به گزارش خبرگزاری «حوزه»، آیت الله العظمی مظاهری در درس اخلاق در شرح چهل حدیث، حدیث بیست و پنجم به سه توصيۀ کاربردي امام حسن مجتبي«سلاماللهعلیه» براي رستگاري دنيا و آخرت اشاره کرده اند که در ادامه می آید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي»
جناده که از اصحاب امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» بوده، نقل می کند در بیماری منجر به رحلت آن حضرت، خدمت ایشان رسیدم. دیدم وضعیّت جسمی امام«سلاماللهعلیه»خیلی ناراحتکننده است. سمّ مهلکی که به ایشان خورانده بودند، اثر کرده و جگرشان را تکه تکه کرده است. گفتم: چرا معالجه نمیکنید؟ فرمودند: مرگ معالجه ندارد. جناده میگوید: فهمیدم کاری از دستم برنمی آید، از این رو به ایشان عرض کردم مرا موعظه کنید.
افرادی که توجه دارند و هوشیارند، فرصتها را غنیمت میشمرند. جناده هم از آن فرصت کوتاه، به جای گریه و زاری، استفادۀ علمی و معنوی کرد. وقتی دریافت که در حال از دست دادن مولای خویش است، از ایشان نصیحت خواست.
این توصیه، که حاوی چندین فراز مهم است، در حساسترینِ مواقع، یعنی هنگام شهادت امام حسن«سلاماللهعلیه»بیان شده است و از این جهت، مهمترینِ نصایح است؛ چراکه اگر مطالبی مهمتر از آن بود، قاعدۀ فصاحت و بلاغت اقتضا میکرد که امام«سلاماللهعلیه»در آن موقعیّت ویژه، همان مطالب را بیان کنند.
در این جلسه، به شرح سه فراز از نصایح امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه»میپردازیم. آن حضرت میفرمایند:
«اسْتَعَدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ ... وَ اعْمَلْ لِدُنْيَاكَكَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً، وَ إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[1]؛ برای سفر آخرت آماده باش و توشۀ آخرت را قبل از آنکه اجل فرا برسد، جمعآوری کن. ... برای دنیا چنان کار کن که گویا تا ابد زنده هستی و برای آخرت بهگونهای تلاش کن که گویی فردا خواهی مرد. هرگاه بخواهى بدون داشتن فاميل و قبیلۀ بزرگ، عزيز گردى، و بدون داشتن سلطنت (مانند سلاطين) مهابت و بزرگى داشته باشى، از ذلّت نافرمانى خداوند، به سوى عزّت فرمانبرداريش بيرون آى.
اگر انسان مهیّا و آمادۀ عزیمت به منزل آخرت نباشد، معلوم است که خیلی خسارت خواهد دید. توصیه برای این آمادگی، در آیات و روایات زیاد به چشم میخورد. در نصایح فقها و علمای اخلاقی نیز شبیه این سفارش فراوان یافت میشود. مثلاً مرحوم شهید اوّل«رحمتاللهعلیه» در رسائل میفرماید: باید دائماً به فکر مرگ باشیم، همیشه آمادگی کوچ از این دنیا را داشته باشیم، در شبانهروز ده بیست مرتبه به یاد معاد بیفتیم تا نصب العین ما شود.[2]
انسان باید وقت خروج از خانه، به این فکر کند که آیا بر میگردد یا نه؟ در محلّ کار به خود بگوید: آیا من از اینجا خارج میشوم یا نه؟ هر شب موقع خواب، با خود بیندیشد که آیا فردا صبح بیدار میشود یا نه؟ و به این صورت، ده بیست مرتبه به فکر مرگ، قبر و قیامت باشد. با این فکر، اعمال خویش را اصلاح کند و راجع به گذشته، واقعاً توبه نماید و با توبه، گناهان و خطاهای خود را جبران کند.
علمای علم اخلاق، به این عمل، قانون مراقبه میگویند، که انصافاً قانون بسیار خوبی است. حتی امام هفتم، حضرت موسیبنجعفر«سلاماللهعلیه» میفرمایند:«لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ»[3]؛ کسی که هر روز نفس خود را محاسبه نکند، شیعه نیست.
بر این اساس، شیعۀ حقیقی باید پیش از خواب و هنگام رفتن به رختخواب، حساب روزش را بکند و محاسبۀ او نظیر کسی باشد که اکنون میخواهند او را در قبر بگذارند.
