به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله علوی بروجردی در ابتدای درس خارج خود به بیان مباحثی در خصوص حوزه علمیه پرداخت که مشروح سخنان این استاد حوزه بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
گریه بر امام حسین علیهالسلام تشیع را حفظ کرده است
ما عاشورا را پشت سر گذاشتيم، نزديك به هزاروسيصدوهشتاد سال از حادثه عاشورا گذشته است و هنوز نام و حرکت و اهداف سيدالشهداء (علیهالسلام) بسیار قرص و محكم و غنيتر و قويتر از گذشته باقي مانده است؛ ولي متاسفانه همانطور كه پیش از این هم عرض كردم دستهايي در کارند و افرادی مدام در اين مساله به صوَر مختلف تشكيك ميكنند؛ سياست هم بهانه يك عدهاي براي كوبيدن است؛ هنوز كه هنوز است حتی در بین بعضي از كساني كه دستي در حوزه و دانشگاه دارند، بحث گريه مطرح است و شروع به توجیه ميكنند که قيد لازم دارد و گريه اگر چنين و چنان باشد خوب است؛ اما باید توجه داشته باشیم رواياتي كه نقل شده است از قبیل «مَنْ بَكیٰ اَوْ اَبْكيٰ اَوْ تَباكيٰ فَلَهُ الجَنَّةُ»، قید ندارد و ما هم هيچوقت نميخواهيم با تمام اصول و اساسي كه داريم تنافي ايجاد كنيم؛ منتها واقعيتی را در نظر بگيريم و خود كلام آقا سيدالشهداء (علیهالسلام) را فراموش نكنيم که «اَنا قَتيلُ العَبَرَةِ»؛ ما سيدالشهداء را ميبينيم كه هر سال روي احساس مردم قدم ميگذارد؛ گريه عاليترين حالت احساسي است؛ يعني گريه پيش نميآيد مگر اين كه انسان واقعا متاثر باشد؛ چون همه زود به اشك و گريه نميافتند و احساس انسان بايد برانگيخته بشود؛ اگر كسي احساس مظلوميت براي سيدالشهداء و آن طفل شيرخوارهاش نكند اين اشك چطور در چشمش ميآيد؟ از همان ابتدا اهل بیت (علیهمالسلام) ميخواستند اين رابطه محفوظ بماند؛ یاد سيدالشهداء در دلها باشد؛ احساسها برانگيخته بشود و اين را توجه داشته باشيد که همين گریه و احساس است كه تشیع را حفظ کرده است؛ وجود مقدس آقا عليبنموسيالرضا (علیهالسلام) ميفرمايند: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ»؛ اين چه معنایی است که براي هر چيزي خواستي گريه كني براي سيدالشهداء گريه كن؟ چرا؟ براي اينكه احساس مظلوميت در دل انسان جوانه و چشمه بزند و بركات از اين جا پيدا بشود. سيدالشهداء عاشورا را به پا كرد که ما تا امروز «لا اله الا الله» میگوييم؛ اگر مسير صحيح را تشخيص ميدهيم و مسير اسلام سلطنتزده و ظالمزده را نميرويم براي اين است كه سيدالشهداء در دل و جان ما مانده است؛ لذا تقاضا میکنم اين میراث را خرابش نكنيم؛ مصداق «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْديهِمْ» نشویم؛ به دست خودمان ريشهها را خراب نكنيم.
