذُلُونِی فَاِنْ کَرِهُونِی اِنْصَرَفْتُ عَنْهُمْ مِنْ حَیْثُ جِئْتُ»؛ از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامده ام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم بازدارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهى که آمده ام باز مى گردم.[11]
البته تقاضای بازگشت امام (ع) به مدینه برای این نبود که بخواهد از مواضعش عقب نشینی کند بلکه علت حضور امام و آمدن به سمت کوفه بهخاطر دعوت مردم کوفه و بیعتی بود که با سفیر ایشان یعنی «مسلم بن عقیل» انجام داده بودند و در نامههایشان نوشته بودند که شما به سوی کوفه بیایید چراکه کوفه آماده پذیرایی از قدوم شماست و شما شایستهترین شخص برای رهبری امت هستید.[12]
وقتى فرستاده عمرسعد بازگشت و او را از جریان امر با خبرساخت، ابن سعد گفت: امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین (ع) برهاند. آنگاه این خواسته امام را به اطّلاع «ابن زیاد» رساند ولى او در پاسخ نوشت: از حسین بن على (ع) بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند. اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت. چون نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت: «تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست. عمرسعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد امام حسین (ع) فرستاد.
امام (ع) فرمود:«لا اُجیبُ اِبْنَ زِیادَ بِذلِکَ اَبَداً، فَهَلْ هُوَ اِلاَّ الْمَوْتَ، فَمَرْحَبَاً بِهِ»؛ من هرگز به این نامه ابن زیادپاسخ نخواهم داد. آیا بالاتر از مرگ سرانجامى خواهد بود؟! خوشا چنین مرگى![13]
در روز عاشورا هم هنگامی که امام (ع) به میدان آمد و مبارز طلبید، هر کس از پهلوانان سپاه دشمن پیش آمد؛ او را به خاک افکند، تا آنجا که بسیارى از آنان را به هلاکت رساند آنگاه به میمنه (به جانب راست سپاه) حمله کرد و فرمود: «اَلْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعارِ»؛ مرگ بهتر از زندگى ننگین است. سپس به میسره (جانب چپ سپاه) یورش برد و فرمود: «اَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىِّ *** آلَیْتُ اَنْ لا اَنْثَنی اَحْمی عِیالاتِ اَبی *** اَمْضی عَلى دینِ النَّبِىِّ»منم حسین بن على (ع) ، سوگند یاد کردم که [در برابر دشمن] سر فرود نیاورم، از خاندان پدرم حمایت مى کنم و بر دین پیامبر رهسپارم![14]
و در روایت دیگر آمده است، امام (ع) فرمود: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاه فی ذُلٍّ»؛مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است![15]
این شعار که «مرگ با عزّت از زندگى ننگین بهتر است» از مهمترین پیام هاى عاشورا است، پیامى که مى تواند سراسر تاریخ بشر را روشن سازد، و به استعمار و استثمار و بردگى انسانها پایان دهد.
مردم غالباً از ترس ذلّت ذلیل مى شوند، و از ترس ظلم تن به ظلم و ستم مى دهند و جباران و ظالمان نیز از همین نقطه ضعف استفاده مى کنند.
درست است که امام حسین (ع) با این شعار به استقبال یزیدیان رفت و در یک نبرد نابرابر شهید شد، امّا شهادت او سرآغازى براى قیام هاى مکرّر بر ضدّ مزدوران بنى امیّه و بنى مروان، و فرزندان «آکلة الاکباد» شد، که مى رفت آثار رسول خدا(ص) را محو و نابود کنند و سنّت هاى جاهلى را به جاى آنان بنشانند!
خدا مى خواست نهال اسلام با این خون هاى پاک آبیارى شود و دشمنان اسلام و منافقان قسم خورده رسوا گردند و عزت اسلام و مومنین حفظ شود چرا که خودش فرمود: «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا»
و نیز خداوند متعال مى خواست مکتبى ساخته شود که آزادى خواهان جهان در طول تاریخ در آن درس آزادگى و افتخار بیاموزند و بدانند «مرگ با عزّت و افتخار، بهتر از زندگى ننگین است.
حسین (ع) مظهر عزت الهی و نهضت او قیامی برای حفظ عزت آدمی و گشودن راه تربیت حقیقی بود، تا پس از او همگان به راه و رسمش تربیت شوند و به عزت حقیقی دست یابند.