قرآن کریم میفرماید: برخی انسانها هنگام قبض روح، با خدا دردِ دل میکنند و می گویند:«رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ»[4]؛ خدایا مرا برگردان تا آدم بشوم. خطاب میشود: امکان ندارد و بايد در عالم برزخ بمانی!
امّا هر شب موقع خواب، انسان میتواند برگردد، میتواند توبه کند و توبۀ وی پذیرفته می شود. همان موقع انسان باید فکر کند که اگر اکنون ملک الموت جان مرا گرفته بود و بهجای رختخواب، به سوی قبر میرفتم، چه میکردم؟ پس حال که خداوند متعال توفیق توبه و بازگشت داده و میتواند پروندۀ اعمال خویش را پاک گرداند، باید نهایت استفاده را از این فرصت داشته باشد. بهخصوص در زمان حاضر که مرگهای ناگهانی فراوان شده، انسان باید بیشتر به یاد قیامت باشد و هر شب اعمال خویش را محاسبه و پس از آن توبه کند. به عبارت دیگر، بنا بر سفارش امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه»آمادۀ مرگ باشد. آن حضرت میفرمایند:قبل از آن که پشیمان بشوید، قبل از آن که بگویید:ای کاش! ای کاش! مهیّای سفر آخرت باشید. توجه داشته باشيد که این ای کاش گفتنها، در عالم قبر و برزخ و قیامت، فایدهای ندارد. چنانکه قرآن در آیۀ دیگری میفرماید: «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْديكُمْ»[5]؛ یعنی هرچه انسان از دنیا به آخرت بفرستد، در قیامت به همان مبتلا خواهد شد؛ اگر اعمالش خوب است، مونس خوب دارد و جایگاهش نیز مطلوب است، و اگر اعمال بد داشته، مونس او بد و وحشتناک خواهد شد و جایگاه ناپسندی به وی میدهند.
احتمال وجود معاد و عذاب برزخ و قيامت نيز کافي است که انسان مهیّاي مرگ باشد، چه رسد اينکه قطعي و يقيني است. اساساً اگر کسي به اين يقين هم نرسد، رفع «ضرر احتمالى» لازم و واجب است. ابنابیالعوجاء، که در در زمان امام صادق«سلاماللهعلیه» ميزيسته، شخصي نابغه، ولي کوردل بوده است. روزي امام صادق«سلاماللهعلیه» او را در مكّه ديدند. به وي فرمودند: تو چرا اينجا آمدهاى؟ گفت: براى اينكه تفريح كنم و كارهاى جنون آميز مردم را تماشا نمايم. امام«سلاماللهعلیه» فرمودند:
«انْ يَكُنِ الْامْرُ كَما تَقُولُ- وَ لَيْسَ كَما تَقُولُ- نَجَونا وَ نَجَوتَ وَ انْ يَكُنِ الْامْرُ كَما نَقُولُ- وَ هُوَ كَما نَقُولُ- نَجَونا وَ هَلَكْتَ»؛ اگر مطلب اين باشد كه تو مىگويى؛ كه قطعاً چنين نيست؛ ما و تو اهل نجات هستيم، ولى اگر مطلب اين باشد كه ما مىگوييم؛ كه قطعاً چنين است؛ ما نجات مىيابيم و تو هلاك خواهى شد. نقل شده است كه ابن ابى العوجاء، ساعتى بعد از اين جريان عبرت انگيز از دنيا رفت.[6]
همه باید توجه به مرگ و معاد داشته باشند و فکر این را بکنند که اگر الان به عالم برزخ بروند، چه دارند؟ چه توشهای آماده کردهاند؟ در عالم برزخ، شفاعت هم مشکل است، امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: برزخ با خودتان، در قیامت از شفاعت ما استفاده کنید.[7] اين جمله نياز به شرح دارد، ولي آنچه مسلّم است، اینکه پروردگار عالم، از حقّالنّاس نمیگذرد. به عزّت و جلال خودش قسم خورده که از ظلم ظالم، یعنی از حقّ مردم نمیگذرد: «وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا يَجُوزُنِي ظُلْمُ ظَالِمٍ»[8]
خواب يکي از علمای بزرگ را دیدند و فهميدند که نگران است. گفت: من هیجده تومان به فلان کاسب بدهکار بودم و این بدهکاری باقی مانده است. در عالم برزخ از من ميپرسند که چرا هیجده تومان را ندادی؟ آن آقا بیدار شده و به پسر ایشان که او نیز یکی از علما بود، ماجرا را گفته بود. پسر به بازار رفته بود و کاسب مورد نظر را پیدا کرده بود و پرسیده بود شما از پدر ما طلب دارید؟ گفته بود: بله، هیجده تومان طلب دارم. گفته بود: چرا به ما نگفتيد تا پرداخت کنيم؟ آن کاسب گفته بود: ترسیدم بگویم و شما منکر شوید، چرا خود آقا در دفترش ننوشته بود؟ بالأخره فرزندان آن عالم، بدهي او را رد کردند. همان آقا یا پسر ایشان خواب دیده بودند که آن عالم راحت و آسوده شده است.