بساط عزاداری امام حسین(ع) را فقرا به پا میکنند
مردم نسبت به سيدالشهداء فوقالعاده محبت دارند و عجيب و غريب هستند و قصهها هم در اين بين هست؛ يكي از عزيزان در يزد که آدم موثقی بود برای من نقل ميكرد: در آنجا عدهاي از جوانان هيئت داشتند؛ (مثل همينجا كه ميبينيد در محلات جوانها هيئت بر پا ميكنند و پرچم ميزنند و غذايي و بساطي دارند) سالی پولشان كم آمده بود و سراغ آقايي از تجّار يزد رفتند كه ما پولمان كم آمده است و ميخواهيم هيئت به پا كنيم چون هر سال اينجا هيئت به پا ميكرديم اما امسال نميتوانيم؛ اين آقاي تاجر يك برگه چك به اينها داد و گفت هر مبلغ احتياج داريد روي آن بنويسيد؛ اينها هم خوشحال چك را گرفتند و مبلغ خوبي هم نوشتند كه همه مخارجشان را تأمين بكند؛ برگه چک را دادند تا امضاء كند اما نگران بودند كه شايد مقداري مبلغ را بالا نوشتند امضاء نكند؛ اين آقای تاجر هم دستش را گذاشت روي مبلغ كه نبيند و برگه چک را امضاء كرد و به آنها برگرداند؛ اين جریان واقع شد و مدتی گذشت تا اين آقاي تاجر مريض شد و از دنیا رفت؛ دوستانش او را در خواب ديدند که خيلي اوضاع و احوال خوبي دارد با اينكه آنطور آدم خیلی خوبي نبود؛ به او گفتند: اين اوضاع را از كجا داري؟ گفت: اینجا كه آمدم نامه عمل مرا وقتي آوردند، دیدم تمام کارهایم را نوشتهاند؛ آن كسي كه امضاء ميكرد دست گذاشت روي نامه عمل من و امضاء كرد و مرا رد كرد؛ همانطور كه من دست گذاشتم روي مبلغ و چک را امضاء کردم.
مردم از جانشان براي امام حسين مايه ميگذارند؛ اما در روزنامهها و اين طرف و آن طرف و در فضاي مجازي مینویسند چرا در هيئتها خرج ميكنيد؟ به فقرا كمك كنيد؛ من به بعضي از آقايانی كه آمده بودند گفتم اتفاقا همان فقرا هستند كه اين بساط عزاداری را به پا ميكنند نه ثروتمندان؛ همان فقرا از زندگیشان و نان شب خودشان و زن و بچههايشان ميزنند و در هیئات خرج ميكنند؛ شما امسال ديديد در قم و در شهرهاي ديگر اين همه گراني بود و اين هيئات نزد ما ميآمدند و از گرانیها ناله ميكردند؛ قیمت ظرف يكبار مصرف چندبرابر شده است؛ اما آيا عزاداری سيدالشهداء لنگ ماند یا كم آمد؟ مردم نگذاشتند كم بيايد؛ نه تنها در حال حاضر بلکه در زمان جنگ هم مردم نگذاشتند عزاداری امام حسین کم و کسری داشته باشد؛ بارها گفتهام در زمان جنگ قند و شكر كوپني بود؛ شكري كه بابت كوپن ميگرفتند گاهی براي قنداغ طفل نوزادش كفاف نميداد اما شربت امام حسين ايام عاشورا تعطيل نشد؛ اينها واقعيات است؛ همان فقرا هستند كه دارند كمك ميكنند؛ مردم نسبت به سيدالشهداء از جان و دل حركت ميكنند؛ اینطور هم نیست که فقط به حرف ما روحانیت گوش دهند؛ مردم در اين جهت دنبالهروي ما نيستند بلکه ما در پی مردم حركت ميكنیم؛ وقتي شب اول محرم ميآید قبل از اين كه ما به فكر بيفتيم، «يا حسين»ها شروع و پرچمها نصب ميشود.