اگر آدمیان ریاکاری میکنند، اگر گردنکشی و گردنفرازی مینمایند، اگر ستمگری و بیداد میکنند، اگر مرتکب گناه میشوند و... همه و همه ریشه در ذلت نفسشان دارد، چنانکه پیشوایان معصوم(عهم) به صراحت ریشه همه این امور را در ذلت نفس معرفی کردهاند. از امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع) وارد شده است: «نِفَاقُ المَرءِ مِن ذُلٍّ یَجِدُهُ فِی نَفسِهِ»[16]
نفاق و دورویی انسان، از حقارت و ذلتی است که در وجود خود مییابد.
امام صادق (ع) فرموده است: «مَا مِن رَجُلٍ تکَبَّر أَو تَجَبَّرَ إِلا لِذِلَّةٍ وَ جَدَهَا فِی نَفسِهِ»[17]
هیچ انسانی دچار گردنفرازی یا گردنکشی نمیشود مگر به سبب حقارت و ذلتی که در نفس خویش مییابد.
برادران حضرت یوسف (ع) همه متحد شدند و برادرشان را در چاه انداختند و او را به ثمن بخس فروختند و به بردگی برده شد ولی خداوند متعال او را در کشوری متمدن و پیشرفته با سابقه ای کهن در بت پرستی و شرک و کفر عزیز در میان مردم کرد.
بنابراین عزت بالاصاله از آنِ خداوند است و بالافاضة از آنِ مؤمنان و فرموده است:«مَن کَانَ یُرِیدُ العِزَّةَ فَلِلّهِ العِزَّةُ جَمیعاً»[18] هر که بزرگی و ارجمندی خواهد، پس [بداند که] بزرگی و ارجمندی همه از آنِ خداست ـ و به هر که خواهد دهد.
پس بیعت کردن با ظالم و ستمگر و مستکبر برابر با ذلت و خواری است. مرگ در راه خدا مساوی عزت در دنیا و آخرت است.
اگر خود در مقابل دشمن کوچک بدانیم نشانه حقارت میشود و آنها همیشه می خواهند به ما القا بکنند که شما توانایی ندارید و بایت تحت اشراف ما باشید و نیازهای خود را باید از ما تامین بکنید این یعنی نشانه ضعف که متاسفانه خودمان هم با فرهنگ غربزدگی که آنها از ما بهتر هستند و پیشرفته تر هستند زمینه را برای این سلطه و ذلت فراهم می کنیم.
در کارزار کنونی یعنی جنگ تمام عیاری که دشمن اسلام بر علیه اقتصاد ما به راه انداخته است. باید بدانیم که انديشه اقتصاد اسلامي يکي از مهمترين عوامل تحقق عزت براي مسلمين است. بر اساس آموزه هاي اسلامي افراد بايد تلاش کنند که بي نياز از ديگران شوند و دولت اسلامي نيز در جهت تأمين نيازهاي اساسي آنها اقدام کند. در آموزه هاي اسلامي و در سيره و سخنان ائمه بزرگوار (ع) نيز اين مطلب ديده مي شود. براي مثال امام صادق (ع) در حديثي عزت مؤمن را در بي نيازي او از ساير مردم معرفي مي نمايد: «شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِيَامُ اللَّيْلِ وَ عِزُّهُ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ.»
اصل عزتمندی جامعه اسلامی، راه هرگونه نفوذ و سلطه کفار بر جوامع اسلامي در حوزه هاي مختلف سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي را مسدود مي نمايد و عدم وابستگي اقتصادي و جلوگيري از نفوذ فرهنگي را مورد نظر قرار مي دهد. وظيفه مسلمانان جلوگيري از سلطه بيگانگان بر مقدرات و سرنوشت کشور اسلامی و ازميان برداشتن زمينه هاي وابستگي است.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «الَّذينَ يَتَّخِذُونَ الْکافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»[19]
همانها که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب میکنند. آیا عزّت و آبرو نزد آنان میجویند؟ با اینکه همه عزّتها از آن خداست؟!
این آیه شریفه مسلمانانی را که راه عزت، اقتدار و سربلندی خود را در ارتباط عمیق تر با کافران جستجو می کنند ناصحیح دانسته، و تمامی عزت و اقتدار مسلمین را در گرو پیوند با خدا می داند.
یکی از مواردی که می توان عزت و سربلندی خود را حفظ کرد و تحت تسلط بیگانگان و نفوذ آنها قرار نگیریم حمایت از محصولات جامعه اسلامی و توسعه آن است که ما را از وابستگی خارج می کند و نقش مهمی در حفظ عزتمندی جامعه اسلامی دارد.