اگر کسی از غفلت دوري کند و آمادۀ سفر آخرت باشد، از تضییع حقّ مردم حذر میکند، اموال مردم را به ناحق نمیخورد، احتکار نميکند، گران فروشي نميکند، از غیبت، تهمت و شایعه دوری میگزیند، به بزرگان، بهعنوان سیاست و بهعنوان انجام وظیفه، تهمت نمیزند. آبروی دیگران را نمیریزد، که بردن آبرو، بدتر از بردن مال است.
آدم باید تلاش کند که راحت از دنيا برود. خوشا به حال کساني که مثل گلی که بو ميکنند، جانشان را به جان آفرين تسليم مينمايند. اینگونه مردن، علم نميخواهد، تقوا میخواهد، آمادگي براي سفر ميخواهد.
مرحوم آیتالله آقای احمدی میانجی«رحمتاللهعليه» از رفقای خاص من بود. پدر ايشان که از علماي گرانقدر تبريز بود، گفته بود: من يک مرید بسیار متّقی در تبريز داشتم. آن مرد که سواد چنداني هم نداشت، اما با تقوا بود، روزی به دنبال من فرستاد و گفت: من حقّالله و حقّالنّاس بر عهده ندارم و اکنون آمادۀ سفر مرگ هستم. خیلی مهم است کسی بتواند دم مرگ چنین ادعایی بکند، خوشا به حال این افراد! خلاصه، از پدر آقای احمدی میانجی خواسته بود که هنگام مرگ در کنار او باشد. بنا بر نقل ایشان، بعد از نماز شب و اقامۀ نماز صبح، آن پیرمرد یک تلاطم درونی پیدا کرده و اسماء مبارک اهل بیت«سلاماللهعليهم» را بر زبان جاری کرده و به آنان سلام داده است. وقتی به نام مبارک حضرت ولی عصر«ارواحنا فداه»، رسیده، سعی کرده است از جای خود بلند شود که نتوانسته و با همان حالت به آن حضرت سلام کرده و از دنیا رفته است.
وقتی انسان خود را برای سفر مرگ آماده کرده باشد، هنگام مرگ، چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» به دیدن او میآیند و او را باخود به بهشت میبرند. عالم برزخ که شاید میلیاردها سال باشد، برای چنین شخصی یک لحظه است. در قیامت هم زیر لوای حمد، به دست أمیرالمومنین«سلاماللهعلیه» از آب کوثر مینوشد. با نوشيدن آب کوثر، اگر پیر باشد، جوان میشود. اگر جاهل باشد، عالم میشود، اگر صفت رذیله داشته باشد، رفع میشود و به یک انسان کامل مبدّل میگردد. با یک چشم بر هم زدن به دنبال أمیرالمومنین«سلاماللهعلیه» به بهشت موعود راه مییابد.
فراز ديگري از نصايح امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» اين جمله است که: «اعْمَلْ لِدُنْيَاكَكَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً»؛ برای دنیایت چنان کوشا باش، مثل این که تا ابد زندهای! و برای آخرتت طوري عمل کن که گويا فردا ميميري!
سعادت دنيا و آخرت با عمل به اين دستور، فراهم ميشود. بر اين اساس، همه بايد در کارهاي مربوط به دنيا محکمکار باشند، سرهمبندی در کارها نباشد و از تسامح و تساهل دوري کنند. هرکس هر کاري ميکند و هرچه ميسازد، ابدي و محکم باشد.
در روایات میخوانیم: رسول خدا«صلياللهعليهوآلهوسلّم» در تدفين يک نفر شرکت کردند. سنگهاي لحد او را پیامبر اکرم بستند و در بستن لحد دقت ميکردند تا محکم باشد. به ايشان گفتند: این محکم کاری برای چيست؟ جملهاي فرمودند که بايد سرمشق همه باشد. فرمودند: «لَكِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا فَأَحْكَمَه»[9]؛ خدا دوست دارد وقتی بندهاش کار را انجام داد، آن را محکم کند.