جمهوری اسلامی با عزاداری سیدالشهدا بهوجود آمده است
امسال بحمدالله خيلي وسيع در كشورهاي مختلف دستهجات عزاداري و سينهزني و زنجيرزني علیٰرغم همه سمپاشيها به پا شد؛ گاهي از اوقات من ميديدم در تلويزيونها و راديوها تحليل ميكنند و مينويسند كه جمهوري اسلامي از اينجا پول ميفرستد كه در فلان کشور عزاداري كنند و دسته عزا به راه بيندازند؛ ولی متاسفانه توجه ندارند که خود جمهوري اسلامي هم با اين عزاداريها به وجود آمده است و از همین عزاداریها سر پا مانده است؛ شما يادتان نيست محرم و صفري را که در همان ايام شروع این نهضت اسلامی و دوران انقلاب گذشت؛ عاشورا نه تنها در عصر ما بلکه در زمان مشروطيت و در طول تاریخ شیعه حركتساز بوده است؛ اینقدر متوجه نیستند که مگر بساط عزاداری بساطي است كه با بودجه يك مملكت و دو مملكت بچرخد؟ كساني اين عزاداريها را به پا ميكنند كه اصلا ربطي به جمهوري اسلامی ندارند؛ مليتهاي ديگری هستند؛ در كانادا، تورنتو، لندن، دانمارک، هند، پاکستان و کشورهای دیگر صف عزادارها و دستهجات سينهزن و زنجيرزن خيلي عجيب و غريب است؛ فيلمهايش را ببينيد؛ در افغانستان رئيس جمهور افغانستان در عزاداری منطقه شيعهنشين شركت ميكند و تدابير خاص امنيتي براي آن منطقه ايجاد ميكند كه عزاداري درست انجام بشود؛ من دنبال مي كردم چند تا رئيس كشور راجع به عاشورا و امام حسين حرف زدند؛ در تركيه آقاي اردوغان حرف زد؛ نخست وزير جديد پاکستان حرف زد؛ رئيس جمهور افغانستان صحبت كرد؛ نخست وزير هندوستان به مجلس عزاي حسيني رفت و در كنار عزادارها عزاداري كرد با اينكه آقاي نخست وزير هند ليدر يكي از احزاب تندروی هندو است؛ چشم باز کنند و ببینند که سال به سال عاشورا گستردهتر ميشود؛ سال به سال اين عظمت بيشتر ميشود و ما هم باید از این عظمت بهره بگيريم.
ریشه عاشورا و عزاداری را نمیتوان زد
همانطور كه بارها نقل كردم مرحوم آیتالله بروجردي به آقايان وعاظي که از تهران خدمت ایشان آمده بودند، فرمودند: چه آقاي فلسفي كه در مجالس دههزار نفري منبر ميرود و صحبت ميكند و چه آن آقایی كه در مجلس زنانه برای چند نفر معدود روضه میخواند، يك وجه مشترك داريد و آن اين است كه شما امام حسين را به خانهها و مجالس مردم ميبريد و زير سايه امام حسين دين مطرح ميشود و مردم از شما مساله خمس ميپرسند و شما جواب ميدهيد و مردم وجوهات میپردازند و بدین ترتیب حوزهها شکل میگیرد و مرجعيتها ميچرخد و همه ما وامدار شما روضهخوانها هستیم و حوزه آقا حجتبنالحسن وامدار سيدالشهداء است؛ وقتی کسی مانند آیتالله بروجردي اینگونه ميگويد پس چرا عاشورا را ميخواهيم خرابش كنيم؟ هر روز شبههای در گوشهاي وارد میکنند؛ حريف نشديد بس كنيد.
نقل است که ناپلئون بناپارت با كليسا و پاپ در افتاده بود و تهديد كرد و به اسقف اعظم فرانسه گفت ريشه مسيحيت را ميزنم؛ اسقف گفت: شما موفق نميشويد؛ گفت چرا؟ گفت براي اينكه ما سالهاست داريم همين كار را ميكنيم اما موفق نشديم؛ لذا توجه داشته باشیم ريشه را نميتوانیم بزنيم؛ صدام ميخواست بزند چه بر سرش آمد؟ زماني دسته طويريجیها و اين پیادهروی اربعين را به مسلسل میبستند؛ من خودم شنيدم از آقايان عراقيها که در مسير كربلا عدهاي ميرفتند و كساني شب در منزلشان به اينها پناه ميدادند تا بخوابند؛ صبح مامورها ميآمدند بچههايشان را ميبردند اعدام ميكردند؛ يعني اصلا كسي جرأت نميكرد درب خانهاش را براي اين كساني كه راهي كربلا بودند باز کند؛ اما عاقبت چه شد؟ صدام كجاست؟ رضاخان در همين ايران خودمان چه کرد؟ عاقبتش چه شد؟ در بروجرد ما آن وقت ميگفتند ماموری به مافوقش ميخواست گزارش بدهد گفته بود امروز يك صداي يا حسين نگذاشتيم از اين شهر بلند بشود؛ راست هم ميگفتند و اين كار را کردند اما آیا امام حسين تمام شد؟ نتوانستيد بجنگيد رها كنيد؛ قدرتها نتوانستند امام حسين را از بين ببرند؛ بنياميه و بنيعباس تلاش كردند؛ فقهایشان تلاش كردند مثل غزالي كه گفت عزاداري جايز نيست به حساب اينكه اگر براي امام حسين عزاداري كنيد علامت سوال ممکن است روي خلفا برود و لذا عزاداري جايز نيست؛ اين حرفها را گفتهاند و هنوز هم دارند ميگويند اما گاهي از اوقات حقايق از زبان خودشان صادر ميشود؛ آنها نتوانستند امام حسين را بكوبند پس ما هم بيخود وارد نشويم و مردم را آزار ندهیم و اذيت نکنیم.