اگر تفکر به وابستگی و نیاز به بیگانگان و حضور سرمایه گذار خارجی در کشور داشته باشیم تا اقتصاد ما شکوفا باشد می شویم مثل کشور هایی مثل اندونزی که شرکت چند ملیتی تولید پوشاک و لوازم ورزشی « نایک» با درآمد سالانه بیش از ۲۰ میلیارد دلار ۴۴ هزار نیروی کار در سراسر جهان دارد.
یکی از شعب خود را در این کشورتاسیس کرده که روزانه هزارن جفت کفش تولید می کند.
کارگران اندونزیایی این کارخانه در ازای روزی یک دلار! موظفند از ساعت ۷ صبح تا ۹ شب در محل کار حاضر باشند. به این کارگران روزی دو وعده برنج سفید خالی داده می شود و هر کارگر در هر روز تنها سه بار می تواند دستشویی برود! و اگر کسی به بیش از این مقدار نیاز داشته باشد بایید خود را پوشک کند!!! و این به این دلیل است که شخص کمترین وقت را تلف کند.
نکته جالبی که اینجا وجود دارد این است که قیمت تمام شده برای تولید هر جفت کفش در سال ۲۰۱۲ برای شرکت نایک ۷ سنت است، در حالی که همین کفش ها در سال ۲۰۱۲ در بازارهای جهانی به قیمت ۱۲۰ دلار به فروش می رفت!!!و این یعنی بردگی مدرن!
یک شرکت چند ملیتی مثل نایک اگر بخواهد در آمریکا محصولش را تولید کند با مشکلات زیر مواجه است:
- مواد اولیه گران قیمت
- بازار اشباع شده
- رقیبان قدرتمند
- مالیات سنگین
- انرژی گران قیمت
- کارگران گران قیمت و پر توقع
همین شرکت اگر بخواهد محصولش را در کشورهای به اصطلاح جهان سوم تشنه پیشرفت مثل اندونزی تولید کند از مزایای زیر برخوردار است:
- مواد اولیه ارزان قیمت
- بازار میلیاردی اشباع نشده
- بدون رقیب یا رقبای ضعیف
- بدون مالیات یا مالیات اندک
- انرژی ارزان
- کارگران ارزان قیمت
این یعنی کمال سوء استفاده از کشورهای دیگر برای رشد اقتصاد خودشان.
لذا باید اقتصاد از درون خودمان وبا حضور در صحنه و حمایت مردم خودمان بجوشد.
مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) فرمودند:
اینکه ما نگاه کنیم ببینیم کالاهای مصرفی ما، از خوراک گرفته تا پوشاک، تا وسایل منزل، تا کیف و کفش بعضی از بانوان، تا وسایل مدرسه و دفتر و قلم و امثال اینها از خارج بیاید، این مایهی شرمندگی است! انسان احساس شرم میکند؛ هم در مقابل تولیدکنندهی داخلی احساس شرم میکند، هم در مقابل آن کسی که این جنس را از بیرون برای ما میفرستد.[20]
و در جای دیگر فرمودند: نسل جوان و پرافتخار این سرزمین، پرچم استقلال، عزت، عظمت و شرافت ایران را بلندتر از هر زمان دیگر به اهتزاز درخواهد آورد.[21]
[1]. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی
[2] سورهی فاطر آیه 10
[3] سورهی منافقون آیه 8
[4] . آیه 139
[5] سوره شعرا آیات 103 و 104
[6] سوره شعرا آیه 217
[7] سوره شعرا آیات218 و 219
[8] سوره شعرا آیه 220
[9] بیانات در مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله) ۱۳۹۱/۰۳/۱۴
[10]. تاریخ طبرى، ج 4، ص 311؛ ارشاد مفید، ص 435 و بحارالانوار، ج 44، ص 383.
[11]. مقتل الحسین خوارزمى، ج 1، ص 241.
[12]. کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، محمدحسین رجبی دوانی
[13]. اخبار الطوال، ص 253.
[14]. بحارالانوار، ج 45، ص 49 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 119 - 120
[15]. بحارالانوار، ج 44، ص 192 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 75 - 76.
[16]. عبدالواحد التمیمی الآمدی، غررالحکم و دررالکلم، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1407 ق. ج 2، ص 298.
[17]. أبو جعفر محمدبن یعقوب الکلینی، الکافی، صححه و علّق علیه علی اکبر الغفّاری، دارالکتب الاسلامیة، طهران، 1388 ق. ج2، ص 312.
[18]. سوره فاطر، آیه10
[19]. سوره نساء، آیه 139
[20]. 1/1/1396
[21]. 1/1/1397