سرهمبندی و کوتاهي در محکمکاري در هر کاري غلط است. حتي در درس خواندن دانشآموزان، دانشجوها و طلبهها نيز غلط است. يک طلبه بايد تمام وقت خود را صرف خوب درس خواندن و تحصيل تقوا و تهذيب نفس کند. حال اگر در درس خود کوشا نباشد و با سرهمبندي درس بخواند تا نمرهاي بگيرد، به جايي نخواهد رسيد. دانشآموز و دانشجو نيز اگر با جديّت درس نخوانند و فقط به دنبال مدرک باشند، آيندۀ مفيد و درخشاني ندارند.
سرهمبندی، در ساختن ساختمان، خسارت به بار ميآورد، ضمانآور هم هست. گاهي ساختمان بهخاطر تسامح سازندۀ آن، پس از مدّت کمي تخريب ميشود يا آسيب جدي ميبيند و قيمت آن با افت شديد مواجه ميگردد، يعني خريدار متضرّر ميشود. گناه اين سرهمبندیها بزرگ است.
سرهمبندي، در ادارهها مصيبت ديگري است. بعضي کارمندان با قاطعیّت کار نمیکنند و مدّت زيادي ارباب رجوع را معطل میکنند. مردم در اثر کم کاری، بد کاری و بیکاری برخي کارمندها، دچار دردسر ميشوند و بايد از کار و زندگي خويش دست بکشند و مرتب در رفت و آمد به اداره باشند تا کارشان حل شود. در صورتي که اگر محکمکاري در ادارهها حاکم باشد، فوراً مشکل ارباب رجوع را حل ميکنند.
صرفنظر از ضرورت محکمکاري، طبق اين روايت شريف، همه بايد در زندگي کوشا و فعّال باشند و از کار کردن و تلاش براي آبادي دنيا مضايقه نکنند. امام کاظم«سلاماللهعلیه» فرمودهاند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوَّامَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ الْفَارِغ»[10]؛ خداوند متعال بندۀ تنبل، کسي که زياد ميخوابد و بندۀ بيکار را دوست ندارد.
در روايتي نقل کردهاند که هرگاه پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» مردي را ميدیدند و از او خوششان ميآمد، يعني از حيث ظاهر، او را مفيد و مستعدّ کار مييافتند، ميپرسيدند: شغل او چيست؟ آيا حرفهاي دارد؟ اگر ميگفتند: بیکار است، ميفرمودند: «سَقَطَ مِنْ عَيْنِي»[11]؛ از چشمم افتاد.
آيات فراواني در قرآن کريم، حاوي دو مفهوم «ايمان» و «عمل صالح» در کنار هم است، يعني معمولاً هر جا در قرآن صحبت از ایمان شده، بدون فاصله، با عباراتي نظير: «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»[12]، بر عمل صالح و بر کار و کوشش نيز تأکيد شده است.[13]
قرآن شريف در آيهاي ميفرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون»[14]؛ هرکس از زن و مرد، ايمان داشته باشد و عمل شايسته و نيکو انجام دهد، در دنيا حيات طيّب و زندگي روشن و پاکيزه پيدا ميکند و در آخرت از حيات طيّبتر برخوردار ميگردد.
بايد توجه شود که منظور از عمل صالح در اين آيۀ شريفه، صرفاً ارتباط با خدا و عباداتي نظير نماز و روزه نيست، بلکه هر تلاشي در جهت آبادي زندگي دنيا از راه حلال و نيز هر عمل مشروعی که براي جامعه مفيد باشد و عقل انسان آن را بپسندد، عمل صالح است.
کوتاهي در کار و تلاش و تسامح در تأمين معيشت زندگي، منجر به احتياج و وابستگي ميشود که منفور تعاليم ديني است. انسان بايد با کوشش خود زندگي را تأمين کند و در اين زمينه مستقل باشد. یکی از مصائب بزرگ، بیکاری است؛ البته مسئولان وظيفه دارند زمينۀ کار و فعاليّت جوانان را فراهم سازند و بيکاري را ريشه کن کنند، امّا گذشته از آن، خود مردم و جوانها نيز بايد به فکر کار و توليد باشند و به دنبال کارهاي راحت و پشت میز نشستن و نظاير آن نگردند.