من فيلمي ديدم خيلي تاثرآور بود؛ آقایي اول ظهر آمد به هيئت تعرض کرد كه بياييد نماز اول وقت بخوانيد؛ عيبي ندارد نماز خيلي خوب است و نماز اول وقت هم مستحب است اما اگر کسی نخواست به اين مستحب عمل كند، فسق نكرده است؛ چون نماز تا آخر وقت رخصت دارد؛ اگر کسی نماز صبحش را ده دقیقه به آفتاب بخواند آیا خلاف شرع كرده است؟ خود شرع رخصت داده است؛ مواقع ديگر نماز اول وقت مطرح نيست اما به عاشورا و دستهجات عزاداری و بساط امام حسین که میرسد نماز اول وقت مهم میشود؛ بله به نماز اول وقت تشويق و ارشاد بكنيم که استحباب دارد؛ اما نه به اين نحوه برخورد تند بكنيم كه عكسالعمل آنگونه باشد و آن سيد اولاد پيامبر را بريزند كتك بزنند و بعد هم به مسجد تعرض بكنند؛ چرا بايد اين كار را بكنيم؟ چرا بايد به اين جا بكشد؟ مواظب باشيم و پخته عمل بكنيم؛ جاي امر به معروف و نهي از منكر را بدانيم؛ به این مسائل توجه داشته باشيم که در حركاتمان سنجیده عمل كنيم؛ به مردم احترام بگذاريم؛ اينجا اين آقا دارد عزاداري ميكند من چرا متعرضش بشوم؟ پنج دقيقه یا ده دقيقه از وقت نماز گذشت آهسته به مسئول هيئت تذكر بدهم که اگر نماز اول وقت باشد بهتر است اما الزام و بايد و نباید در اين كارها نکنیم؛ اگر این شخص عزادار قدري ديرتر نماز خواند خلاف شرع نكرده است؛ این منكر نيست كه من نهياش بكنم؛ توجه داشته باشيد ما نماز اول وقت را تشويق ميكنيم که استحباب و بسیار ثواب دارد اما در وقت نماز تا آخر وقت رخصت قائل شدند؛ شما همه جا اين رخصت را ميدهيد اما فقط براي عزاداری امام حسين كه ميشود سخت ميگيريد و اين رخصت دیگر به كسي داده نميشود؛ کارها را خراب نكنيم.
یادی از طلبه فاضل مرحوم آقای شیخ محمد تولایی و شرایط مالی طلّاب
گاهي از اوقات چهرهاي از اين عمامه نزد مردم میسازیم كه هر كاري مردم ميخواهند بكنند ما با آنها مخالف هستيم؛ آنوقت اين شيخ بنده خدا در مشهد مرحوم آقاي تولايي کشته میشود؛ طلبه فاضلي كه نه كاري به جايي و نه سمتي و شغلي داشته است؛ فقط طلبهای ساده بود و ماشينش هم بنز نبوده است، پيكان بوده است که ديگر نو ندارد، ارزش پيكان هم ديگر معلوم است، فردی بيايد چاقو بزند و برود؛ انتقام از چه چيزي ميخواستيد بگيريد؟ آدمي كه اينجور بيمحافظ در كنار ماشين پيكانش ايستاده چهكاره است كه شما ميخواستيد از او انتقام بگيريد؟ اين انتقامهاي كور متاسفانه خطرناك است؛ اينها اساس را به هم ميريزد؛ اینها مسائلي بود كه من ميخواستم تذكر بدهم مخصوصا نسبت به اين طلبه فاضلي كه بسيار مظلومانه از دنیا رفت؛ آن آقايي كه زده معلوم نيست چه کسی است؟ زده و رفته است؛ چرا زده است؟ با دين مخالف بود؟ با آخوند مخالف بود؟ با عمامه مخالف بود؟ با حكومت مخالف بود؟ من انگيزهاش را نميدانم چه بوده اما ناجوانمردانه اين طلبه مظلوم را زده و رفته است؛ آیا همه اين طلبههايي كه در حوزه هستند از دولت بودجه ميگيرند كه شما به اينها تعرض ميكنيد؟ من در آن سخنراني نشست اساتید سال قبل گفتم اين بودجهاي كه ميآيد نه اساتيد حوزه و نه طلبهها از اين بودجه سهم ندارند؛ حتي تقاضا كردم از آقايان مسئولان حوزه كه شفافسازي كنيد؛ آنها هم وعده دادند و بعضی عنايت كردند و شفافسازي كردند؛ مردم باید بدانند اين طلبهها با اقل ما يمكن زندگی میکنند؛ اقل ما يمكن يعني شما خط فقر را در مملكت در نظر بگیرید و با شهریه طلّاب مقایسه کنید؛ خط فقر را ميگويند پنج میليون تومان است البته اگر درست باشد؛ از آن طرف طلبه چقدر شهريه ميگيرد؟ طلبهاي كه تمام رتبهها را امتحان داده و بالا آمده است شهريهاش به يك میليون تومان نميرسد؛ اين است وضعيت طلبه در حوزههای علمیه؛ اينجور دارد زندگي ميكند و درس ميخواند در حالي كه امكانات برايش فراهم است كه برود جایی دیگر درآمد كسب كند اما ايستادگی میکند و درس ميخواند؛ چرا مردم ما نبايد اين معاني را متوجه باشند؟ چرا نبايد تفاوت بگذارند؟ ما به هر حال مقداری از آنچه كه مربوط به عملكرد ما هست را توجه داشته باشيم.
برخی مسائل ما در طهارت هنوز حل نشده است
بعضي از آقايان به حوزه اشکال کردهاند که حوزه سكولار است و حوزه چنين و چنان است؛ اما عزيزان بدانید که اين عنوان سكولار و عناويني از این دست كه در بين ما وارد و مطرح شده است، معاني مختلف دارد و معناي جزمي ندارد كه بيايند حوزه و روحانيت و دين و همه چيز را با آن بسنجند؛ مرادشان از اين اصطلاح چیست؟ اگر مرادشان اين است كه حوزه به زندگي و مشكلات و وضعيت و دغدغههای مردم كاری ندارد كه اين به شهادت تاريخ حوزه دروغ است؛ اصلا تشيع يك مذهب سياسي است و اصلا نميتواند نسبت به مردم بياعتنا باشد؛ آنكه به نظر این آقایان سكولار است حوزههاي ديگران است كه اطاعت از هر كسي را واجب ميدانند؛ آنهايي كه فقط براي حكومت ظالمين ايدئولوژي درست میكنند سکولار هستند نه حوزههاي شيعه كه مراجعش هر وقت در هر جریانی كه پیش آمده وارد شدند و ملجأ و پناه مردم بودند؛ ميرزاي شيرزاي را ببينيد؛ آخوند خراساني را ببينيد؛ میرزای نائيني را ببينيد؛ مگر نبوده كه اين بزرگان در همه امور وارد شدند؟