اگر به آمار ميزان کار در کشورهاي پيشرفته مراجعه شود، معلوم ميگردد که ميانگين ساعت انجام کار در آن کشورها بالاست و همين، عامل موفقيّت، پيشرفت و استقلال آنهاست. اساساً هر ملّتي که تلاش و کوشش کند، از احتياج و وابستگي در امان است و به پيشرفت و توسعه دست مييابد و در مقابل، ملّتهاي تنبل که به درستي تلاش نميکنند و کارهاي آنها توأم با محکمکاري نيست، محکوم به احتياج و وابستگي هستند.
ارزش کار در تعاليم ديني به قدري است که امام صادق«سلاماللهعلیه» آن را مانند جهاد در خط مقدّم جبهه ميدانند: «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[15].
سورۀ عصر، سورۀ عجيبى است؛ در حلي که مختصر است، يك دنيا معنا دارد.
«بِسْمِاللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيِمِ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الإِنْسَانَ لَفِى خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْر»
در ابتداي آن، به كار و كوشش قسم ميخورد. بعد مى فرمايد: همۀ انسانها ورشكسته هستند، بدبخت هستند، خسارت ميبينند؛ مگر يك طائفه و آن كسانى هستند كه ايمان دارند، پايۀ زندگى آنها ايمان است و علاوه بر آن، عمل صالح و شايسته بهجا ميآورند. البته امربهمعروف و نهىازمنكر نيز دارند. امّا با تأکيد، مردم را به كار و كوشش توصيه کرده، از كارهاى زشت و بدون منفعت باز مىدارد. اگر در قرآن کريم، براى اهميّت كار و كوشش، آيۀ ديگري نداشتيم، آيات سورۀ عصر براى پي بردن به اهميّت فراوان آن کافي بود.
امام حسن مجتبي«سلاماللهعلیه» در فراز بعدي توصيههاي خود ميفرمايند: «إِذَا أَرَدْتَ عِزّاً بِلَا عَشِيرَةٍ وَ هَيْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ يعني جناده، اگر دوست داري بدون برخورداري از اطرافيان و قوم و عشيره، عزيز باشى، يعني اگر ميخواهي عزيز خدايى باشى، اگر تمايل داري همه تو را دوست داشته باشند و در ميام مردم ابهت و شخصيّت داشته باشي، با تقوا باش؛ لباس ذلّت معصيّت را از تن در آور، گناه نكن، و لباس عزّت اطاعت را بپوش، رابطهات با خدا محكم باشد و به دستورات الهي عمل کن.
یکی از فواید مهم کسب تقوا، برخورداري از وجاهت و محبوبیّت اجتماعی است. کسي که از گناه اجتناب ميورزد و واجبات را بهجا ميآورد، نزد مردم عزّت و آبرو دارد و از ابهّت و شخصیّت اجتماعي ویژهای برخوردار است. همه از او حساب میبرند، زیرا بر دل مردم حکومت میکند و حکومت بر دلها، به انسان ابهت میدهد و دیگران را تابع او میسازد. قرآن کریم، وعده داده است که محبّت چنين کسی در دلها ريخته ميشود و در بين مردم محبوب خواهد شد: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[16]
بهترين موهبت براي انسان، اين است که دوستان او را دوست داشته باشند و دشمنان از وى حساب ببرند، در بين مردم عزيز باشد، ابهت داشته باشد و قدرتمند باشد. امام دوّم«سلاماللهعلیه» ميفرمايند: اين موهبت، در اثر رعايت تقوا به دست ميآيد.
[1]. کفایة الاثر، ص 227 و 228.
[2]. رسائل الشهید الاوّل، ص 290.
[3]. تحف العقول، ص 396.
[4]. مؤمنون، 99 و 100: «پروردگارا، مرا بازگردانيد، شايد من در آنچه وانهادهام كار نيكى انجام دهم. نه چنين است.»
[5]. آل عمران، 182: «اين [عقوبت] به خاطر كار و كردار پيشين شماست.»
[6]. الکافی، ج 1، ص 78.
[7]. الکافی، ج 3، ص 242.
[8]. الکافي، ج 2، ص 443.
[9]. علل الشرائع، ج 1، ص 310.
[10]. من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 169.
[11]. جامع الاخبار، ص 139.
[12]. بقره، 25: «و كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته انجام دادهاند.»
[13]. عنکبوت، 9؛ لقمان، 8؛ فصّلت، 8؛ محمّد، 2؛ بيّنه، 7 و...
[14]. نحل،97: «هر كس -از مرد يا زن- كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكيزهاى، حياتِ [حقيقى] بخشيم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند پاداش خواهيم داد.»
[15]. كافى، ج 5، ص 88.
[16]. مریم، 96: «كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد.»