اگر مرادشان از سکولار اين است بحثهايي كه در حوزه ميشود به دردنخور است من خيلي از بعضی تعجب ميكنم؛ گاهي از اوقات ميخواهند به حوزه فحش بدهند ميگويند آقايان علما در مسائل طهارت ماندهاند؛ ولی در همین طهارت، مسائل ما هنوز حلنشده باقی مانده است؛ در همین طهارت که از نظر این آقایان ساده و پیش پا افتاده است ما امروز مسائل حلنشده داريم؛ من مسائل بسیاری در طهارت به شما نشان ميدهم كه الان ابتلاي عجيب و غريب مردم است و ما براي آن جواب درست و حسابي نداريم؛ بله ما بحث حكومت و بحث حدود داريم؛ اما شما به مشكلاتي هم كه براي بحث كردن چنین موضوعاتی وجود دارد توجه داشته باشيد؛ حوزه دين و حوزه علم مثل حوزه هنر بايد آزاد باشد؛ يعني چه آزاد باشد؟ يعني اشخاص آزادانه بحث كنند و مبنا اختیار كنند و نظريهپردازي كنند و يقهشان را كسي نگيرد که چرا اينطور گفتي؟ نتيجه تحقيقات چرا اين شد؟ تكامل علوم به آزادي است؛ علم آزاد تكامل پيدا ميكند و از نتيجهاش ميتوانيد بهرهبرداري كنيد؛ اما اگر گفتيد اين بحث را نكن؛ اين بحث و آن بحث مصلحت نيست و اين مبنا اختيار نشود؛ اين نحوه كه بحث نميشود.
شما هم نباید توقع داشته باشيد كه حوزه فقط طبق سليقه شما بحث بكند و نظر بدهد؛ چنین چیزی در حوزه ممكن نيست؛ مثلا در همين اقامه حدود در زمان غيبت که آيا ما حدود را در زمان غيبت ميتوانيم جاري كنيم يا نه؟ شما ببينيد چقدر بحث شده است و اقوال را ببينيد و پخته كنيد؛ هیچ اشكالی ندارد افرادي اختيار كنند که اقامه حدود در زمان غيبت جايز نيست و فقط بر عهده امام علیهالسلام است؛ اين آقا اینچنین اختيار كرد آن آقايي كه مخالف است در مقابل اشکال بكند و جواب داده بشود؛ در اثر اين اشکال و جوابهاست كه علوم ترقي ميكند؛ فخر رازي که به او امام المشككين ميگويند از خودش خیلی مبنا ندارد ولی مدام اشكال ميكند؛ البته اشكالات قوي دارد و مخصوصا در حوزه فلسفه اشكالات عميقی ميكند؛ خدا رحمت كند مرحوم شهید آقاي مطهري استاد بزرگوار ما ميفرمودند فخر رازي با همين تشكيكاتی كه دارد حق بزرگي بر گردن فلسفه مطرح شده در دنياي اسلام دارد به حساب اين كه شبهاتش را بزرگان در مقام جواب بر آمدند و اين باعث تكامل اين علم شد؛ در فقه هم همينطور است.
ما هم منجمد نيستيم بگوييم پنجاهودو كتاب از طهارت تا دیات بیشتر در فقه نداريم و ديگر کتابی لازم نیست؛ اين كتابها بر اساس رواياتي كه به ما رسیده است و بر اساس اطلاعاتي كه مردم داشتند شکل گرفته است؛ شما بياييد كتاب جديد بياوريد؛ بحثهاي جديد لازم داريم؛ در مسائل بانكها ما خيلي حرف زديم؛ گاهي حرف ميزنيم و از خود حوزه ما را نمیتابند؛ حرف را بايد گوش كنيد و در آن تامل كنيد؛ اين بساطی است كه ما با بانکها بر سر مردم آورديم و خودمان هم همگی اشكال ميكنيم اين بهرهها چیست که ميگيريد؟ سود و جريمه چیست که ميگيريد؟ اما اينها را چه کسی برای بانکها درست كرده است؟ ما خودمان به نام اسلامي كردن بانكها اين بساط را درست كرديم؛ آیا قبلا بانكها اينجوري بوده است؟ ما به اسم اسلامي كردن نظريات بعضي از آقايان فقها را وارد كرديم؛ اما اين اشتباه بوده است؛ شما اقتصاد را هم بخواهيد تفسير كنيد بر اساس پيشدادهها و پيشذهنيتها آن را بحث نكنيد و آزاد بگذاريد؛ از طرفی هم به نظر شما اقتصاد اسلامي است ولی ما اين حرف را ميزنيم كه ما اقتصاد اسلامي يا فلسفه اسلامي يا روانشناسي اسلامي نداريم؛ اينها علوم ديگري هستند؛ بله اسلام در مقايسه با اين حقايق، مطالبي و ارشاداتي دارد که حرف ما اين است اين ارشادات را درست تبيين كنيم.
حوزه بايد ريشهاي وارد شود و بحث كند؛ اين كه حوزه به همه مسائل بپردازد قطعا خواسته ما همين است؛ ما از خدا ميخواهيم كه درسها در همه زمينهها پختگي پيدا كند؛ اما بعضي فكر ميكنند فقط در حوزه درس خارج اگر کسی مثلا کتاب قضا بگوید خيلي خوب و انقلابي است اما اگر کتاب حج یا صلاة بگوید ضد انقلاب است؛ توجه داشته باشید که درس خارج براي تربيت افراد به جهت استنباط احكام است؛ يعني ما وارد ميشويم طرق استنباط احكام را ياد ميدهيم؛ يعني چه ياد ميدهيم؟ يعني فرق نميكند كتاب مورد بحث چه كتابی باشد؛ اين آقاي طلبه و فاضل اين رويه و روش استنباط را طبق مذاق استاد ميآموزد؛ اين تازه خودش در ورطه تحقيق می افتد و ميخواهد كار كند دیگر چه فرقی ميكند آموزش در كتاب طهارت یا صلاة يا حج یا حدود و قضا باشد؛ آن قواعد اصولي كه به كار برده ميشود همان است؛ آن روشي كه براي استظهار از روايات به كار برده ميشود همان است.
لذا اينگونه اشكال كردن عوامانه است؛ آقایان خیال میکنند اگر كل درسهاي خارج مسائل مورد نظرشان را مطرح كنند، حوزه خيلي فوقالعاده میشود؛ اما اینطور نیست در درسهاي خارج هرچه بحث بشود خوب است؛ درس خارج بحث استنباطي است و ما روش استنباط ياد میدهيم؛ معيار مرجعيت هم در استنباط است؛ ما در بحث اجتهاد و تقليد هم گفتيم معيار اعلميت، اقواييت در استنباط است؛ حتي طبق اين نظريه ما به تجزي در اجتهاد قائل نيستيم چون تجزي در اجتهاد معنا ندارد؛ اين آقا یا قوه استنباط دارد يا ندارد؛ اگر قوه استنباط دارد در هر كتابي وارد بشود همين است؛ بله تجزیه در فعلیت اجتهاد است؛ کسی در كتاب حج كار كرده است و در مكاسب كار نكرده است؛ این فعليت است اما تجزي در اجتهاد كه قوه استنباط در این کتاب داشته باشد و در آن کتاب نداشته باشد اصل اين حرف غلط است؛ اعلميت هم به اقواييت در اين استنباط است؛ هر كس استنباطش از دیگران اقوي باشد، اعلم میشود. حوزه اين است.
لذا درسهاي خارج را تخطئه نكنيد؛ حوزه قم را بعضيها به بيسوادي رمي نكنند؛ بله ما سر برنامهها و درسها و امتحانات اشكال داريم و به آقايان هم تذكر ميدهيم و محترمانه هم میگوییم و آقايان هم دارند زحمت ميكشند؛ اما حوزه قم الان بزرگترين حوزه علميهی نه شيعه بلكه دنياي اسلام است؛ اينجا در قم اساتيد بسيار قابل و فاضل و قوي هستند؛ ما ميشناسيم و با خيلي از اين آقايان همدوره بوديم و اساتيد بزرگوار هستند؛ طلبههايي كه واقعا از صميم قلب با تمام محروميتها دارند زحمت ميكشند و با کمترین امکانات درس ميخوانند؛ حق اين ها را ضايع نكنيم؛ گاهي موسساتي هستند قوي دارند كار ميكنند؛ نويسندگاني داريم با ابتكار و با شهامت دارند كار ميكنند و مطلب مينويسند؛ حوزه قم امروز حوزه پويايي است؛ حوزه قم امروز سرمايهاي براي شيعه است نه فقط سرمايه براي ايران و نه فقط سرمایه براي نظام؛ من بارها گفتم نظام جمهوری اسلامی وليد حوزه است و نميتوانيم نسبت به آن بيتفاوت باشيم اما حوزه، حوزه شيعه است نه حوزه ايران؛ ما در هندوستان تنها به اندازه كل جمعيت ايران شيعه داريم؛ مگر ميشود حوزه و مرجعيت فقط فكرش را به يك نقطه منحصر كند و از بقيه غافل بماند؟ ما چهارصد میليون شيعه در دنيا داريم و حوزه براي مجموعه شیعه دارد كار ميكند؛ حوزه دارد كار ميکند كه اگر فردا نداي اهل بيت در سراسر عالم یا سراسر دنياي اسلام طنينانداز شد جوابگوي همه مسائل باشد؛ فقه بايد پويا و بهروز باشد؛ ما در موضوعشناسي مشكل داريم و بايد اين مشكلات را برطرف كنيم؛ ما اگر ديني داریم جاودانه كه تا آخر دنيا ميخواهيم بمانيم بايد زندگي مردم را هم بتوانيم اداره كنيم.
گاهي با نظراتی به اصطلاح بسيار تنگنظرانه اينجور نميشود اداره كرد، بلکه باید پخته و با تدبير كار بكنيم؛ بین فعليت استنباط در درس و فعليت آن در اجتهاد افراد فرق بگذاریم؛ شما در تمام طول تحصيلتان فقط چند كتاب فقهي ميتوانيد بخوانيد اما بعد از آن احتياج داريد به استنباط در پنجاهودو كتاب موجود؛ مگر ما همه كتابها را بالفعل نزد اساتيد خواندهایم؟ آن قوه استنباط بايد حاصل بشود و طلبه خودش به این قوه در كار بیفتد و بر حسب ضرورتها كه ميبيند فعلیت داشته باشد؛ لذا اين كه تخطئه كنيم درسهاي خارج را درست نیست؛ اين را فقط حساب نكنيد؛ بله مسائل فردي و مسائل اجتماعي هست اما در مسائل اجتماعي هم همانطور که عرض کردیم بهگونهای باشد كه زمينه براي ورود حوزه و بحث اساتيد باشد؛ نروند يقه استاد را بگيرند كه آقا اين بحث را ديگر نكن؛ اينجور نباشد؛ بحث آزاد باشد و بعد ما باید در فقه بر اساس روایات اهل بیت و منابعی که داریم توليد فكر و ایده و نظريهسازي بكنيم؛ به روايات ما آنجور كه بايد و شايد رسيدگي نشده است و ما پختگي لازم را نداريم؛ نميگوييم اخباري باشيم اما اين ميراث فوقالعادهاي است كه ما داريم و ديگران از آن محروم هستند و باید از آن بهرهبرداري كنيم.
امیدواریم اين شهامت را داشته باشيم و در همه بحثها وارد بشويم و نظر بدهيم و ديگران هم اينقدر باشهامت باشند که تحمل اين نظرات را داشته باشند و نظریه در مقابل نظريه است؛ شما هم نظريه در مقابل اعلام بكنيد و اين جور مقابله کنید نه با آبرو بردن و هوچيگري و داد و فرياد كردن و این در حوزهی ما حداقل جا بيفتد؛ اگر در حوزه ما جا افتاد در بقيه مملكت جا ميافتد ان شاءالله.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته.
نظر شما